Ooma
پرسش (1402/02/05):

تربیت کودک ۲ ساله

سلام دکتر جان مدتیه خیلی ذهنم درگیره در مورد دخترم و اینکه نکنه براش کوتاهی کردم وجایی را اشتباه کردم که اینطور شده .دخترم الان ۲ سال و ۲ ماهشه و خیلی باهوشه و حواس جمع یعنی حتی وقتی تی وی میبینه هم حواسش به اتفاقات و صداهای اطراف کاملا هست .ولی مشکل و ناراحتی من اینه با اینکه درک بالایی داره از همه چیز. کامل متوجه حرفا میشه هنوز که هنوزه موقع دسشویی رفتنه من اذیت میکنه و گریه میکنه پشت در دسشویی که مامان بیا ماااااااااامان بیا و تقریبا اشک میاد تو چشمش.هرچی از توی دسشویی باهاش حرف میزنم فایده نداره .قبلش براش توضیح میدم که مامان جیش داره بره دسشویی زود میاد گریه میکنه که نرو .از حدودای ۶ ماهگی تا الان اوضاع همینه حتی اگه باباش پیشش باشه بازم غر میزنه که مامان بیا .باباش هرچی میگه مامان جیش داره باید بره دسشویی و ..... بازم عادت نمیکنه به این مساله .حالا من نگرانی و سوالم از دکتر محترم و مامان های دیگه اینکه ایا این مساله تو این سن طبیعیه ؟یا من تو کارم و تربیت بچه ام جایی رو اشتباه کردم ؟تا کی این مشکل ادامه داره؟اصلا باید چیکار کنم تا بالاخره براش عادی بشه؟ویه توضیح دیگه اینکه قبلا تا حدودای یک سالگیش توالت خونمون بیرون بود و باید تنهاش میزاشتم و میرفتم دستشویی که تا ۶ ماهگیش مشکلی نبود و تا جایی که میشد زمانی که مامانم یا شوهرم پیشش بودن میرفتم توالت و زمانی که کسی نبود هم براش تی وی میزاشتم و سریع میرفتم و اونم گریه نمیکرد اما از تقریبا ۶ ماهگی به بعد دیگه حتی میزاشتمش بغل شوهرمو از اتاق میرفتم بیرون شوع میکرد گریه تا من برگردم و اگه تنها بودیم هم دیگه مجبور میشدم برم بازم گریه میکرد تا برگردم خیلی شدید.تا جایی که امکان داش نمیرفتم که تنها نشه اما دیگه بعضی وقتها مجبور میشدم.حالا میگم نکنه از اون روزا روش تاثیر بد گذاشته و یادش نرفته 😔خیلی نارحتم.ببخشید اگه زیاد توضیح دادم ....

و یه چیز دیگه اینکه جدیدا خیلی میگه میترسم .از سایه ها از باد از تکون پرده از کوچکترین صدایی که از بیرون بیاد .حواسش به همه چیز هست یه پرنده از تو بالکن پر بزنه میپره بغله منو میگه ترسیدم مامان بغلم کن .از خود پرنده نمیترسه از حیوونا نمیترسه اصلا ترسو نیس ولی چیزایی مثله سایه یا صداهای یهویی رو میگه ترسیدم.یا وقتی باباش کلید میندازه تو در میدوعه میاد تو سمت من و میگه مامان بابا اومد ترسیدم هر دفعه که باباش میخاد در و واکنه همینه اوضاع
چیکار کنم ای خدا همش میگم نکنه من براش کم گذاشتم
مامانا بچه های شما هم تو این سن اینطور رفتار را رو داشتن ؟
امشب این افکار داره دیوونه ام میکنه
نخوابیدم تا صب شد🤦‍♀️
چقد حررررررررف زدم 😐
دختر منم یک سال و چهار ماهشه دقیق اینجوریه ک تو میگی
سلام گلم طبیعیه دختر منم اینجوری بود کم کم عادت میکنن من حتی در دستشویی کمی باز میزاشتم که منو ببینه بازم کلی گریه میکرد تا بیام الان ۲سال و۸ماهشه کاملا عادت کرده دیگه .....اصلا خودتو سرزنش نکن
عزیزم پسر منم دوسال و ۷ ماهشه همینجوریه به خودت سخت نگیر، سعی کن یواشکی بزی دستشویی که اصلا متوجه نشه رفتی
فک کردم من این تاپیک و نوشتم ،چقدر تو منی 😂😂
میتونی شبا چراغا رو خاموش کردین گوشیت روشن کن و سایه بازی کن.
