Ooma
پرسش (1402/11/09):

می خواستم یکم دردودل کنم

سلام مامان های عزیز..
دلم میخواست یکم اینجا بگم و بشنوم ازتون..
دختر من ۳ ماه و ۱۰ روزشه.. دختر خوبیه..خوش اخلاقه در کل، اذیت و مشکل حاد نداره خدارو شکر.. رفلاکس و یه سری مشکلات نوزادیه که زیاد حاد نیست.. مادرم هفته ای یکی دو روز کمکم میکنه.. همسرم شب ها همراهمه..‌با این حال من واقعا احساس میکنم دارم رنده میشم..کم میارم.. گاهی جسمم کم میاره گاهی روانم..احساس میکنم توو یه سربالایی هستم با یه سنگ روو دوشم.. به روو خودم نمیارم طول روز رو سراسر باهاش وقت میگذرونم بازی میکنم، شعر مبخونم و سعی میکنم‌شاد باشم.. اما این روزا زمان هی کش میاد برام.. صبح میشه میگم کی شب میرسه.. دلم میخواد زود زود بگذره و تموم شه.. از طرفی هم دلم تنگ میشه برا این روزاش و شیرین کاری هاش .. احساسات متناقضی رو دارم تجربه میکنم.. هر روز صدبار پشیمون میشم از بچه آوردنم و صدبار شکر میکنم که همچین دختری دارم..
شماهم این احساسارو تجربه کردین؟ بزرگتر بشه سختی هاش بیشتر میشه؟ اگه تجربه ها و احساساتتونو باهام به اشتراک بزارین خوشحال میشم..
ممنونم از وقتتون❤❤

