Ooma
پرسش (1402/08/18):

خانومایی که اقدام به جدایی کردین

سلام
بچه ها من جایی خونده بودم زن بره بدون اجازه شوهر مرد بیاد دنبالش زن برنگرده مرد می‌تونه شکایت کنه درسته ؟؟؟

نصف شب چرا هوس ننه کرده بود؟
شیر میخاسته طفلی
😂
من برای بچه آلبوم درست کردم گفت ببرم برای ننم گفتم نه
شر شد
ان شالله هیشکی نرسه ولی از اون نظر گفتم ک مهریه حقه خو مگه عندالمطالبه نیس ؟
چون دیوثه
چرا هست
ولللللللللل کنا سمانه سر ی البوم؟؟
همین؟
کسخل شده اون تو محلش نزار
چون برمیدارن برای خودشون
من میگم ساعت ۱ نصفه شب چرا باید حرف مادرت رو بزنی
حالا بعدا میبردی مادر نصف شب دلتون خواست بربد البوم ببرید و از ننش بگه
پدرش یه عکس بچه منو کش رفت هرچی گفتم بیار گفت نه
گفتم من خودم با پول خودم درست کردم دوست ندارم ببری
من همینو میگم تو که میخواستی چند روز دیگه بری همون چند روز دیگه میریدی به اعصاب من چرا ساعت ۱ نصفه شب
چرا همش من باید کوتاه بیام ، میگم من گوز میزنم میخوای برای ننت ببری
آلبوم و پرت کردم گفتم بیا بگیر فقط برو گمشو نباش توو زندگیم
اصلا تو چرا گفتی البوم ببری برای مادرت؟؟
نمیگفتی لازم نیس خیلی چیزا رو ب شوهراتون بگید ک
آدمی که بخاطر ننش رو زنش دست بلند می‌کنه رو باید ننشو گایید
خودش گفت من گفتم نه
تو رو زد؟ واس ی البوم ؟
دوست ندارم ببری
گفت هیچی نگو آروم باش گفتم چرا باید آروم باشم ریدی به اعصاب من نصف شبی
دهنمو گرفته بود جیغ نزنم
منم چنگش زدم 🤣🤣🤣
اها اشتباه خوندم فک کردم تو میخواستی ببری ب اون گفتی گفته نه .
نه اون میخواد ببره من که قهرم باهاشون
افرین 😂😂
دوتا بچه ۴ ساله دعوا کردن باز 🥸🥸
خخخخ
کلا دیگه خستم از این زندگی
حالم داره بهم میخوره
حوصله داری سمانه بخدا من بودم اصلا عاااارم میشد خودم کاری نداشتم شوهره هرکاری میخادبکنه
اصلا عکسم داد برات مهم نباشه بخدا
ن فکر کردم برای مامان خودت میخواستی ببری اون گفته نه .
گفتم خب نمیگفتی اصلا بهش
اشتباهی خوندم
چرا پس به خانواده من میرسه سختگیری می‌کنه ؟؟؟
گفتم برای پدر مادر من عکس چاپ کن گفت به من چه گفتم
خب اون داره انتریک میشه توسط ننش
گفتم عکس بچه منو از خونه مادرت بیار من از نزدیک ببینم گفت نه
میخواد تو با خانواده اش خوب بشی و قهر نبلشی مثلا خیرسرش بلد نیس ولی چ کنه
میگم اینقدر تلفن نده دست بچه با ننت حرف بزنه امواج داره خوب نیست گوش نمیده
آره میخاد مثلا بگه تو لج کنی منم میکنم اول میخاد تورو درست کنه بعد خودش
سمااااانه🤣🤣🤣🤣🤣
ولی سمانه من از شوهرم پرسیدم میگه دفترخونه ها همه سیستمییه، ربطی نداره که حتما بری اونجایی که عقد کردی
پارسال ننش به داستان کرد من ریدم به ننش باز میگه ننم
سمانه
همسرت میخواد یه جورایی با خانوادش آشتی کنی
بلد نیست😑
قشنگ درکت میکنم الان چون اون لجتو درمیاره توهم داری با بچه اونو اذیت میکنی
بخدا رفتم قضایی الکترونیک ، رفتم ثبت ، رفتم اسناد رسمی قبول نکردن
عمرا محاله
خوب نسبت به خانوادت سختگیری نمیکنه؟!
بعضی مرداد اینجورین
میگه مادرم پشت تو میگه تو هیچی نگو گفتم باشه دسته خر
اونم قهره
چی بگم والا، بهش میگم رفته، میگه ربطی نداره
حتی میگش ینی منم بخوام مهرمو بذارم اجرا همینجا میشه؟ چپ نگام کرد گف بعلهههههه🤣
عجججب
حالا گفتم مامانم بره وکالت بدم انجام بشه
بگو باشه من هیچی نمیگم درصورتی ک بدونم شوهرمم پشتمه ن اینکه اونم با ننش خاله زنک بازی کنه ک
اون از باباش که پوشک بچه رو پرت کرد توو حیاط گفت نه مشکلی نیست

