Ooma
پرسش (1402/01/19):

طلاق اره یانه

سلام دوستان من خیلی وقته تو اوما عضوم و تقریبا بعضی هاتونو کامل میشناسم ولی نتونستم نظر بدم. من سه تا بچه دارم که بزرگترینش 8سالشه و کوچکترینش 1سال 7ماهشه.من سال 93 ازدواج کردم قبل اون 5سال با همسرم دوست بودم که همسرم خواستگاری امد پدرم با مخالفت شدید بیرونشون کرد. بعد اون بازم با همسرم دوست بودم که چون رابطه م لو رفت پدرم بالجبار مجبور شد موافقت کنه ولی همون روز عقد گفت یه روز پشیمون میشی. ولی دیگه تو خونه من جایگاهی نداری. من بعد اینکه با همسرم ازدواج کردم دیگه یه روزم ازش جدا نشدم که یکسال بعد ازدواج همسرم ورشکست شد و پرونده دار شد که در تمام این مدت من یواشکی از مادرو خانوادم پول گرفتم و زندگی رو گذروندم. در این مدت خانواده همسرم خیلی بدرفتاری و بی احترامی میکردن که همسرم هربار زیربار نمیرفت. بعد چند مدت همسرم از طریق خانواده من تو یه کاری مشغول بکار شد که به اصرار خودم میگفتم کم کم حقوقش زیاد میشه و نگهش داشتم. و از اون طرف خانواده همسرم هرجا مینشستن بد منو میگفتن. تا اینکه مادر همسرم برنامه ضبط مکالمه تو گوشیش داشت که همسرم فهمیده بود و یکروز تمام مکالمات مادرشو انتقال میده به گوشیش. یه مدت بهم میگفت کمتر خونه پدرم برو و بچه رو نذار مادرم ببره. منم از این ضبط مکالمات خبر نداشتم. همسرم براش ماموریت کاری پیش امد خارج استان و مجبور شد گوشی منو با خودش تعویض کنه. من خونه بودم و گوشی دست پسرم بود که تو پوشه حذفیات رفت و مکالمات پخش شد. 85درصد مکالمات مادر همسر و خواهرهاش من بودم و فحش دادن به من. تا اینکه وقتی از ماموریت امد و من صداها رو براش گذاشتم اونم دید حق با منه صداها رو برد برا پدرش اونجا که رفته بود اول کتمان ولی بعد شروع میکنن فحش دادن که همسرم میزنه تو دهن پدرش. بعد اون خانواده همسرم سندی که وثیقه ازاد شدن همسرم بود رو برداشتن و همسرم رفت زندان و دم خونمون امدن فحاشی که باعث سقط فرزندم شدن. و تمام وسایلی که اسم اونا بود رو ازمون گرفتن مثل ماشین. فرش. ظروف..... من مدت دوسال با خانواده همسرم قطع رابطه بودم. طی رای زنی های خانوادم همسرم ازاد شد و بردنش سرکار و تو چهار ماه تونست ماشین و بهترین وسایل رو بگیره و ما از اون شهر امدیم یه شهر دور 1500کیلومتر از شهر پدریم دور. بعد دوسال مادرهمسرم التماس و گریه که اشتی کنیم منم بخاطر بچه ها اشتی کردم. تو این مدت برادرهمسرم ازدواج کرد و خانمش بحدی بد رفتار کرده بود که مادرشوهرم از رفتارش با من پشیمون شده بود. من با جاریم رابطه برقرارکردم که بیشتر اون مصر بود و حرفایی راجب خانواده همسرم زد منم در حد خیلی معمولی جواب دادم که رفته بود از طریق واتساپ پیام درست کرده بود. که من به خانواده همسرم فحش دادم. جالبه خواهرشوهرام پیامارو دیده بودن گفته بودن ادبیات من نیست و فهمیده بودن ولی همسرم باور نکرد و تو هفت ماهگی پسرم اینقدکتکم زد که لثه م پاره شد وقتی هم فهمید پیاما جعل بوده گفت کتکم بخاطر رابطه ت با جاری بوده

بعد اون مدت همسرم از کاری که داشت امد بیرون و شغل ازاد رو انتخاب کرد و دوباره بدبیاری و شکست. در تمام این مدت من کنارش بودم از تمام طلاها و زندگیم گذشتم که اون سختش نباشه تحقییرات و توهیناتش شروع شده
قبل عید پدرشون مریض شد و ایسیو بستری شد من رفتم شهرمون و کنار مادرهمسرم بودم تموم کاراشو انجام دادم کلی نذر دادم که پدرشون حالش خوب بشه. بخاطر مدرسه بچه ها اومدیم شهر ساکن هستیم. بماند که همسرم دنبال کار نمیره و از صبح تا شب تو گوشیش فقط بازی میکنه. دیشب خواستم دستشویی برم بچه کوچیکم مریض شده یکسر گریه میکرد. من از دستشویی امدم گفتم اتیش بگیره این بازی یهو گفت سگ ج ن ده منم گفتم سگ خودتی اونم بلند شد منو خیلی کتک زد. ساعت 12شب گفت برو بیرون از خونم. منم زنگ زدم خانوادم گفتن بیا طلاق بگیر
متاسفانه تا جمعه به شهرمون پرواز نداره با اتوبوسم 15ساعت توراهم کخ نمیشه منتظرم یا جمعه برم یا خودش منو ببره
به هیچ چی
زی جز طلاق فکر نمی
کنم
عزیزم شما که انقدر بالا و پایین داشتین چرا سه تا بچه اوردی
با سه تا بچه تصمیم گیری سخته اونم یهویی
اینک شوهرت کتکت میزنه برام قابل هضم نیس اصن...اما تمام جوانب درنظر بگیر یه فکر درستی بکن که بعد پشیمون نشی
برای اوردن یک بچه هم حداقل‌های زندگی لازمه شما چندبار از شوهرت و خانوادش صربه خوردی اوردن بچه به زندگی که ثبات نداره اشتباهه الان اون یه تا زفل معصوم چه گناهی دارن
چرا از اول به اینده بچه فکر نکردی
چه طلاق بگیری و چه تو خونه‌ای باشی که پدر مادرو میرنه فکر میکنی بچه‌ها از نطر روح وروان سلامتن؟!
