Ooma
پرسش (1402/02/22):

دلم گرفته از این شوهر کردنم

سلام عزیزان خوبین شما چجوری با شوهرتون حرف میزنین
من هر وقت حرف میزنم قاطی میکنه عصبانی میشه آخرشم با دعوا وقهر چندتا بد بیراه به خودش ختم میشه
مثلا امروز از سرکار امده فوتبال نگاه کرده غذا گرم کرده خورده رفته تو اتاق بهمم میگه خستمه باهام کاری نداشته باش منم کاری به کارش نداشتم از ساعت ۸ تا ۱۱گفتم خستگیش دیگه در رفته امدم بهش میگم تو مگه خسته نبودی مگه وقتی ادم خسته هست خوابش میبره وایساده سر صدا کردن که تو شکاکی تو الی بلی غیر از اینکه مقصر شدم و قهر کرد رفت تو حال خوابیدن چیزی نداشت

عجب
چند سالشه؟
شاید سرکار مشکلی براش پیش اومده وبهم ریخته اخه شوهرمنم وقتی اینجوری میشه میفهمم از یجایی سرگردون یا ناراحته...
حتما اعصابش بیرون خراب شده
امان از این شوهرا🥲
خوب ادمی ک خسته میشه میره استراحت میکنه و شاید منجر ب خواب بشه.ب نظرم خیلی حساس شدین.
منظورشون این که خواب نبوده
به نام خدا اصلا حرف نمیزنم تا خودش گنده نکنه.بزار گاهی تو حال خودش باش.زیاد دور ورش نباش...خیلی وقتا سکوت کن..برای خودت احترام قائل شو..کلا روند زندگی ها تغییر کرده مردا از فشار اقتصادی همش عصبی ان..متاسفانه مشکلات کاری نمیتونن مدیریت کنن و پاشو تو خونه هم باز میکنن..منکه مدت هاست فهمیدم مرد آدم رفیق همدم همراه آدم نیست.
عزیزم اول که شما بارداری خوب هورمونات خیلی به هم ریخته حساستر شدی...از اون طرف شوهرتون هم بخاطر شرایط شما قطعا مراعات حال جسمیتون رو میکنه و خوب شایدم نیازهایی داره که براورده‌نمیشه کامل.و شایدم فکر‌میکنه شما بهش‌توجه کامل نمیکنید...این روزها فشار اقتصادی و مالی و اجتماعی روی مردها زیاد هست....توی محیط کار ممکنه بهش استرس و خستگی بیشتری وارد میشه....خلاصه به نظر من هیچکدومتون مقصر نیستید شرایط موجود اینجوریتون کرده...
به نظرم یه بار که‌ارومه با ملایمت باهاش حرف‌بزن...و خواسته ها و نیازهات بگو...
۳۳
سلام‌..به نام خدا..من الان‌هجده روزه خواروشکررر پاک پاکم نه صداشو شنیدم نه پیاامشودیدمم....درود برزن ازاده😂😂😂
نه شده عادت براش منم چیزی نمیگم امشب دیگه گفتم
بله با نظر دوستان موافقم متاسفانه فشار اقتصادی روی مردها بیشتر هست و کلا آقایون در کنترل اعصابشون خیلی مهارت ندارن به نظر من
باورت نمیشه من در کل روز ۱۵ ساعتم باهم حرف نمیزنیم از این مردایی هم نیس بیاد حرف بزنه مشکلمم که میگم قاطی میکنه
عزیزم با عرض پوزش اگر احساس میکنی نسبت به قبل خیلی از شما دور شده و دنبال وقت و بهانه برای تنها بودن هست سعی کن بیشتر بهش نزدیک بشی و کنترل اوضاع رو بدست بگیری امیدوارم متوجه منظورم شده باشی
همه حرفاتونو قبول دارم همه این کارا میکنم منتها منتها احساس میکنم داره ازم قایم میشه میاد تو اتاق سرش میکنه تو گوشی میدونم کار خاصی با گوشی نمیکنه منم میشینم پای تلویزیون
اجازه نمیده هر وقت میخوام بهش نزدیک بشم باهاش حرف بزنم یا خسته هست یا حال نداره یا به خرفم گوش نمیکنه
موفق باشی
بخدا من و خیلی های دیگه همینطوریم.صبور باش...سعی کن محیط خونه جذاب شاد کنی تا برای آمدن به محیط پر از آرامش لحظه شماری کنه...
