Ooma
پرسش (1401/06/08):

خانمهای که جداشدن یا میخوان بشن یا دیدن کسی جداشده بیایین

سلام زندگی بعد از جدایی چجوریه ؟؟؟ چجوری میشه خوب تر زندگی کرد یا بدتر میشه؟؟؟ تنهایی میشه از پسش براومد یانه؟؟؟؟ تنهایی یعنی بدون خانواده ممنون میشم تجربیاتتون رو بگید

من شاید بین دوستام از ده تا ۶تاش طلاق گرفته راضین ازطلاق ولی خیلی سختی هم دارن
تازه بدون بچه
با این شرایطت و پول نداشتن و کار نداشتن و مستقل نبودن اصلا به صلاحت نیست جدا شی قوی تر شو پس انداز کن تلاش کن
حالا بهت محل هم نداد به دخترت محبت کن رابطه خوبی با بچه ت بساز هر وقت توانایی روحی روانی ش رو داشتی بعد جدا شو
الان فقط باختی به نفعت نیست
دعای محبت بین زن و شوهر تو مفاتیح فکر کنم باشه بخون شاید تاثیری دیدی بعضی وقتا دعا خوبه
درسته
شوهرت فکر کنم کلا سردمزاجه مدلش تلخه نمیشه عوضش کنی
چشم
ولی یچیزی ک هست تاکی قراره این زندگی رو تحمل کنی؟؟اگ بیرون خیلی بدتره برات فقط سعی کن ب هرترفندی زندگیتو بسازی
دقیقا
اگ هی ب بن بست بخوری باز تلاشتو بکن
چرا میزاری آنقدر قهر زیاد بشه بینتون
نمیدونم تا جایی که نه بتونم بمونم نه بتونم برم و اخرش خودمو بکشم
بری تو یه اتاق جدا
خودتو بهش وابسته نکن
دخترت چی؟؟تو یه مادری هرگز این فکرو نکن
من خودم طلاق گرفتم ولی بچه نداشتم تحصیلات داشتم راحت کار پیدا کردم و واقعا راضیم مجدد هم ازدواج کردم ولی تو اون پنج سال بعضی وقتا واقعا اذیت میشدم و شوهرمو نفرین میکردم که چرا آدم نبود من خانواده م ازم حمایت میکردن ولی با بچه واقعا سخته
قهر نیستیم اشتیم ولی کاری بهم نداریم ده بار باید ازش بپرسم تا جواب بده هم صحبت بشه منم قیدشو زدم
خیلی مشاغل هست که تو خونه میتونی انجام بدی خودشون مواد اولیه میدن تو انجام میدی میان میبرن مثل سرهم کردن جعبه های شیرینی جداسازی حبوبات و ... خیلی هست که نیاز نیست ازش پول بگیری
خب نزار اینجوری باشه خودتو بکن به مادر شاد قوی بزار ببینه محتاج بهش نیستی یکاری کن اون برات تلاش کنه دوباره تورو بدستت بیاره
نمیزاره اصلا نه من جایی برم نه کسی بیاد هیچ هیچ
خرجتو میده؟؟
کمبود میزاره؟؟
من جلوش میگم با بچم میخندم اعصابش بدتر خورد میشه یه فیسی میکنه اه میبینمش فقط بالا میارم
عزیزم یکاری کن اون ب سمتت بیاد بهت وابسته شه شاید اینجوری بهتر باشه
یه سری کار که خودت گفتی بلدی و میتونی تو خونه انجام بدی برنامه ریزی کن کل زمانت رو اختصاص نده که از خونه زندگیت عقب بیفتی زمانی که اون خونه نیست انجام بده از شب قبل تصمیم بگیر فردا ناهار چی بذاری همین خودش باعث میشه کلی جلو بیفتی
