Ooma
پرسش (1403/07/05):

یکم درد و دل 💔

واقعا خدا به اونایی که با فامیل شوهر تو یه جا زندگی میکنن صبررررر ایوب بده
دو روزه اومدیم شهر شوهرم اینا این پدر شوهر مادرشوهرم دیوونم کردن
مخصوصا این پدرشوهرم خیلیییییی دخالت میکنن به همه کارای ادم
شدن دایه مهربانتر از مادر
بچم از ظهر کلا یک ساعت خوابید خوابش بهم ریخته
همون ظهر صدای اهنگو زیاد کرده بهش میگم کمش کن بخوابونمش اصلا انگار نه انگار پاشدم اومدم تو اتاق بعد شروع کرده مسخره کردن و تیکه انداختن به من که مثلا بلد نیستم بچه بخوابونم همش مسخره میکنه ادمو خیلی ادم بی شخصیتیه

تا میام بچه رو بخوابونمش جفتشون هی نوبتی میان باهاش حرف میزنن خواب از سر این بیچاره میپره
بعدم حرف مفت میزنن گند زدن به اعصابم
باهم تو یه محله زندگی میکنیم ولی من خیلی خونشون نمیرم چون اخلاقاشونو میشناسم
ولی حالا ک باهم اومدیم مسافرت واقعا تحملشون خیلی سخته
دو سه روز دیگه باید تحمل کنم دعا کنید صبرم تموم نشه خدایی نکرده حرفی نزنم دلشون بشکنه بعدا خودم ناراحت میشم

الانم بچه رو داشتم میخوابوندم اومده باهاش بازی میکنه بعد میگه مامانت بزور داره تورو میخوابونه 😤😤

حالا شوهرم میگفت بعدا خونه بسازیم هممون تو یه ساختمون زندگی کنیم من مخالفت کرده بودم
با این کاراشون دیگه به گور پدرم بخندم اگه ۱ درصدم راضی شم با اینا یه جا زندگی کنم

بعد ۵ سال زندگی تازه داره وضع مالیمون یکم بهتر میشه میخوایم ماشین بخریم میگه ماشین مارو میفروشیم باهم پول میذاریم یه ماشین بهتر میخریم شما نمیخواد ماشین بخرید یدونه ماشین برامون بسه😐😐😐😐
انگار ما تا ابد باید اسیر باشیم
منم گفتم اونجوری شوهرم ماشینو از شما نمیگیره که بدون وسیله نمونید میگه نه میگیره لازم نیس دوتا ماشین داشته باشیم هزینش زیاده

اخه به تو چه ربطی داره ما ماشین بخریم یا نه


بخدا ۵ ساله ازدواج کردم یه مسافرت با شوهرم نتونستم برم هرجا رفتیم با خانوادش بوده
شوهرمم میگه همیشه چون ماشین نداریم نمیتونیم بریم
کل دلخوشیم اینه ماشین بگیریم حداقل یه مسافرت خانوادگی بریم
البته اون موقع هم بیشتر باید با اینا باشیم ولی شاید یکی دوبار بتونیم مستقل بریم والا عقده شده برام بدون اینا برم مسافرت


ببخشید سرتونو درد آوردم خیلیییییی دلم داشت میترکید به هیچکس نمیتونم این حرفامو بزنم بجز شماها💓 یکم سبک شدم

