Ooma
پرسش (1401/04/02):

خونریزی بعداز برداشتن رحم

دکتراوما خسته نباشید مادرم ده سالی میشه رحمش روبرداشته از دیشب خونریزی دفع لخته داشته ۵۲ سالش هستش
ازچی میتونه باشه خونریزی؟

منم گفتمش تارا اگه پول نداری چطور ماشین خریدید ؟شوشوت بوس داد به نمایشگاهه؟
چطور لباس خریدی از تهران؟
و خیلی چیا دیگه شیطون اگه داری بگو کسی مث زهرا ازت قرض نمیگیره
ولش کن بعد میگه سر همین بحث دلت پر بوده من خودم هرچی میگه میرینم بهش
هی میگن ما کمال گرایم کمال گرایم
انگار بقیه بدشون میاد بهترین خودشونو ارائه بدن
همه بهترینا میخوان
بسته به زندگیشون یا کوتاه میان یا به چیزایی که دارن قانع میشن
حس کردم در حد من نیست بخوام بمونم باهاشون دهن به دهن بشم.انقد از جفتشون بدم اومد که نگو
دقیقا
ماهم اگه مث تو پول داشتیم یه شوهری که میگفت برو کار کن پولت بده به من 😑والا جا رئیس جمهور نشسته بودیم
دقیقا مریم دو روز که همین بحث و با من کردن اومدم لف بدم
گفتم نه بزار بمونم خوب تارا رو قهوه ای کنم بعد برم همینطور نرم که بگه اره حق با من بود نمیخاست دهن به دهن ما بشه
همه حرفاش دروغه.هیچی به هیچی نمیخونه.هیچی.
یعنی راحت میشه دروغاش درآورد.انقد از خودم ناراحتم سر تهران اون اسکرین ساعت و تایما رو نفرستادم برینم بش.فقط منتظرم چیزی ببینم.
میگفتم تنهام شوهرم نیست بعد ی شب اومد گفت دیشب آیه پارمون کرد گفتن تنها بودی گفت نه دیشب اومد🤐🤐🤐میبینه جمله بندیش یکی نیست سریع عوض میکنه نه اومد.
یا میگه تنهام شبا.تو کی بچه بیدار میکنی کی میبری خونه بابات کی میری سر کار اونم ۷ صبح ی جا هم گفت فاصلم زیاده با خونه بابام‌
آره چرا لینک رو دادی.بعدم چرا دروغ میگی؟خب راست گفت حمیده دروغ گفته.
بابا رک بگو رفتیم ی گروه جدید توام تا عکس ندی رات نمیدم
نمیدونم.ی لحظه میگم ارزش بحث نداشتن.ی لحظه میگم باید میریدم بهشون.
آخه نگار نصف روز هانا با مادربزرگشه.فهیمه پیشش نیست میبرش خونه میخوابونش دو ساعت بعد دو ساعتم بازی میکنه باش باز باباش میاد باز ی ساعت تلوزیون و گوشی تمام.ما از سر صبحی بچه ور دلمونه غذا میخوا درست کنیم هست.
من شنبه الین بردم خونه بابام اینا خواهرزادم نبود الین انقد با مامانم و داداشم بازی کرد برعکس همیشه که میگفت بریم جم کیدز اونشب هی میگفت حالا بمونیم.اصلا گریه نمیکرد بهونه هیچ یعنی فرهاد کیف میکرد.خو فک کن هر روز ۶ ساعت بره اونجا بازی کنه هرچی بخواد بگن باشه
آخه نگار نصف روز هانا با مادربزرگشه.فهیمه پیشش نیست میبرش خونه میخوابونش دو ساعت بعد دو ساعتم بازی میکنه باش باز باباش میاد باز ی ساعت تلوزیون و گوشی تمام.ما از سر صبحی بچه ور دلمونه غذا میخوا درست کنیم هست.
من شنبه الین بردم خونه بابام اینا خواهرزادم نبود الین انقد با مامانم و داداشم بازی کرد برعکس همیشه که میگفت بریم جم کیدز اونشب هی میگفت حالا بمونیم.اصلا گریه نمیکرد بهونه هیچ یعنی فرهاد کیف میکرد.خو فک کن هر روز ۶ ساعت بره اونجا بازی کنه هرچی بخواد بگن باشه
حتی خواهرم گفت الین فرشته چرا میگی اذیت میکنه.گفتم خو خونمون خودمون تنهاییم تمام بهونه گیریاش با منه.اینجا میاد کلی همبازی داره