شاید چون باردار هستید و مثل قبل نمیتونید کنار هم باشید این رفتار رو پیش گرفته بهش توضیح بدید که الان به وجودش بیشتر نیاز دارید از نظر عاطفی
خب من این مواقع خودمو لوس میکنم الکی میرم رو پاش میشینم میگم بیا باهم نت گردی و.. بعد دیگه خوب خوب میشه😂🖐🏻
بنظرم ما زنا هر مردی رو میتونیم مطیع خودمون کنیم فقط باید از درش وارد شی و بلدش باشی همین
صبوری میکنم تحمل میکنم اما دلم میخواد به حرفم گوش بده برام حرف بزنه مثلا امشب که اینجوری بهش گفتم خیلی وقته تحمل میکنم خودمو قانع میکنم از وضعیت بیرون اما واقعا منم ادمم با گوشیم یا تلویزیون که ازدواج نکردم
من گاهی به زووور خودم توی بغل شوهرم میرم و میگم به محبتت نیاز دارم اینجوری اگر کم کاری هم داشته خودش پشیمون میشه و بهم نزدیک تر میشیم حتی به زور ولی اجازه نمیدم سرد بشه رابطمون
۱۵ ساعت میخوای حرف بزنیدباهاش در روز؟؟ خواهر من ما ده دقیقه هم باهم حرف نمیزنیم نهایت بگم سلام فلان چیز و بخر کی میای و کجایی و تامام .
امشبم ک فوتبال حسابی حرصشون میداد حتما بخاطر اونم عصبی بود..
نه کلا اخلاقش اینه ۶ساله تحمل میکنم بالا پایین زندگی چیز زیادی ازش نمیخوام فقط حداقل ۲۰ دقیقه باهام حرف بزنیم
عزیزم به نظرم دیگه باهاش در این مورد صحبت نکن و عملی انجام بده خواسته هات رو خودت شروع کن
نمیدونم واقعا احساس میکنم بلد نیستم یا من براش تکراری شدم احساس میکنم قدرمو نمیدونه
مردها زیاد از بحث تکراری خوششون نمیاد اگر میخواستن انجام بدن همون بار اول انجام میدادن
دیگه اینجوری بار اومده و عوضم نمیشه بعد ۳۳ سال
اروم خواسته هاتو بخواه و بگذرون اگر میاد مشاوره برید مشاوره باهاش حرف بزنه .
بعًیا دوس ندارن خیلی حرف بزنن
کلا تا وقتی خودش سمتت نیومد سمتش نمیرفتی امشب
با ارومی میرم جلو جواب نمیده با تندی بد اخلاقی میرم جلو جواب نمیده موندم رابطمون سرد شد کاری به کار هم نداریم اینجوری شدیم
ماهم همینطوریم
هعی نگو نیاز دارم باهات حرف بزنم.هعی گوشی تلویزیون نکوب تو سرش..والا ما کردیم شما نکن.خخخخخخ
نه برای اون نیس کار هرشبشه میاد تو اتاق منم جلو تلویزیون
اشتباه میکنی عزیزم خودت پیش قدم شو و همیشه با محبت و آرامش پیش برو دعوا و بدخلقی نتیجه عکس میده
من این حسو وقتی تازه زایمان کردم داشتم واینکه بعد متوجه شدم ک شوهرم حس میکنه براش وقت ندارم وب اون توجهی نمیکنم اون زمان ولی برعکس من این حس رو داشتم ولی خداروشکر ازوقتی باهم دراین مورد حرف زدیم خیلی بهتر شدیم... تازه من فکروذهنم هم رفته بود ب اینکه داره بهم خیانت میکنه😑
ها بابا..همینا رو هم اگه با لوندی عشق بگه میدونی چقدر تاثیر داره...
نمیفهمه اون که تو ذهن من نیس تا نگم از کجا بفهمه گرچه بگمم چیزی عوض نمیشه
ما دوتایم حداقلش فیلم من نمیخواد نگاه کنه نیاد تو اتاق همونجا تو حال بشینه میاد تو اتاق لامپ خاموش حرفم بزنم تو شکاکی
از من میشنوی همین الان پاشو برو کنارش و ازش بخواه یه کاری واست انجام بده مثلا بگو کمرم درد میکنه ماساژش بده یا بگو حالم خوب نیست میخوام کنارت باشم نمیخوام تنها باشم میترسم
فعلا شرایط مشاوره رفتن ندارم بعد عمری رفتم مشاوره حامله شدم دیگه گفت نمیخواد بری
منم.میشینم پا به پاش فوتبال نگاه میکنم.اون وسطا هم ی کمی باهاش همراهی میکنم حرص میخورم فخش میدم با بازی کنا...ببین من اصلا حوصله فوتبال دیدن ندارم..ولی وقتی میبنم فقط پای تلویزیونه ک گیرش میارم پس میچسبم بهش.براش تشک بالشت میزارم زیر تلویزیون..چند مدل آبمیوه تنقلات براش میارم......