بلاخره ی ساعتایی میره سر کارش همه ش تو خونه نیست که
اره تو خرجی خونه خوبه تو رخت و لباسم بد نیست ولی چون اهل خرید نیست دیر دیر میبره منو خرید
من روانشناسی خوندم یه استادی داشتیم میگفت یبار یه خانومی اومد پیشم از خانواده مذهبی شوهرش به‌ش خیانت میکرد اینم یه زن کدبانو به تمام معنا بود
میگف بهش گفتم اصلا به رو شوهرت نیار که میدونی خیانتشو تو مشکلت اینه که خودتو دوس نداری دلمرده ای میگف خودشو تغییر داد شوهرشم رابطشو با اون خانومه قطع کرد
بخدا مردی نیست ک اینطوری نباشه ک دلخور نباش مردا حوصله این چیزا رو ندارن
فعلا بیکاره همش هست بیاد ببینه بویی ببره ازینکه سرخود شدم اتشی تر میشه
ما زنا ریزبین هستیم و اونا کلی بین
خیلی وقتا مشکل خود ماییم چون خودمونو کم ارزش میکنیم
میتونم مدیریت زمان کنم مشکلم اینه اصلا نمیزاره و مخالفه
نه بزار با صلاح و دوستی اینکار انجام بشه تا لج و لجبازی جنگ نیست که
خیلی کارا هست واسه گذروندن وقت و سرگرم شدن
درسته
اگه خرجتو میده نیازی نیست کاری کنی که حالتو خوب کن درآمد کسب نکن
مردا یسری هاشون غرور دارن
باهاش صحبت کن بگو حوصله م سر میره برای اینکه افسردگی نگیرم روحیه م بهتر شه میخام کار کنم
توک هنر بلدی شیرینی بپز بفروش عالیه
گفتم تو گوشش نمیره اصلا دوهفته نرفتم بیرون ده بار گفتم حوصلم سر رفته پوسیدم تو خونه به کیرش گرفته انگار نه انگار
فکرکن جداشدی وتوخونه با بچت زندگی میکنی داری کارمیکنی
بیرون رفتنم نمیبره خودتم نمیزاره بری؟؟
من مشکلی ندارم این خیر ندیده نمیزاره راضی ام نمیشه
نه نمیبره خودمم نمیزاره برم چی بشه واسه خرید میوه تو ماشین بریم بیاییم اونم ازبس با مردم دعوا میکنه حالم بد میشه باهاش نمیرم
غرورش تو سرش بخوره
ای بابا اینجوری ک بده اسیری مگه گرفته آخه شاید کسی پرش می‌کنه اینجوری شده
کاش راضی بشه بره مشاوره
از اول همینجوری بود فکر کردم درست میشه اما نشد
خیلی بهش کمک میکنه
یه هفته میگم بچه قطره تموم کرده برو بهداشت براش بگیر بیشرف پشت گوش میندازه
این رفتار درست نیست بالاخره کم و زیاد پیش میاد شماهم بچه کوچیک دارید نباید ازاول زیر بار میرفتی میگفتی تو نیستی من ممکنه کاری برام پیش بیاد بیرون رفتنت اگه به ضرورت باشه ک ایرادی نداره
نمیره نمیزاره منم برم اوایل ازدواج دوبار رفتم بار سوم نذاشت هی بد گفت
آخه نیست مقصر میشن براهمین بدشون میاد
نمیزاره اگه چیزی احتیاجم داشتم خانوادش برام میخریدن میاوزدن
عجب....
