Ooma
پرسش (1402/02/18):

حال روحی بد در بارداری

سلام من هفته یازدهم بارداری هستم از نظر روحی خیلی داغونم فقط دوس دارم بمیرم نباشم ..اصلا یه حال بدی که قابل توصیف نیست

همینطوری بی دلیل ؟
بله
کاش باردار نشده بودم کاش می مردم من تحملم خیلی کمه چجوری از پس زایمان بر بیام این چه کاری بود من کردم
سلام عزیزم
میفهمم درک می کنم این حس ها تا حدودی طبیعیه هورمون هات بهم ریخته هزاران دغدغه و نگرانی داری همه اش باهم قاطی میشه
صحبت کردن هم کمک کننده است عزیزدل
اما اگر میبینی هی داره حالت بدتر و میشه و خیلی بهت فشار میاد میتونی با مشاور حرف بزنی و ازش کمک بخوای
حتما مشاوره برو عزیزم
عزیزدل من میدونم مادر شدن و بارداری پروسه سختیه اما به این فکر کن خدا یک نعمت قشنگ کوچولو بهت داده که این قدر شیرینه وقتی میبینیش و برای اولین لمسش می کنی همه سختی هاش فراموش میشه
به دست های کوچولوش فکر کن خنده های قشنگش و تصور کن
خیلی ها دوست دارن یک کوچولویی بیاد و چراغ خونه شون و روشن کنه
چون بعداز زایمون خیلی بدتر میشی ، من سر بچه اولم همینطوری بودم بعدش هی بدتر و بدتر شد ، بچه دوم که به دنیا اومد که نابود شدم ، الان دارم مشاوره میرم خیلی کمک حالمه خیلی زیاد
من خودم روان شناسم اما الان حالم از شغلم همکارام همه چی بهم می خوره اینایی که هی بهم میگن خودت که روان شناسی می خوام خفه شون کنم من آدم زایمان نیستم ای کاش بمیرم
سه ماه اول همه این حسا طبیعیه کم و زیاد هممون داشتیم سخت نگیر
نگران نباش از پس همه شون برمیای خدا میدونه میتونی که این کوچولوی دوست داشتنی و بهت داده
منم خیلی نگران بودم دغدغه داشتم همین الانم همین طوره اما وقتی دستای کوچولو پوست لطیفش چشمای قشنگش و میبینم همه شو یادم میره
به خودت کمک کن چون هیچکس شرایط تورو درک نمیکنه و به هیچکسم نمیتونی توضیح بدی و بعدش هم فقط قضاوتت میکنن فقط خودت به فکر خودت باش همین
فقط بدون تنها نیستی
من ازین بچه هم بدم میاد زایمان طبیعی من ادمش نیستم سزارین هم میترسم چرا قبلش فکرش نکردم من احمق
این نیز بگذرد ...