اینم بگم شوهرم همیشه رو پای خودش بوده برا همین خیلی برام سنگینه که اینا دخالت میکنن تو کارای ما
میدونه سخته ولی این فقط یه مسافرت چندروز است لازم نیست خیلی مقرراتی باشی تو بچه داری بزار به خودتم خوش بگذره
تک فرزنده شوهرت؟
به نظر من بچه کوچیکه این چیزا یادش نمیمونه بده دستشون تا بخوابوننش
ماشین. و حتما داشته باسید حتی شده طلا بفروشی اسایش دارید
اگرم‌مسافرت جای خواستین برین پشت رو ر کنید که نگن ماهم میخوایم بیایم میخوایم بچه راحت باشه
پر کنید
با خانواده شوهر بهشت هم خوش نمیگذره
یعنی من حاضرم با هرررکی برم مسافرت الا خانوده شوهر مخصوصا مادرشوهرم
پدرشوهرم طفلی خیلی خوبه
اصلا کاری با کسی نداره
ان شاالله حتما خودتون ماشین بخرین و سه تایی باهم برین مسافرت
عزیزم واقعا می‌دونم تو چه شرایط سختی قرار گرفتی اما با خودت کناربیا تا آخر این سفر تحمل کنی و سعی کن برای بچه زیاد سخت نگیری تا بتونی سفر رو راحت تر بگذرونی و به سلامتی برگردی
از این سفر فقط ی خاطره میمونه تو ذهن ها تلاش کن خاطره خوش بمونه یا حداقل خاطره تلخ نمونه
برا این بحث ماشین اینا فقط باید بتونی رو شوهرت تمرکز کنی که حرف خودت بشه شوهرتو رام کن
عزیزم تا زمانی که همسرت خودش پی نبره به این اخلاق ها گفتن بهشم بی فایده است. بزارید خودش متوجه بشه بعد کم کم میبینه که نیازه ماشین جدا داشته باشه و تنهایی مسافرت برید. ما یبار رفتیم با خانواده همسرم مسافرت
همسرم متوجه رفتارهاشون شد
شد اولین و اخرین بار.
هر کس تو این شرایط نیس نمیتونه درست درک کنه من ۷ سال تو یه ساختمون بودیم، خ زجر کشیدم مخصوصا اوایل که حد ومرز نبود. بعدا کمی بهتر شد ولی نه کاملا چون فرهنگمون با هم متفاوت بور، و البته شوهر منم اصلا زبان سیاست نداره، هر چی تو فکرشه به زبون میاره، چه خوب چه بد،
اول رو شوهرت کار کن خودت تنهایی نمیتونی
و بعدا همه تلاشتو بکن دور بشید.
ببخشیدولی اصلا درک نکردم ینی چی همه جا هستن
من ۲ ماه یکبار میرفتم بازم تحملشون برای یک شب سخت بود
و چقدر خنده دار و دردناکه که مادر پدرش بودن ولی نهایت بی ادبی و فضولی و زخم زبون و دشمنی رو داشتن ، دیگه از لجشون از رو پسرشونم رد شدن
به عنوان یه مادر هیچوقت نتونستم بفهمم مگه چقدر این حسادت و عقده زیاده که باعث میشه به خودشون رو هم اذیت کنن زنش رو ناراحت کنن
مثلا چه افتخاری داره؟؟ باور کن خیلی بهش فکر کردم هرچقدر خودمو گزاشتم بجاش دیدم غرور و شخصیتم نمیزاره حس مادرانم نمیزاره روزی با پسر خودم چنین کنم 🤭
ای بابا
ما ک دو ماشین هم داریم بازم توی مسافرت میگن با یه ماشین بریم ک هزینه بنزینمون کم شه و جامون میشه و فلان😂
یبارم قبول کردم باهاشون رفتم مسافرت و اصلا خوش نگذشت و با سر درد تموم شد
من اگر باشم بچه رو میندازم رو کولشون خودم میرم عشق حال😁 همش که نباید خودت جور بچه رو بکشی بزار اونا هم یه کاری کنن بالاخره اگر بد باشن یا خوب باشن اونا هم پدر بزرگ و مادر بزرگشن .وقتی میگن بزور میخوابونی بچه رو بده بهش بگو شما سرگرمش کن تا خسته شه بخوابه .والا
خانواده شوهر من برعکسن پدرشوهر من هروقت میخواد بره مسافرت قبلش با من هماهنگ میکنه تازه به خانمشم نمیگه چون یکم بدسفره باهاش زیاد خوش نمیگذره یا بالا میاره یا سردرد میشه یا هی میگه الان تصادف میکنیم کلا ادم عصبی میشه از بس پارازیت میندازه استرسیه بنده خدا دست خودش نیست. خلاصه که پدر شوهره همیشه منو پسرم و شوهرم میبره کلی هم خوش میگذره .خدا رو شکر از طرف من خانواده شوهر اینطور نیستن اصلا ولی خیلیا رو میبینم دخالت میکنن تو زندگی عروس یا داماد.
