Ooma
پرسش (1402/01/24):

پسرم دیگه منودوست نداره😭😭😭

مسخره اس امادارم گریه میکنم خداروشکرهمه چی خوبه اما علیسان دیگه منودوست نداره امروز براب مادرشوهرم زجه میزد ک بااون بره خونشون
یعنی من مادربدی شدم 🥲

مهشید
پاشم بیام بزنمت؟؟
باورکن دوسم نداره علیسان اصن ازاین اخلاق ها نداشت عوض شد لجبازبهانه گیرو ازهمه بدترباهمه میخوادباشه بامن نه
حلما واسه مامان خودم و خاله ام خودشو ببخشید ولی جججججججر میده
منم یه مدت دور شدم ازشون خوب شد
بچه است دیگه
تو خودت یه چی میخری بعد یه مدت دلتو میزنه میزاری کنار
ولی ب محض دیدنش باز برشمیداری استاده میکنی
بچه هم یکم تنوع طلب شده
بقیه خیلی بهش محبت میکنن فک کنم‌دیگه محبت من ب چشمش نمیاد
بزار یکم جون بگیری رو پا بشی درست میشه
الام بگم دور شو از فضای خونواده با علیسان تنها برو پارک شرایطتشو نداری
بزار یکم بگدره زمان بده
خودتم حساس شدی خب طبیعیه بعد زایمانته
خب اگه همچین فکری میکنی با همون بقیه صحبت کن
بگو همینارو
دوست داره نگران نباش یکم حالت خوب بشه بتونی بغلش کنی درست میشه
احتمالا همینه دیگه باید زمان بدم
بزار دیگران کمکت کنن چند روزه فقط دوباره برمی گردی به قبل
آخه خیلی دیگه دایه بهترازمادرن
آخ انقددلم واسه خوابیدن ها دونفرمون تنگ شده🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
اصن بااین همه حساسیت ام نمیدونم میشه دامادش کنم
سلام مهشید جون علیسان الان بیشترحسودیش میشه داره بااینکارش بهت نشون میده
حست رو کامل درک می کنم
بچه من عادت داشت رو دستم بخوابه شبا گریه می کرد دستت رو می خوام
😂😂😂😂😂میفهممت
عزیزم پسر منم قبلا خودش میکشت برای مادرشوهر و خواهر شوهرم از تو بغل من در می اومد و میرفت تو بغل اونا و به مادرشوهرمم میگفت مامان
منم مثل خودت ناراحت بودم و اصلا دیونه شده بودم چون اونا باهاشبازی میکردن و هرچی میخواست بهش میدادن و کلا نه بهش نمیگفتن
منم هرکاری میکردم فایده نداشت تا اینکه مجبور شدم ی سال برم سرکار از صبح ازم دور بود تا شب در طول روز بعضی وقت ها ۲_۳ ساعت پیشم بود بعضی وقت ها اونم نبود
دیگه پر میکشید برام تا صدام میشنید میچسبید بهم و ثبلا که خوابش از خودم جدا کرده بود باز مجبور شدم پیش خودم بزارمش
ولی الان خداروشکر دیگه رفتارش متعادل شده و حرفم میفهمه
وقتی بهش میگم که میریم خونه مادرجون و برمیگردیم قبول میکنه
و الان چپ و راست بهم میگه دوست دارم
من بیشتر از بقیه سختگیری میکنم ولی بیشتر از بقیه بهم میچسبه و ابراز علاقه میکنه
واکنشش به خواهرش چیه
البته شرایط شما به خاطر اینکه الان ی نوزاد دیگه اومده و پسرت فکر میکنه جایگزین براش اومده متفاوت تر هست
ولی باور کن هیچ کس براشون مادرشون نمیشه
پسر من به مادرشوهرم میگفت مامان و میچسبید بهش ولی الان از سرش افتاده
بچه‌ها پدر و مادر رو کمتر ببینن بیشتر دوسش دارن
بچه ها بیشتر میرن سمت کسی که محبت میکنه ولی ازشون دور
وقتی در دسترس هستی یعنی همیشه براشون هستی میرن سمت چیزی که نیست
پسر منم اولی همش بامادرشوهرم بود شوهرم تک پسربود دیگه مادرشوهرم هرجا میرفت باهاش میرف یعنی بچم مریض میشد بهم نمیداد دلم آب بود بخدا