این بی احترامیه به زنش یعنی اعتماد نداشته که بقیه رو واسطه خرید خونش می‌کرده
پدرش برادراش همه این جوری ان اونا یه کم بهترازینن شایدم چون کامل باهاشون نیستم این حسو دارم
پس ظاهراً برگرفته از خصلتای خانوادگی
باهاشون حرف بزن
نمیدونم من بیرون تا سر کوچه میرم هی میگه ول کن میگفتم برات بیارن هی دلمو اشوب میکنی استرس میگیرم چرا دیر جواب دادی
چی بگم شایدم نگرانته از نگرانی اینجوریه
چی بگم اونا راضی به ازدواجم نبودن نمیخوام بفهمن برن پرش کنن
هعی خدا عدالتت کو
منو کردی هیزم دوسر سوز
نه خانه پدر دادی نه اینجا
شوهرت باید بره پیش روانپزشک هم شکاک و بددله هم عصبی و پرخاشگر
خونه پدرمم پدر و برادرم نمیزاشت راحت باشم بیرون برم گفتم ازدواج کنم خوب میشه میرم لذت میبرم اخ اگه کونم به پیشونیم میرسید میریدم توش
ببخشیدا اما دوست گلم نترس اعتمادب نفست ببر بالا..برو بگو...خداباهات ب خداتوکل کن
هرزمان اونقدر از زندگیت ناراضی بودی که هیچ جوره نشد درستش کنی اول جاپاتو سفت کن چون یه مادری ومسئولیت گردنته وقتی حامی نداری حداقل یه پشتوانه برا خودت دست و پا کن ک نمونی توش
وقتی هنوز تو این سن و سال خودشون مشکل و اختلاف دارن چجوری میتونن منو راهنمایی کنن
شما که تازه بچه دار شدین🥺
بطور مثال از چاه افتادی تو چاله🥺
من میگم باید دارو بخوره
عزیزم اگ طرف خودت کسیو نداری
طرف شوهرتم ی ادمی ک عقل و منطق سرش بشه نیس بشینی دوتا حرف باهاش بزنی بی طرف قضاوت کنه
اره
نه کسی رو دارم نه کسی از خانوادش هست
پس همینه.خروجیه این خانواده میشه یکی مث شوهرت
انتظار ادم درستو نباید داشت
منم شوهرم نمیزاره🙄
خیلی کارارو خیلی جاهارو نمیزاره
مثلا میگه با مامانت برو آرایشگاه با اسنپ برو خونه مامانت
دیگه هیچ جای دیگه نمیزاره...جای دیگه خواستی بری بگو با خودم میریم
کار کردن هم از اول بدش می اومد که زنننن کار کنه!!
کلا افت میدونست برا خودش
اره
اره
اکثر مردا همینن
توی خونه گفتم با کاموا وسیله اینا ببافم که مامانم مغازه داره بزاره بفروشه
اونم قبول نکرد کلیییییی بحث کرد بخاطرش باهام
میگفت تو ببافی مامانت بفروشه؟؟؟پول کم داری؟چی کم داری؟؟داری ابرو منو میبری!!
من حالا اگه مجبورش کنم برم جایی بیام همش میگه حالا واجب بود بری حالا رفتی خوب شد اینقدر میگه از دماغم درمیاره
ریدم تو ابرویی که اینجوری بره
چن سالشه شوهرت
آره منم اصلا هیچ مشکلی باهاش ندارم
چون بجز این جاها
جای دیگه مثلا گشتن.پارکی رستورانی بخوام برم
به خودمم بدون شوهر خوش نمیگذره مثلا تنها برم
حالا کار کردن خیلی مردا مخالفن بحثش به کنار
اما اینکه نزارن زنشون تنها بره بیرون بی اعتمادیه بنظرم به اون خانم داره توهین میشه یجورایی اعتماد به نفسش ازبین می‌ره بیچاره
۲۵
بعدم یه خانم تنها فقط بابت انجام کاری میره
وگرن واسه خوشگذرونی ک تنها نمیرن آخه
میگم بچها دارن تو کوچه بازی میکنن ببرم بچه بازی کنه نمیزاره
مردایی ک سنشون بالاست اینجورین اینکه باید روحیه خوبی داشته باشه
خودشم خیلی سنی نداره آخه ذهنش متشنج شده تو این مدت ک اذیت شده به تو هم داره انتقال میده
ارزو دارم برم بازار خرید کنم اونم از رو حوصله یه دست چاقو ندارم اینم نمیاد بریم که بخریم
اره خیلی منو زجر میده من همش به این نگاه میکنم فکر من نیست نمیگه باید حال زنم خوب باشه
بشین باهاش حرف بزن
بگو میخای چیکار کن
بگو این اسمش زندگی نیس
اسیریه
زندانه.
