Ooma
پرسش (1403/07/06):

اشکام داره میاد هعی

دخترمو از امروز از شبر کلا گرفتم اشکام بند نمیاد انگار دارن از جانم جداش میکنن همراه لالایی خودمم نشستم گریع میکنم خیلی سخته دلم آروم نمیگیره اصلا😔😔

حق داری :)
منم بهش فکر میکنم یه ماه دیگه فقط قراره بهش بدم غصم میشه ...
وای خدا منم دنبال فرصتم اشک دراومد واس بعد خودم😐😐
سلام گلم
دختر من ۳ ماه از دختر شما کوچیکتر بود ک گرفتم، وقتی با رژ قرمز کردم ک نخوره اشک میریختم، بار اول ک اومد دراز کشید فکر کرد مث عر دفع الان میخوره، یهو نگام ک کرد بلند بلند گریع کردم🥲
تا ذو شب همراه با لالایی ک میخوندم اشک میریختم و خودمو گناهکار میدونستم در این حد
ولی بعدش خودم و خودش رااحت شدیم، خوابش ک عالللی شد
میگذره
دو روزاولش سخته بعدش دیگ اوکی میشی
دخترم گاهی میگع جی ولی هواسشو پرت میکنم
ولی دل خودم خون هس
تلخک زدی؟
هیچی
کلا روزا نمیخورد
شبم فقط واس خواب
کلا روزا اصلا نمیگه شیر
فقط شب موقع خواب
مث من بودی
ولی من شیر خشکی هم بود اواخر دیگ وابسته شدید شد ب سینه ام
در حدی ک شب تا صب دهنش بود
گار میگرفت مبکشید
یا صب یکم بخوره دیگ تمام
ن من ششیرخشکی نیس
من رژ لب زدم
بقیه هم بهش گفتن اخ شده
دیگ هر وقت ببینه میگ اخ

اما الانم وقت خاب باید دستش باشه تا بخابه
من شبا میذاشتم رو پا
بین خواب بیدار میشد فک میکرد مث هر دفع می می هست، گریه میکرد راه میبردم ولی الان دیگ عادت کرده
اب بزار بالا سرت، بیدار شد بهش بده
دو سه شب اول سخته
بعدش انشالله خوب میشع دیگ
داغونم یعنی
کاش هیچوقت بزرگ نشن
وااای منم از الان غصم گرفتهههه
چقد سختهههه 💔💔💔💔
بچم بدون شیر خوابیذ😔
پس چرا من دخترمو از شیر گرفتم خوشحال بودم انگار از بند آزاد شدم🥴🥴
خیلی سخته خیلی ها
واای یاد خودم افتادم
من که تا یک ماه افسردگی داشتم
بیشتر که دخترم وابسته باشه انگاری من بودم
خیلی روزای تلخی بود خیلی
من الان همش سردرگمم
منم😅خوب شد گفی وگرنه روم نمیشد بگم
اینو بدون ک بدن خودتم ب مواد مغذی نیاز داره و باید خودتم توان داشه باشی من دورانی ک شیر میدادم خیلی ضعف داشتم خیلی حالم بد میشد
البته من ی دفه نگرفتمش تو ی پروسه ۴ ۵ ماهه از شیر گرفتمش ن خودم اذیت شدم ن دنیز
ب این فک کن ک داره بزرگ و مستقل میشه
منکه انقد سر شیر دادن اذیت بودم موقع شیر دادنا گریه میکردم روزای اخر چون سینم خالی بود وجودمو داشت مک میزد
تا فیها خالدونم آتیش میزد و سوز میداد
یادخودم افتادم دخترم۷ماهش بودمجبورشدم به خاطربارداریم ازشیر بگیرمش چقدر عذاب کشیدم چقدر گریه کردم خیلی سخت بود الانم وقتی پسرم شیرمیخوره دلم واسه دخترم خون میشه طفلی درست حسابی شیرمونخورد 😔😔
چطوری اینکاروکردی؟
خیلی کارسختی به نظرمیاد😢
نمیدونم اعتقاد دارین یا نه
اما از حضرت زهرا از اعماق وجودتون کمک بخواین
من هفته هشتم بارداریم بودم که به لکه بینی افتادم‌. دکتر تا فهمید که هنوز دارم شیر میدم گفت همین الان قطع کن و دیگه نده
شب اول که بی تابی میکرد و شیر میخواست از ته دلم حضرت زهرا رو صدا کردم گفتم یا فاطمه خودت کمکم کن آرومش کنم
چون اصلا هیچجوره آروم نمیشد و فقط شیر میخواست
کم کم آروم شد و یکم آب خورد و بعدش خوابید
از فرداش هم یکی دوبار میومد سمتم فقط دستش رو میذاشت رو سینم میگفت ماما تیش
میگفتم نه ولی بجاش بیا بریم بازی. اینجوری حواسش رو پرت میکردم. الان تقریبا یک ماهه که گرفتم خوابش بشدت خوب شده. خودش هرجا خوابش بگیره همونجا میخوابه
😂😂
آخ منم همین حالو داشتم ۱۸ماهگی از شیر گرفتم راحت شدم
من الان پسرم ۱۷ماهش میگم ۱ماه دیگه بگیرم
ولی با میگم زوده
پسرم خیلی خیلی وابسته به شیر
چند ماهگی از شیر میگیرین
من پناه۲۳ماهشع
ن چ زودی من الان دوهفته میشه از شیر گرفتم ینس دارم نفس میکشم
من ۲۱ ماهگی گرفتم
عزیزم خداروشکر کن خوشحال باش گرچه درکت میکنما🌱،چقدر دنیا واقعا عجیبه شما ناراحتی منم هستم اما من تقریبا شیرم امروز خشک شدو شیر پپتی ۱ از بس بد مزه اس پسرمم نمیخوره 😭
نه خوبه دیگه الان سنی هست که غذا میخوره..من یکی دوروز بعد واکسن ۱۸ماهگی گرفتم تازه پشیمون بودم چرا زودتر از شیر نگرفتم😊

سوالات مشابه