ما هم از این حس ها زیاد داشتیم عزیزم .همین قدر بدون که گذراس
اگر کسی زمینه افسردگی داشته باشه مثل من هیچوقت بهتر نمیشه فقط با مشاور و دکتر و خواست خودش خوب نیشه
دقیقا مهمه که روحیه خوبی داشته باشی برای مراقبت از فرزندت همیشه میگن تو اول زنی بعد همسری و بعد مادر یعنی اول باید به فکر خودت باشی
من سه ساله درگیر افسردگی شدیدم الان با کمک مشاور واقعا بهتر شدم ، حاملگی باز خوبه بچه که به دنیا بیاد خیلی شرایط فرق میکنه خیلی چیزا عوض میشه
عزیزم منم همین طور بودم من درد طبیعی کشیدم بعد سزارین شدم منم خیلیی میترسیدم از طبیعی یک جور از سزارین هم یک جور دیگه هر دوتاش هم از شانس بدم تجربه شد انگاری برام 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️زایمان واقعا سختی بود و آخرا فکر می کردم دیگه نمیتونم
اما نگران نباش از پسش بر میای این درد ثمره اش یک بچه گوگولی و دوست داشتنیه
به خودتم فشار مضاعف نیار که چرا این جوری ام
تو حق داری ناراحت باشی حق داری بهم بریزی حق داری روحیه ات داغون باشه داری یک انسان و تو خودت پرورش میدی کم چیزی نیست که به حرفای هیچکس هم اهمیت نده هیچکس
طبیعیه
حرفت درسته ولی ایشون نگفته که افسردگی داشته قبلا منم خواستم بدون که شرایطش عادیه فکر نکنه فقط خودش اینطوریه
خیلی مختصر و مفید 😁
عزیزم من تا پای طلاق هم رفتم همش بخاطر هورمونه اینو بهش اگاه باش کمتر اذیت میشی هروقت حالت بد شد بگو این من نیستم هورمونه لعنتیه 🤦‍♀️
امان از این هورمون های بارداری
آدم و دو قطبی میکنه
دقیقاااا
منم هربار از حالت طبیعی خارج میشم میدونم کار هورموناس شوهرمم دیگه منو شناخته
من ک یه روز خیلی خوبم یه روز افتضاحححح
خیلی خودمو کنترل میکنم ولی بازم طفلی شوهرم 🤦🏻‍♀️🤦🏻‍♀️😥
همیشه پای هورمون های زنانه در میان است😑خدا بخیر بگذرونه
سلام عزیزم. این حسات طبیعیه. ولی اگر ادامه پیدا کنه تبدیل میشه به افسردگی. بسپر به خدا. با همسرت راجع به حالت صحبت کن،این استرسو تعیرات هورمونی رو نزار که تنهایی به دوش بکشی.
والا الان اینقدر میبینم دارن تلاش میکنن برای بارداری که از خدا میخوام دامن همه اقدامیا سبز بشه و اونایی هم که باردارن بچشون حفظ و سلامت باشه.
خلاصه قشنگم، چه چیزی قبلا بهت آرامش میداد؟
واای من که سر یه چیزایی عین بچه ها گریه میکنم😅 بابا آدم موقع پریودی هورموناش بهم میخوره داغانه،چه برسه الان که اصا داستاتش فرق میکنه😅
منم بعد زایمان افسردگی شدید داشتم وایییی خدا قسمت کسی نکنه😔😔
از بچم بدم میومد دوست داشتم خفش کنم
بلد نبودم بچه داری
خونه مادرشوهرم بودم از همشون بدم میومد
خیلی روزای بدیه خیلی
خداکنه سر اینیکی افسردگی نگیرم
فکرکن هورمونای پریودی ۹ ماه تجمع کردن 🤣
منو هرشب از تو خیابون جمع میکردن یبار قشنگ ساکمو بستم برم شمال شوهرم نزاشت زدم گلدون شکستم چقدرم دوسش داشتم
منم به طورمیانگین یه روزدرمیون گریه میکنم ، جدیدا سردردای وحشتناکم دارم فکرکنم فشارخون گرفته باشم چون هروقت عصبی میشم سردردای بدی میگیرم که قبلا نداشتم ، شوهرمم که درکش منفی هزاار، نمیدونم کی میخاد یادبگیره بازن حامله چطورباید رفتارکرد، ناشکرنیستم نی نی روهم خیلی دوست دارم ولی واقعا من ازپس خودمم برنمیام هنوز چه برسه به اون ...خیلی حسای بدی دارم، دلم مجردیمو میخاد ازهفت دولت آزادبودم 😞😞😞
ازآینده میترسم ، خیلی مبهمه برام بااین بچه ، من حتی نمیتونم حال خودمو خوب کنم چجوری مامان خوب و پرانرژی براش باشم ,حس میکنم خیلی تنهام خیلی...