اصلا درد هم نداری الکی بگو.آی اینجام آی اونجام..نی نی چقدر اذیت میکنه..باباشو میخاد فلان
خب اصلا دراین مورد عکس العملی نشون نده بنظرم... یخورده لوندی کن براش، پیش قدم شو مردا عاشق این کارن... وقتی ببینه تو بهش اهمیت میدی مطمعن باش بهت اهمیت میده و..
امشب دیگه لامپا خاموش کردم امدم بهش گفتم تو که خسته بودی چرا نخوابیدی وایساد صدا دادن دیدم اروم نمیشه منم صدامو بلند کردم اینم پاشد رفت تو حال خواب کاری به امشب نداره همه شبا اینجوریه میاد تو اتاق منم جلو تلویزیون
عزیزم میشه بپرسم رابطه ی اتاق خوابتون خوبه یا ...
چجوری باهاش حرف بزنم مشکل زندگی یکی دو تا نیس که من همش بی اهمیت و سکوت و بیخیالی طی کنم
چجوری باهاش حرف بزنم مشکل زندگی یکی دو تا نیس که من همش بی اهمیت و سکوت و بیخیالی طی کنم
خوب شما هم تلویزیون رو بیخیال شو و برو توی اتاق پیشش بگو نمیتونم تنها بشینم
محبت چجوربه ؟
یعنی با کلام اروم و لحن عاشقانه و دوستانه با ناز و نوازش همون عزیزم جونم دیگه
مشکلات زندگی هوار تاس...اما مرد میدان میخاد دیگه درسته؟تو مرد میدان شدی ازدواج کردی...نباید همه چیز و باهم بسنجی...نه بیخیال باش نه زیاد سکوت کن..هرجا دیدی داره به شخصیت و انسانیتت توهین میشه بزن هتکشون پتک کن..اما جوری نباشه ک خودت از بین بری...
منم همینجور میشم
بهش شک میکنم چون برام حرف نمیزنه که بدونم هیچ کاری نمیکنه بدتر حس بد میاد سمتم بهش صد بارم گفتم باهام حرف بزن سو تفاهم پیش نیاد اصلا اینگار که نه اینگار
فردا رفت سرکار .بهش پیام بده عذرخواهی کن..تو پیامتم حرفای عاشقانه بنویس.
مشکلی ندارم که برم منتها الان این قدر عصبانیه که بدتر میشه
من برعکس شدم
چه میدونم همیشه خودمو مقصر میدونم خودمو اصلاح میکنم اما اون هیچ تغییری نمیکنه نمیفهمه که کاراش اشتباه هست
از موقعی حامله شدم اصلا رابطه نداشتیم بهشم میگم میگه نمیخوام ریسک کنم
گفتنی نیست چقدر پیام رضایت بخش از اثرات دستور العمل های ساده و کوتاه در پیام تجربیات افراد خوندم ...وذوق و دلدادگی بشتر آقایون به خانمشون و...خودتون بیاین ثبت نام کنید حتی مجردها در کانال هستن😊اینم آی دی:👇
❇️🔹 برای اشنایی با نتایج جذاب دوره همسرداری میتونید وارد کانال زیر بشید و دوستانتون رو هم بگید عضو بشن👇🏼👇🏼👇🏼

https://eitaa.com/joinchat/892535157Cc6bb3bfaec
🔶 تجربه ها رو بخونید اگه دیدید خوبه بعد میتونید با خیال راحت توی دوره شرکت کنید
🔶 برای ثبت نام کلمه "همسرداری" را در پیامرسان ایتا به آی دی زیر ارسال فرمایید:👇🏼👇🏼
@admin_hamsardari
شرایط ثبت نام خدمتتون تقدیم میشه.(با وجود مناسب بودن قیمت قسطی هم امکان پذیر هست)
عزیزم اینجوری که من متوجه شدم بخاطر اتفاقاتی که گفتید شما به غرورت برخورده و بخاطر همین ناخواسته جبهه گیری میکنی اشتباه از جانب شوهرتون هم هست و جای تردید در این نیست اما همین که شما این موضوع رو مطرح کردید یعنی نگران آینده روابط و زندگیتون هستید پس لازمه که کمی موضع خودتون رو تغییر بدید و منعطف تر باشید
بگمم اون سرشو از تو گوشی در نمیاره
عزیزم شوهرمن تو بچه اولم باهام خیلی سرد بود اصلا باهم رو تخت نمیخوابیدم یه بار بهش گفتم چ مرگته گفتش میترسم بهت صدمه بزنم تو خواب متوجه نشم پاهام به شکمت بخوره میخوام جات رو تخت راحت باشه نمیخام اذیت بشی
نه نرو بزار تنها باشید تا بیشتر بهم فکر کنید..همینجوری ک شما ذهنت درگیرشه مطمین باش ایشونم ناراحته
