Ooma
پرسش (1402/08/06):

موندن پیش مادرشوهر

سلام،مادر شوهرم مدتیه مریض هست،نمیتونه ب کاراش برسه،پرستارم گرفتن واسش،گاهی وقتا میمونم منم چند روز پیشش ،ولی خیییلی پسرم اذیت میکنه اونحا،خیلی بد هوراک میشه،اصلا زجر میکشم اون چند روز چون خیلی لوس میکمن پسرمو،حرف شنوی نداره ذز من اصلا اونجا،هرچیم ب مادرشوهر پدر شوهرم میگم عین خیالشون نیس،شوهرم بهشون بکه هم گوش نمیدن،الان باز بهم گفته برو‌پیششون بمون چند روز،میخوام دیکه قبول نکنم بمونم،بنظرتون چی بگم؟اخه شوهرم دوس اره بمونم،از اون طرفم مشکل پسرم ،چیکار کنم؟

بگو پسرمون اذیت میکنه نمیتونم دیگه بمونم درست حرفتو بزن نمیخاد بهونه الکی بتراشی
من ک با لوس کردنشون مشکلی ندارم دلم میخاد تا پدر بزرگ مادر بزرگ زنده هستن بچه هام لذتشو ببرن مگه چند وقت میشه از وجودشون کیف کرد. اگر اذیتش میکردن خب نرو ولی بهش میرسن ک فک میکنی لوسش میکنن.
ببین همه ی پدر بزرگ و مادر بزرگا همینن شک نکن فک نکن چون مادرشوهرته از قصد اینکارو می کنه ن اون فقط خیلی عاشق نوشه خواهشا دور نکنین نوه هارو ازشون مگه قرار چن سال دیگه بمونن،من خودم به شخصه گاهی اوقات فک می کنم پسرام که برن تنها میشم بعد چیکا کنم😢😢😢فک کن بچه هاشونم نیارن ببینی چقد زجر اوره خودتون بزارین جایه اونا
خب اخلاقش خیلی بد میشه اصلا،بی ادب،جواب بده،لب ب غذا نمیده بس ک بهش چیپس پفک میدن،خودم کلافه میشم,بعد اینکه میدونن من حساسم رو‌چیپس پفک نخوردنش یا زیادی شیرینی شکلات خوردنش ولی برعکس همش بهش هله هوله میدن،نمیدونم،باشه میرم پیشش میمونم ،ولی کاش اینا رو نشونه محبت نمیدونستن
اتفاقا من ی دفه ب مامان بابا خودم گفتم بهش هله هوله ندید،همیشه هرچی میخان بهش بدن از من میپرسن،گوش دادن ب حرفم
اره ایناشون خوب نیس بگو وقتی اینارو می خوره غذا نمی خوره بردم دکتر گفته کمخونی داره نباید پفک اینا بخوره الکی یچیز بگو😂
چون اخلاقتو میدونن😂بعد تو مجبوری همیشه یه پرده ای وسط خودت و مادرشوهرت نگهداری بخاطر حرمتا برا همین مادرشوهرت اینجوری حرف گوش نمی کنن
الان شرایط یه کم خاصه، شمام یه کم شل کن ❤️
بجای محروم کردن اونا از بچه ت، و بچه ت از اونا، و خودت از اونا! یه کم روی بچه ت بیشتر کار کن که کمتر اذیت کنه
میدونید بدیشون چیه,کلا ینی بچه ها فامیلاشونم همینه،میگن نباید ب بچه بگی بالا چشمت ابرو،بچه هر کار اشتباهی بکنه ،نباید مورد مواخذه قرازش بدی،بنظرم اصلا خوب نی,بچه باید بفهمه چی کار بده چی کارش زشت یوده یا بی ادبی کرده فلان موقع،اینا میگن نه ب هیچ وجه حق نداریم بچه رو شماتت گنیم،مثلا ی وقتایی میرم خونه شون میمونم انقد لوس شده انقد بی ادب شده ک نگو،مکافات دارم تا باز درستش کنم،رو بچم چطور کار کنم وقتی اونا نمیزارن بهش بگم چیزی،اصلا منطقی نیستن
وای منم مشکل شما رو دارم ، اما آرامش خودت و بچه ت از همه چی مهمتره. شما که نمیخوای قطع رابطه کنی ، فقط زمان موندنت رو کم کن. به جای چند روز ، یک روز بمون و برگرد ، وقتی شما و بچه‌ت در عذاب باشید چه فایده ای داره.
منم دیگه خیلی نمیرم و زیاد نمیمونم چون مجبورم به دخترم بکن نکن کنم و گاها مجبور شم دعواش کنم ، کل روز جنگ اعصاب دارم و در کنارش باید کار و آشپزی کنم.
به شوهرم گفتم به خاطر روحیه دخترم هم شده نمیرم و فقط نهایتا یه صبح تا شب میمونم.
مطمئنا ناراحت میشه شوهرم اما با منطق توضیح میدم که بیشتر یک روز نمیتونم. دیگه نه حرف اون میشه و نه حرف من ، با یک روز موندن راضی میشه
کاملا درکت میکنم، منم همون چند روزی که میرم خونه پدرشوهرم پسرم اخلاقش خیلییییی بد میشه، همش بجا غذا هله هوله، قهرا و بهانه های الکی و... که گاهی خودشونم کلافه میشن، حتی خود شوهرمم میگه شما بچه رو خیلی بدکردین،
آدم وقتی به یه آدم عاقل و بالغ نمیتونه یچیز کوچیکو بفهمونه چجوری میخواد یه بچه 3،4 ساله رو مجاب کنه که درست رفتار کنه
