Ooma
پرسش (1402/09/15):

تجربیات خوب و بد فرزند خواندگی

با سلام
اگر کسی بیاد به شما بگه قصد داره بچه ای از بهزیستی بیاره و بزرگ کنه شما بهش میگید بکن یا نکن؟ با ذکر دلیل(۵نمره)😉

فقط بهش میگم اگه قراره عین بچه خودت ببنیش بچه دار شدی فرق نزاری مثه چشات ازش مراقب باشی بیار درغیر اینصورت نه
اگر شرایط مالی و بلوغ فکری رو دارند
اگه یه زوج خوشبختن
اگه در درون خودشون ارامش دارن
اگه مثل پاره تنشون دوسش دارن
اگه برای عصای روز پیری نمیخوانش و فقط و فقط به خاطر دوست داشتن و اخلاقیات هس بله و صد بار هم بله
اگه سنشون بالاس بگو نیارن ...چون نمیتونن با بچه ارتباط بگیرن ...وقتی بزرگ شد با هم نمیسازن
این بلا سر کی فامیلا ما اومد
چند سالته؟
منم توصیه های خانم ندا و بهار رو بهت میکنم
چند سالشون بود؟
اگه واقعا قصدش رو داری باید دلت رو با اون بچه صاف کنی و با تمام وجودت بخوایش
همیشه ک نباید بچه رو بدنیا بیاریم ،گاهی باید یه بچه رو ب دنیای خودمون بیاریم تا بهش عشق بدیم
محبت و ارامش
اگه میتونی مث بچه ی خودت دوسش داشته باشی
مواظبش باشی اونوقت اقدام کن
این بچه ها واقعا خیلی مظلومن روزگار بهشون ظلم کرده 🥺
یکی از فامیل هامون از من پرسید من خیلی براش حرف زدم رفت آورد بعد یه سال فهمیدن بچه بیمار هست و کلی مشکلات براشون پیش اومد که البته اونا تموم هزینه هاش رو می پردازند و خیلی خوب ازش نگه داری می کنن ولی اینو گفتم بدونید همه چیز یک طرفه نیست که بگین اونو میارن عصای پیری می کنن
شاید قراره آنقدر از محبت و .... سیرابش کنن که بشن همه کس هم
به نظرم هر چیزی که خدا قرار داده بی حکمت نیست حتی بچه دار نشدن
بهش میگم پادکست فرزندخواندگی رادیو مرز رو حتما گوش کنه
شماره ۲۳
شماره ۲۳
یه گزینه دیگه اینکه، شوهر خیلی مهمه باید ازته دلش راضیه راضی باشه واقعا فک میکنم
یکی از فامیلای ما ۲۵ ساله ازدواج کردن شایدم بیشتر اینا بچه دار نمیشدن خانومه اگه کسی بهش میگفت برو بچه بیار بزرگ کن میخاست طرفو بکشه به شدت فراری بود
خلاصه کارای خدا نمی‌دونم چیشد که به دلش افتاده بود چند وقت پیش رفته یه نوزاد دختر به سرپرستی گرفته چه دختر نازی وقتی بچه رو آورد ۲۶ روزش بود الان ۳ ماهشه واسه این بچه چه کارا که نکردن چقدر دوسش دارن
ولی خودشون ۴۶ سالشونه من میگم باید زودتر این کارو میکرد این بچه پدر مادر جوون میخاد که درکش کنن
من خیلی دوس دارم همسرم اگه راصی میشد بجای حاملگی حتما حتما می‌آوردم ولی قبول نکرد.