اون از ننش که یادش داد با خانواده من جنگ کنه
شوهرت باخانواده تو بحث کرده؟
برن بمیرن من برم از زندگیش همون ننش جمش نمیکنه
اره دیگه پارسال بابام اینا رو بیرون کرد
عن آقااا
چقدر وقیح
اون ننه بی همه چیزش یادش داد رفتم جدا بشم دایی هام گفتن نه ولش کن برگرد

برگشتم دیدم نه آدم نمیشه دیگه واقعا حوصله ندارم
بگو حرمت نگهدار حداقل چهارروز دیگ روت بشه تو چششون نگاه کنی
من صبرم تموم بشه دیگه خدا هم واسطه بشه مهم نیست
دلیل دعواتون به خانوادش چی بود؟!
میگه آشتی نمیکنم گفتم به درک
با
پدر مادرم سر اسباب کشی من کمک بود سر بارداری زایمان میگه دخالت کردن
هم خدا میخاد هم خرما هم میخاد تو باخودش اوکی باشی با خانوادش اوکی
هم میخاد آشتی نکنه باخانوادت و بحث کنه باهات
هی غر میزد بابام گفت دخترم اذیتت می‌کنه طلاقش بده بابامو بیرون کرد
تهران میرم یکسره میگه بیا اینقدر استرس میده
وا بیخود کرد مرتیکه ی عوضی
هیچی ننه بابای اونم مثل گاو هیچی نگفتن به پسرشون
دعوا شد جنگ شد شدید
هرچی دلش خواست بار پدرم کرد
بی ادب
شماهم دوری
منم خانوادم تهرانن،دورم ازشون
😑😑
کجای تهرانی
منیریه
بهش گفتم خاک توو سرت پدر شدی باز بچه ایی
بابات هیچی نگفت
ما سمت بلوار تعاون هستیم
عموم منیریه میشینه
الان خودت کجایی
چرا ولی اون وقیح تر بود
متل قو خراب بشه این شهر
واقعا که
خدا یه داماد به اینا بده بدتراز خودشون
خیلی دوری سخته
اه
بلایی سر اینا بیاره بمیرن
بخدا
تو کجایی
کاشان
میده میده
دَکًا دَکّا
ایشالا ، ولی ایشالا من توو زندگی اینا نیستم دیگه
توچرا🤐
حداقل نگو ک جاب جا کنه
هرجاک عقد کرده باید بره
نه نمیگم
شانس شانس
محدثه محضریه نباشه دیگه چی؟؟ مثلا حالا یا اصلا دفترو بسته باشه یا مرده باشه
همون
سمانه چیشدی تو آخه ، این مرد راه نیومد باهات؟
میری جاییکه عقد کردی سند ازدواجتم‌میبری
برات درخواست طلاق می‌نویسن بعد اونو میبری دادسری