عزیزم ان شاالله که هر چی زودتر مشکلتون حل بشه و بهترین ها نصیبتون🌷
من فکر میکنم تمام این مشکلات و خراب شدن یهویی زندگیتون بخاطر اینه همسرتون پدرش رو زده واقعا دلم ریخت وقتی خوندم
متأسفم برای اتفاقی که برات افتاده عزیزم ،به نظر من خیلی پشت شوهرت دراومدی از همون اول تا همین الان ک البته اینکار مشکلی نداره ولی ادم داریم تا ادم اگه شوهرت ادم بود قدر این زحماتی ک کشیدی رو میدونست اول یکم به خودت استراحت بده تا بتونی ذهنت رو اروم کنی تا بتونی بعدش درست تصمیم بگیری
بشین قشنگ فکر کن اگه بمونی اخلاق شوهرت ممکنه تغییری کنه ؟ ممکنه درست و حسابی بره سرکار و دیگه کتکت نزنه ؟ اگه اشتی کنی بعدا رابطه ات با خانوادش و خانوادت چطوری پیش میره ؟
اگه نتیجه ی قابل قبولی گرفتی بمون ولی اینبار با سیاست رفتار کن شوهرت نرفت سرکار و هر وقت غذا خواست بگو اینو نداریم اونو نداریم و تقصیر خودته چون سرکار نمیری
اگه طلا یا پول یا هرچیزی داری نگه دار برای خودت اصلا صداشو دیگه در نیار حداقل اینجوری به پشتوانه داری
اگه فکر کردی به نتیجه ای جز بدبختی نرسیدی اول مهریه ات رو بزار اجرا بعد برای کتک هایی ک زده برو پزشکی قانونی و براش حکم ممنوعیت بگیر بخاطر همین کتک ها و سرکار نرفتن و این داستان ها احتمال داره بتونی حضانت بچه هات رو بگیری
قبل طلاق به اینم فکر کن ک اگه طلاق بگیری جایی داری زندگی کنی یا خانوادت پشتت هستن ؟ میتونی یه کاری دست و پا کنی و زندگی خودت و بچه هات رو بگزرونی
ولی در کل تصمیم گیری با سه بچه خیلی سخته
ایشالله ک مسکلت حل بشه
عزیزم چ زندگی سختی داشتی انشالله بهترین راهو انتخاب کنی
خداخودش کمکت کنه
عزیزم الان قشنگ به عاقبت کارت فکر کن بعد تصمیم بگیر ، خانواده ات الان میگن طلاق بگیر بعد طلاق چقدر حمایتت میکنن ، بچه هات رو هم میپذیرن یا نه ، کلا درست فکراتو بکن بعد تصمیم بگیر
عزیزم داشتن ۳ تا بچه در بهترین شرایط هم کار سختیه چه رسد به اینکه شرایط بحرانی هم باشه .
تو که راههای سخت رو پشت سر گذاشتی
به نظر من قبل از هر اقدامی با خانواده ات مشورت کن حتی قبل از ترک خونه ات . یک بار خود رای تصمیم گرفتی کافیه
سلام عزیزم
اول جوانب کار و بسنج
اول از همه میتونی به زندگی بدون همسرت و بچه هات فکر کنی؟
دوم اینکه میتونی بچه ها رو با پدر بیکارشون ول کنی؟
سوم اینکه اگه حضانت بچه ها رو بگیری جایی دارین که ببریشون
خانواده ات حمایتت میکنن
سنگاتو با همسرت وا بکن بگو خسته شدی بهش بدون منت بگو همه این سالها از جون و تنم گذشتم و هواتو داشتم بگو شریک زندگیت بودم منتی نیست ولی دیگه توان ندارم اگه قراره یه تنه همه کارها رو انجام بدم میرم
اینهمه خانوادش تو رو فحش دادن گیریم که تو هم فحش دادی بازم دلیل نمیشه همسرت تورو بزنه 😐😐من واقعا هضم نمیکنم بهش بگو من همون آدم روزای سختتم که با همچیت کنار اومدم حتی با زندان رفتنت حالا تو بخاطر چیزی که مطمعن نبودی کار منه یا نه اینهمه منو کتک زدی 😑😑
اونقد بالا پایین داشته زندگیت تو بدترین شرایط ولش نکردی، الان که تصمیم گرفتی حتما دیگه به اخر خط رسیدی
ماتو زندگیت نیستیم فقط دوسه دقیقه تایم برده شرح زندگیتو بخونیم همین، ان شاالله که بهترین تصمیمو برای زندگیت بگیری
قبل ازهر تصمیم گیری و توضیح به خانوادت دوتایی مشاوره برید خیلی کمک میکنه یا تنها برو یا باهم برید.
تهشم بیخیالش شو از صب تا شب خونه اس ب خانواده اش بگو سر کار نمیره‌
یا میبینی همین یکی دوبار بوده خودت برو سر کار فکر کن طلاق گرفتی جدا شدی باید خرج زندگیتو دربیاری
ولی حتما حتما مشاوره برو به خانوادتم خیلی توضیحات نده فقط اعصابشون خورد میشه بخوای برگردیم ب زندگیت و اوکی شه همه چی شوهرت از چشمشون میوفته.