دلت ب حال من نمیسوزه ب بچت بسوزه
میگم ک حال خرابیاشو داره به تو هم انتقال میده
بعضی از این مردا هم اگه پدر مادرشون اینجوری باشن اوناهم همیجوری میشن میفهمی چی میگم شاید پدر مادرش اینجوری بودن
دیشب رفتم کنارش اول باهاش ور رفتم یهو بی دلیل حسم رفت شلوارمو دادم بالا قبل اینکه شروع کنیم گفتم من حسم پرید و رفتم تو اتاق یعنی اینقدر حالم بده ولی حالیش نی
گلم از یه مشاور راهنمای بگیر یه کار خوب پیداکن ...بعد ک مطمن شدی ازپسش برمیای جداشو...البته باید قوی باشی ب حرف کسی توج نکنی اولش سخته..اماروزای خوب هم میان
گفتم بخدا هیچی نمیگه سکوت میکنه یهو بهش فشار میاد داد و بیداد
من خانوادش دشمنمن یه اتفاقی بیفته من مقصرم درکل هیچکس پشتم نیست
علیپور داشتم میخوندما اه پاک کردی 😂
خیلی سخته اینجوری میدونم اره درست میگی کاش اینجوری نباشن ولی خب چاره ای نیست دیگ
خانواده برا منم چشم دیدن منو ندارن🤣🤣
اینم که اومده بودن هزار درصد شوهرم اونارو آورده بود
خودش هم حرفی پیش بیاد میگه...میگه اگه دوست داشتن من نبود پامو خونتون نمیذاشتم
آخرش خلاصه برگشتم دیه🤣
من باتوجه به چیزایی که تو میگی
بنظرم شوهرت خودش خیلی حالش بدتر و تحت و فشاره
خودشم حالش خوب نیست مشکل شماهم از همینه
هه واقعا؟؟فک کردم برنگشتی
دیوونه😂😂😂😂😂
🤣🤣🤣🤣🤣
اررره واقعا اون حالش خیلی وخیمه خودشم هیچ کمکی نمیکنه نمیزاره زنشم کمکی کرده باشه داره این وسط ب ایناهم سرایت می‌کنه اون حال بده
*عه
وقتیم میخایی باهاش حرف بزنی با گریه و داد و بیداد خواسته هاتو نگو تاثیر نداره اصلا
با ی لحن جدی بدون تنش
که بفهمه مذاکره اس ن دعوا
من پیام هارو از اول نخوندم..دقیق نمیدونم چی به چیه
ولی نظر کلی من اینه تا جایی ک میتونی بخاطر بچت بجنگ برا زندگیت
وقتی شرایط زندگیت و دیدی که واقعا نمیشه
گزینه آخر برات جدایی باشه
بنظرم از خوب کردن حال اون شروع کن چندتا کار که دوس داره
یا محبت کن بهش
غذای موردعلاقش و درکل خودت لم شوهرت بهتر میدونی
مردا از بچه بچه ترن بخدا
کافیه لج کنی باهاشون
دقیق دست میزارن رو نقطه ضعفت
ی کاری کن که حرفاشو ب تو بزنه تخلیه شه
این الان خودش پره
لحن خوش و شوخی بیشتر تاثیر داره تا جدی
و لحن جدی بیشتر تاثیر داره تا با گریه کردن!!
پس چ بهتر تو اونو مهار کنی ن بقیه
ن علم روانشناسی میگه صحبت فقط جدی
تو ی محیط متفاوت
جدی حرف زدن و بیشتر مردا فک میکنن زن داره روشون تسلط پیدا میکنه یا میخواد زور بگه گارد میگیرن
دقیقا اگه حرفاشو به زنش بزنه خیلی عالیه👌
ن اونجوری با تنش
منظورم از جدی جوریه که حس نکنه ی موضوع بی اهمیت یا مسخرست
حالا شوهر من میگه ک وقتی خیییلی حالم خوبه یا تویه حالت خوبیم انتقاد کن حرفاتو بگو
نزار وقتی خودم حالم بده اعصابم خورده یا هرچیزی انتقاد تو باعث بشه بیشتر بهم بریزم
بنظرم درست میگ چون خودمم همینم
شوهر من بخاطر بچه دار نشدن یبار رفته بود پیش دعا نویس
دعا نویسه خرررررر هم چرت و پرت تحویل داده بود
خانواده همسرت مخصوصا زنت روت تسلط داره به تو دستور میده تو زیر دست اونی به تو به چشم نوکر نگاه میکنن و...