ی خدمات قضایی ام باید بری فکنم برای ثبتش
شت خانواده منم تهرانن😂💔
من حوصله ندارم هی بگه ننم اعصابم نمی‌کشه ندا حالم بهم میخوره از مرد بچه ننه تحمل ندارم
تو کجایی تهرانی
انتقال میدن تمام اسنادو ب ی دفترخونه دیگه
از بیخ اشتباه گفتی🤐
عه خب پس👩‍🦯👩‍🦯👩‍🦯
اول میری محضر رونوشت عقدنامتونو میده بعد میری اسناد رسمی جای ک ساکنی بعد بای لایحه میری دفتررخدمات‌ثبت میکنن برای درخواست مهریع نفقه اجرت المثل
برم مهرمو بزارم اجرا خونه بخریم👻🥸😁😁😁👩‍🦯👩‍🦯👩‍🦯
بشین سرجات فرزندم
آخه چرا میخوای یکیتونو انتخاب کنه سمانه تو زیادی حساس شدی بخدا بخاطر شهراد
هر کدومم ی پرونده جدا ثبت میشه و پول میخاد هیچی نخاد ی دو تومن میخاد
من دوس ندارم کسیو راهنمایی کنم ولی وقتی میبنم اشتباهی راهنمایی میکنن مجبورم بگم
بخدا مشکلات بزرگتری هست موندن نمیگم به هرقیمتی ولی بخدا تو حساس شدی
من پیامارو نخوندن چیشده
یعنی نمیشه؟😂😂😂🥸🥸
میشینیم میگم بیا ازت شکایت کنم برو مهرمو بده بریم خونه بگیریم😂😂😂میخنده میگه خلی ولی دوستت دارم🤣🤣🤣🤣
خیرر
یکی از دوستان اشتباه راهنمایی کرد
من همیشه میگم اگه خیانت نمیکرد بازم بااون وضع مزخرف بخاطر پسرم میموندم
ولی متاسفانه دست گذاشت رو نقطه ضعفم
نمی‌دونم ولی اسم اونا توو زندگیم میاد عصبی میشم ، دست خودم نیست انگار گوشت تنم آب میشه
چجوری فهمیدی ؟؟
کلا اخلاقش چجوری بود ؟
هیچی رو تخت دیدم
اخلاقش مزخرف و خانواده اونم خیلی اذیتم میکردن خیلیااااا
😑😑😑😑
دفتر ازدواج فقط برا رونوشت قباله میفرستن
اگ قبالتو داشتی دیگ نیازی نبود انقد ک میدونم دخترداییم ک خواست درخواست بده قباله نداشت گفت برو جایی ک عقد کردی رونوشت بیار
قضیه بابات اذبتت میکنه میدونم
من با طلاق مخالفم ولی مرده معتادو میش درست کرد ولی یه مرده بچه ننه و نفهم هیچوقت ذاتش درست نمیش اون ننه ی هززه ای هم که دخالت میکنه تا نمیره دست از فضولی بر نمیداره یه وقتایی طلاق بهترین راهه
خیلی زیاد
مامانم اینا استاد معین هستن
خودم بجنورد
شیش هفت ماه پیش برای خواهر شوهرم‌همین مراحلو گذروندیم
شاید شهرای دیگه پروسه‌اش فرق میکنه👌🏻
بله دقیقا
خواهر شوهر منم سندش دست مادر شوهرش بود رفت اونجا بهش رونوشت دادن
اون موقع ۵۰۰ تومنم هزینه رونوشته رو داده بود
🙄
درخواست طلاقو مگه محضر مینویسه
شاید منظورت اجرایه مهریس
شایدم‌همین بوده و من دارم اشتباه میکنم🤝🏻
تمکینم فقط برا نفقس
خودم همه این راهو رفتم از برم🤣🤣🤣🤣
😂😂😂
ایشالا تهش حال خوب بوده باشه برات💚
تو دیگه خیلی دوری
خیلی🥺
چجوری طاقت میاری
چند وقت به چند وقت میببنیشون
ممنون
عید نوروز که میان این سمت
اگه اگه اگه شهریور بیان
و من هم تو شیش ماهه دوم سال ی ماه میرم پیششون😅
مثلا امسال قراره اول آذر برم😇😁
به سختی🤦🏻‍♀️
سخته من ۳ ساعت فاصله دارم باز تحمل ندارم
خیلی اصرار کردم به همسرم که حداقل یکی دوسال بریم پیش خانوادم و اینا ولی خب نمیپذیره😂
منم مجبورم تحمل کنم دیکه😪
منم دوست داشتم نزدیک باشم نشد
ای اون پای بی قرارشون برای غیر خانوماشون از کار بیفته🤣🤣🤣🤣
ببین همه این مردا یک جایی شون می لنگه... شوهر من مطیع و بله قربانگوی دو تا داداش کوچکترشه.... آخ میکشم خودمو که جوابشون رو بده ولی نمیده...
ااای واای خونه خودت؟؟دختره غریبه بودیافامیل همونجاخایشومیبریدی عوضیو
ای بابا سمانه باز مادرش چ آتیشی سوزونده ک عصبی شدی 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
کلا نفسش گرمه نمیدونم چیکار می‌کنه ولی همه حرف شوهرم مادرشه میگه مامانم چه بدی ای در حق تو کرده ؟