یه مشاوره برو ب بابات و داداشاتم بگو بیان انقدر بزننش ک دیگه روت دست بلند نکنه.
منم بابام مخالف ازدواجم بود ولی میدونم اگر شوهرم بزنتم دستشو میشکنه حتی اگر من مقصر باشم‌‌.
یه ببرسیم کن ببین خدایی نکرده اعتیادی جیزی پیدا نکرده ی شبم ک خوابه گوشیشو خراب کن هرچیم پول هست بردار پس انداز کن طلاهاتم یجایی بزار جلو چشم نباشه
خوندم هم جسمی هم روحی احساس درد کردم وقتی مسی پدزشو میزنه کتک زدن درش نهادینه شده ببین خودت بهتر میدونی شوهرت چجور آدمیه اگه با تهدید به طلاق و قهر بهتر میشه شانست رو امتحان کن ولی خواستی برگردی حتنا عز ش تعهد محظری بگیر ساده ازش نگذر
مردا همینن میبیبنن یکی با خانواده اشون بده اگر زنشون بره با اونا حرف بزنه دلشون میخواد زنه رو بکشن.
منم مادر شوهرم و جاریش اصلا باهم خوب نیستن ولی زنعمو شوهرم خیلی محبت میکنه اگر بیاد خونمون یا بریم خونشون دیگ تموم نمیکنه ی کاری میکنه باهم دعوامون شه
اگر شوهرت درست نشد
حق طلاق
حق حضانت
هر حقی ک موجوده بگیر
تعهدم بگیر
اگر کبودی چیزیم داری برو پزشکی قانونی ک دادگاه رای رو ب تو بده
مردا همینن.بخاطرشون هر کار کنی کلیه هاتم بدی باز نمک نشناسن .منم بخاطر همسرم از خیلی چیزا گذشتم.جلو خانوادم وایسادم.ولی در عوض با کوچکترین مشکل همسرم منو نادیده میگرفت حرف طلاق میزد.حیف عمری ک واسه همچین مردایی هدر میره.ولی وقتی پای بچه وسطه ادم مجوره.اگ میدونی میتونی از پس سه بچه بربیایی طلاق بگیر.
چقدر ناراحت خودت وبچه هات شدم
کسی نمیتونه صد درصد بگه طلاق بگیر یا نه
این تصمیم کاملا شخصیه ما که توزندگی شما نیستیم خودتون باید بسنجین اگر طلاق بگیرین قراره اوضاع بهتر بشه یا بدتر
راجع به کتک زدن هم هیچ جوره نگذر هیچ جوره حتی اگر قصدت ادامه زندگی بود ازش تعهد بگیر وحق طلاق
زیاد از حد مایه گذاشتی واسه همسرت قک کرده خبریه
بنظر من چون پدرتون مخالف شدید ازدواج شما بوده و گفته بعد ازدواج دیگه تو خونه من جایی نداری
همسرت از این قضیه سواستفاده کرده و فک کرده شما حامی نداری برا همین ب خودش اجازه همچین رفتاری رو داده
از طرفی از قدیم گفتن خوبی ک از حد بگذرد نادان خیال بد کند
اینهمه گذشت و فداکاری کردی چی نصیبت شد جز کتک و توهین؟
اگه همون موقع ک کتکت زد ازش شکایت میکردی میفهمید ی مـَن ماست چقدر کره میده

من تو اطرافیانم همچین موردی رو دیدم
دخالت بیش از حد خانواده همسر توهین و تحقیراشون و کتک زدن خانم توسط اقا
خانمه رفت پزشکی قانونی شکایت کرد میخواستن اقا رو بندازن زندان
اینقدر رفت و اومد و التماس و گریه زاری کرد ک خانمه گفت با دوتا شرط میبخشمت اول اینکه ارتباطمونو با خانوادت قطع میکنیم میریم ی شهر دیگه برا زندگی ( تعهد کتبی)
دوم حق طلاق و پرداخت کامل حق و حقوق

اقا هم پذیرفت وبرگشتن سر خونه زندگیشون
بعد این ماجرا اینقدر سربراه شده ک نگو

یوقتا همچین شوکی برا مردی ک اختیار دستشو نداره لازمه بنظرم

شما اگه تصمیمت برا جدایی جدیه باید چند تا موردو در نظر بگیری
الان رابطه شما با پدر و خانوادتون چطوره حمایت کامل از شما و اگه حضانت بچه هارو بگیرین از بچه ها میکنن؟
جایی رو برا زندگی دارین؟
در امد دارین برا خرجی خونه؟


هر چند شما اینقدر تو این زندگی چند ساله بالا پایین رو تجربه کردی ک حتما برا تصمیمت دلیل قانع کننده ای داری و فکر همه جاشو کردی
انشالله بهترین برات رقم بخوره
اسمت خوندم یاد فیلم سقوط افتادم😑
نمیدونم چرا تا حرف اختلاف باشوهر میشه میگن چرا پس بچه آوردی
همه تو زندگیشون بحث دارن و حتما دوس داشته طرف ک بچه بیاره
صاحب تایپیک، عزیزم تو تمام تلاشتو کردی واسه همسرت خیلی پررو شده هم خودش هم خانوادش
تو الان باید همه جوانب رو بسنجی و تصمیم بگیری ب خودت و بچه هات و آینده تون فکر کن اگه فکر میکنی بازم طلاق بهترین راهه حتما اقدام کن حتی اگه ۱۰ تا بچه داشته باشی
تمام تلاشتم بکن بچه هارو ازش بگیری
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری عزیزدلم 🫂
ممنونم از حرفاتون پسرم هشتساالشه و صرع داره امروز صبح بردمش مدرسه گریه افتاد که مامان من بدون تو نمیتونم منم نمیرم مدرسه تا خود کلاس پشت سرشو نگاه میکرد که نرم
الانم امد که برو از خونم بیرون دخترم گریه میکرد نتونستم برم
نمیزاره ببرم
الهی بگردمت آخه تو چرا باید از خونه بری بیرون بهش پاشو برو من و بچه هام هیچ جا نمیریم
بشین تو خونت بگو خونه خودمه
بگو ناراحتی تو اقدام کن اینجوری مجبوره تمام حق و حقوقاتت رو بده
بچه ها من نمیتونم پیام بدم الان زنگ زده خانوادم که بیان منو ببرن
اما به نظرم شوهرت فقط قصد ترسوندن تورو داره با توجه به شرایطت