ارزوی بزرگمه این کار😍😍😍
واقعا کار خوبیه و خیلی سخت
قطعا نه
دایی من آورده
الان 12سالشه تاحالا مدرسه نرفته از همه مدرسه ها بیرونش میکنن هرچی اینا پول دارن بر میداره خیلی بده اینام دیگه براش شناسنامه گرفتن هیچکاری نمیتونن بکنن واقعا ذات و ژنتیک خیلی مهمه که این بجه اصلا ژن و ذات خوبی نداشته
ببخشید عزیزم ذات و ژنتیک هیچ ربط و تاثیری تو رفتار ی بچه نداره
در حقیقت ما داریم بچه هارو طبق تربیت و روش خودمون بزرگ میکنیم
چرا نداره خیلی موثر هست،دو تا خانواده میشناسم ک بچه اوردن،پدر مادر بنده خدا بسیار محترم موقر سر ب زندگی و اهل هیچ فرقه ای نیستن،ولی اون پسر کاری کرده ک از زندگی سیر شدن،هرطور هم یدر مادر بخوان بچه بد تربیت کنن مطمعنم این همه بد نمیشد طرف ک این شده،ذات و‌ژنتیک قطعا تعیین کننده س
باور کن نیست
چجوریه از یه خانواده دو تا پسر یکیش درست و ادمه.یکیش ظالم
من دورم زیاد دیدم ازاینجور اتفاقا
یکی از اقوام دورمون داداشش بچه نداشت این پسر دومشو داد ب داداشش اون پسر الان داره دکترا میخونه پسر خودشم ی ادم بیکار و هرزه تو جامعه شده
چونکه تربیت خودش ددست نیس تا مرده خواست چیزی بگه ب پسرش مادره نزاشت
ما یه طرفه و از دور خیلی چیزا رو میبینیم
همه چی بستگی ب تربیت داره
قبول کنیم ک ما داریم افراد رو با هرسیوه تربیتی و رفتاری وارد جامعه میکنیم
بهش میگم بهترین تصمیم رو گرفتی
توفامیلمون از نزدیکانمون هست که فرزند خونده گرفته و هیچکس تاحالا بروی خودش نیاورده و اون دختر الان نزدیک هیجده سالشه و خودشم نمیدونه با اینکه اون خانواده بعدها خودشون صاحب بچه شدن ولی بین بچه ها فرقی نذاشتن
و واقعا حالشون با گرفتن اون فرزند خونده خوب شد و زندگیشون تغییر کرد
شاید اولش فرزندخوندگژ واستون سخت باشه ولی مطمئن باش وقتی اون بچه بیاد تو زندگیتون از اینکه چرا زودتر اینکارو نکردی پشیمون میشی
داییت مطمئن باش همین الان با وجودیکه این بچه اذیتش میکنه خیلی بیشتر از زندگیش لذت میبره تا وقتی که یه زندگی آروم و بی فکر داشت
همسایمونم فرزندخونده گرفته البته تو یه بازه زمانی دخترمتوجه شد خانواده اش نیستن و پرخاشگر و عصبی و سرکش شد و تو سن کم ازدواج کرد ولی الان که اون دختر بچه دار شده شبانه روز پیش مادرخونده اشه و خیلی صمیمی شدن و رابطه اشون عالی شده و با شرایطش کنار اومده و مادرخونده اش خیلی راضیه
اینی که دوستان میگن ژن تاثیر داره درسته ، اما مثل بچه خو آدم این احتمال پنجاه پنجاهه و ممکنه شانس بیاره خوب باشه و یا برعکس.
اما ژنتیک به هرحال موثره.
تصمیم خوب ولی سختیه ، از نظر روانی باید توان پذیرش داشته باشید و با یه مشاور مدت طولانی حل و فصلش کنید.
بزرگترین چالش در آینده گفتن این ماجراست ، معمولا این بچه ها به شدت آسیب میبینن. این پروسه هم باید تحت نظر مشاور باشه که بدونی کی و چطور بهش بگی فرزند خونده‌ای.
اما اگر بچه بزرگ باشه و بدونه قضیه رو و بعد به فرزندخواندگی گرفته بشه بازم دچار مشکله چون از ابتدای زندگیش توی بهزیستی بوده و کنار اومدن با خانواده ممکنه براش سخت باشه
ذات این کار بسیار زیبا و انسانیه اما در کنار اینها سختی هم داره پس اگر از نظر روانی آمادگی این سختی رو دارید و براتون در کنار شیرینیش قابل تحمله انجام بدید
من دو خانواده رو میشناسم که یکی ذله شدن از شیطنت و بیش فعالی بچه و دومی به آرامشی رسیدن وصف نشدنی ، هر دو دخترن و از نوزادی اومدن پس هیچ چیزی از ابتدا معلوم نیست و در گذر زمان ممکنه پیش بیاد
بله درست میکی اینم قبول دارم،خودمم تو ی خانواده شاهد بودم ی فرزند اهل تحصبلات و‌مدارج عالی،اون یکی هرزه و معتادو...ولی بازم بنظرم اون دو تارو هم ی پدر مادر تربیت کرده،و اون بچه ی اروم ذاتا خودش اروم و‌درست یوده اون یکی هم ذاتا بدجور بوده ک با اون پدر مادر باز رفته سراغ خلاف و...بازم میگم ذات بنظرم تعیین کننده تره
چه حرفای مهم و خوبی زدین. عشق کردم. دمتون گرم‌ کاش تایپیک بیشتر دیده میشد و بیشتر نظرات رو میشنیدم و میخوندم
راستی به نظرم با چند تا خانواده که فرزند خوانده دارن صحبت کنید ،
چند تا فیلم دراین باره هست مخصوصا خارجی حتما ببینید سرچ کنید میاد.