گفتم هیچ بدی نکرده من کسخلم الکی از مادرت بدم میاد
گفتم پدرم یه کلمه گفت از خونه بیرونش کردی ولی خانواده تو ۱۰۰۰ تا حرف بار من کردن من هیچی نباید بگم
سمانه جان من چندان درجریان مشکلات شما نیستم اما
درسته شوهرت توهین کرده ،مادرشوهرت بده ،نمیدونم دخالت میکنه از چشم تو به شدت افتادن اما این یه حقیقته که اینا خانوادشن
همونطور که تو بالای پدر مادرت درمیای و دوسش داری شوهرتم همینه ولو اینا خیلی بد باشن بازم ننه باباش که قربونت
بعدم تو سر جریان بابات اینا خیلی حساس شدی مشکلم ازشوهرته که انقد رو میده بهشون
به هرحال یه مثلی هس که میگه یا رومی روم یا زنگی زنگ
خوب فکراتو بکن
اگر بخاطر پسرتم نمیتونی تحمل کنی با همبن شرایط چون ننه باباش هستن جدا شو
این همه اعصاب خوردی خوب نیس بدتر محیط برای بچتم متشنج میشه
ولس یه چی خواهرانه و دوستانه بگمت
تو عصبی هستی، حرصی هستی ازچشمت افتادن وگرنه هممون کم وبیش داریم مشکلات تورو تحمل میکنیم تو لول های مختلف
این زنیکه ارزش نداره بچت بشه بچه طلاق
امیدوارم ناراحت نشی قشنگم
این کارش که بابای شما رو بیرون کرده خیلی خیلی زشته
اما شما الان یه خانواده سه نفری هستین
خودت پسرت وشوهرت
بنظرم هم برای شما هم برای شوهرت باید این موضوع اثبات شه که مهم ترین الان خوتونین
چه مادر احمق اون چه خانواده شما باید درجه دوم قرار بگیره تا شما آرامش بیشتری داشته باشین
یه بار دیگه قاطع اما منطقی حرف بزنین
امیدوارم هرچی خی ه برات پیش بیاد دوست خوبم
باور کن من اصلا هیچی از خانواده ام تووی زندگیم نمیارم ، قاطی نمیکنم اونا رو ، ولی به شوهرم میگم بخاطر مادرت گوشی رو دست بچه نده الو الو کنه

نه چی میشه مگه میگم امواج داره خوب نیست اهمیت نمیده
من جمعه ساعت ۱ از مهمونی برگشتم اومدم کپه بذارم بخوابم یهو گفت بچه رو ببرم خونه مادرم آلبوم و هم ببرم
گفتم چرا همش منو تحت فشار میزاری بیار گفتی گفتم نه دیگه الان چه وقتشه

