Ooma
پرسش (1402/06/01):

سلام بچها بیایین حرف بزنیم

میخوام یه مسئله ای رو بگم تروخدا نگین ک خیلی سخت میگیرم و اینا
دیشب خونمون روضه خونگی خوندیم مادرشوهرم خیلییییی تو کارام دخالت می‌کرد
همراه خودش پارچه آورده بود میخواست کل دیوارارو بزنه گفتم بابا نمیخواد شلوغ میشه من دوس ندارم
ولی کار خودشو میکرو حرف من به گوزشم حساب نمی‌کرد
پارچه مشکی مینداخت رو صندلی آغا
می‌خواستم شیرینی بدم دیدم پشت سرم داره میاد گفتم تو میخوای بهشون بدی گفت آره
بعد دیدم به فامیلای من یکی یکی میده دستشون ولی فامیلای خودش سینی میگیره جلوشون ک خودشون بردارن
خب این کارا یعنی چی مگه فامیلای ما گشنه هستن ک دوتا سه تا بردارن😏😬
بعد از مراسم هم میگفت شیرینی بیار بده خواهرام با اینکه بهشون داده بود
بنظرتون امشب چیکار کنم ک تو کارام دخالت نکنه ‌؟؟
به شوهرم گفتم امشب خودم میخوام شیرینی بدم

دعوتش،نکن🤣
بگو مراسممون تمام شده
مگه خونه خودشون من میرم ک تو کاراش دخالت کنم بگم اینجا پارچه بزن یا شیرینی اضافی بده مامانم اینا
سر شیرینی گرفتن دعوا میکنین😐
به خدا فکر نمیکنم عروس و مادر شوهرین
حس میکنم دو تا بچه ی پشت سرهمین که سعی داره به اون یکی ثابت کنه بچه ی بهتریه
خیلییی رو اعصابه بخدا
خودشو اختیار دار خونم میدونه ک تو هرکاری دخالت کنه
اصلا هرچی بهش بگی فایده نداره کار خودشو میکنه
فقط شیرینی نیس میگم همه دیوارا میخواست پر پارچه کنه خب دیدارمون خراب میشد
من گفتم یکی بسه
بگو تو کمردردی میگم بچه ها بیان شیرینی ببرن
بعدم از قبل تزیین کن همه جا رو خودت
اینجوری همیشه میگه کمرم و پام درد میکنه ولی سر شیرینی دادن زرنگه
وقتی اینقدر شما دو نفر باهم ناسازگارید که هر هفته یه مشکلی دارین دلیل رفت و امدتون چیه خدایی؟؟
خب کاراش معنی نداره اگه قراره یکی یکی بده دستشون باید فامیلای خودش هم بده دستش
اینی که میکی میده دستشون زشته والا
از سر اجباره
شوهرم بچه ننس
زودتر نمیتوتی بدی یکی بچرخونه
یا دوتا ظرف بدی به طرف بگو ببر این ور
مادر شوهرتم ببره واسه اقوام خودش
مجبورت میکنه رفت و آمد کنین؟
اصلا بگو شما بزرگتری بشینین اون بالا مجلس بچه ها پذیرایی میکنن
نفهمیدم از کجا فهمید ک میخوام شیرینی بدم مثل چی پشت سرم اومد تو اتاق
آره دیگه
مگه میشه خونمون روضه بخونیم این نیاد
خدایی رو اعصابه کارش
بگو زحمتتون میشه یا بده به یکی از اقوام خودش رودربایستی داشته باشه
بخدا مامانم تو هیچچج کاری دخالت نمیکنه
نه میگه اینجا پارچه بزن
نه میگه من شیرینی بدم
نه واسه خالم اینا میگه اضافی بده
بنظرم صبح همه پارچهارو باز میکردی قایم میکردی اومد ببینه باز کردی حرصش میگرفت😁
بگو بیاد ولی توقع کمک ندارم
میگم حرف منو به گوزشم حساب نمیکنه
ولی امشب نشونش بدم
عجب پیر زن پر گوزی
مادرشوهر من گاهی ازین رفتارا داره
حالم ازش بهم میخوره
میدونه چجوری فیلم بازی کنه
من نمیدونم تو جایگاه عروس اینقد میگم خانواده شوهر مقصرن یا واقعا مقصرن
کی از دیدن مادرشوهر حالش بهم نمیخوره
تازه من داداشمم میگه حالم از مادرشوهرت بهم میخوره😃
ازینکه تو کار بقیه دخالت کنن و نظر بدن نمدونم چ سودی میبرن حالا هرچقد کوچیک و بی اهمیت
طرف بخاد نطرتو بدونه ازت میپرسه نپرسید یبار گفتی اهمیت نداد بیخیال شو دیگه
اه....