و اینکه اگر من باشم نمیذارم حتی والدینمون باخبر بشن. پروسه رو که آغاز کردید به بهونه بچه دار شدن برید شهر دیگه بعد از مدتی برگردید و بگید بچه‌دار شدید . ممکنه سخت باشه اما دیگه تا ابد خیالتون راحته کسی شیطنت نمیکنه و از روی قصد و غرض به بچه نمیگه.
ما مشابه اینو داریم‌ ، پدر و مادر بیچاره از استرس پیر شدن چون نمیخوان تا یه سن مشخص به بچه بگن و نگرانن اطرافیان بهش بگن.
و خانواده دیگه هستن این بچه الان خودش بچه دار شده اما هنوز نمیدونه ، ما که خبر داریم هم دلیلش اینه اون مدت ۹ ماه رو خونه پدربزرگ من شهر دیگه گذروندن و حتی اقوام نزدیکشون نمیدونن بچه خودشون نیست
من مدتی باردار نشدم و به همه این راهها فکر کردم ، به اسپرم و تخمک اهدایی ، رحم اجاره ای و حتی فرزندخوانده ، درکتون میکنم ، امیدوارم هرچی خیره براتون پیش بیاد
اینجوری که خیلی سخته چجوری سرنه ماه یه بچه تازه متولد شده تو بهزیستی پیداکنن؟سن بچه با سن حاملگی یکی کنن خیلی سخته و خیلی خانواده ها باهم ارتباطشون زیاده چجوری نزدیک یکسال میخوانداز بقیه دور باشن امروز اگر اینکارو کنن بقیه بیشتر حرف درمیارن
عزیزم میدونی چرا اینجوری شده؟
چون هر بچه ای ویژگی هاش با اون یکی فرق داره. پدرو مادر میان از یه روش تربیتی برا هر دو استفاده میکننن رو یکی اثر مثبت میزازه رو یکی بد. در نتیجه یکی میشه عالی یکی میشه معتاد.
پس چیز ی که اثر نهایی داره همون تربیت هس....
به نظرم نگفتن حقیقت هیچ کمکی نمیکنه بلکه همه چیو بدتر میکنه‌. من تو پادکستا و حرفایی که شنیدم و خوندم بچه ها از دروغی که بهشون گفته بود بیشتر ناراحت بودن تا حقیقت فرزند خوندگی
آره واقعا ، اما امیدوارم انقدر اطرافیان شعور داشته باشن که اون پدر و مادر ذهنشون انقدر درگیر بدخواهی بقیه نباشه.
اینی که دارم میگم پزشکن ، بیمارهایی که مراجعه میکنن بهشون هم خبر دارن ، همکلاسی های بچه هم خبر دارن طوری که مجبور شدن مدرسه رو عوض کنن ، دهن به دهن کل شهر با اینکه این خانواده رو نمیشناسن ولی باخبر شدن.یعنی دارن دیونه میشن از این شرایط
اینا به توصیه روانشناس تصمیم دارن سالی که میره کلاس ششم بهش بگن و نمیخوان تا اون موقع متوجه بشه
رو حساب تجربه این والدین میگم اگر اطرافیان متوجه نشن دیگه این بار روانی رو دوششون نمیفته و راحت میتونن تصمیم بگیرن.
توی بازی بچه‌ها دعواشون میشه ، چندباری بچه‌های بزرگتر خواستن بزن تو روی اون بچه ، اما با تلاش بزرگترها قضیه جمع شده .
اینا رو نگفتم که کسی نگران بشه یا منصرف بشه.
برای همه اونایی میگم که کنار این خانواده ها هستن ، خوبه آدم رازنگهدار باشه ، درک کنه و مرهم که نیست نمک به زخم نپاشه.
من اگر شرایط داشته باشم خوشحال میشم به فرزندی بگیرم ، به این بچه‌ها زندگی بدم و کمکشون کنم حس خانواده رو درک کنن
از خدا میخوام هرچی خیر و صلاحه برای همه پیش بیاد ، یا دامن همه چشم انتظارها سبز بشه ، یا خدا توانشون بده بتونن میزبان این طفل معصوم ها باشن و بهشون زندگی ببخشن
توی تمام موارد و مشکلاتی که خوندم و شنیدم به نظرم از این مساله اطرافیان ترسناک تر چیزی نبود. حالا که فکرشو میکنم و خودمو یه ادم فرزند پذیر تصور میکنم میبینم که چقدر تنهام. چقدر احساس نا امنی میکنم

سوالات مشابه