گفتم ببری اونجا آلبوم خالی تحویل من بدی تهش بگی خب برداشتن دیگه
اره پولش از جیب ما بره اونا کیف کنن
گفتم خانواده ات جز کندن چیزی بلد نیستن
مادرش یادش داد این با خانواده من جنگ کنه

توو گوشی شوهرم چت مادرشو دیدم به منو خانواده م فحش داده شوهرمم مثل سیب زمینی هیچی نگفته

البته من تلافی همه اینارو کردم و میکنم به بدترین شکل تلافی کردم ولی با همه اینا شوهرم میگه ننم

میگم هفته ای یکبار بچه رو میبری اونجا دیگه تو اون ۶ روز قبلش صدبار اسم اینارو توی زندگی من نیار همین
بگم چی عزیزدلم
ببین یه تایم کوتاه دختر منم با خانواده ها ومامان جوناش صحبت میکنه عیب ندا ه امواج واینا زیا حساس نباش
زمان بندی خوب انتخاب نکرده قبول دارم ولی اینهمه حرص خورد تو که هیچی درست نمیکنه میکنه؟
خو اینجا مشکل از شوهرته دیگه واقعا
هزار نفر هزارتا چی بگن آدم حسابی که زو حرفای بقیه نباید اینجوری کنه که
من نمیدونم چرا انقد ننش رو این تاثیر داره؟
نمی‌دونم بخدا ، هیچ کاری هم براش نکردنا خودش همیشه میگه مادرم برام مادری نکرد
پدرم برام پدری نکرد همش میگه عامل بدبختیش خانوادشن
ولی باز نمی‌دونم چرا اینقدر دنبال اوناست
موقع که نامزد کردیم باباش محلش نمی‌کرد مادرش فکر خودش بود خواهرش باهاش حرف نمی‌زد