بعد چند سال زندگی کسی حق بیرون کردن نداره
نگران نباش محکم باش نترس از هیچکس و هیچ چیز
عزیزدلم ☹️
😕😕عجب
یکتا جان مطمئنن صاحب تاپیک خودش بیشتر من و شما نگران و شرمنده است و ب فکر بچه ها
مسدونه کاره اشتباهی کرده
نیاز ب مواخضه منو شما دیگه نداره
سعی کنین راهنماییش کنین تا اینکه سرزنشش کنین
عزیزم اگه زنگ زدا بیان ببرنت زنگ بزن ۱۱۰ بگو داره منو بیرون میکنه
خودت نبایو با پای خودت بری
خانوادتم اومدن زنگ بزن ۱۱۰
بگو ب خانوادم زنگ زده منو کتک زده میخواد منو بفرسته برم
بگو بیان لیست کنن همه چیو بعد برو
خدایی نکرده میزاری میری بعد میای میبینی هیچی تو خونت نیست
میگی کجاس وسایا میگه خودت برداشتی بردی وقتی میرفتی
هیچ سند و مدرکیم نداری
طلا و وسیله با ارزشم اگه داری حتما ببر
سند ازدواجتو حتما ببر
شناسنامه ات هم همینطور
اینا مباید دست همسرت باشه ب هیچ وجه
حتما بده پلیس صورت جلسه کنه
این کار خوبه اکه قصدش جدیه سرت کلاه نمیره اگه هم قصدش ترسوندنت باشه میفهمه الکی نیست زنگ بزنه بیان ببرنت بذار بفهمه جدی هستی اون بترسه میدونم سخته خیلی سخته ولی نسبت به بچه هات نقطه ضعف نشون نده
عاطفه جان چ شوخی چ جدی هیچ مردی حق نداره ب زنش بگه بره بیرون از خونه
مگه اون خونه رو باهم نساختن؟؟
اگه اختلافیم هست باید حل بشه
ن اینکه بیرون کنی طرفو
الان زن ب شوهرش بگه برو بیرون درسته؟؟
پس چرا مردا اینکارو میکنن
اونم بعد از این همه سال
بعد از ۳ تا بچه معصوم
بعد از اینکه سختی ک زنش تحمل کرده
والا نصف این سختیو من ندیدم خداروشکر ولی شوهرم اینو بگه میزنم دهنش میگم توبرو چون هردومون مستاجریم😂😂😂😂خونه مال هیچ کس نیست


با زنت مشکل داری اوکی
با مادر بچه هات چیکار داری؟؟
چی بگم مردا بیمعرفت شدن از یه طرف از حس مادری طرف سواستفاده میکنن از طرفی هم قانون پشت مرداست
قانون پشت مردا نیست
مشکل اینگه زنها بلد نیستن قانونو
یکم بجا وقت گذروندن تو شبکه های مجازی ویت بزارن برای مطالعه حق خودشون بخدا ک دنیا گلستون میشه
اونکقت حق خودتو ک بدونی الکی نمیزاری بری ک دستت خالی باشه
یا هر چیز دیگه ای
واقعا پشت نَراس
ما خودمون گذروندیم
واقعااینجورخانوادها انقدراذیت میکنن و ازخدانمیترسن چجورمیخوان جون بدن
چرا هست اون یه ذره هم که پشت زناست مردا هزار تا برای فرار ازش بلدن
همسایه ما هم دختره از نامزدی با شوهرش مشمل داشت ولی خانواده نمیذعشتن جدا شن ازدواج فامیلی هم بود عروسی میگیرن دختره باردار میشه سه قلو بچه ها پنج سالشون که میشه شوهره ولش میکنه میره سمت یه خانم مطلقه که خاهرزاده ی باجناقش میشده دیگه دختره مجبور شد طلاق بگیره بچه ها رو هم گرفته یه مدت پیش مامانش بود الان جدا زندکی میکنه مادرش ارثیه یه خونه داشته داده به دخترش وضع مالیشون هم خوبه همه جوره حمایتش میکنن . جالبه شوهره هم اصلا سراعی از بچه هاش نمیگیره
سلام دوستان من با عشق ازدواج کردم من تمام خانوادم تحصیل کرده و موقعیت اجتماعی خوبی دارن که برعکس خانواده همسرم فقط خودشون مدرک دارن. روزی هم که ازدواج کردم قصدم زندگی کردن بود و زندگی ساختن هیچوقت به جدایی و طلاق فکر نکردم. هربار اختلاف و کتکی بود پدرو مادرم گفتن ما حمایت میکنیم طلاق بگیر. روزی که همسرم فراری بودن پدرم گفت دیگه بسه نمیتونی گفتم همراهشم تا اخر. یه روزایی اینقد سخت گذشت که فکرشم نمیکردم بگذره دخترم رو ناخواسته باردار شدم و حتی قرص سقط گرفتم مصرف کردم ولی سقط نشد. تا 4ماه نفهمیدم باردارم. فرزند سومم هم شرایط ایده الی داشتم و همسرم شغل داشتن با خانواده ها قطع رابطه بودم و تو شهر غریب تنها خودم زایمان کردم و بعد از 6ماه رفتم پیش مادرم. منظورم اینه من برا خوشبخت شدن هزارراه رو رفتم. بچه هم خودم دوست داشتم هم همسرم مصر بود. و زندگی خوبی داشتیم این یکسال اخیر بشدت اوضاع زندگیم بهم ریخته. امروزم اخر زنگ زدم غرورموشکوندم بخاطر دخترم که بهم چسپیده بود التماسش کردم و به خانوادش گفتم. مادرمم کلی خواهششو کرده بود که خودش منو ببره شهرمون اونم گفت مدارس تعطیل بشه میبره منو
چون پسرمم مریضه تشنج داره روزی رو که پر استرس بگذرونه شب براش سخته. امروزم از مدرسه امد فکر کرد من رفتم کلی گریه که منم باخودت ببر اما همسرم اجازه نمیده
عزیزم واقعا حرفی ندارم فقط برات عاقبت به خیری رو دعا میکنم ♥️ انشالله هر چه زودتر همون‌طور که میخای مشکلاتت حل بشه حتی شده بخاطر دل معصوم بچهات 🙏
تو این هشت فقط دوبار کتک خوردم اونم به ناحق یکبار بخاطر جاریم دیشبم بخاطر اینکه فقط گفتم بچه رو نگه داره من دستشویی برم
ممنونم عزیزم فقط آرامش میخوام. یا یه جرات خیلی زیادی که بتونم برم.