واااای این چنان پر شده بود که نگو
چند ماه طول کشید تا خلافش بهش ثابت شد😐😐😐
خیلی ادمای عادی دیگه هستن که مث این دعا نویس گند میزنن به مغز یه فرد
عزیزم هیچکس از شرایط و موقعیت زندگی شما خبر نداره
هرکسی یجوره من دیدم کسیو ک جدا شده و واقعا الان از زندگیش راضیه و کسی هس ک ساعتی هزار بار ببخشید خودشو فحش و لعنت میکنه که چرا جدا شده
در کل زندگی رو به تنهایی راه بردن چندان آسون نیس بازم میگم شرایط هرکسی فرق میکنه شاید زندگی متاهلی انقدی سخت و جهنم باشه که طلاق گرفتن واقعا راه نجات باشه
سحر من نود درصد بحث هاپ سر همین موضوع بود که شوهر تو گفت
شوهر شروع می‌کرد عصابی بود یه چی بگه
منم هر چی میتونستم از قدیم جدید هر چی تو دلم بود میگفتم و بحث میشد آخرشم ک....
الان میبینم عصبی هس اصلاااا راجب حرفایی که میدونم ناراحتش میکنه هیچی نمیگم..مثلا چای میارم میگم بیا فیلم نگاه کنیم و ...تا یکم که آروم میشه خودش میگه مثلا با صاب کارم حرفم شده بود اینطور بودم یا...
اره آفرین همینطوره
باید اول آروم باشن تحت هر شرایطی بعد صحبت شروع بشه
بنظرم اول شوهرشو به یجای خیلی آروم ک حالشو خوب می‌کنه و کاری ک باعث میشه آروم بشه رو انجام بده بعد صحبت کنه
مامانم جدا شد
وحشتناک بود
شاغل هستش با حقوق 8 میلیون
اما استقلال ندارع و همه صاحبش شدن
اصلا نمیتونه از خونه بیرون بره
ی خانم محجبه با خدا و واقعا معصومی هست اما خیلی بهش تهمت زدن
و در کل مزخرف بود
حتی زندگی من که فرزندش بودم دچار مشکل شد و.....
شاید برای خیلیا طلاق نجات باشه من نمیگم بده
ولی برای ما جهنم بود
موفق باشی عزیزم
مردا این حال نا آرومی که در طول روز بهشون دست میده ده بار باشه
برا زن شاید یباره
مرد توی محیطه بیرونه.خیلی چیزا نسبت به زن بهش فشار میاره
گنجایش زن درک زن... نسبت به مرد خیلی بیشتره
دقیقا خواهر منم اینطور هست
میره از بازار تهران با اسنپ بار میاره دم در مغازش پیاده میکنه همسایه ها کلی حرف پشت سرش گفتن که هر روز سوار ماشین یه مرد میاد دم در خونه پیاده میشه!!
خلاصه خیلی حرف پشت سرش هست
رفت وسیله گرفت که اگه ازدواج کرد وسیاه هاش نو باشه
گفته بودن از خونه شوهر بعدی هم جهیزیه برگشت..باو این اصلا کی ازدواج کرد که شوهر بعدی ای در کار باشه؟
خلاصه خیلیییی حرف پشت سرش میگن
خونه پدر و مادرم زندگی میکنه یه بچه ۶_۷ ساله هم داره
ولی خب دیگه دهن مردمو نمیشه بست...
بابام اینا نذری داشتن دوست بابام توی حیاط داشت کمک می‌کرد
همسایه ها حرف در آورده بودن آقای فلانی دوماد جدیدشو آورده خونش!!