شوهر منم دقیقا همین بود خب اونام استرس میگیرن نگران میشن
انجام دادم دست میکشم رو بدنش نوازش میکنم میگه نکن و بهونه میاره که قلقلکم میشه اذیت میشم
سلام عزیزم من بهتون پیشنهاد میکنم این دوره رو هرکس میتونه حتما ثبت نام کنه...اونوقت تازه متوجه میشید باید چطور با همسرتون برخورد کنید و زندگی بر وفق مرادتون بشه ان شاءالله
اگر منع ندارید از طرف دکترتون فردا حتما با پیش زمینه ی محبت آمیز ازش بخواهید که کنارتون باشه بگید من نیاز دارم و هیچ مشکلی هم نداره این کار
من شوهرم آرومه خداروشکر، اگه هم بحثمون بشه ببینم داره عصبانی میشه دیگه حرفی نمیزنم ، با سیاست زنانه باهاش حرف میزنم و آرومش میکنم
تا حالا هم دعوامون نشده شکر خدا
واقعا از زیر همه چی شونه خالی میکنه مثلا الان جونه میتونه کار دومم بره نمیره با یه حقوق ناچیزی داریم میگذرونیم خدا بیامرز بابام این قدرا برای من گذاشته که نیاز به هیچ احدی نداشته باشم اما من چیزی نخواستم ازش به غیر اینکه زود عصبانی نشه باهام حرف بزنیم حتی راهنماییم کنه اما بذتر اینگار یه بچه دو ساله رفتار میکنه
با ازدواج کردن غرورمو برای شوهرم کنار گذاشتم طاقت قهر ندارم یا شاید نداریم اما مشکل اینه که مشکل حل نمیشه
چند وقت ازدواج کردین
خودت چند سالته
مگه یه طرفه میشه اگه میشه من تغییر میدم اما اون هست که باید تغییر کنه اونه که باید بگه زندگی من زنمه نه تلویزیون نه گوشی نه دیگرون من بخاطرش حاضرم از همه چی بگذرم
به منم گفت اما کنارم نمیخوابید دیگه واقعا این زندگیه این بدرد نمیخورد قبول نکردم
عزیزم شما چون میخوای شرایط درست بشه میتونی در جهتش تلاش کنی
عزیز دلم چقدر زندگی هامون شبیه همه...خخخخ بعد ی مدت میگذره ک میفهمی هیچ کسی ارزشش نداشت ک بخاطرتش غم تو دلت بیاری
اره ناراحته اما بیشتر از اینکه از رفتارش ناراحت باشه از من ناراحته من میدونم دیگه
اره نگران میشه اینو میفهمم
به نظرم اگر کسی رو دارید که میدونید با صحبت کردن میتونه روی ایشون تاثیر بگذاره باهاش صحبت کنید و ازش بخواهید والبته شخص مطمئنی باشه و بدونید که خیرخواه زندگی شماست
گفتم بهش که دکتر گفته مشکلی نداره اما چون یبار سقط کردم میترسه
عزیز دلم ما هممون مشکلاتی داریم من خودم چند وقتی بخاطر بیکاری شوهرم خیلی قهر میکردم فقط میشستم گریه میکردم اما خوب شوهرم دادبیداد نمیکنه خیلیی آرومه خیلی منم امروز دیگه گریه نکردم زنگش زدم ک بیا خونه کاریت دارم اومد گفتم بشین قهر بودیم اما اومد ب مسخره بازی ک نمیشه من ایستاده تو نشسته بگی خلاصه کاری کرد تا کلی خندیدم بعدم نشست گفتم دردت چیه مشکلت چیه فقط بگو چرا کار نمیکنی خلاصه بعد کلی حرف زدن اما اروم حرف زدم فهمیدم چرا کار نمیکنه و فعلا قول کار داده گفت تو که ی سال صبر کردی ی ماه هم صبر کن تا برادرم قرار حقم بده ماشین بگیرم برم کار
سکوت تا کی چه قدر
۷سال
۲۶
خلاصه خواهر جان یبار بشین واسه همیشه مشکلت حل کن نزار بینتون فاصله بیفته ببین دردش چیه چ مشکلی داره
ببین چیزی از خودت مال پدرت تو زندگیت مشترکت نیار به هیچ عنوان...همه مردا ک باجنبه نیستن..بخدا چندبار مادر پدر همسزم.گفتن ارث پدرت بفروش خونه بخرید..گفتم خیرررر.همینک ماشین خریدم انداختم زیرپاش حتی جریمه های ماشینم من میدم بسمه...بخدا توبه کردم جو زده شدم ماشین خریدم...هرچی هم زار میزنم بفروش نمیفروشه مون مال مفت به دهنش مزه کرده...