اره یه نظرم تا یه سنی شرایط همینه ،،،دختر من مثلا یه دفعه میگه هاپو اومد وااای ،،منم میگم نه هاپو برو من نمیذارم هاپو بیاد ،حالا در روز خودش مثل هاپو میشه میوفته دنبالمون بازی میکنه غش غش می‌خنده ها ولی شب میترسه ،فک کنم تا یه سنی اوضاع همینه بعد درست میشه
سلام عزیزم خب بچه شما باز کوچولو تره ادم میگه اضطراب جدایی داره واسه بچه خودمم همش با همین حرف تا اینجا رسیدم که اضطراب داره و باهاش کنار اومدم اما یهو دیشب ترسیدم دیگه گفتم چطور این قضیه تمومی نداره
سلام عزیزم من اگه در دسشویی و باز بزارم میاد تو قشنگ 😶😶😶😶😶
پسر منم ۳سالشه همینجوره
خدا کنه عادت کنه کم کم .ممنون که گفتی عزیزم واقعا اذیت میشیم سر این ماجرا هم من هم خودش هم باباش .شوهرم همش میگه پس من نباشم چیکار میکنی
خیلی وقتا تی وی روشن میکنم یواشکی میرم ولی حواسش جمعه سریع میفهمه و داد و بیدادشو راه میندازه
پسر منکه تا تو دسشویی هم باهام میاد😅😅😅
وای خدا باورم نمیشه همش میگم من اشتباه کردم تو بچگیش .باورت نمیشه قشنگ از ۶ ماه به بعد این معضل همیشگمون بوده هیچ وقت عادی نمییییشه😑
عزیزم اینقد از این بازیا باهاش میکنم که نگو کل چراغارو خاموش میکنیم اگه چراغ گوشمو روشن کردم واسا بازی دیگه ول کن نیس میگه تا صب بازی کنیم میدونی مشکلم اینه که ترسو نیس اصلا و همه چیزم چقد براش توضیح میدیم هم من هم باباش هم خانواده م و کاملا هم میفهمه ولی مثلا توی تابش که سوارش میکنم سایه تاب میافته رو دیوارو حرکت میکنه دوباره میگه ترسیدم و جالبیش اینه خودشم میدونه از چی میترسه
وای دقیقاااااا
یا علی ..... یعنی تا کی خسته شدم اخه
وای عزیزم چطوری میزاری بیاد باهات ؟
به منم میگن درو باز بزار ببینتت میگم اگه باز بود که تشریف میاره تو
این ترس از سایه تاب مثلا هیچ وقت براش عادی نشده تا حالا با این هزار بار براش توضیح دادم با دستم سایه درست کردم قشنگ میفهمه خودشم سایه بازی میکنه با دستاش اما باز تا سوار تابه همه حواسش به سایه هاس در حدی که میگه نمیخوام تاب سوار. شم
بچه ها مثلا دیشب تو اتاقش تو تختش داشتم میخوابوندمش یهو باباش اومد خونه خریدا دستش بود بهش گفتم مامان من برم پیش بابا و بیام یا توام پاشو بیا دنبالم .بعد رفتم از تو اون اتاقم باهاش بلد بلند حرف میزدم میگفتم مانلی مامان پاشو بیا اینجا .بخدا اینقد گریه کرد و جیغ زد که یهو اعصابم خورد شد اومدم دعواش کردم .اعصابم یهو رسید زیر صفر
حالا بدونم طبیعیه کاراش باز کنار میام ولی نکنه یه جای کارو اشتباه کردم که اینطور شده یهو ز. به سرم
خیلی همیشه تحمل میکنم و باهاش راه میاد بخدا دهنم درد میگیره از بس باهاش حرف میزنمو توضیح میدم اما یه وقتم دیگه کم میارم از خستگی و مثه دیشب دست خودم نیس دعواش میکنم
حالا باز خوبه تنها نیستم ...بقیه هم مثه من حداقل فهمیدم همشون همین طورن انگار
من با دخترم از این بازی زیاد میکنم
عزیزم دختر منم‌ هر وقت‌میرم دسشتشویی دنبالم میاد.از پوشک‌گرفتیش؟منکه الان راحتم هر وقت برم میبرمش که جیش کنه بنظرم مشکلی نیس و فقط وابستگیشونه.