راجب یک چیز بهت اطمینان میدم

زندگی و آینده دخترت تحت شعاع این اتفاق قرار میگیره مطمئن باش
آبجیم زندگی ده سالش خراب شد.ناراحتی اونو میکشه
بچش بدون پدر بزرگ میشه درد اونو میکشه و یک روز نشده گریه نکنه...
ولی خب مردم اینهمه حرف پشت سرش در میارن
منم با مامانم خونه پدربزرگم بودم
نمیدونی چقدر اذیت شدم تا توی 16 سالگی ب اولین خواستگاری که اومد خونمون جواب مثبت دادم بدون اینکه ب هیچی فکر کنم
فقط میخواستم از این جهنم برم
خیلی بد بود
انشالله که خدا مواظب خودش و فرزندش هست عزیزم
خواهر زاده من یکی از هم بازی هاش توی کوچه
به خواهر زادم گفته بود بابام رفته دهات
خواهر زاده من گفته بود یعنی مامان بابای توهم طلاق گرفتن؟؟؟کی زندگی اونارو خراب کرد؟؟
توی خونه هیچ حرفی از زندگی و.. نمیزنه
همه رو با نقاشی میکشه
خیلی توی روحیش تاثیر گذاشته
آبجیم همش اونو میبره پیش روانشناس
کاش اطرافیان آنقدر بد نبودن...
مرسی عزیزم ايشالله خدا کمک حال همه باشه🤲🙏
خواهر زادم هفته ای یبار میرفت پیش باباش
اونجا پشت سر آبجیم خیلی حرف میزدن
اینم دیگه همون هفته ای یبارم آنقدر گریه میکنه جیغ میزنه نمیره کلا
بچه همه چیو میفهمه
عزیزم شرایط همه به شدت سخته شما کمی بیشتر مدارا کن مدارا کردن این نیس که حقتو نگیری ها از لحاظ دعوا مدارا کن نذار بحث بشه اما سیاست بخرج بده هر مردی یه قلقی داره به هرحال
عزیزم شما خودت هم کمی دلمرده شدی الان که کل پیاما رو خوندم .شوهرت سرده باشه خب درسته مشکله اما دخترت که هسن اصلا فک کن نیس شوهرت به خودت برس موهاتو رنگ کن توخونه .لباس رنگی وشاد بخر وبپوش .بخند.کیک درست کن با دمنوش واسه خودتو بچت .آهنگ شاد بذار توخونه بذار شوهرت متوجه بشه همچینم وابسته نیستی این از خودت
همسرتم الان تو اوج جوونی افتاده تو زندگی مشترک .با دست خالی .با بچه کوچیک اوضاع نابه سامون اقتصادی .فشار خرج ومخارجو
... بذار کمی تو خودش باشه قطره گل سرخ بگیر بریز تو شربت بهش بده گرمیجات بهش بده تا از لحاط جسمی هم اکی تر بشه کمترم به پر وپاش بپیج
همین که میگی الان بیکاره خودش یه علت مهمه این حالته
الان شرایط جامعمون طوریه که اونی هم که پشتوانه داره جدا شدنی ارامشش ۱۰۰ درصد نیس چه برسه کسی که نه پشتوانه داره نه شغل داره نه هدف
منم هم سن شمام ۸ سالم هست متاهلم. روزای سختم داشتم ودارم اما باید کمی آدم سکوت کنه گاهی .فضا بده به طرف .سیاست به کار بگیره تا بگذره
اگه ادم با اراده و قوی هستی اره چرا نشه؟؟خیلیا جدا شدن و زندگیشون خیلی بهتره نسبت به قبل
ولی اینم در نظر بگیر همه تو زندگیاشون یه سختیای داشتن که تموم شده اگه مشکلاتت جوریه که قابل تحمله سریع تصمیم به جدایی نگیر
عزیزم شما دلارامی؟
شوهرت خوب نشده بود ینی