عزیزدلممم تک به تک جمله هاتو توی تقریبا یک سال گذشته تجربه کردم و جاهایی از زندگیم بود که واااقعا احساس میکردم دیگه نمیخوام ادامه بدم
هیچ مشکلی نبود اما هزاااران فکر توی سرم بود که بهم میگفت این زندگی دیگه بدرد نمیخوره...
بهت این خبر خوبو میدم که این حال همیشگی نیست و میگذره و روزای ارومتر و شادتری پیش روت داری
فقط کم نیار و به فکروخیالات بال و پر نده
و از این روزای دخترت لذت ببر چون خیلی زود دلتنگ همین روزا میشی
بوس به لپت مامان زیبا♥️
❤❤
فقط اومدم بهت بگم من و امثال من هلاک همچین فرشته ای هستیم .... لذت ببر از وجودش...انشالله ک شمام سالم و دلتون شاد باشه
سلام عزیزم دختر منم سه ماه و دو روزشه همین حرفایی ک شما زدین دقیقا حرفا ی منه .
فک میکنم این احساس همه مادرایی باشه که اولین بچشون به دنیا میاد.به مرور زمان درست میشه .
من با همه این حرفا خیلییی شدید وابسته دخترم شدم تازگیا.
یه جوری که زندگی بدون دخترم دیگه برام زندگی نمی‌شه پس بودنش به سختی و خستیگیاش میارزه
سلام عزیزم کاملا حق داری وارد یه دوره از زندگیت شدی که تجربه نداشتی و مسئولیت هات زیادتر شده . من خیلی بیشتر از تو از این فکرها داشتم جوری بود هر دقیقش برام سخت بود اصلا نمی گذشت روزام. همش منتظر بود بزرگ از بشه چون فقط گریه بود و بیخوابی و افسردگی های مدام من . من دست تنها بودم و این حس هارو قشنگ درک میکنم . ولی بزرگتر که بشن انگار ما دیگه راحتر قبول میکنیم به روند جدید زندگیمون . یکم زمان بر هست ولی درست میشه همین که توی طول روز قوی هستی و شاد . خیلی عالیه همینو ادامه بده .
عزیزم تک تک حرفاتو دارم زندگی میکنم
ما از یه دوره ای وارد یه دوره ی دیگع شدیم ک مسئولیت هاش صد برابره
منم به شدتتتت این حس هارو دارم
با این تفاوت که دختر من کولیک داره و جیغای بنفش میکشه🤕
هر روز هر ثانیه به قول شما احساسات متناقض دارم هم شدیدا دوسش دارم و وابستشم هم دلم برا روزای راحت و عاشقانه با همسرم تنگ میشه و احساس پشیمونی میکنم
سلام عزیزم الان روزای خیلی راحت و خوبته
واسا یکم بزرگتر بشن اونوقته که میفهمی دیه داری کم میاری🤣🤣🤣🤣
سلام آره دوران نوزادی خیلی سخته منم کلا افسردگی گرفته بودم دائم دلم میخواست گریه کنم، باورت میشه 1ماه تمام خونه نشستم مادرشوهر عفریتم خونمون بود و نمیزاشت برم بیرون حتی خونه بابام، خدا ازش نگذره
واسه همین شوقی واسه بچه دوم آوردن ندارم
شوهرم خیلی دلش میخواد هی میگه دومی رو بیاریم تا همبازی هم بشن
ولی فکرش ک میکنم دوباره مادرشوهرم میاد و 1ماه میمونه پشیمون میشم
بنظر من کوچیکیش سخته
مخصوصا قبل از 40 روزگی ک نه بازی میفهمه فقط گریه میکنه
ی روزایی میرسه با علاقه براش غذا درست میکنی و بهش میدی باعلاقه نگاش میکنی تا غذا بخوره تو فقط ببینی
خوابت خوب میشه
این وضعیتت همیشگی نیست نگران نباش
عزیزدلم من میفهممت
حق داری خسته بشی کم بیاری
آدم بعد از زایمان دچار این احساسات ضد و نقیض میشه
تا مدتها هم درگیرشی
فقط سعی کن زیاد ب خودت سخت نگیری زندگی رو تا این دوران تموم بشه
مسلما مشکلات بچه با خودش بزرگ میشه اما شیرینه
عزیز دلم قدر تک تک لحظات رو بدون ان شاالله خدا دختر قشنگت رو حفظ کنه....
اما من و خیلی ها امثال من آرزو دارن جای تو باشن که خدا بهمون نعمت بده
چون تا تجربه نکنی حس امثال من رو درک نمیکنی که میلیون میلیون پول خرج کن ....آنقدر امپور و دارو بخور که تمام بدنت کبود باشه و نتونی بشینی...دو هفته تکون نخوری از ترس که نکنه انتقالم منفی بشه اما آخرش هم بی نتیجه
اینا رو بهت گفتم که بدونی تو بهترین دوران زندگیت هستی پس ی وقت دلت نگیره از هیچ چیزی ....از هیچ سختی تو زندگیت .... چون هر وقت به دخترت نگاه می‌کنی میبینی زندگی هنوز قشنگی های خودش داره
انگار از طرف من اینا رو نوشتی اوایلی که دخترم بدنیا اومده بود همینجوری بودم افسردگی بعد از زایمانه بعد از شش ماهگیش درست میشی حالت خوب میشه
دوستان عزیزم از همتون ممنونم خیلی سبک شدم ❤💖
وقتی ۶ ماهه بشه خیلی احساس بهتری داری
وقتی ۱ ساله بشه خیلی خیلی خیلی احساس بهتری داری

منکه اینطوری بودم. تا ۶ ماهگی داغونترین بودم
عزیزم هرکس ممکنه این حالات و داشته باشه و بچه به قول دوست عزیزم کوثر مشکلات بچه باهاش بزرگ میشن چهل روز اول بخاطر اینکه نمیشه بیرون رفت و هواهم سرده یکم سخت میگزره مخصوصا اگر تنها باشی
سعی کن خودت بیکار نزاری وقتی بچه بیداره باهاش وقت بگژرون و کارا روزمهره بکن وقتی خابه باهاش بخاب هرچی بزرگ تر بشن مسئولیتشون سنگین تره مخصوصا از دوسالگی به بعد به نظرم سخت ترین دوره بچه داری هست تا الان که حس میکنم هیچی سخت تر از الان نیس
شیش ماهگی که رد کنه شیرین بازیاش شروع میشه دلت میخاد ده تا همزمان باهاش داشته باشی😂همین از دوره کولیک و یه جا موندن بگزره و یکم یاد بگیره شیرین بازی دراره عالی میشه این روزاهم میگزره