Ooma
پرسش (1402/07/11):

فشار عصبی موقع خواب خانم های باردار اگر می‌ترسند وارد نشن

سلام ب همگی
دو شبه میخام شیر شب پسرمو کمتر کنم ب همین دلیل پایین تخت میخاییم ک نبینه منو و هی بهانه نکیره آخه تند تند بیدار میشه
ساعت پنج بعد از اینکه نماز خوندم خوابیدم شوهرم نبود
بعد دیدم صدای پسرم میاد تو خواب نزدیک لبه تخت بود گفتم بیدار بشم نیفته
دیدم نمیتونم بلند شم اینقدر احساس سنگینی میکردم پشت کله ام درد میکرد انگاری جیغ میزدم اما صدام در نمی‌ومد
صلوات فرستادم داشتم این الکرسی میخوندم بلند بلند ها اما صدام در نمی‌ومد
احساس کردم جونم رو دارن میگیرن یکدفعه سنگینی آزاد شد دیدم انگشتای دستمو قلاب کردم ب هم رو شکمم گذاشتم
انکاری درد میکرد بدنم تمام این اتفاق پنج دقیقه هم نشد
حالت شوک داشتم خوابم نمی‌برد
من تا حالا تاپیک نزدم غیر سوالات پزشکی پس نیایین بگین سرکاری
اول هم گفتم کسی می‌ترسه نخونه

اون چند ثانیه نمدونم یا اون دو سه دقیقه
نمی‌دونید چی بهم گذشت
کسی تا حالا اینطوری شده؟
دیگه میترسم آخه شوهرم کارش ی‌جوریه ک ساعت سه میرع سرکار
بله بهش میگن فلج خواب
یکی هم میگفت وقتی میخابیم روح از بدن جدا میشه موقع بیداری برمیگرده به بدن وقتی قبل اینکه روح برگرده به بدن جسم بیدار میشه این اتفاق میفته ولی اصطلاح علمیش همون فلج خوابه
یا بختک قدیمیا
بختکه چیزی نیس
منم ی بار همینجوری شدم باخودم گفتم نکنه مردن همینه و من دارم میمیرم.
تو اون لحظه فقط از خدا میخاستم ک بتونم گوشی مو بردارم ب شوهرم زنگ بزنم بگم بیاد.
چون پسرم از خواب بیدار شه میترسه ببینه جواب نمیدم و تا شوهرم بیاد خیلی مونده
خیلی اینجوری میشم ک نمیتونم تکون بخورم و هی تلاش میکنم خودمو ازون حالت درآرمو ی تکونی بخورم جیغی بزنم یا اسم خدارو صدا بزنم ولی ی بار دیگ خیلی طولانی تر شد و نفسم سنگین تر میشد ک فک کردم دیگ مرگ همینه
آرههه،منم شنیدم که وقتی این حالتی میشه یکی،میگن روش بختک افتاده.چند ثانیم بیشتر نیست.
من زیاداینجورشدم خیلی بده
بیشتروقتی اینجورمیشدم که روی کمرم خوابیده بودم
به محض اینکه موفق میشدم حتی یه کوچولو انگشتم تکون بدم درست میشد
من شنیده بودم میگفتن طاق باز نخوابید بختک میاد روتون خیلی چیز بدیه
از شوهرم پرسیدم الان میگه بختک بوده
میگه منم قبلا همینطوری شدم
اونم گفت رو ب آسمون نباید بخابی
خیلی لحظه بدی بود بدتر از اون این بود ک میخاستم پسرمو جابجا کنم و ترس افتادنش رو داشتم
یه جورانگارفلجی قدرت هیچی نداری
ولی خیلی بده
اینکه فکر می‌کنی داری تلاش میکنی و جیغ میزنی ولی هیچ اثری نیس
اره دقیقا
با خودم گفتم پس لحظه مرگ چطورع
عزیزم دوستمون درست میگن ، شما دچار فلج خواب شدید ، یه نوع پنیک و اختلال خواب حساب میشه .
میتونه حادتر بشه و بیشتر تکرار بشه ، میتونه با روان کاوی بهتر بشه . به هرحال یه مساله علمی و ثابت شده اس ، رایجه و خیلیا باهاش درگیرن . قدیما ام بهش میگفتن بختک .

همسر من هم به نوعی از این پنیک مبتلاس ‌ . یه عامل درونی داره ، مثل اضطراب که گاهی خود ادمها متوجهش نیستن و عوامل تشدید کننده محیطی هم داره ، مثل طاق باز خوابیدن ...
و البته خیلی وقتا ام بی دلیله 🤷‍♀️
همسر من خیلی سعی کرد درمانش کنه ، متاسفانه کلا برطرف نشد ، ولی بهتر شده و دفعاتش کمتر شده .
نترس عزیزم همون فلج خواب یا بختک بوده
چرا من فک میکردم جنه،🤣🤣
ترسم بیشتر از اینه
اولین بار بود
😂😂😂 جن کجا بود دختر
حالت بدیه ، ادم به جن ، مرگ ، عزراییل ، سکته هر چیز مزخرف دیگه ای اون لحظه فکر میکنه ، ولی این فقط یه اختلاله 🤷‍♀️
توعامیانه میگن بختک تو بحث علمی‌میگن فلج‌خواب
طاقباز نخواب اضطراب هم یکی از دلایلش۶ و اینکه اکثر مواقع هم‌معلوم‌نیست چه دلیلی داره
من زیاد برام‌اتفاق افتاده
قدیمیا برای هرچی دلیل پیدا نمیکردن به اجنه ربطش میدادن بعدا معلوم شد جنها کمین ننشستن که یکی بخوابه بپرن روش 😂😂
من یه برهه خیلی اینطور میشدم اوایلش خیلی میترسیدم و تلاش میکردم بیدار بشم که نمیشد ولی بعد یاد گرفتم با آرامش صبر کنم تا بتونم چشمام رو باز کنم
یک‌مرتبه کامل میدیدم برادرم زنگ زد مامانم اومد گوشی رو بهم بده دید خوابم، بیدار بودم ولی هرچی تقلا میکردم بگم بیدارم‌نمیشد
بهش میگن فلج خواب
فکر میکنم علت عصبی داره
بختکه عزیزم
چیزی نیس
برا منم زیاد پیش میاد
سعی کن طاق باز نخابی
من یه مدت اینطوری میشدم واااااای وحشتناک بود خیلی بد بود. خدا رو شکر چند سالیه دیگه تکرار نشده. نترس
از استرس و کم خوابی و خستگی زیاده
بله اینجوری شدیم من تو بارداری قبلی و بعد زایمانم اینجوری شدم
اگه قبل خواب شکم پر باشه با معده پر بخوابید هم ممکنه ایجور بشید منم چندشب پیش داداشم ساعت ۱شب شام خورده بعدش خوابیده تو خواب ایطور شده میگم شاید یکی از دلیلاشم این باشه
دوستان پیام های همتونو دیدم ممنونم از پاسخگوییتون
فقط حس بدی بود چون هم تنها بودم یعنی شوهرم نبود هم چون بار اول بود فکرم رفت ب اجنه و ترسم از افتادن پسرم از لبه تخت بود
منم مواقعی که خستگی شدید دارم وقتی میخوابم اینجوری میشم خیلی حس بدیه

سوالات مشابه