پارچه انداخته بود رو بخاری من برداشتم گفت تا باشه خوبه
گفتم نه بچها میندازن
یه چیزی آروم با خودش گفت نفهمیدم 😐
میگفتی هر چی گفتی خودتی😅
بدرک بزار بگه
الان برو همه پارچهای سیاهو جمع کن عصر اومد کونش بسوزه
اومدنشون قدمشون رو چشم
ولی بعضی حرکات خیلی رو اعصابه
اومد تو اتاق گفتم بگیر جلوشون زشته
ولی دیدم بازم میداد دستشون 😐😐😐
آره از رو صندلی برداشتم
خیلی باحاله😃
🤣🤣
تو باشی نمیخوای یکی بزنی تو دهنش؟
من الان پتانسیل زدن دارم😅
چرا ولی خوب بزنی میشی آدم بده
اینام که همه شون یه پا بازیگر
من ک باشم همون اول میگم خونه خودمه خودم میدونم میخام چکار کنم کار نگیر و تمام
منم
ولی اینکه برای همیشه دایورتش کردم به کون بچم عالیه
یه چی هم بهش بگی یجوری ننه من غریبم در میاره ک نگوو
من نمتونم دایورت کنم
چن بارم همینجوری بهش گفم ب جهنم ک ناراحت میشه خیلی ام خوشم میاد ازش
بچها بگین امشب چیکار کنم؟؟
همه شون همینن
فقط استغفرالله نمی تونن زن پسرشون بشن
ازشم کم کار بکشن😁
نکن
درجا جواب بده
خونه خودته پرسیدن نداره
بگو خونه خودمه مهمون خودمه خودم میخام پذیرایی کنم و تموم
اومد شیرینیارو بگیره سینی چایی بده دستش بگو شما زحمت اینارو بکشید😁
شوهرم میگه ولش کن چیزی بهش نگو
گفتم غلط کرده فکر کرده خونه خودشه هرکاری میخواد میکنه
واقعا خیلی زنه نفهمیه ک همجین کاری کرده
شیرینی دیگه چیه ک بخای تو دست طرف بزاری
بگو دیشب خیلی خم و راست شدی
شوهر اگه داره بگو حتما اونجام خم و راست شدی
کمرت اذیت میشه صندلی میزارم بشین خانی کن واسه خودت
چایی خواهرم میداد
فاطمه دیگه حوصله جواب دادنم ندارم ب شدت دلم پره ازش
زن خوبیه ولی دلسوزیای بیجا داره راهنمایی های اشتباه
یکی دوبارم بخاطر دخترم حرف زد دیگه ب شدت ناراحتم ازش
خو امروز مادرشوهرت بده
چ زن نفهمی شیرینی بزاره دست مهمون از پشت کدوم کوه اومده
فکر میکنه خونه پسرشه کامل اختیار همه چی رو داره زنیکه بی‌شعور
باز برا مهمونای خودش تعارف کنه چ کثافت
امان از دلسوزی بی جا
به شوهرتم نمی تونی بگی ناراحتی میاره تو زندگیت
به نظرم دلخوریتو بده آب رودخونه ببره
والا بشین بذار کار کنه اون
فکر میکنه فامیلای ما گدا گشنه ان ک بگیره جلوشون 10 تا برمیدارن 😏😏😏😏😏😏
مقصری که اجازه دادی
اگ قشنگ همون اول نمیذاشتی پارچه هارو بزنه دیگ‌اینقد رو نداشت
خودش از همه گدا گشنه تره
نمیدونی چقدر خونه ها میره روضه فقط واسه شیرینی
هرجا پولدارتر باشن میره
بعد دیدی داد دستشون از دور داد بزن مادر جون سینی رو بگیرید جلو لطفا
نذاشتم فقط یکی زد
بگو دیشب شیرینی دادی
امشب چای نوبتته
فک کنم قورت قورت بده با اقوامت یا با قاشق😀
الانم به جای پیام دادن به ما بلندشو پارچه ها بکن از دیوار پارچه رو صنلی و بخاری بردار
چیزیم‌گف بگو خونه خودمه اختیار دارم بزار روضه بخون خونه خودت بزن به همه جات خودتم پارچه پیچ کن
چننند روزه ذهنم درگیره بقرآن
پریشب بیرون بودیم یسر رفتیم خونشون
بعد خاهرشوهرامم بودن