همش باخودم میگم پدرم فقط ممکنه یه مدت منو نگه دار بعدش چی.....
من زندگی بچه هامو خراب کنم از طرفی دیکه تو این زندگی احساس میکنم عزتی ندارم
نه پای رفتن نه دل موندن منم الان نگاه میکنم میبینم بچه هام تو این شرایط چطور میشن هربار پسرمو نگاه میکنم ازخودم متنفر میشم چرا با عقل ناقصم فکر کردم خوشبخت میشم
چرا فکر نکردم زندگی سه نفرو خراب کنم. بمونمم این زندگی برام زندگی نحسی میشه چون همسرم عادت کرده
تو زندگی همش میگفتم کتک بخورم تمومه
الان نگاه میکنم میبینم نه تموم نیست شروع بدبختیامه
قربونت برم تو بهترین مادر دنیایی خودت رو سرزنش نکن الهی خدا به دلت آرامش بده زندگیت یهویی یجوری درست بشه که خودت نفهمی
بغضم گرفت🥺
عزیزم بمون خونت تورو خدا ولی با شوهرت حرف نزن دیه بهش بها نده .
اینجا جاش نیست ولی اگه میشد چیزایی بهت میگفتم از تجربه تلخم ک متوجه بشی از خونه رفتن خیلی سخته مخصوصا با بچه
دقیقا خودمم حس میکنم خونه پدری جایی برا من نیست.
عزیزم تو رو خدا به خاطر پسرت یا نرو یا اونم ببر. خواهش می کنم ازت
عزیزم الان نمیدونم چیکار کنم که همسرم دیگه کتکم نزنه حق طلاق بدردم نمیخوره
پسرت شرایط سختی داره حالا که بچه دار شدی به خاطر بچه هات مبارزه کن زندگی کن. مادر بودن یعنی همین. ولشون نکن. محکم وایسا. خدا بالاخره جواب صبرت رو میده
اگه بتونی ثابت کنی همسرت کتک می زنه روانش مشکل داره شاید بتونی حضانت بچه ها رو بگیری. ولی اینطوری پسرت رو ول نکن
شاید اتفاقی بیفته که بعد نتونی خودتو ببخشی
الان مسئله خودت نیستی لطفا خوب فک کن. تو قبل هر چیز یک مادر هستی
عزیزم از بس بهش بها دادی توهم زده ، هر مشکلی داشته از بی پولی و زندان و چیزای دیگه تحمل کردی تازه خانواده ات هی براش کار جور کردن و جورش رو کشیدن ، متاسفانه قدرشناس که نبوده فکر کرده خیلی خوبه که خانمی مثل شما همه جوره دنبالشه ، الانم کتکت زد برو ازش شکایت کن دیگه کاری ازت برنمیاد
الانم خواهرم زنگ زده به مادر و خواهرشوهرم کل فامیل دونستن چقدر بد حالم خیلی بده منی که بروز نمیدادم الان شدم درس عبرت برا بقیه
فدای سرت عزیزم
اگه ب درد میخورن و مشکلت حل میشه بذار بدونن عیبی نداره
خواهر شوهرم چون اولین بار بود من بهش زنگ زدم که منو میخواد بیرونم کنه و وسایلمو تو راه پله گذاشته بود. کنارم وایستاد و ازم دفاع کرد
ولی این شد یه نقطه ضعف برام
چون مجدد بروم میارن اینجور نیست فراموش بشه. دفعه اول که همسرم زد تا یک مدت همش میگفتن خوب کتک خوردی یا اینکه دلمون برات میسوزه حامله بودی و همسرت تورو بخاطر خانوادش زد
یعنی بطور کلی همه منتظر این اتفاقات برام بودن
الان فقط به بچه هات فک کن
منم اول عید یه هفته خونه پدرم بودم با شوهرم دعوا کرده بودم ولی خونه پدر هر چی هم پشتت باشن باز خیلی سخته
دلم خیلی از این زندگی سرد شده من چی میخواستم چی شد من تموم پلهای پشت سرم رو خراب کردم و الان این جوابم شد بخاطر مسایل بی ارزشی کتک بخورم
دکترا نخوندم که تو خونه همسر خوبی باشم برا بچه ها مادر خوبی باشم پسرم که صرع گرفت تو یادگیری مشکل داشت تمام تلاشمو کردم برسونمش به دوستاش ولی همسرم به اینا فکر نمیکنه و جز تحقییر و نادیده گرفتنم چیزی نمیگه.