واینکه احترام بزار ولی هرجا دیدی داره به شعور شخصیتت توهین میشه صریح و رک از خودت دفاع کن رو دادن زیادی باعث میشه تا اخر عمرت دخالت بیجا داشته باشن تو زندگی . من اگر کسی چیزی به بچم یا خودم یا شوهرم بگه دقیقا عین خودشون جواب میدم ولی خب کسی چیزی نمیگه از این اخلاقا ندارن خداروشکر.
سلام دوست عزیز می‌دونم بعضی حرفا ورفتارا ممکنه باعث اذیت و ازارت بشه ولی بنظرم الان که مسافرتی زیاد سخت نگیر سعی کن بیشتر خوش باشی
حتی بچه رو بسپار بهشون باهاش بازی کنن یا بخوابوننش که هم خودت اذیت نشی هم اینکه نخوان مدام حرفی بزنن که بهم بریزی چه عیب داره حالا بیان کمی کمکت هم کنن اصلا مقاومت نکن که مثلا سر یه تایم مشخص بچه ات حتما بخوابه
در باره خرید ماشین هم فقط و فقط باید بذاری شوهرت خودش متقاعد بشه یا اگر چنین تصمیمی خواست بگیره منطقی راضیش کنی که جدا ماشین بخره
فعلا سعی کن خوش بگذرونی‌و‌زیتد به حذف و رفتارها توجه نکنی بعدشم که برگشتین برای خرید ماشین با هم حرف بزنین حلش کنین
راست میگی عزیزم ممنون
ولی خیلی سخته یکی همش بخواد خوش نمک بازی دربیاره و مسخرت کنه
نه چندتا خواهر داره ولی یدونه پسره
همش تو این فازاس که باید نزدیک پدر مادر زندگی کرد بهشون کمک کرد
حالا پدر مادر من براش مهم نیستا فقط پدر مادر خودشن که پدر مادر محسوب میشن😐
میدونی اخه عادتشون میشه
بچه های خواهرشوهرام چون از اول خیلی با اینا بودن به شدت لوس شدن
و دو تربیته هستن چون تو همه امور دخالت میکنن
بعدم بخاطر خود بچه نیس ک دوس ندارم دخالت کنن چون هنوز کوچیکه متوجه نمیشه بخاطر خودشونه چون فاز میگیرن
کلا یک بار بچه رو دو ساعت گذاشتم پیششون اونروز میگه میخوایم بریم مسافرت بچه تورم میبریم
بعد شوهرم میگفت بچه رو فقط مادرش میتونه اروم کنه
میگفت نه اون روز من خودم نگهش داشتم
با اینکه من شیر خودمو میدم میگفت شیرخشک میدیم
شما باشی ناراحت نمیشی
منه بیچاره بعد ازدواج فقط با اینا دارم میرم چی بگم
امیدوارم عزیزم ممنونم😘😘
عزیزم واقعا درکت میکنم من با مادرشوهر و خواهر شوهر و برادر شوهر تو یه کوچه ایم قشنگ میفهمم چی میگی ولی چ میشه کرد فقط فقط رو خودت کار کن اعصابت از همه چیز مهم تره من هنوز بعد از ۵ سال رو مخمن ولی واقعا چاره ندارم
من مشکلی نداشتم از روزی ک بچه دنیا اومد تو بچه داریم دخالت داشتن ازشون خیلی دلخور شدم
قشنگ میفهمم چی میگی
راجع ب ماشین هم اصلا کوتاه نیا بگو من اومدم ازدواج کردم مستقل باشم ن آویزون کسی
سلام عزیزم
شما مرزبندی‌ها ت با خانواده همسر درست نیست رو این مسأله کار کنی نه بی احترامی به وجود میاد نه دلخوری
فقط صبر و حوصله میخواد
بگو ما بچه داریم فردا پس فردا ی بچه ی دیگه ام میاد جامون نیست
بحث نکن آرام کار خودت انجام بده نیاز نیست هرکس نظری داد ما اگر باهاش مخالفیم بگیم و برای خودمون جنگ روانی درست کنیم ‌.
کم کم هم حریم ها و مرز بذار و خودت قائل باش بقیه هم دستشون میاد اونم نیاز به بی احترامی و دعوا ندارع فقط نیاز داره زمان بدی
من میشنوم نظراتشونا ..اما کار خودما میکنم
😐😐خدا نسل خانواده ی بِد شوهر رو منقرض کنه
ک نصف بیشتر اعصاب خوردیا سر خانواده هاشونه
دایورتشون کن عزیزم
برای من ک اسگله میگه بیسکوییت نده بهش رودش خشک میشه فک کنم میخواسته دکتر بشه فقط پول نداشته مطب بزنه🤣
اصلا هم قبول نکن ک ی ماشین بگیرین چون اینجوری شوهرت میگه اونا پیرن و هرلحظه ماشین لازمن و باز بی وسیله میمونین
همه‌ی اینایی که میگی درسته ولی حالا که مسافرتی سعی کن بیخیال باشی و خوش بگذرونی
خودش متوجه میشه منم خیلی جلوش میگم کاملا میفهمه ولی چون تو این جو سمی بزرگ شده عادت داره دیگه خودش هرسری میگه دیگه با اینا نمیریم ولی باز همون آش و همون کاسه
دوماه بعد فراموش میکنه
واقعا خیلی سحته
دقیقاااا
نسل ماها چون خیلی از دست پدر مادرا سختی کشیده برای همین سعی میکنیم خیلی پدرمادر بهتری باشیم برا بچه هامون