انشالله دلت نگیره خیلی وقته به این نتیجه رسیدم حوصله اعصاب خردی ندارم اما از همه کس دور شدم فقط چسبیدم به شوهرم که اونم بی خیال به من مرد بدی نیس اما من از نادیده شدن متنفرم
بابام بود که دیگه نیس
مامانمم هست منتها دلم نمیخواد غصه منم به غصه هاش اضافه بشه
اره همه مشکل دارن و با حرف زدن درست میشه همین که حرف زدی قانع شدی
منم اوایل زندگی اینجوری بودم همش میخواستم دیده بشم.وقتی قهر میشدیم میگفت جدا نخواب.ی خودش جدا میخوابید تا صبح گریه میکردم...اما از وقتی بچه امد کلا اتاق خواب جدا کردم.اینجوری راحت تریم..اول زندگی استارت خوبی نزدیم و همین باعث شد دیگه اولویت زندگی شوهرم نباشه...اینخر نشد خر دیگه....خودتو دست کم نگیر.غرورتم بخاطر نشکون
میخوام حرف بزنم موقعیت بهم نمیده حاضره الکی وقت بگذرونه اما با من نشینه حرف بزنه
منم خونه ای که بابام با هزار زحمت خریده داده ما از اول ازدواجمون منم یکبار نگفتم حتی خونم تو چشمش نزدم اما اون نه فکر خونه هست نه فکر پا شدن منم دیگه گذشتم از اینکه این خونه بخر نیس ارع همینجوره که میگی
نمیدونم چرا جدیدا اکثر مردا اینجوری شدن 😐
شوهرمن از دیشب خوابیده تا امروز ساعت ۶ عصر
ازون موقع بیدار شده تا همین الان تو گوشیه
یه کلمه حرف نزده جوابمم سربالا میده
الانم رفتم نزدیکش میگه گرمه بهم نچسب

بیخیال شو توعم برا منم مهم نیس
البته میام دو قطره اشک میریزم بعد اروم میشم میگم ولش کن
عزیز دلم.خدا باباهامون بیامرزه...مادرمانمون حفظ کنه..هیچ وقت به مادرت چیزی نگو...دلش میشکنه..
منم از اول نذاشتم حرمتی شکسته بشه خانوادمم نذاشتن با اینکه حق بامن بود همیشه کوتاه امدم
من ک دیگه حوصله غصه خوردن ندارم
خسته شدم
حالم خوب نیس نمیخام بدترش کنم با فکر کردن به یه ادم مودی
توعم به فکر خودتو بچت باش اینا همشون همینن
خیلی سخته میفهمت امروز بیخیال شدی فردا بیخیال شدی یه ماه دوماه اخر چی
سلام خانوما شبتون بخیر
اخه چاره چیه وسط بارداری ؟
نمیگم اما شوهر من فورا میگه به مامانت میگم اگرچه نگه هم
همین دیگه .مال مفت مزه کرده
عزیزم پیامارو خوندم و اومدم بگم که همه مث اینکه هم دردیم والا شوهر منم همینه 🤦🏻‍♀️
منم میگم همشون همینن دیگه
کاشکی مثل یه شب بود
مشکل*
صب تا شب سر کار شبام که میاد با بچش یکم بازی میکنه بعدم همش تو گوشی و فوتبال
شوهر من ماهی یه شب جو گیر میشه میاد قربون صدقم میره و هزار بار برام میمیره ولی فقد همون چند ساعته
دیگه اینو خیلی دقت کردم بهش ک کلا مدلشه
هیچی بازم مثل همیشه چهارتا اشک بریزم اخرم همون اش و همون کاسه
تا میام یچیزی بگم چیزی بخام یا حرفی بزنم سریع بحث میشه میگه تو غز میزنی گیر میدی فلانی 😐
آره دقیقا
ممنون مهربونم
بابا چرا اشک بریزی.ضعیف نباش...قوی باش..همیشه با خودت بگو زن های قوی جای من بودن الان چیکار میکردن...