ما ۴تا خاهریم هر چهارتایی حد اقل دو بار رو کتک خوردیم اونم نا حق
ولی چاره چیه مردا بیشعور تر از این حرفان
گور بابای فک و فامیل بچه هات مهم ترن
بیشعورن اقایون بخدا درک ندارن حتی خودتو براشون بکشی هم باز طلب کارن
همسرت هم سطح تحصیلاتش با شما یکیه؟
حتما هم یه مشاوره روانشناسی برو هم یه مشاوره حقوقی ، باید یه کار اساسی برای زندکیت بکنی
همه اینطوری نیستند که عزیزم
اره منم الان پسرم برام بولد شده و هرچی فکر میکنم نمیتونم بخودم فقط فکر کنم. من طلاق بگیرم از حصار درمیام ولی پسرم تو حصار میمونه.
ولی باورتون میشه تحملش برام سخت شده اینکه کتک بخوری بشکنی ولی خودتو خوب بگیری انگار چیزی نشده مگه میشه
دختر خالم بیچاره شوهرش خیلی اذیتش میکرد فک کن تا این حد که نمی ذاشت پرده خونه رو کنار بزنه انقد بد دل بود
الان بیچاره سرطان گرفته دو ماه بیشتر زنده نیس
نه ایشون لیسانس هستند
خیلی چاره ها هست ، تحمل کردن بدترینشونه
بله همین طوره
نه نمیشه
اصلا هم نمیشه
کسی که روی دیگری دست بلند میکنه نیاز به درمان داره، قطعا بیماره
دوستان گفتن حق طلاق و اینا رو بگیر ولی همسرم با طلاق مشکلی نداره
حضانت بچه ها رو‌بگیر عزیزم
میدونم ولی طلاق اصلا خوب نیس مخصوصا شهر کوچیک
نمیده اونو میگه هزارتا سکه تو میدم ولی بچه هامو نمیدم
حق طلاق به چه دردی میخوره خدایی...
ببین دوست خوب
نمیدونم چه رشته ای خوندی
نمیدونم شغلت چیه
ولی بشین فکر کن، آیا این زندگی برات ارزشمنده؟ زندگی مشترکت مهم تره یا عمر و جوونی خودت؟
نه عزیزم به خاطر کتک هاش و اینکه بتونی تصمیم بگیری که جدا بشی یا نه و درصورت جدا شدن چه حقوقی بهت تعلق میگیره
حق طلاق یعنی اجازه داری بری دادخواست طلاق بدی مثل یک مرد، تا در نهایت دادگاه تشکیل بشه و قاضی تشخیص بده
من تمام جهازمو تغییر دادم گفتن جدیدیا بهت تعلق نمیگیره سکه هم من درخواست بدم بهم تعلق نمیگیره. بچه ها رو هم که نمیده. طلا و اینام ندارم
عملا هیچی بهم تعلق نمیگیره
مشکل همه زنها اینه فکر می‌کنند با جدایی، همه زندگی تمام میشه، قوی باش. نمیگم جدا شو، هر تصمیمی میگیری قوی باش
چرا مهریه بهت تعلق نمیگیره؟!
نه تموم نمیشه تا بیاد درست بشه پدرت در میاد
اصلا یکی از راهها اینه بری درخواست مهریه کنی بدون اینکه درخواست طلاق کنی!
من از تحقییراش از توهیناش از کتک زدنای بی دلیل خسته شدم واقعا نمیتونم هضم کنم. من برای این زندگی کلی سختی کشیدم الان فقط پاگیر پسرم هستم نمیدونم چیکار کنم که دیگه کاراشو نکنه با اینکه وقتی بحثی پیش میاد من صحنه و ترک میکنم یا سکوت میکنم. ولی دیشب گفتم سگ خودتی منو زیر بار کتک زد. حتی جرات نداشتم زنگ بزنم 110 فقط بخاطر ابروی بی ارزشی که جلو همسایه ها نره بچه هام نترسن حرمت نشکنه
برای همین میگم برو مشاوره ، وکلایی که کار خانواده انجام دادن قشنگ راهنماییت میکنن چکار کنی
به مادرشون زنگ زد میگفت مگه تخم زن رو ملخ خورده بهترشو گیر میارم
منم دفعات اول کاری نمکردم، ولی بار آخر رفتم پزشکی قانونی
هرچند گذشت کردم و نصفه رها کردم، ولی در نهایت جدا شدم
تنها بودی یا پشتوانه حمایتی مثل خانواده داشتی؟
عزیزم
خودش مگه زن نیس
مگه مادر نیس
چطور انقد میتونه پست باشه
پسرم الان شده ی مرد بزرگ.
دوستش دارم، جونمه، عمرمه، زندگیمه، ولی کاش از اول خودم رو تو اولویت میذاشتم نه بچه رو.
من خونه و ماشین و کار داشتم
و ی پدر مثل کوه
سخته
به زبون ساده است.
ولی خدا رو صدهزار بار شکر تموم شد
امیدوارم خدای بزرگ بهت کمک کنه، همسرت هم سر عقل بیاد و روبه راه بشید
همسرم به مادرشون میگفت ولی در کل مادر همسرم هی میگفت بخاطر بچه ها نگهش دار.
فکرشو کن من تحمل اینهمه توهین رو نداشتم کاش میتونستم همه چیزو تغییر بدم. پسرم الان دستمو گرفته که مامان منو تنها نزاری.