ولی متاسفانه هنوزم اینا با افکار پوسیدشون بچه داریمونم مسخره میکنن و فقط بلدن بگن ما هم بچه بزرگ کردیم

فکر میکنن هنر کردن بچه رو بزرگ کردن هربلایم سرش اوردن
درست بزرگ کردن بچه مهمه
برا ماهم هرسری همینه توراه برگشت میگیم چه غلطی کردیم
ولی باز اینش شوهرم براش درس عبرت نمیشه
اخه از شانن خوب من پسرم به شدت بچه اروم و ساکتیه
اصلا نه گریه میکنه نه اذیت
فقط خوابش که بهم میریزه غرغر میکنه ایناهم تایم خابشو که بهم میریزن این دیگه دیر میشه خوابش لج میکنه و مقاومت میکنه برا خوابیدن
وقتیم غرغر میکنه میارنش میدن دست خودم من باید دهنم سرویس شه
ممنون عزیزم اره سر ماشین اصلا کوتاه نمیام
ماهم دو سه تا کوچه فاصلمونه
ولی اونجا زیاد مزاحمم نمیشن چون خودم ازشون دوری کردم از اول
ولی خب هفته ای دو سه بارو مجبوریم همو ببینیم😢 در صورتی که برای خانواده من شاید ماهی یکبار بشه بریم یا بیان چون راهشون دوره😧
من عاشق مسافرت رفتن با مادرشوهرمم😍
آنقدری ک باهاش خوش میگذره

نخندین بهم ها😂😅
خوب خوبی از خودشه والا
واقعا خدا بهت صبر بده
از اول خیلی حواسم رو این موضوع بود برا همین مادرشوهرم خیلی حساب کار دستشه ولی این پدرشوهرم از هفت دولت آزاده اصلا به هیچی اهمیت نمیده
دقیقا
درست میگی ممنون عزیز
افرین😁
سلام فاطمه خوبی چن شب پیش خوابتو میددم
دقیقا همه متخصص شدن😂😂
چشم ممنونم
خداحفظش کنه که انقدر خوبه😍😍😍
چقدر خوبه اینجا واقعا صحبت کردم ارومتر شدم ممنون از همتون عشقا
قربونت گل
چشمات سلامت❤️
هر موقع وقت خواب پسرت شد به شوهرت بگو‌ ماشینو روشن کنه برید چرخ بزنید تا بچه بخوابه

سوالات مشابه