من درکت میکنم چون همین الان اشکامو پاک کردم ک اومدم برات چیزی تایپ کنم
ولی اکثر اینا حرف زدن حالیشون نیس
ب تعداد موهای سرم نشستم باهاش حرف زدم ک زن چ نیازایی داره ولی نمیفهمن نمیدونم چرا خدا اینارو این مدلی خلق کرده 😒
اره فوتبال باشه تا اخر شب بیداره من حرف بزنم باختم
عزیزم خودتو بچتو اذیت نکن بخدا هیچی مهمتر از آرامش درونیت نیس اون بچه هم گناه داره متوجه میشه حالتو این مردا همشون همینن بخدا
دقیقا
مثل شوهر من
بخدا من فک میکردم شوهر من اینجوریه فقط اما امشب فهمیدم که نه مث اینکه همه همدردیم
درسته منم موافق نیستم بشینم عین این دخترای لوس گریه کنم
ولی الان تو شرایطی هستیم ک نیاز داریم به درک شدن متاسفانه اینو نمیفهمن
قبلنا جلوش گریه میکردم نمیتونستم حرف بزنم الان گریه نمیکنم جلوش اما بعدش دلم به حال خوذم میسوزه اشکم در میاد
منم انقد تو بارداریم حرص خوردم اشک ریختم اصن انگار نه انگار اینا هیچی نمیفهمن چه باردار چه بچه دار چه هرچی
ن منم خیلی وقته متوجع شدم همشون عین همن
وای خانما..دم خودم گرم ک باج نمیدم به شوهرم...اینقدر از تهدید هام حساب میبره..جرات نداره بگه غر میزنم..خیلی سختی کشیدم تا به اینجا رسوندمش...میدونه حرفی بزنه علاوه برا اینکه میرم بچه و انشالله در آینده بچه ها هم میزارم میرم...پس بهتره زبونش کوتاه کنه...خانوادشم چندباری اذیتم کردن ک با حرف نزدن باهاشون سر جاشون نشوندم
اوهوم ... ولی چقد خوبن اون مردایی ک درک دارن ...
آخی عزیزم انشالله درست میشه فقط امیدوار باشیم به روزای خوب
درون گراس شدیدا، حتما توهم برونگرایی
دلم برای اون تو دلیمم میسوزه
نه عزیزم برا بقیه با دوست و رفیق و بیرون و فلان خوب بلدن بگن بخندن اوکین فقط به ما که میرسه بیحوصلن فلانن
شرایط زندگی هر کسی با دیگری فرق میکنه گلم
شما شاید با تجربه تری
من ک اول زندگیمه یکم سختمه با یه هیولای لجباز و بیخیال کنار بیام
یکم بگذره عادت میکنیم ماهم
اره درست میشه گلم
تازه من الان خیلی اوضاعم بهتره از قبل
الان فک میکنم این هورمونای لامصب بهمم ریخته برا همین سعی میکنم زیاد سر ب سرش نزارم نهایتا دو قطره اشک میریزم اروم میشم
بابا از من بدتر نیستن ک .استراحتم.هیچکی نیست ی لیوان آب دستم بده..طفلی صابخونم گاهی برام غذا درست میکنه..دخترمم ک هعی نیاز به رسیدگی داره و همش میخاد باهاش بازی کنم...تازه تو غربتم هستم.
حتی پول دکتر سونو هم خودم میدم.حتی ماشینم زیر پاشه باز من پیاده میرم دکتر..بخدا وضعیت هممون سخته..ولی با فکر کردن به شوهرامون بهتر نمیشه ک بدترم میشه..
سلام منم همین مشکل شما رو دارم شاید بدتر به توری ۱۰روز بعد زایمانم با داد بی داد من به زور از خونه مادرم اورد خونه تا یکی ماهه همین مشکل داشتم ولی من سکوت کردم انقدر داد بی داد کرد خودش خسته شد ول کرد الانم یک جان داره برای من دخترم داره ولش کن بزار هرچی میخواد بگه
نه درونگرا نیس حرف
عزیزم زبونو همه دارن
شوهر منم جرئت نداره بدون اینکه بهم بگه جایی بره کاری کنه یا تصمیمی بگیره یا هرچی هیچکسم اجازه دخالت تو زندگیمونو نداره چون جواب همرو میدم همه بحثامونم با شوهرم بیشتر ازین میسوزه که من زبون دارم خیلی وقتام شده میریم بیرون گاهی گل میخره هدیه میخره هرچی بخام برام اوکیه اما از لحاظ اخلاقی اینه که حوصله ندارم وقت نمیزارن حرف نمیزنن تو گوشی یا تلویزیونن اینا منظور ماس
چون دوستاشون همیشه موافق اونان ولی زن اینجور نیست ، مردای الان لوس وننر شدن زیاد یکم تحت فشار قرار میگیرن به قول ما به کمرشون فشار میاد
عزیزم خدا به دل تو صبر بده پس دختر 😑
دقیقا
حالا جالبه ک شوهر من سه ماهه اصلا بهم پیشنهاد برا رابطه نداده 😂😂 من باید برم شک کنم بهش
