Ooma
پرسش (1402/01/15):

دوستان میشه بیایین و راهنماییم کنید

برادرم و خانمش درهرحال جداشدن ازهم هستن،دوتا دختر۱۰و ۴ ساله دارن.بخاطر این دوتادختر مجبورم هفته ای یکی دو روز بیام خونه مامانم ک بچه ها حال و هواشون عوض بشه ولی هربار ک میام خودم اعصابم بهم‌ میریزه بنظرتون چیکار باید کنم؟

عزیزم ادم توهرشرایطی قراربگیره بایدخودشوبااون شرایط وفق بده وادمی عادت میکنه که به اون شرایط..
نمیدونم این تصادف لعنتی چی بود ک خانم برادرم تا دید داداشم رو تخت بیمارستان افتاده هزارو یک داستان دراورد ...الانم ک دوتا دختر بچه همش در خونه این و اونن
چقد ناراحت کننده😞
امروز گفته نمیخوامشون
هیچی چاره ای نیست جز صبوری کردن عزیزم
کم کم عادت میکنی
اوایلش سخته🤕
ان شالله ک خیر باشه این اتفاق
ب رو بچه ها نیار شاد باشین و قوی تا اونام احساس ناراحتی نکنن زیاد در هر صورت ضربه اصلی و اونا دارن میخورن با این اتفاق
عزیزم انشالله که زودتر برادرتون زودتر خوب شه و سلامتیش به دست بیارع
کاش در اون خراب شدشو گل میگرفت اون دوتا بچه رو بدبخت نمیکرد
ولی چه میشه کرد بخاطر اون دوتا بچه هم برو بیشتر اگه شوهرت تایمی از روز خونه نیس بیار پیش خودت حالو هواشون عوض شه گناه دارن اوناهم
داداشم سال۹۷ تصادف کرد سرش اسیب دید دوماه دوکما بود هیچ کدوم از دکتراش امید نداشتن خوب بش.خداروشکر الان کاملا سالم سالم مثل قبل تصادفش.ولی خانمش از همون روز ک داداشم رفت بیمارستان دنبال شوهرای فامیل بود واس تنهایی خودش
😐🤕
😐اخه این چه کاریه
وقتی شوهرش سلامته باید خداروشکر کنه دوتا دسته گل داره بشینه بزرگشون کنه 😑
راهم دور نمیتونم تایمی ک شوهرم نیس بیام پیششون
واقعا نمیفهمم توسرش چی میگذره.ن اینک داداشم باش بخوام تعریفشو کنم خداشاهده من از وقتی نامزد کردم باهمسرم فقط داریم قسط میدیم زندگیمونو جمع و جور کنیم ولی داداشم از اول واس خانمش ماشین گرفت ک پیاده تا خونه مادرش نداره دانشگاه فرستاد و کلی کلاسای هنری
اونوقت خانمش باپسرعموم ک خودش زن و بچه داره با پسرخالم و....نگم با کیا ک رفاقت میکرد حالا اینا ک طایفه خودمون خبر داریم از طایفه خودش دیگ خدامیدون.حتی کارگر داداشم براش خونه رهن کرد ی مدت رفت اونجا زندگی کرد ک با اونم دعواش شد
عزیزم از الان کاملا قانونی حصانت تام رو داداشت بگیره که فردا پشیمون نشه بخواد بگه بچم بچم
خوشی زده زیر دلش
ولش کنین ب حال خودش سرش به سنگ میخوره
هوای اون دوتا طفل معصوم رو داشته باشید گناه دارن انشالله همه چی خوب شه و برگرده سر زندگیش
همیشه میگن خوبی ک از حد بگذرد نادان خیال بد کند
جنبه این همه خوبی رو نداشته هوا ورش داشته فک کرده چخبره طلاق بگیره ب خودش بیفته میفهمه چه غلطی کرده
چی میگع بری آخه عمه شون هستی تو شرایط سخت تنهاشون نزار اونابه قدر کافی الان بی پناهن، درسته سختته ولی چاره چیه
چی میشه«
واقعا متاسفم برا خانومش وقتی به زن تو روزای سخت کنار شوهرش نباشه به هیچ دردی نمیخوره ولش کنین به حال خودش اصلا منت نکشید این اتفاق برا عموی منم افتاد تو راه زیارت قم با دوستاش تصادف کرد همشون شکستگی جزئی داشتن ولی عموم خونریزی مغزی کرد و کما
بعد یکماه با اون همه قطع امیدی از دکترا و ضریب هوشی پایین بهوش اومد هیچ حرکتی نداشت اول فقط نگاه میکرد حتی برا غذا خوردن هم گلوشو سوراخ کرده بودن بعد یه مدت راه رفت بعدش حرف زد الان کاملا یه آدم عادی شده فقط یخورده لکنت از اونموقع مونده ولی تو همه این سالها زنموم مث یه زن واقعی پاسوزش شد با اینکه بچه ۶ ماهه اونموقع داشت
اخ اگ بدونید چ بلاهایی سرمون اورده تا الان ...تو روی مامانم نگاه میکن میگ پسرت باید همون موقع تو بیمارستان میمرد چرا نمرد....خود مادرش خونه ش راهش نمیده میگم ک اوار زندگی اینو اون میشه تا الان زندگی چندتا خانواده رو داغون کرده دیووونه س زن
زن عمو منم طلاق گرفت بچش خ کدچیک بود اوردن پیش مامانم الان گلاس ششم خیلی سخت بود اوایل مثلا براش اتاقش و اماده کردیم خرید پارک میرفتیم چیزایی ک دوست داشتن و انجام میدادیم
واقعا ب اینا میشه گفت مادر؟ چطوری خوشی خودشون براشون مهم میزارن میرن بچه هارو اواره میکنن ؟ خدا لعنت کن اینطور مادرارو
اون ک ۱۰ سالس دیگه میفهمه متوجه میشه خیلی منطفی براش صحبت کنید بگین براش اینجوری بهتر کنار میاد
هر ۲۰ روزی ی زنگی بزنه ب ای بچه
واقعا متاسفم
خیلی تلخ بود....
خدا بهتون قوت و توان بده
ممنونم. واقعا حکمت این تصادف چی بوده و ....فقط خدا کن زودتر همچی اروم بش من جای دختر بزرگش مغزم پوکیده
شاید حکمتش این بود ذات پلیدش رو نشون بده آخه کسی که بخاطر مریضی خیانت میکنه ذاتش خرابه اگه این اتفاق نمیفتاد هم باز خیانت میکرد به یه بهانه دیگه بهتره برادرزاده هات زیر دست همچین زنی بزرگ نشن
اخ بچه هام مگ میشه مادر نخوان؟همه بدبختیاش برای مادر من دیگ.اخر عمری کم بچه های خودشو تر و خشک کرد حالا دوتا دختر هم بزرگ کن ....بخدا انقد درگیر زندگی داداشمم ک زندگی خودم داره داغون میشه.کلا خسته ام از این دنیا.واقعا این دنیا کجاش قشنگ اخ.خ دلم گرفته امشب
مال خوب همیشه سگ خور میشه
عزیزم من خودم بچه طلاقم اون بچه ها تو شرایط خیلیی سخت ترین لطفا ضعیف نباشید و قوی بمونید هر جدا شدنی بد نیست گلم

سوالات مشابه