خوبه دیگه اون میدونه تو آبروداری میکنی که هرکار دوست داره میکنه ، اینبار از بی آبرویی همسایه ها نترس فوقش اینه خونه رو عوض میکنین میرین جای دیگه ، ولی ببینه ساکت نمیمونی آبروشو میبری شاید خودشو جمع و جور کنه

چقد پسرت گناه داره من خودم ۱۱ سالگی بنا به دلایلی از خانوادم جدا شدم خیلی تو روحیم تاثیر گذاشته هنوزم یاد اون روزا میفتم گریم میگیره
من دانشجو دکترا بودم انصراف دادم سرکار نرفتم نشستم تو خونه تا بچه هامو نگه دارم
پدرم چون از اول با ازدواجم مخالف بود و گاهگاهی میگه تو سنت شکنی کردی و رفتی با ادم اشتباهی ازدواج کردی.. یعنی هربار رفتم خونه ش با چشمای پر اشک برگشتم. الانم میدونم میگه بیا ولی نهایتا بتونه یک هفته تحملم کنه
آیسان جان خودتو فدای آبرو و حرف مردم نکن ، الان این زندگی الگوی خوبی برای پسرت هم نیست ، نزار این کتکها براش عادی بشه فردا روزی همین رفتارو تو بیرون یا خونه با همسرش انجام میده
نمیدونم چیکار کنم از همه این اتفاقات میترسم
روانشناس هم ببرم فکر نکنم راه به جایی ببره چون همسرم خیلی زبان بازه یعنی خیلی بلده توجیه کنه رفتارشو
دقیقا همسرت داره از ترست و وابستگی پسرت سواستفاده میکنه
اره امروز هم به دخترم تو اشپزخونه میگفت مادرت جایی نداره بره داداشت مریضه
واقعا خیلی ناراحت شدم . برای این همه از خودگذشتگی مزدت این باشه.
به نظرم خیلی دور برش داشته. اونقدر خوب بودی با خودش فک میکنه کی هستش که اینقدر براش فداکاری میکنی. در واقع مصداق خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند.
مطمعن باش هرچی باشه به هرحال پدر مادرت دلسوزت هستن بهت کمک میکنن. باهاشون درمیون بزار شاید مشکلت حل شد
مادر و پدرم میگن بچه هاشو بنداز بیا. گفتم حداقل پسر کوچیکمو ببرم گفت نه.
فکر میکنن همه چیز پوله.
من حمایت واقعی ندارم.
خواهرم شوهرش یه سمت قضایی بالایی داره امروز زنگ زدم منو داره از خونه بیرون میکنه بچه ها رو نمیزاره ببرم سرم داد زد که چرا جلو دهنتو نمیگیری زنگ بزن 110 برو بیرون وایستا تا بیاد
گفتم حداقل برام یکار پیدا کنن تا موقت برم که زیاد تو خونه نباشم بابام باهام بحث کنه گفت پس 6ماه طولش بده
هرجور فکر میکنم این زندگی موندگار برام نیست چون همسرم از دیشب تا امروز یکسر بطور جدی میگفت از خونم برو بیرون
دلم میخواد برم ولی پاهام به زنجیر بزرگ پسرم وصله هرکاری میکنم نمیتونم جلو برم.
الانم من شدم مقصر واقعی که چرا دهن به دهن همسرم کردم.
وای من فقط دلم برا پسرت کبابه اونجا که گفتی بردیش. مدرسه میترسید ولش کنی بری اشکم دراومد
انشالله هرچی پیش میاد خیر باشه برا خودت و بچه هات
چقدر از موقعیتی که توش قرار گرفتی ناراحت شدم ، خدا خودش یه راهی جلو پات بزاره که برای خودت و بچه هات بهترین باشه
ممنونم عزیزم.
انشالله امیدوارم خدا بهم ارامش بده فعلا جز عذاب وجدان از اینکه چرا باعث شدم بچه هام عذاب ببینن میکشدم. کاش میشد همش خواب باشه پاشم و بگم همش خواب بود و ازدواج نکرده بودم
شما واقعا باردارین؟ با وجود سه بچه؟؟
آفرین به این همه انرژی و حوصله
قربونت بشم
میفهمم چی میگی ولی بعضی وقتا نمیشه جلوشو گرفت خودتو ناراحت نکن بابت این موضوع
منم دقیقا تو همچین شرایطی قرار گرفتم میفهمم ک چی میگی و چ فکری میکنی منم دقیقا همین فکرارو میکردم
الان فقط ب زندگیت فکر کن ک قراره چیکار کنی
عزیزدلم خیلی ناراحتم برات با این ک لایق نیستم ولی همش دعات میکنم
امیدوارم ب بهترین شکل مشکلت حل شه
آره عزیزم چرا باید الکی بزنم😂❤️
قربونت برم
وای چقدرشرایطت سخته خداخودش کمک کنه ب روی بچهات نگاه کنه شوهرت دست ازاین کارش برداره بچهاخیلی گناه دارن این وسط
خودتون خواستین؟
من خیلی دوس داشتم پشت سر هم بچه بیارم، ولی چون پسرم درگیر آلرژی و... خواب نداره بریدم دیگه
عزیزم خواهر من شرایط کاملا مشابه شما رو داره.بعد از ۲۳ سال زندگی و سه تا بچه داره جدا میشه.پارسال درگیر سزطان شد و تو دوران درمان شوهرش بهش خیانت کرد.حتی یک جاسه شیمی درمانی رو همراهیش نکرد.خواهر من چشمشو با واقعیت ها بسته بود.لطفا شما با خودت دو راست باش.
شوهر خواهر منم چند بار با کتک اونو از خونه انداخت بیرون و گفت تورو نمیخوام.ولی اون به خاطر بچه ها و مخصوصا پسر کوچیکش چشم پوشی کرد و برگشت.ولی واقعیت اینه که بهتره جایی که احترامت حفظ نمیشه رو ترک کنی.