هی گیر داد ک چرا ساکتی گفتم حرف خاصی نیس بخام بزنم گفت گرفته ای گفتم نه خوبم باز گیر داد شوهرم ک زیر چشات گود رفته و فلان
شوهرمم گف اره خو سرطان دارم و مریضم🤦🏻‍♀️
🤣🤣🤣🤣🤣
دور از جونش
بنظرم مادرشوهرت و تو دپتا بچه ی پنج ساله این و میخاین ب هم ثابت کنین از اون یکی مهمتر و بزرگترین
دوس داره شاد ببیندتون خو مهسا
دلش میسوزه
بخدا اگه جلوشون می‌گرفت من مشکلی نداشتم اتفاقا خودم به خواهرشوهرم گفتم شیرنی بده گفت من جوراب پام نیس
شایدم مهسا فک کرده پشیمونی و خدایی نکرده پسرشو نمیخوای🤣
بعد دیدم اینجوری آبرو ریزی میکنه کفری شدم
خو نمیشه ک همیشه شاد بود
بعدم من وقتی ناراحتم از کسی اصن باهاش هم صحبت نمیشم تا اون رفتارش یادم بره
بعدم ناراحتی ما بخاطر پناه بود ک گرفته بودیم
بچه خاهرشوهرم اسباب بازی نمیده بهش این بچم هی جیع میزد منکه چیزی نگفتم ولی امیر بروز داد
هیچکس غریبه نبود همه اقوام من و شوهرم بودن
آخرش میگفتی مادر جون خیلی زشت شد جلوشون نگرفتیم
هرچند میدونم قول مامانم آهن سرد کوبیدن نداره
میگم ک دلسوزی الکی ادمو عصبانی میکنه
تو بشقاب میوه خوری چای و شیرینی بزار ببر
نگیر جلوشون
سطح دغدغه اتونو تورو قران
نه اونو ک میخام اگه بزارن ب اه دل خودمون رفتار کنیم و زندگی
اره
میدونی من فک میکنم اونا اندازه ما خونسرد نیستن
شما اشتباه متوجه شدین منظورم از شیرینی کیکه
شیرینی خانوادگی نیست
نگو مهسا دلم خونه بخدا
آه منو کی جواب گوئه
با هزار امید ازدواج کنی آخرش یکی بیاد همه چی رو خراب کنه
کاش هیچ وقت هیچ وقت شوهرمو نمی شناختم
شیرینی خانوادگی چجوریه؟
کیک که میدی چجوریه؟
خب بزار تو بشقاب با چایی بزار جلوشون دعواتون نشه
عزیزم ما تعارف میکنیم
الهی بگردم😔
خدا لعنت کنه باعث و بانیشو
شاید طرف نخواد همون موقع بخوره میخواد ببره
شما بودین هرچی بگین به هیچ جاش حساب نکنه عصبانی نمیشین؟؟؟
هرچی میگفتم انگار با دیوار بودم
خدا نکنه عزیزم
فقط میگم خدایا تو دیدی و شنیدی
دلم داره میترکه ازین حجم بی انصاف بودن آدما
کااااااش خدا هیچ وقت آدمایی رو که نمی تونن با هم باشن رو کنار هم قرار نمیداد
خدا شاهده اگه دلیلی نبود که این آقا رو ببینم اصلا نمی دیدمش
میشیم
اول و اخر وقتی بخوای صاحب اختیار زندگیت خودت باشی این بحث و دلخوریه پیش میاد خب بزار پیش بیاد به حرفای شوهرتم اهمیت نده دیگه مردا هم شورشو دراوردن
قشنگ چندبار محکم حرفتو بزن و بگو ولی من دوس ندارم الان خونم این شکلی باشه اگه میشه بزار خودم درستش کنم هروقت کمک خواستم‌میگه بهتون
امشب دیدم باز داشت کار خودشو می‌کرد یه چیزی بهش میگم
فاطمه راست میگه باید اختیار زندگیتو بگیری ولی از راهش
بالاخره جنگیدنم میخواد
میبینی من سر همین اختیار کارم رسید به طلاق
از این میسوزم ک من تو هیچ کاری اونا دخالت نمیکنم ولی خودش تو هر چیزی یه نظری میده یا دخالت میکنه
خداییش مادر شوهر من با تمام احمق بازیاش ولی هیچوقت تو کار خونم دخالت نکرده اصلا هیچ کاری نداره به غذام به نظرم چون اجازه نظر هم ندادیم منو شوهرم بهش