عزیزم شاید اسمشو عوض کرده کسی متوجه نشه
بله
نه
همین ک حرفاتو خوندم شناختمت

عزیزم جدایی پشتوانه میخواد
بدون خانواده
بدون کار و درامد
چجوری میخوای از پس هزینه های زندگی خودتو دخترت بر بیای
جدای از اینا از نظر روحی هم خیلی سخت میشه برات ک تنهای تنها بمونی

اگه میتونی برگرد پیش خانوادت
سعی کن رابطتونو بهتر کنی
بعد برا زندگیت تصمیم بگیر
بله درسته نمیتونم جدا بشم
خانوادم ادمایی نیستن که بشه بهشون تکیه کرد هنوز پاش بیفته اونا ازمن میخوان پشتشون باشم
حتی اگه نتونن از نظر مالی ساپورتت کنن
همین ک کنارت باشن
همین ک باهاشون رفت و امد داشته باشی
کلی باعث بهتر شدن حالت میشه
از نظر عاطفی که اصلا نمیتونن مادرم بسیار ادم سرزنش کن سرکوفت زن و کهنه گو هست
هعی خدا چقدر حاله دلم بده
کاش میشد اینقدر بگم بگم تا خالی بشم سبک بشم
من از خلقیات خانوادت و رابطتون خبر ندارم
اینم نمیدونم ک تو زندگی شخصیت چی میگذره ک بفکر جدایی افتادی

نمیخوام بگم بسوز و بساز
میدونم ک تو شرایط بدی قرار داری

اما اینو میدونم ک انتخاب تو انتخاب بین بد و بدتره
درسته الان از زندگیت ناراضی هستی
اما حداقل ی سقف بالا سرته
جای تو و بچت امنه
دستتون پیش کسی دراز نیست واسه هزینه های زندگی و کلی چیزای دیگه


اگه کار و درامد داشتی بحث کلا فرق میکرد
اما چون شاغل نیستی و حمایت خانوادتم نداری جدا بشی شرایطت خیلی بدتر میشه

یادمه قبلا میگفتی شرایط مشاوره رفتن نداری
اما حداقل خودت هر کاری ک فک میکنی میتونی انجام بدی واسه بهتر شدن حال خودتو بچت انجام بده و تا جایی ک میشه زندگیتو حفظ کن

انشالله ک خدا گره از مشکلاتت باز کنه
ممنونم از راهنماییاتون
سلام عزیزم چرا هر چی میشه اطرافیان اسم جدایی میارن آمار طلاق خیلی بالا رفته باید بگردی ببینی چی باعث شده شوهرت اخلاقش عوض شده ریشه مشکلات رو پیدا کنید حل میشه ب امید خدا همه چیز شدنیه فکر میکنید مطلقه بودن اولش خوبه ولی آینده بچه ها چی میشه ی کاری نکنید بشه بچه طلاق چون اونم حتما داخل زندگیش ضربه میخوره هزار تا مشکلات وجود داره بچه باید سایه پدر بالا سرش باشه حتی اگر زن هم شاغل باشه نیاز داره دست یکی کمکش کنه
فکر میکنید مستقل شدین رفتین پی زندگیتون چند سال دیگه چی میشه ب خودت میای میبینی خودت موندی و خودت تنها و بی پناه
بچه می‌ره پی زندگیش پدر و مادر بعد صدوبیست سال از دنیا رفتن
هیچکس هم نیست ب دادت برسه
سلام بر صاحب تایپیک
عزیز دلم میخوام بگم نه همه. ولی مشکل تو مشکل اکثر خانم ها شده.
منم چندسال اول زندگیم پر از تنش استرس دعوا قهر
فهمیدم همسرم درست نمیشه قابل تغییر نیست
و اول باید خودم تغییر بدم.
اول از همه وابسته اش نباشم.
شادی ام وابسته به وجودش و حرف زدن باهاش نباشه.