تمام این احساسات طبیعیه عزیزم ادم یک شبه مادر نمیشه حق داری بترسی و نگران باشی منم خیلی وقتا دلم مجردیمو میخواد همش میگم چطوری مدیریت کنم خونه و بچه و همه چیز رو ، از الان بفکر مدرسه رفتن دخترمم هر روز فکر میکنم به این مسائل
من هنوزم احساس میکنم تنهام هر حسی بهت دست میده رو باید خودت باهاش کنار بیای اصلا اصلا از هیچ کس انتظار نداشته باش خودت حال خودتو خوب کن
شوهرتم الان اینجوریه بزار بدنیا بیاد نینیتون ۱۸۰ درجه عوض میشه بهتر میشه
بخاطر این مسئولیته هستش که نگرانی از شدت عشقت به بچت این فکرا میاد تو سرت من کاملا درکت میکنم همه ی این روزا رو من گذروندم و خیلیم پشیمونم که چرا اینطوری گذروندم میتونست خیلی بهتر باشه
شمام گریه نکن جنین داخل شکمت هم باهات گریه میکنه و تمام این حالاتت رو حس میکنه
بارداری فقط اونجاش بده که ادم وسواس فکری میگیره
من همش میگفتم چرا شوهرم الان این حرفو زد چرا این رفتار رو داشت مثلا ما چه دار شدیم باید خیلی چیزا تغیر کنه اما همه اینا وسواس فکریه که نباید درگیرش بشی
به خودت زمان بده و اجازه اینو بده یواش یواش تغیر کنه
من یجا واقعا حق دادم به شوهرم
نمیتونن بارداری رو اونجوری که ما با تمام وجود حسش میکنیم و توش قرار داریم درکش کنن واقعا سخته براشون بخاطر همین میگم بدنیا که بیاد انگار پدر هم از اول متولد شده من هیچوقت صورت شوهرمو هیجان و استرسش رو یادم نمیره تو پوست خودش نمیگنجید درصورتی که ۹ ماه تمام باهاش بحث میکردم که چرا با دخترمون حرف نمیزنی خجالت میکشید و یا چی نمیدونم اما یطوری بهم ثابت کرد دوسش داره که دلم میخواست حتی جای اون بودم اونلحظه
اگه نمیتونی واقعا از پسش بربیای حتما از مشاور کمک بگیر یک روز درمیون گریه کردن واقعا خوب نیست و حتی خطر هم داره برات
مرسی مهربون ازوقتی که گذاشتی و ازراهنماییهات🙏💖 ، همیشه سعی میکنم اونجوری باشم که شمامیگی، ولی یه وقتایی خیلی سخت میشه ، توکل بخدا...
فدای تو
هروثت دلت گرفت تاپیک بزن انقدر همه باهم حرفای خوب میزنیم تا یادت بره سختیاشو😘
منم اوایلش همینطور بودم. الان خداروشکر خوب شده افکارم
باشه حتما عزیزم ، مرسی😍💖
سلام عزیزجانم به روی قشنگتون
عزیزجانم احتمالا شما دچار درجاتی از افسردگی بارداری شده اید که اغلب بدلیل تغييرات هورمونی مخصوص بارداری و تغییر سبک زندگی رخ می‌دهد . در چنین شرایطی بهترین راهکار کمک گرفتن از مشاور روانشناس و مراجعه به روانپزشک است تا علاوه بر روان درمانی، در صورت لزوم برایتان دارو نیز تجویز گردد. به علاوه تلاش کنید تا با کارهای کوچکی که حالتان را بهتر می کند خود را سرگرم کنید، از خواندن کتاب گرفته تا دیدن فیلم و رقص و... و همچنین با افرادی که حالتان را بهتر می‌کنند حرف بزنید، سعی کنید از لحظه های بودن دلبندتان در رحم تان خاطراتی به یاد ماندنی بسازید، این روزها هرگز تکرار نخواهد شد، و این را یادتان باشد که تنها نیستید بسیاری از مادران چنین احساساتی را تجربه می‌کنند و اگر به‌خوبی جلو بروید می‌توانید این شرایط را مدیریت کنید 🌹