البته اصلااااا برام مهم نیس بخام حتی یه لحظه هم فک کنم ب این موضوع 😂
قدیم مردا مثه چی کار میکردن بعد مبومدن خونه ده تا بچه ازسروکولشون بالا میرفتن ابهتم داشتن تازه یه عالمه تو زندگی مشکلات هم داشتن الان نمیشه به مردا تو گفت😂😂😂😂 به قول یه عزیزی که الان گفت نچسب بهم گرمم شد
بخدااااا
منم سریع خودمو کشیدم کنار هوا برش نداره 😂
زنا ک حامله میشن ویارشو شوهرا میگیرن کلشون خرابه انگار
شوهر من که یکی دو هفتس خیلی عوض شده 🥲تو خودشه و ازم دوری میکنه
ن عزیزم توهین نکن ب خودمون 😂 الان محدثه هم میگه اوضاعش همینه
ما خانوما انقد رابطه داشتیم تا قبل بارداری 😂 اما از بارداری و بعدشم که بچه اومد خیلی کمتر شد آخه خب بچه کوچیکه دیگه تا بخابه هی بیدار میشه شیر میخاد فلان اون طفلکم جرئت نمیکنه غز بزنه 🤣🤣
اما خداییش خیالم راحته که جای دیگه سرش نمیچرخه ازین بابتاش خوبه فقط مشکلم فقط با حرف نزدن و بیحوصلگیشه
من شوهرم حرف نزنه تو خودش باشه میفهمم یه مشکلی داره داره تو ذهنش هی حلاجی میکنه بعد میبینم دوسه روز بعد خودش میاد میگه چرا حرف نمیزده
من اگ بخام سفره دلمو باز کنم زار میزنی برام 😂😂😂
چه سرنوشتی داشتی...
خوب کردی😐😂
افرین ک اینقد قوی موندی 🥺
از باز کردن سفره ول نگید ک من خدایی مصیبتم....برای من زوده ک ببازم...اینا ک مشکل نیست من سخت تر از اینا گذروندم
چه دلی داشتی تو دختر
حیف خودت چرا تحمل کردی اینارو
میدونم همشم از مشکلات زندگیه فشار عصبی و خلاصه این حرفا چون ما ازدواجمون عاشقانه بوده خیلی همو میخایم از حق نگذرم خیلی وقتا روزای خوبم بوده اما خب بالاخره هیچ زندگی ای بی بحث و دعوا و اشک نیس خیلی وقتام انقد شدید دعوامون شده منم که بقول خودش اشکم لب مشکمه😂😂 ولی هنوز حرف نزدنش و تو گوشی بودنش و اینا رو مخمه
هر کس به طریقی
دقیقا
مثلا مشکل من بچمه غذا نخوردن و نخوابیدنش رو خلق و خو و روان و اعصاب و زندگی روزمره ام اثر گذاشته
وای خدای من
دیگه عادتش شده تو باید خودتو وقف بدی
عزیزم واقعا چجوری این زندگیو ادامه میدی؟ خیلی عذاب در حق خودت میکنی
ولی ریحان بانو بیشتر دلم برای اون نو جوون ۱۳ سالهه سوخت
بیچاره شمام حق ۱۰۰ درصد داری اما اون بدترین دوره زندگیشو رو تو بدترین شرایط میگذرونه
یاامام....
کلا مردا رو به کتفتون بگیرین زندگی شیرین تر میشه
دیگه از وقتی بچم اومده کمتر خودمو درگیرش میکنم اما خب بازم تو فکرمه کارش
آخ حق داری منکه پدرم در اومده تازه الان مریضم هست بخدا چند شبه خواب ندارم همش سردرد اینا 🤦🏻‍♀️
بگردم چقدر سختی کشیدی
من از اول همینم
کلا عصبی شدم دیگه گاهی دوست دارم سرمو بکوبم دیوار
برید بخابید دنیا ارزش غصه خوردن نداره
آره بابا همه از اول دیگه بیخابی سردرد عذاب اذیت فلان همه چی هست مایی که یسره خواب بودیم تا ظهر و عصر الان برا یه خاب راحت غش میکنیم و نیست 🥴
دقیقا 😂
عزیزم
منم نگفتم شما دل بسوزون میگم اون گیر یه پدر ومادر ابله افتاد و حروم شد جوونیش
ببخش بخدا منظورم به شما نبود شما تا الانشم خیلی لطفش کردی
آدم بی مسئولیت بگو چرا پای یه موجود دیگه رو به دنیا باز کردی
😑😂همشون رد دادن ولشون کنید
آفرین داری قوی میشی
بالاخره تهدیدم حدی داره شورشو درنیاری ی وقت سکوت سکوت سکوت یهو آشوب میشه آدم
آفرین دقیقا اخلاقشون کلا عوض میشه این حرف کارشناس هاست ها نه فقط من و شما
محدثه جان دخترت بهتر شده؟؟
مهسا جان صاحب تاپیک عزیزم ی مدت کلا بیخیالش شو میدونم بارداری و دلت واقعا میرنجه و حساس تری و نیاز ب حمایت و حرف زدن و بغل کردن داری ولی ی مدت کلا کنار بیا و ببین دورادور بازم عصبیه؟
اگه مطمئنی خطا نمیره فکرتو مشغول نکن
همه پون کمی و بیش این مشکلات رو داریم فقط استرس و عصبی نشو فردا دور از جون یک بچه بیخواب و جیغ جیغو دستت نیفته.