ای وای عزیزم😥
ببین ما همه اینطوریم
یاد گرفتیم حریم خصوصی رو
ولی اونا نه
امشب تو روضه ات دعام کن تر خدا😭😭😭😭😭
اگه شوهراتون پشتتونن قدرشونو بدونین
باید یادش بدی حریم خصوصی رو
خیلی محترمانه بگو مامان جان اگه اجازه بدین من خودم تصمیم بگیرم میدونم بی شعوره ولی تو با احترام حرفتو بزن هرچی گفت بگو نه من دوس دارم خونم این جوری باشه اینجوری پذیرایی کنم جلوی فامیلام شمام خیته میشی برو بشین اگرم کاری نداری برو خونه
شوهرم ظهری گفت برو تلفن بیار بیبینم مامانم میگه امشب حاج آقا روضه چی بخونه
محکم سرش داد زدم مگه اینجا خونه مامانته ک اون تصمیم بگیره روضه چی بخونیم
من نذر کردم
مگه مامانت میخواد روضه بخونه نظر منو میپرسه؟؟
دیگه نشست سرجاش
من حسرت یه تصمیم دو نفره رو دلم موند
همیشه نفر سومی به اسم مادرشوهر بود
تا اعتراض کردم همه چی رو تلخ کردن
حتماا عزیزم
اگه قابل باشم واست دعا میکنم 🤲🤲
خوبه نشست سرجاش
بابای بچه من بود میگفت نه روضه نمی گیریم اصلا
ممنون عزیزم
ان شالله قبول باشه
بگردم 😥
بخدا خودم پسر دارم گفتم تو هیچچج کاری دخالت نکنم خودشون صاحب اختیار همه چی باشن
با عروسم مثل دوتا دوست باشیم
مامانم اصلا از این اخلاقا نداره
خودم ازش نظر بپرسم نظر میده
وگرنه خودش اصلا
یکم خونسردانه با شوهرت حرف بزن چون از این قضیه خسته بشه دیگه نه طرف تو رو میگیره نه مادرشو کلا ول میکنه
شوهرم از مامانش می‌ترسه
الان شوهر منم ول کرده میگه واقعا مسخره بازیه و من حوصلم نمیکشه خودت جوابشو بده اگه حس کردی داره کار غیر اخلاقی میکنه به من نگو
میگه چیزی بهش نگو 😐
خدا کمکت کنه پس 🤕
با سیاست برو تو مخش هم حرفتو بزن هم جوری بشه که فکر نکنه دشمنی میکنی
خیلی چیزارو دروغ میگه بهش
وقتی میگم چرا دروغ میگی میگه بخاطر تو نمیخوام چیزی بهت بگه
گفتم بزار بگه نگاه چجوری جوابشو بدم
شوهرت یکی دو بار اروم بهش بگه از طریقی
که راحتت بزاره چون همش بستگی به شوهرت داره
فقط جلو مهمونا ابروداری کن
اونم مهمون خونه ی توعه
فردا پشت سرت حرف نزنن
اخه خیلی برات مهمه این چیزا
مادرشوهرم داره آبرو ریزی میکنه من چیزی نگم؟!
عجبا
مادرشوهرت با اقوامت اینجوری رفتار کنه واست مهم نبود؟!
مثل بچه دو ساله به من میگه این کار کن اون کار کن نمیدونم شیرینی بده حاج آقا
انگار خودم اینارو نمیفهمم
یه چیزی هم ک میگه چن بار تکرار میکنه انگار من مثل خودشم
نه چون خودشو نشون میده😄
سلام چرا پک نذری تهیه نمیکنی اینجوری بهتره
شیرینی خرما لقمه و یا هر چیزی که تو مراسماتون مرسومه بزارید تو زیپ کیپ یا ظرفای در دار یکبارمصرف مخصوص نذری
موقع پذیرایی هم فقط چای دور بده
پک ها رو قایم کن هر کی میخواست بره نفری یه دونه بهش بده
فعلا ب احترام روضه چیزی بهش نگو
ولی از این ب بعد دمش رو قیچی کن کمتر نظر فنی بده
سلام بچها بیایین حرف بزنیم
عزیز دلم هر مجلس دیگه ای بود شاید میتونستی اونجوری که لایقش هست و یا دلت خنک میشه رفتار کنی


ولی مجلس ارباب بحثش جداستتتتتتتت...