نه عزیزم دارم امادش میکنم فعلا ولی به طور جدی نه .میبرمش میگم اینجا باید بیای جیش و پی پی کنی ولی فعلا موفق نشدم یعنی هنوز بهش سخت نگرفتم برا این قضیه
من میبرمش دسشویی جیش نمیکنه عزیزم حواسش میره به شیر و اب بازی و اینا خیلی بازیگوشه
خود پروسه پوشک گرفتنم الان برام یه درگیری فکری جداس چون خیلی بازیگوشه
میگه مامان بریم دسشویی تا میبرمش میبینم گولم زده میخاسته بیاد اب بازی
بابا سخت نگیرید بچه ها چون همبازی ندارن وابستگی دارن
پسرای منم اینجورین . تا چندماه پیش ، پشت در دستشویی گریه و جیغ که بیا بیرون .دیگه بهترشدن . الان چند روزه دچار ترس شدن ، مثه دختر شما . صدای ماشین تو کوچه ،صدای در خونه همسایه . سریع میگن مامان صدا می یاد . گریه میکنن. طبیعیه ،تا کی معلوم نیست.
اره اونکه درسته
عجب پس مثل اینکه تو این سن و سال این رفتاراشون عادیه و مشترک
خداراشکر باز یکم خیالم راحت شد همش میگفتم بخاطر شرایطم که زیر یکسال بود و واسه دسشویی باید میرفتم از اتاق بیرون اینطوری شده و هنوز ترس رفتن من داره
سلام به روی ماهتون مامان گل
عزیزم اتفاقا کار خوبی کردید که کامل توضیح دادید، چرا در سرویس را باز نمی‌گذارید؟ وقتی داخل می‌آید اذیت می‌کند؟
سلام خانم دکتر عزیز
بله خیییلی بازیگوشه اگه باز بزارم میاد داخل و شروع میکنه به اب بازی چون حمام دسشوییمون یکی هست شیر حمامو باز میکنه دیگه هم خودشو خیس میکنه و هم منو .البته تا الان امتحان نکردم و در باز نزاشتم از ترس اینکه بیاد داخل
از اون بچه ها نیس که وایسه فقط نگاه کنه خیلی خیلی زیاد کنجکاوه
جان دلم نکته اول اینکه خودتان را مقصر ندانید زیرا بچه ها در این سنین درک درستی از مفهوم نبودن موقت را نداشته و وابستگی بیشتری ممکن است به والدین خود داشته باشند، بنابراین چنین رفتار هایی می تواند کاملا طبیعی باشد اما این هنرمندی شماست که شرایط نامطلوب را به یک فرصت تبدیل کنید اگر چه سخت است اما سعی کنید در سرویس را باز بگذارید، در قدم اول اسباب‌بازی‌های فرزندتان را جلو سرویس چیده و از او بخواهید تا زمان برگشت شما او هم آنجا بشیند تا در حالی که شما را میبیند بازی کند، اگر همکاری نکرد می‌توانید از او بخواهید تا وقتی وارد سرویس شد مانند شما روی سنگ کنار دستشویی بشیند و کاری که شما انجام میدهید را تقلید کند این مسئله می تواند زمینه‌ساز از پوشک گرفتن فرزندتان هم در آینده شود، شیر حمام را هم سفت تر ببندید تا نتواند باز کند، و بعد اگر همکاری خوبی داشت گاهی به عنوان جایزه می‌توانید اجازه آب بازی بدهید.
حتی می‌توانید اگر با شما در سرویس ماند و بیرون نرفت کم کم آن زمان ها پوشک را هم باز کنید البته خودتان بسته به شرایط و رفتار دلبندتان در آن زمان تصمیم گیری کنید.