الان که بزرگتر شده ازسرش افتاد
خیالت راحت چون دو تا شدن دیگه همیشه سر تو دعواس
یه مدت طبیعیه که ازتون دوری کنه به قول معروف تخت پادشاهیشو ازش گرفتن
عزیزم من دورو برم شلوغ میشه پسرم اصلا منو حساب نمیکنه می‌ره سراغ مادرم یا مادرشوهرم آنقدر هم بشدت لجباز وبداخلاق شده بود تعجب کرده بودم حتی بهشون میگفتم من اصلا بچم اینجور نبود ولی تا اونا رفتن اومدم خونه خودمون بچم شد مثل قبل دیگه
مگ میشه؟
پسر من فقط با من جوره باباشو صبح تا شب نمیبینه سرکاره...ولی بازم شب بمن چسبیده...تا شوهرم میاد پیشم میشینه.. این بغض میکنه گریه میکنه میفته پایین قهر میکنه...بعدم میدوئه میاد بغلم
کلا اینجور میشن بچه ها دورشون شلوغ باشه ولی بنظرم شما استراحت کن لذت ببر که بعدا التماس می‌کنی بیان ببرنش
مهشید جان طبیعیه...اون الان همه چیو خوب میفهمه..متوجه ست یه عضو جدید وارد خانواده شده حس میکنه تو اونو دیگ دوسنداری
فقط بهش محبت کن...من سه ساله بودم داداشم بدنیا اومد چیز زیادی یادم نمیاد...ولی یادمه مامانم با داداشم درگیر بود..بابام هی بهم محبت میکرد وقتی مامانم داشت به داداشم رسیدگی میکرد...من اصن حسادت نمیکردم چون همون محبت قبلیو میدیدم
یادمه یبار لیوان ابو برداشتم میخواستم بندازم دهنش ریختم تو گوشش☹️
داداشم گریه کرد ولی مامانم دعوام نکرد بهم گفت دیگ اینکارو نکن عروسک زخمی میشه...به داداشم میگفتم عروسک😂
بعد روزی که مامانم از بیمارستان مرخص شده بود من خونه مادربزرگم پیش خاله خام بودم اومدن بابابام دنبالم ببرن منو خونه...میگفتم مامان این عروسکو همینجا بذار بریم خونه...اون روزای اول سخته کنار اومدن...ولی بعد یکسال یادمه واس داداشم میمردم با اینک چهار سالم بود مراقبش بودم
دیگه لوس نشو😐😐😐😐😐
این دیگه نهایت خودخواهیه که بچه رو فقط واسه خودت بخوای
اونم بچه س تو عالم بچگیه هر کی محبتش کنه میره سمتش باهاش بازی میکنه این اداها چیه در میاری خرس گنده
میام براتا😶😒
الانم به فکر خودت باش حسابی ب خودت برس زود سرپا بشی بتونی با علیسان و ایسان حسابی خوش بگذرونی😘
مسخره ۰۰۰
مهشیدجان این چالش رو یه ماه اول خواهید داشت
واین حس که دوستت نداره
بعد خوب میشه
بزنم پس گردنت یا زودع؟😐☹️
نزنید مهشید رو بخاطر هورمون هاش و بعدزایمان منم دلم خیلی نازک شده بود همش میخواستم گریه کنم برای هرچیزی
آخه پسرمن ب شدت وابستم بود این رفتارش برام عجیب بودو واقعا دلم شکست
اولش تعجب کرد بعدم همش میپرسه این کیه دست وپاش نشون میده این چیه و بوسش میکنه
الهی بگردم حق داری
اگه بقیه بذارن🥲
الهی بمیرم براش
خداکنه اینم مثل قبل بشه دلم واسه مادرپسری هامون تنگ شده
نازنین جان من سعی کردم دوبرابربهش محبت کنم اما اطرافیان مقصراند فک کن مثلا میخوان کمبودمحبت ماروجبران کنن بعدم نمیذارن ک پسرم باشرایط جدید عادت کنه
🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️
ممنان ازنصایح شما
ن نزن مهسا بذار توام زایمان کنی درکم میکنی
قربون ات دختر ک درکم میکنی
فدات
خانواده شوهر فکرمیکنن انگار از بهزیستی بچه هامونو آوردیم اونا مادرواقعی شونن اخ که چقدر منو حرص وجوش دادن سربچه هام دلم خونه