نه تو صاحب مجلسی نه شوهرت و نه مادرشوهرت ...

اگر بی احترامی کنی به مهمان ارباب بی احترامی کردی
اگر بد پذیرایی کنه از مهمان ارباب بد پذیرایی کرده ...
اگر از پذیرایی مجلس ناراحت بشن از پذیرایی مجلس ارباب ایراد گرفتن ...




فقط و فقط و فقط صبوری و خانمی کن و به احترام صاحب اصلی مجلس زبون به دهن بگیر و فقط شاکر باش که تونستی روضه داشته باشی منزلت

از طر خواهر کوچکت ❤️
واقعا مقصرن فاطمه شک نکن آتیشا ازگور مادرشوهربلندمیشه
کف دستتونشون میدادی میگفتی آیینه خدا😑
فقط به این دید نگاه کن که مادرشوهرت این یه بار مادر شوهرت نیست و یک‌مهمانه ...

انقدر با مهمان ها با احترام رفتار کن که اگر مادر شوهرتم بی احترامی کرد بهشون از چشم تو نبینن .
بعضی مواقع باید تو موقعیتش باشی ک درک کنی. منم اگ مادرشوهرم تک تک دست مهمونام شیرینی میداد خجالت میکشیدم
بیای این همه زحمت بکشی و خرج کنی بعد یکی اینجوری آبرو برات نذارع
مادر خانم خونه خودشه
مادرشوهرم خانم خونه خودشه
ای کاش اینو خودشون بدونن که عروسم خانم خونه خودشه حتی اگه بلدنباشه تمیزنباشه بیسلیقه باشه
ولی تو روضه یه چیز عادیه مخصوصا اگر شلوغ باشه 😇
البته اگر مجلس خصوصی باشه بحثش جداست
من اولین بار ک مادرشوهرمو دعوت کردم بی قرض سعی داشت دو سه تا چیزو تغییر بده. مثلا خودش تو سینک سبد گذاشته برای منم میخواست از سبدام بذارع گفتم نه هم سبدام گرده هم اونجوری دوست ندارم. یا اومد لیوان بشوره گفت ازین آویزای لیوان بگیر گفتم ن ابچکونم برای ۶ تا لیوان ب راحتی جا داره. منظور و دخالتی پشت حرفش نبود و فک کرد اونجوری بهتره اما من مخالفت کردم و گفتم اینجوری راخت ترم
میگه ب فامیلای خودش تعارف میکرده ب فامیلای این تکی می‌داده دستشون
کارش درست نبوده اصلا بزرگتر ها بهتره بشینن این کارارو بجوان ها بدن . ما که همیشه اخر مجلس پذیرایی میدیم کسی که فامیلمون نباشه انجام بده
حق داری صاحب خونه شمایید اجازه نداره دخالت کنه محکم بگو شما زحمت نکشید خودم مدیریت میکنم
والا حق داری خیلی بده ادم ببینه تو خونه خودش به فامیلاش دارن بی احترامی میکنن هرچند اون شعورشو نشون داده ولی بازم ادم انگار کنف میشه ناراحت میشه خجالت میکشه
من بودم صد درصد شبش شیرینیارو میزاشتم یه جا و وقتی اولی اومد بهش میگم که خاهرم کمک میکنه نیاز به کمک شما نیس خودمم بیکارم شما بزرگ جمع هستید بشینید پیش مهمونا نیاز نیس خمو راست بشید
واقعا هم انگار زشته زن مسن پزیرایی کنه شایدم چون ما ندیدیم توی مراسمامون برامون عجیبه یه زن بزرگ بیاد شیرینی یا چایی بده بیشتر پزیراییارو دخترا جوون میکنن
من که اصن نمیتونم تحمل کنم یکی برا کوچیک تریم چیزم تصمیم بگیره حتی یه شرت برا بچم بخام بخرمم یکی بخاد تصمیم بگیره برا خریدش عصبی میشم هرکی سلیقه ای داره حق انتخابی داره
منم دوس دارم اگه تو خونم روضه میگیرم به نیت امام حسین یا حضرت رقیه به مهمونام بینهایت احترام بزارم و با همه یه جور رفتار و پزیرایی کنم نه که یکی رو کم بدم یکی زیاد چرا چون فامیل خودم با شوهرم مثلا فرق میکنن
اخه رو بخاری پارچه؟رو صندلی جای نشستن اقا پارچه؟
بگوش اخه با عقل جور در میاد اون اقا که میخاد روضه بخوره پشتشو بزاره رو پارچه ؟چه فکری راجب این موضوع کرده که رو صندلی اون اقا پارچه گذاشته که نوشته اسم هست یا دعا
من کاملاااااا با دخالت مادرشوهرش مخالفم. خیلی اشتباه کرده. ولی کلا میگم...