الان شربت خاصی مانند مولتی ویتامین می‌دهید؟
دختر منم دقیقاا همینجوریه
سنش مناسبه برا از پوشک گرفتن
براش توالت فرنگی کوچیک بخر
بزار کنار دستشوییت هربار که میری با خودت ببرش البته اگر خودتم فرنگی داری،که جاییت رو نبینه،من بشخصه اینو خیلی بد میدونم
براشم توضیح بده که شیر اب الودست که دست نزنه بهشون
برا ترسشم دختر منم همینجوریه،یهو میگه مامان و اشاره میکنه به در مبگه ازین میترسم نگاه میکنم میبینم سایه خودش رو دره
میگم مامان چقد شما باهوشی ببین سایت افتاده رو در بیا باهم بهش دست بزنیم
دوتایی میریم بهش دست میزنیم
بعد خودش میگه مامان ترس نداشت واقعانااا😂
کلا ترس تو این سن و سال طبیعیه
اما ما باید جوری براشون تعریف کنیم که تو روحیشون تاثیر نذاره
من داستان زیاد براش تعریف میکنم
تقریبا تو هر موقعیتی که حالا چه کار اشتباهی کنه چه از چیزی بترسه فوری یه داستان براش سرهم میکنم
ومیبینم که واکنشش سریع عوض میشه و مثبت میشه
ممنونم خانم دکتر بله الان شربت فروگلوبین میخوره واسه کمبود اهنش دکترش تجویز کردن
دکتر جان اتفاقا دوس دارم دیگه توالت رفتن رو یاد بگیره ولی خیلی بازیگوشی میکنه کلا وقتی که واسه اموزش خودشم میبرمش توالت از مساله اصلی حواسش پرت میشه میره سراغ اب بازی اصن دسشویی یادش میره
وگرنه احساس میکنگ امادگیشو داشته باشه
میکنم
متاسفانه شیر حمام هم اهرمیه و به راحتی باز میکنه
ولی از این به بعد امتحان میکنم ببینم داخل دسشویی با من بیاد واکنشش چیه
اخه میگم محیط دسشوییم وقتی خودم میرم خب ببخشید ولی واسه اون مناسب نیس بالاخره .میترسم واسش الوده باشه دسشویی وقتی خودم میرم
بله عزیزم منم رو این موضوع حساسم خیلی و همینطور رو الودگی سرویس وقتی خودم دارم استفاده میکنم و اینکه کلا میگم از اون بچه ها نیس بگم دس نزن .نزنه کلا خیلی کنجکاو به همه چی کار داره
دقیقا منم محکم بغلش میکنم همراهیش میکنم واسش توضیح میدم به قول شما میریم دست میزنیم به سایه یا حتی اگه صدایی بیاد میبرم منبعشو نشونش میدم میگم صدا از اونه ولی خب میخاستم بدونم کلا این ترس طبیعیه و بچه های هم سنش هم این طور هستن یا نه که انگار همه بچه ها تو این سن درگیرشن
توالت فرنگی هم داره
بسیار هم عالی عزیزم 🌷
جانم شما روی توالت فرنگی بنشینید تا هم بحث حریم خصوصی حفظ شود و هم اینکه بحث آلودگی مطرح نباشد کم کم وقتی ترس دلبندتان کم شود می‌توانید او را تشویق کنید بیرون بماند، شیطنت و کنجکاوی هم کاملا طبیعی است و چاره ای جز صبوری ندارد.
در مورد ترس هم نگران نباشید در سن دلبندتان امری رایج است سعی کنید برخی موارد را کنترل کنید مثلا همسرتان قبل ورود به خانه در بزنند یا به شما زنگ بزنند تا آمادگی داشته باشید و خودتان همراه دخترتان در را زودتر باز کنید، سایه بازی کنید، اگر دوست ندارد بدلیل سایه تاب این بازی را انجام دهد او را مجبور نکنید و اگر اصرار کرد سوار تاب شود قبل آن بگویید که مثلا مامان جون میخوای سوار تاب شی الان سایه میاد بیا بهش سلام کنیم باهاش دوست شیم و...
خیلی خیلی ممنون دکتر جان چشم حتما امتحان میکنم .ممنون از اینکه وقت گذاشتین و راهنمایی کردین و از نگرانی های یه مادر کم کردین
❤❤❤
stk: |~|11|~|181_col
چشم هاتون بی اشک مامان دوست داشتنی ❤️❤️
غصه نخورید این روزها می‌گذرند و تبدیل به یک خاطره می‌شوند فقط صبوری لازم است 💜💜
stk: |~|11|~|103_col
یک دنیا ممنون دکتر جان
خواهش میکنم عزیزجان من 💓🌺💓🌺
stk: |~|11|~|107_col

سوالات مشابه