مطمین باش همسر شما مشکلش با شماست نه بچه هاش. و به اندازه شما بچه هاشو دوست داره.درسته بچه ها ازنبود شما صربه میخورن ولی بودن توی محیط متشنج هم اسیب زا هست.
الهی خدا از اون معجزه هایی برات رقم بزنه که انتظارشو نداری فقط میتونم همینو بگم
اونای ک میگن چرا بچه آوردی خواهشا قضاوت نکنید که چرا بچه آورده چون اون موقع زندگیش خوب بوده ک آورده پس اینقدر قضاوت نکنید خاهشا
به سلامتی عزیزم. منم بچه چهارمم هست تو سزارین هستی یا طبیعی
خانوم گل من نمیدونم چی بگم بگم بمون یا برو
ولی موندنتون به بچه ها ممکنه اسیب بزنه
مادرشوهر منم ۳۲ ساله با شوهرش مشکل داره و کتک میخوره طلاق نگرفته و کلا حرفش این مونده ک بخاطر بچه ها موندم
ای کاش بخاطر بچه ها نمیموند
چونکه اون محیط بقدری تنش زاست ک هم خودش هم بچه هاش قرص اعصاب مصرف میکنن

فک نکن اگر بمونی خیلی لطف کردی در حق بچه هات
نمیگمم برو چون واقعن نمیدونیم شرایطتت به چه صورته
ولی ببین اگر با موندنت میشه محیط خونه اروم بمونه ، بمون
ولی اگر نه که یه فکری بکن


واقعن خیلی شرایط سختی داری، خدا بهت توان و تحمل بده عزیزم
انشالله ک بهترین ها برات پیش بیاد
راستش خدا خواسته شد
ولی بیشتر از قبلیا ذوق داریم براش
حتما بیار خیلی خوبه🥹
سلامت باشی عزیزدلم 😍❤️
ای جان خدا حفظشون کنه 🌸🌱
سزارینم
سلام دوستان حالتون خوبه. امروز صبح پسرمو بردم مدرسه از مدرسه که برگشتم دیدم همسرم بیدار شده و صبحانه اماده کرده و منتظر من است. میخواستم برم بخوابم که گفت وایستم حرف بزنیم. گفت کنترلمو از دست دادم چون بیکاره و شرایط مالی خوبی نداره روش فشاره البته توجیه ش این بود بعد اینکه منو زده بود دلیل اینکه مصر بود از خونه برم بیرون و نگهم نداره باز این بود که من تو دعوا گفته بودم خوبه خیانت کنم من یادم نمیاد ولی میگه تو این حرف رو زدی و یعنی بهش فکر کردی.
گریه افتاد که برام سخت بوده تو این حرف رو بزنی. معذرت خواست گفتم رفتارت توجیه نداره بازم بخواهی بزنی گفت اگر رو خط قرمزام نری نمیزنم.
ازش خواستم با مشاوره حرف بزنه ولی قبول نکرد. منم فعلا فقط خودخوری میکنم چون عالم و ادم از کت زدنام خبردارشدن خودم به خانوادم گفتم اونام به همه جا رسوندن.
میگه اگه میرفتی یعنی برنامه ای داشتی اینی که نرفتی و تلاش کردی بمونی بخاطربچه ها یعنی پایبند بودنت
ولی من رو پاهاش انداختم خودمو که منو بیرون نکنه خیلی اونموقع عصبی بود
التماس کردم منو بیرون نکنه
الانم موندم رویه م چطور باشه.
سلام عزیزم خداروشکر که بهتری شوهرت هم به اشتباهش پی برده کاش میگفتی برای بار آخر چشم پوشی کردی و باید حواسش باشه به رفتارش
چه قماری کرده 😐 عزیزم خودت برو مشاوره تا ببینی چکاری باید انجام بدی
عزیزم همسر من رو این جمله خیانت حساسه کاش نمیگفتی مردا خون جلو چشمشون میاد با این حرفا 🤦
دقیقا منم عصبی بودم خودم یادم نمیاد ولی عذرخواهی کردم
ممنونم عزیزم
اره گفتم برم ببینم مشکلم چیه چرا اینقد عصبیم
سلام عزیزدلم خداروشکر ک با هم صحبت کردین و اوکیه وضعیتتون
واسه قسمت آخر حرفتم بهت گفتم بازم میگم
اهمیت نده عزیزمن
ب درک ک فهمیدن فقط ب فکر ارامش خودت باش
وای من خیلی استرس سزارین چهارم رو دارم و همش فک میکردم فقط منم که سزارین چهارمم الان تو رو که دیدم خوشحال شدم. کدوم شهری؟
منم خیلی خوشحالم خدا رو شکر. همه چی درست میشه خدا بزرگه
ممنونم از همتون ممنون که بودید کنارم
عزیزم بگو کدوم شهری
عزیززززم🫂
من اولیم طبیعی بودم در واقع میشه سزارین سوم
ولی چرا استرررس؟
فاصله سنی بجه هات عالیه عزیزم
اصلا نترس
یه بلاگر رو میشناسم ۵ بار سزارین شده
من پردیسم
ولی دکترم تهرانه
عزیزدلم ان شاالله از ریشه حل شه و دیگه همچین اتفاقایی نیوفته❤️🫂
میگن خطرناکه. چه خوب. به سلامتی انشالله
اسم دکترت چیه
نه عزیزم اگه فاصله نزدیک باشه واقعا ترس داره خیالت راحت اصلا نگرانش نباش❤️❤️
مریم عزیزی نژاد
بچه ها من میخوام این تایپیک رو پاک کنم چون همسرم میخاد گوشیمو چک کنه.
اتفاقا پاک نکن تا بخونه حرف دلتو ببینه کامنتا خانمای دیگه هم ببینه
توکل به خدا. ممنونم از دلگرمیت😘
قربونت بشم ❤️

سوالات مشابه