هرچی دخالت کرد تیکه انداخت ریختم تو خودم ک بچم دورش شلوغ باشه
با اینکه دستمون خالیه اما مدام مهمونی دادم تا بچم شاد باشه خودمم تنها نباشم
اما دیدم رسماً هیچ حرمتی نگه نمی‌دارده .کار ب جایی کشید ک واقعا تصمیم ب طلاق گرفتم و چند روز پیش دعوای شدیدی کردم و هرچی تو دلم بود گفتم .الان چند روزه ن دیگه زنگشون زدم ن رفتم خونشون .ولی همش دارم گریه میکنم .افسردگی شدید گرفتم تهوع دارم بی حوصلم خیلی حالم بده .میخوام برم روانپزشک میترسم دارو اعصاب خواب آور باشه با بچه ک نمیشه .اصلا حالم خوب نیست دلم خیلی گرفته .ن جایی بلدم برم ن جایی دارم .ماشین هم شوهرم می‌بره با خودش سرکار .
چیکار باید بکنم .همون سال اول دیدم اینجا شرایطم خوب نیست خواستم شوهرمو ببرم اما این زن نذاشت .شده بلای جونم .من تو سی سالگی باید انقد افسرده باشم .دلم برای بچم میسوزه
مریم من خیلی وقته میشناسمت. خیلی حرفا دارم بهت بگم ولی الان خیلی خسته ام. فقط بهت بگم که برای روحیه ات حتما برو روانپزشک. تو بارداری و بعدش خیلی اذیت شدی باید کمک بگیری دارو نیاز داشته باشی و بخوری واقعا بهتر میشی
الانم دیر نشده اگ شرایطشو داری ازاون شهر بری برو
ازاقوام شوهر هرچقد دور باشی همونقد بهتره برات و عزیزتری
سلام عزیزم
برو پیش روانشناس .
نیازی به روانپزشک نیست .بعد هم نظر شخصیم اینه ارتباط با هر آدمی حتی خانواده خود آدم هم باید حد و مرز داشته باشه
زیاد که پیش هم باشیم ناخود آگاه اصطکاک بوجود میاد و طرفین اذیت میشن .
قطعا روانشناس بهت کمک می‌کند
روانپزشک تنها فایده ندارد شما هم این مسأله ک گفتی حاد نیست عزیزم حل میشه .
دوروبرت شلوغ باشه ب چ قیمتی؟؟؟ حیف روح و روانت نیس بهم بریزه فقط بخاطراینکه تنهانباشید
مریم جان منم شرایطم مثل تو.رفت و امد زیاد هزار حرف داره،من همش تنهام دست بچم و مییگرم میبرم پارک یا تو خیابون یکم میچرخیم،میام خونه فیلم میزارم بچمم با اسباب باری باری میکنه،اینجوری ارامشم بیشتره
من ی مدتیه تنهایی خودم و بچم و ترجیح میدم ب همه جا،بخصوص جایی ک حرمتم نگه داشته نشه
خیلی هاتو شهر غریبن
خودم ۱۱سال دور از خانوادم
منم شهر غریبم
منم ماهی یکی دوبار در حد نیم ساعت میرم و میام
ول کن بابا بشین بچه اتو بزرگ کن نری یه حرفِ بری هزار و یک حرفه
من اگه از تنهایی بمیرم با این قوم رفت وآمد نمیکنم با بچه ت برو پارک تو خونه اهنگ شاد بزار بچه هم اذیت میکنه یه ساعت بزار مهد من دو سال قطع رابطم راحتم
سلام شما و بچت اجتماعی هستین دوست دارید همش ارتباط داشته باشید ،بنظرم به فکر بچه دوم باش،هم خودت سرگرم میشی و برای بچت هم بازی میاری ،جایی که با اعصاب و روان آدم بازی میشه به نفع خودته نری ....
خب برو بیرون دوست پیدا کن بجای اینکه پول به مهمونی بدی پول باشگاه و استخر بده برو با دوستات بچتم میتونی بزار مهد که دورش شلوغ باشه از خانواده شوهرت فاصله بگیر چرا فکر میکنی حتما دورت شلوغ باشه که تو حالت خوب باشه این همه تفریحات دیگه دست بچتو بگیر هرروز ببر پارک با بچه ها سرش گرم باشه خودتم با مامانادوست شو از خونه لعنتی برو بیرون تا حالت بهتر بشه خودت برای خودت برنامه بزار نه اینکه منتظر دیگران باشی
ببین منم دوست دارم زیاد رفت و امد داشته باشم و تو خونه تنها که هستم زود کلافه میشم و مادر شوهرم اینا هم دوست دارن مدام بیان و ما بریم
ولی من از همون اول بهشون رو ندادم
چون ارتباط زیاد با خانواده شوهر حتی اگه بهترینم باشن باز دردسر سازه
سعی کن پارک برین
با دوستای جدید ارتباط بگیر
تو محیط های فرهنگی برو که دوستای جدید پیدا کنی
خیلی ها هستن غیر از خانواده شوهر که میشه باهاشون رفت و آمد داشته باشی
بنظر من اونا چه بد باشن چه خوب خودت رفتار اشتباهی داشتی
بها دادن زیاد ب خانواده شوهر اشتباهه
فکر میکنن دیگه کی هستن
نهایتا هفته ای یکبار یا هر ده روز یکبار دیدنشون کافیه
و اینکه قرصای ارام بخش و اینها تمام روح و روان ادمو بهم می‌ریزه
جسمتم داغون میکنه
اولا میتونی با روانشناس مشورت کنی بهت راه حل نه اینکه همون اول بری پیش روان پزشک
دوما گلاب ب شدت ارام بخشه
گل گاو زبان همینطور
من ی وقتایی خیلی عصبی میشم
یک لیوان ترکیب عرق بیدمشک و بهار نارنج و گلاب میخورم کاملا اروم میشم میتونی امتحان کنی
قران خوندن هم واقعا ادم رو اروم میکنه
زن ول کن این حرفارو
یه رفت امد با همچین ادمایی انقدر انرژی نباید ببره ازتون
یه جوری نوشتی انگار دنیا به اخر اومده کلا درهای خوشبختی بسته شده به روت
اولین قدم اینه با خودت رو راست باشی و بفهمی وابسته شون شدی.
و قدم بعدی اینه کم کم وابستگیتو کم کن
یه جوری باش که تنهایی برات یه امتیاز محسوب بشه نه یه درد
بعدش دیگه راحت میشی
از حسای بد
نصف احوال بدت بخاطر وابستگی مفرطیه که بوجود اومده
مگه خونه خودادم چشه که ادم نتونه تنها بمونه؟!بچه رو عادت بده بازی کنه تو محیط خونه
روانپزشک نیاز ندارید
نیاز به مشاوره داری
بامشاوره هم حرف زدی
همش از بدی های اونانگو
چارتا از خودتم بگو تا مشکلتو ازریشه حل کنی
چون تا وقتی همچیو بندازی گردن دیگران هیچی درست نمیشه
آره عزیزم .اولی رو عقد بودم
اینو ک می‌دونم عزیزم من کلا شخصیت وابسته ای دارم .برای همین نمیتونم تنها بمونم .خیلییییییی زمان برد تا تونستم از وابستگیم ب خانوادم دل بکنم .حالا هم اینا .نمی‌دونم چیکار کنم همش حس تنهایی دارم .حتما مشاوره میرم
1017
8 روز قبل