دوم اینکه غر غرو نباشم
بحث کش ندم
تو شرایط آروم انتقاد کنم قبول کرد که کرد نکردم
مهم نیس
چونکه بخاطر بچم جو خونه باید اروم باشه
من اصلا بیرون نمیرم تنهایی بد گمان نیس میگه تا من هستم چرا تنها بری
خونه پدرم با دعوا میذاره برم سر هیچ پوچ
پول خانه نمیذاره تو کارتمم نمیده
ولی خانه پدر مادرش باید هرهفته بریم
زندگی ها بی مشکل نیس
منم داشتم میگفتم خدایا عدالتت پس کو
چند وقت پیشا یه تاپیک زده بود خیلی ناراحت کننده بود ..الانم خودشون میتونستن جواب ندن عزیزم پس چیز مهمی نبوده . صرفا یه اسمه نه مشخصات کامل و....ک کسی بخاد بشناسدش
من فقط چنتا از پیامارو خوندم ان شالله که خدا کمک کنه و مشکلت حل بشه عزیزم
سلام عزیزم
برای فراموش کردن دردای خودت و فراموش کردن این که کی هستی و کجایی و چی بودی یه سر برو تو عالم هپروت
تنها توصیه ای هستش که برات دارم
من شده لحظه هایی رو تو زندگی سپری کردم
هم قبل ازدواج هم بعد ازدواج
جوری اون لحظه ها سنگین بودن که دوست نداشتم فردایی وجود داشته باشه که ادامه بدم فقط میخواستم بمیرم
همیشه پای نماز از خدا خواستم اگه مرگ بهتر از زندگی کردنمه خدایا خودت مرگ رو روزی من کن
اما میدونی این وسط چی مهمه اینکه میگذشت
میگذشت
این زندگی گذشت و ماهم از این زندگی گذشتیم
همین الانش هم نمیدونم قراره تا یکماه بعد چه چیزایی برام اتفاق بیوفته
اما دیگه برام مهم نیست چون بخوام بهش فکر کنم ایست مغزی میکنم رفتم تو بیخیالی
انگاری تو این دنیا نیستم
شما هم بشین یه دوسه بار فیلم ملی و راههای نرفته اش رو ببین اخلاق شوهرت دستت میاد
میبینی هم خیلیا هستن بدتر از من و تو
بشین فیلم ببین اونم خارجی با ژانر معمایی جنایی
اونوقت متوجه میشی تو کجای دنیای خودت هستی
ما که اینجوری آروم میشیم شکر خدا
تازه عزیزم تو بچه داری بخاطرش تا آخرین وجودت بجنگ ...
مردا از زنای ضعیف خوششون نمیاد بهش نشون بده که قوی تر از هر مردی مبتونی باشی
انشاءالله نوبت زندگی کردن ماهم میرسه فقط باید قوی بود و تلاش کرد
به امید خدا
دوست عزیز
پشتوانه که نداری
اگه درآمدی هم نداری پس فعلا به جدایی فکر نکن
اونیکه پشتوانه داره درآمد هم داره کلی عذاب روحی داره بعد طلاق
دیگه شما فکر کن چی در انتظارته
الان از سردی و بدخلقی شوهرت انقد در عذابی
بعد طلاق فکر نکن این چیزا پیش نمیاد دیدم برا ی خانم جوان تحصیلکرده شاغل با موقعیت اجتماعی عالی ی پیرمرد بازنشسته با کلی بچه به خودش اجازه داده پیشنهاد ازدواج بده
اون خانم در حد جنون عصبانی و زخمی بود
ولی جلو دهن کسی رو نمیشه گرفت
این فقط یه نمونه از تلخیهایی بود که کشید تازه این بنده خدا درآمد خوب و ماشین و خاتواده حامی و همه چی داشت
شما الان باید بین بد و بدتر بد رو انتخاب کنی
بشین فعلا سر خونه زندگیت تحنل کن بخاطر آینده بچت
تلاشتو بکن زندگیت بهتر بشه انشالله
خودت که سنت کمه
شوهرتم سنی نداره الان جوونهای ۲۵ ساله دنبال خوشگذرونین و زیر بار مسئولیت زن و بچه نمیرن
ولی شوهر شما علیرغم‌گخالفت خانوادش ازدواج کرده با شما
شاید داره خودشو با همسن و سالاش قیاس میکنه میبینع بهش سخت میگذره اینطوری سر شما خالی جیکنه