یهو اومد سر زندگی شرایط بهتر شد یهو شد پسر عزیزشون

هربار هرچی میشه از پسرشون پول قرض می‌کنن من نمی‌دونم باباش تیر تا مهر نزدیک ۴۰ ت کار کرد چجوری میگن نداریم
میگم سمانه تو این شرایط میدونو ترک نکن بشین با شوهرت اتمام حجت کن منطقی باهم حرف بزنین ک باهم برین مشاوره برا بهتر شدن زندگیتون اگ زیر بار نرفت بشین راجع ب طلاق فک کن سما من نمیخام زیر دلتو خالی کنم ولی طلاق سختیای خیلی زیاد خودشو داره باز باهاش حرف بزن بگو اگ رندگیمونو دوس داری بریم مشاوره اگ همین بچه برات ارزش داره بریم مشاوره ک اشتباهاتمونو بدونیم و تصحیح کنیم...ب خاطر شهراد ی فرصت بده باهاش خوب حرف بزن بگو خسته نشدی از این همه تنش فکری و عصبی بگو من دیگ خسته شدم باید بریم مشاوره اگ دلت نمیخاد این حرفو بزنی بخاطر شهراد باهاش حرف بزن ...اگ قبول نکرد و ادامه داد دیگ تصمیمتو بگیر
بچه خیلیی مهمه سما تو طلاق خود بچه کلی آسیب میبینه ب خاطر طلاق از ی طرفم دیدم مادر پدر لج میکنن بخاطر اذیت هم از بچه استفاده میکنن بچه داغون میشه بازم اول اول باهاش حرف بزن بعد وقتی ی جای بدن مشکلی پیش بیاد پزشک درجا ب قطع عضو نظر نمیده اول با دارو سعی میکنه بهبودی حاصل شه اگ جواب نداد این تصمیمو میگیره....
سمانه خوب بزار بده یه الو الوکردنه بابا تو مگه گوشیتو استفاده نمیکنی؟این امواج تو خونه هست تو که نمیتونی همیشه از بچه اینارو دور کنی
سمانه بیش از حد حساس شدی
گزک نده دستشون
بالج لجبازیم فقط پسرت از بین میره
هیچکاریم درست نمیشه
شوهرت هیچی نگفت وقتی به خانوادت حرفی زدن؟
خوب نگا مادرش بیشعوره شاید واقعا نمیتونه چیزی بگه
بعد سمانه تو مشکلاتت با خانواده شوهرت بچه رو قاطی نکن هرچی مشکل باشه ربطی به بچه یه ساله نداره
سمانه قبول کن هیچکس نمیتونه بگه دیگه خانوادمو نمیخام و بندازشون دور هرچی باشه بگو شیطونم باشن خوب مامان باباشه چه کنه اونم مجبوره بخدا
میخاست البوم ببره ازش میگرفتی میگفتی باید ببخشید ولی اجازه نیس ببری اینا یادگاریه اگه دوس دارن بده براشون جدا چاپ کنن تموم
سمانه شوهرت قبول داره بیاد ازپدرت معذرت بخواد؟؟؟؟
شوهرت خیلییییی اشتباه کرده در واقع بزرگ ترین اشتباه زندگیشو کرده که به پدر تو بی احترامی کرده و حالا انتظار داره تو احترام خانوادشو داشته باشی واقعا حرف نا حسابی میزنه
فک میکنم بایه گل و یه قوطی شیرینی شوهرت بیاد وازپدرت معذرت بخواد تموم بشه ماجرا، من خودم تو شرایط تو بودم شاید ازتو بدتر بودم بخدا میدونم چی میگی ولی اینجا شهرادم هست این یادت باشه
خیلی حرف زدم لیلا هی میام به تخمم بگیرم همه چی رو باز یهو حساس میشم دست خودم نیست
بچم اینقدر عصبی و لجباز شده
اره ولی صب ظهر شب ، یبار اینقدر درگیر این بود بچه با مادرش حرف بزنه کلید موتورشو گم کرد
محدثه توو زندگیم از هیچکسی متنفر نیستم جز خانواده این
مادرش می‌دونه کی و کجا حرف بزنه ، زندگیشو دستش گرفته همه رو از چشم شوهر و دخترش انداخته و میندازه ولی کسی نمیتونه ثابت کنه زیر سر کیه
من نمیگم قط رابطه کنه میگم الان نرو خونه مادرت سرده بچه کثیفه یا هرچیزی بگو باشه نگو نه همین امشب باید ببرم
اونا فقط بلدن بکنن تیغ بزنن خرج نمیکنن
نه میگه تا ابد با پدرت آشتی نمیکنم منم گفتم به درک
خانواده من جز خوبی چیزی به شوهر من ندادن ، نه خانواده من آشتی میکنن نه من اجازه میدم چون باز همون داستان هست

وقتی پدرش محلش نمی‌داد پدر من ضامن وام ازدواج شد
وقتی پدرش محل نمیداد پدر من ماشین میداد
وقتی خانواده ش خرج نکردن پدر من دستشو گرفت
وقتی تنها بود ما بودیم براش زندگی ساختیم

الان ما شدیم بد ننه باباش خوب
من خیلی به مامانم اینا گفتم اینا جنبه محبت ندارن زیاد محبت نکنید ولی پدر مادر من دلسوز یکسره محبت محبت محبت
پس اونم کوتاه نمیاد افتادین دور لجبازی
نمک نشناسه شوهرت
اره لنگه ننه باباشه
چی بگم من گفتم ی بار برا آخرین بار بخاطر بچه بشین بهش بگو تا کی وضعیت اینشکلی میمونه اگ میشناسیش دیگ من حرفی ندارم هر تصمیمی گرفتی انشالله برا تو و مخصوصا شهراد ک خیلی کوچیکه و روحیش لطیفه، خیر باشه🥺
مرسی عزیزم ، نمی‌دونم دیگه خدایی چیکار درسته ، خیلی روحم خسته اس دوست دارم برم یه جا فقط خودم باشم و پسرم

سوالات مشابه