ماهم پارچه میندازیم رو صندلی که حاج آقا میشینه. نه پارچه نوشته شده. مثلا یک چادر مشکی یا همچین چیزی. پارچه ساده مشکی.
ولی نمیدونم دلیلش رو 🤗
که چی اقایی پشتش بزاره رو پارچه؟خوب بشینه رو صندلی 😑من خیلی بدم میاد این چه کاریه اخه
اوما جای عجیبیِ
به شوهراشون میگن آقا
به خامنه ای میگن آقا
به اماما میگن آقا
به آخوندم میگن آقا🥲
🤣🤣اقا منظورمون همونه که میاد میخونه خوب اسمشو بلد نیستیم بعد من به خامنه ای نمیگم اقا همون اسمش میگم
دیگه عزیزم این که، که چی رو من نمیدونم.
هر شهر و منطقه ای با توجه به رسوماتشون عمل میکنن.
من هم اون چه که دیدم رو بیان کردم🌹
نه تایید کردم و نه رد
اره دیگه ولی خدایی خیلی حرکت یه جوریه😂
خوب باسن مبارک بزاره رو صندلی میخاد چی بش بشه خشک میشه مگه 😩
نه تورو نمیگم کلی میگن
ما به بابابزرگ خدا بیامرزم میگفتیم آقا،اقاجون صداش میزدیم کانم یاری نمیکرد جونشو برداشتیم😂
🤣🤣ما هیچکسو اقا یا اقاجون صدا نمیزنیم
آخی😢😭. دلم یکجوری شد. خدا بیامرز بابای بابام رو آقا جان صدا میکردم ولی بابای مامانم رو باباجان.
🤣
وای ماهم
به بابای مامانم میگفتیم باباجون
نوه جدیدا و کوچیکا میگن باباجون. من و خواهرم که دوتای اولیم میگیم باباجان😂
دوست دارم بچم به بابام بگه باباجون
خداوکیلی یا نذری ندید یا انقدر تو بوق و کَرنا نکنید.
آخه نذری که توش انقدر چشم و هم چشمیِ ، دعواست، دخالته و احترام بزرگتر ،کوچکتر نیست
میخواید احترام صاحب مجلس رعایت بشه!؟
پول این نذرُ میدادید به کسی که نداره بیشتر صواب میکردید
انقدرم حرف توش نبود
عزیزم ان شالله سال دیگه اینکارو میکنم
واقعااا با حرفت موافقم
منم دیشب بخاطر امام حسین هیچی نگفتم
امشبم تو آشپزخونه بودم بعد یهو دیدم خاله شوهرم و دختر خاله شوهرم خودشون دارن شیرینی هارو پخش میکنن 😐
میدادن دستشون
گفتم بگیری جلوشون بهتر نیس گفت بچها دارن از دستم میکشن
عزیزم پارچه مشکی خالی هس ک نوشته هم نداره
تو شهرستان ماهم رسم دارن میندازن رو صندلی جاج آقا
عزیزم قبول باشه ان شاءالله
اینا همش تجربه شد برای
سالِ دیگه قلق میاد دستت چجور برگزار کنی مراسمت رو
در کل از این به بعد یه نذری بکن که شر نشه برات😉
انقدر ازین شیرینی گفتین دلم شیرینتونو خواست .... حس میکنم به من نرسیده ...‌🤭
ای خدا باز دوباره شاکی از خانواده شوهر 😑😑🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️
بگیر همونجا جوابشو بده دیگ
همون لحظه باید واکنش نشون بدی اگ ناراحتی از چیزی. بعدش دیگ چ فایده داره
چهار بار محترمانه حرف بزن و بگو ک ناراحت میشی از کارش. دیگ بدونه چجوری رفتار کنه.
واقعا ب قول سمیرا مثل دو تا بچه شدین
اینقد ک حساس شدی روش از کوچکترین حرکتش کوه میسازی. وگرنه از بیرون ک ماها میخونیم
واقعا موضوع اینقد بزرگ نیست.
ممنون عزیزم ان شالله
عزیزم
کاش نزدیک بودیم واست میاوردم

سوالات مشابه