من خودم تو بارداریم بس که حرص کارای خودشو خانوادش رو خوردم یک بچه بیخواب دستم اومده که تا قبل عید وافعا هرشبانه روز برای یک ساعت خواب میمردم.
ببین سرش تو گوشی باشه بهتره تا این که یکسره خونه مامانش و دور و بر خانوادش باشه،آخرم صد تا چیز یادش میدادن که ناز زنتو نکش، محل نده،حامله است که باشه بیاد باغ کارای کشاورزی کنه و....
آخرم بچه ام بدنیا اومد حتی یک پیام تبریک به پسرشون ندادن چه برسه به اومدن و تبریک گفتن.
اون روزها برای ما گذشت و روسیاهیش برای اونا موند.
مرسی عزیزم با اینکه امتحان کردم ولی باشه
خانوادش که باید یادشون بندازی عروسی هم دارن
دقیقا این روزا میگذره اما هیچ وقت یادم نمیره تو این پنج ماه خانواده شوهرم نه زنگم زدن نه امدن پیشم
سلام عزیزم صبح بخیر
شوهر منم کلن ادم عصبی و نمیتونس خودش کنترل کنه و از اون طرف نه سرکار میرف نه خونه میگرف خونه مامانم زندگی میکردیم
داد و بیدادم میکرد دیگه دست بزن هم داشت بهش اضافه میشد
بهش نمیتونسم هیچی بگم یه کلمه خوب هم نمیشد بهش بگم داد و بیداد
در کنار اینا ازم محبت میخاست بقول خودش زن و شوهر دعوا میکنن دیگه
دعوا میکنن نه اینجوری که نتونن باهم حرف بزن
کلن بگم ادم بیخیال فقط من داشتم اذیت میشدم

یه روز که بحث راه افتاد گفتم طلاق میخام
از روز قبل هم وسایلشو جمع کرده بودم منتظر فرصت بودم
فرصت که پیش اومد وسایلشو گذاشتم بیرون با کلی بحث رفت خونه مامانش نمیخاست بره
مهریه گذاشتم اجرا و.......
بعدش فهمیدم باردارم
۶هفته بودم
بعدش از حق کار
حق تحصیل
حق فرزند
حق طلاق ازش گرفتم بعدش بهش گفتم باردارم
پریسا الان خوبین باهم؟
اره خداروشکر گوش شیطون کر خیلی بهتر شده
البته یه وقتای خیلی کم تکرار میکنه ولی کم نمیارم که بخاد پرو بشه
ذوق بچه داره 😂
خونه گرفته کار میکنه اما خیلی کم
مشکلات مالی زیاده
سلام صبح بخیر عزیزم بهترین کارو کردی خوب بوده اونم قبول کرده که حق ها رو بهت داده
واقعا مرد عصبی زندگی به کام خودش و اطرافیانش زهر میکنه شوهر منم زود عصبی میشه تا جایی که بتونم اون لحظه سکوت میکنم اما قاطی کنم داد بزنم قهر میکنه میره
فعلا خودت رو ناراحت نکن بزار بعد باردارین ببین شرایط چجوریع
بچه که نیستن که تغییرشون بدی همونی که بودن خواهند بود فقط شاید زمانه افتاده ترشون کنه دو حالته یا سوختن و ساختن یا یا رها کردن ورفتن
عزیزممم بعضی وقتا آدم اعصابش خورده نیاز به سکوت داره واسه ما هم پیش اومده خیلی کار به کارش نداشته باشه اینجور مواقع یا اگه دوست داری پیشت باشه بجای سوال کردن که بیشتر عصبی بشه برو بغلش بوسش کن باهاش شوخی کن تا حالو هواش عوض بشههه ،من خودم وقتایی که شوهرم دپرس یه گوشه ساکت نشسته میرم باهاش شوخی فیزیکی میکنم اونم لبخند رضایت میزنه 😁😁
شکر خدا بهتره چندان نه اما یکمم جای امیدی هست

سوالات مشابه