من خودم پیش مامان بابام اگه بگم فلان کارو بکنین یا نکنین به حرفم گوش میدن، تربیتش براشون مهمتر از هرچیزیه، برا خودمم ترجیح میدم بچم یجوری باشه که دیگران پشت سرم یا حتی جلو روم نگن چ بچه لوسی و فلانی، هیچچچچ چیز برام درناکتر از این نیست، این بچم دو روز دیگه قراره تو اجتماع باشه، مهد بره، و اگه بخواد لوس باشه یا هرچیز تاهنجار دیگه خودش تو مهد و مدرسه و بعد جاهای بزرگتر اذیت میشه، پس من مادر یا پدر وظیفمه درست تربیت کنم و دیگرانم همکاری کنن،
محبت پدربزرگ و مادربزرگ نباید به تربیت بچه آسیب بزنه وگرنه اولین نفر همینان که میگن بچه درست تربیت نکردین، حتی محبتم باید درست و بجا باشه که متاسفانه بعضیا نمیتونن کنترل کنن
موافقم با حرفات،حرف منم دقیقا همینه ،منم میگم قرار نیس اونا رو از داشتن نوه شون محروم کنم ک,هرموقع با شوهرم هستیم میرم با اونم برمیگردیم ،اونا میخوان بمونم ک خب واقعا واسم با این شرایط مشکله
بله ،منم نمیگم اونا از نوه شون محروم شن،قطع رابظه هم ک نمیکنم،میگم ی صبح میام تا شب دیگه
منم هرچی ب مادر پدرم بگم در مورد بچه م گوش میدن،اما جرئت ندارم ب اونا حرفی بژنم،تا هرچی میگم شوهرم سریع میگه اره مامانم ناراحت شد فلان حرف زدی ،سریع هم برداشت بد میکنن،ک اره ما چیپس خزیدیم خوشش نمیاد بدیم ب نوه مون،من نمیگم بهش ندید چیپس,میگم مثلا قبل شام ندید قبل ناهار ندید،مثلا برعکس میزارن وقت ناهاز یچیپش میدن بخور،دیگه از ناهار میفته،اصلا انگاز دقیقا با من لجاجت میکنن
بعنوان مثال پسرم میره تو گوش پدرشوهرم محکم میگه بووووو، پدرشوهرمم میخنده، تازه به بچه میگه برو تو گوش بابا و عمه و فلانم بگو، اونوقت همون بچه اگه ینفر تو خونشون باشه اینکارو بکنه بهش تشر میکنه که نکن بی ادب،
آخه کار بد بده،حالا بیا به بچه بفهمون جلو دیگران خیلی بده، خب بچه دچار تناقض میشه
بعد اینکه ی روز هستم اونجا زیاد سخت نمیگیرم،،میگم حالا ی روز هستیم بزار با نوه شون راحت باشن،وقتی قراره چند روز باشم ی کم واسم سخته،ی دفه ی هفته بودم خونه شون؛,دقیقا وقتی برگشتیم لاغر شده بود،چون از بس غذا نخورده بود،یکسره لواشکو کیکو خرت پرتای بدرد نخور
من شوهرمم باهام موافقه ولی متاسفاته اصلاااااا گوش شنوا ندارن بعضیا، الان پسرم تو خونمون خیلییی بهتره، میدونه اگه بگم این کار بده، قهر کنه بره تو اتاقش اصلا دنبالش نمیرم، خودمو سرگرم میکنم، به دو دقیقه نکشیده برمیگرده معذرت خواهی میکنه، ولی خونه پدرشوهرم بره بزنه تو گوششونم که تشرش کنم و گریه کنه، ده نفره بغلش میکنن که نه شیطون گولش زده و... 😶😶😶😶
دقیقا شوهر منم با من موافقه،هزار دفه بهشون گفته ،ولی اونا هم ب حرف پسرشونم گوش نمیدن،دقیقااا همینه،پسر منم خونه خودمون خیییلی خوبه،خودشون باعث میشن کارای بی ادبی بکنه،منم بیام چیزی بهش بگم میریزن سرم،حالا شوهرم ی دفه ب مادرش گفد اره دخالت نکن تربیتش،مامانش بهش برخورد
بچه ها از ۲سالگی به بعد لجبازیاشون شرو میشه تا ۴ سالگی بخاطر سنشه . صبور باش
باشوهرت میری میمونی ؟
اگر تنها میری خونه رو خالی نزار
من تا همینجاش بلد بودم
اهان اینم بگم کمم باش همیشگی باش زیاد خودتو ن تو دست و پای خانواده خودت بنداز ن شوهرت الانم بشین سر زندگیت شوهرتم اگر گفت بری نرو زنگ زدن چرا نمیایی بگو شوهرم تنهاست اذیت میشه و بعدم شما. ک هرچی میگم گوش نمیدید بچم داره دو تربیتی میشه
همیشه حرفتون رو صریح و راحت بگید مخصوصا این موارد
اره میگم دیگه شوهرم میره چون باید سرکار بره,ببین من خودمم موافق این نیستم ک زیاد قاتی بشم ،حتی با خانواده خودم،الان ی هفته س ب خاطر مریضی پسرم خونه مامان خودم هستم،ولی خسته شدم،دلم استقلال خودمو نیخواد،قشنگ بعد ۲ روز حتی خونه مادر خودمم کلافه میشم،در واقع پدر مادر خودم یا شوهرم نداره،من کلا زیاد خوشم نمیاد زیاد از حد بمونم ،
والا این پدرشوهر مادرشوهرها بچه های خودشون رو بزرگ کردن، حالا نمیزارن ما هم بچه های خودمون رو اونجور که دوست داریم تربیت وبزرگ کنیم

سوالات مشابه