بین خودمون بمونه اتفاقا اوندفه رقیه مامان الین هم میگفت فهیمه مگه نمیگه سرکارم کارم مهمه و فلان با بچم بازی میکنم.پ چرا همیشه تو اوماست؟چرا همش در حال چت کردنه گفتم نمیدونم والا
بین خودمون بمونه اتفاقا اوندفه رقیه مامان الین هم میگفت فهیمه مگه نمیگه سرکارم کارم مهمه و فلان با بچم بازی میکنم.پ چرا همیشه تو اوماست؟چرا همش در حال چت کردنه گفتم نمیدونم والا
مرضیه من حتی یاد ندارم هیچ وقت به زینب بگم حق داری میزنیش یا بگم حق نداری بزنیش.میگم خب به من چه.نه من بچم کارنه،نه شرایط زندگی من مث زینب
بچه سه ساله کیه؟
گوه میخورن جفتشون.ماهم انقد چیز بلدیم انقد بلدیم منتها جدایی از ترس پولشم نداریم شروع کنیم🤣🤣🤣🤣
بابا الآن درس خوندن و دانشگاه رفتن واقعا چیز خاصی نیست چهارتا کتاب خوندن چیزی نیست.منم هم اون درسو خوندم هم دانشگاهو رفتم هم تا دلت بخواد تقدیر نامه گرفتم
دقیقا اصن همخونی ندارن باهم
نه تنها من بلکه کلی از جوونا همین بودیم که چیزی نشدیم.حالا هی بیایم بشینیم بگیم واقعا زشته.خب که چی؟ی چیزیو زیاد تعریف کنی واقعا از ریخت میفته
منم گفتم همون اول نیارید که بریم یه گروه دیگه و دروغمون لو بره خوب بگو نمیخاییم
منم گفتم همون اول نیارید که بریم یه گروه دیگه و دروغمون لو بره خوب بگو نمیخاییم
خوب گفتی بهش.
بخدا حقش بود میموندم دوتایی میریختیم سرشون
خوب گفتی بهش.
بخدا حقش بود میموندم دوتایی میریختیم سرشون
اخه خیلی پرو بودن
سر بحث منم هی میگفتن باید مث مریم قهر کنی لف بدی
انقد بدم اومد
میخاستن منو کفری کنن باشون بحث کنم برینم بشچن بعد بگن تقصیر نگار بود
منم هرچی حرف از دهنم درومد بهشون گفتم نرفتمم
تارا وسط بحث یهو گمو گور شد
ی چی یاد گرفتن کمال گرایی🤐🤐🤐
بقول تو همه دلشون میخواد بهترین باشن ولی وقتی شرایط نمیخونه مجبوری کوتاه بیای
🤣🤣🤣🤣شوهری بگه برو کار کن پولت بده من
نگار تو بعد اینکه به من پیام دادی روبیکا چی بهشون گفتی؟
بحثتون سر همین که من رفتم بود؟
نگار تو بعد اینکه به من پیام دادی روبیکا چی بهشون گفتی؟
بحثتون سر همین که من رفتم بود؟
اخه خیلی پرو بودن
سر بحث منم هی میگفتن باید مث مریم قهر کنی لف بدی
انقد بدم اومد
میخاستن منو کفری کنن باشون بحث کنم برینم بشچن بعد بگن تقصیر نگار بود
منم هرچی حرف از دهنم درومد بهشون گفتم نرفتمم
تارا وسط بحث یهو گمو گور شد
دقیقا بخدا من خودمم هیچکس نیس یه ساعت بچه ها ماهی یه بار میرم خونه بابام یه ساعت دو ساعت در طول روز برام میگیره همین
اونسری که بهش گفتم مریم
گفتمش شاغلی خیلی خوبه
و و همینا که بچه یه تایمی کنار مادر نیس و وقتی مادر میاد خونه حوصلش صده برا بچه و یه مشت حرف اینطور
اول خو فهیمه گفت نه اینژور نیس و اینا
بعد تارا وارد شد
مثلا من از صب با مریضا سروکار دارم روانی میشم پر میشم وقتی میرم خونه 😑اصن اینطور نیس و اینا
منم گفتنش به نظرم که هست
دقیقا بخدا من خودمم هیچکس نیس یه ساعت بچه ها ماهی یه بار میرم خونه بابام یه ساعت دو ساعت در طول روز برام میگیره همین
اونسری که بهش گفتم مریم
گفتمش شاغلی خیلی خوبه
و و همینا که بچه یه تایمی کنار مادر نیس و وقتی مادر میاد خونه حوصلش صده برا بچه و یه مشت حرف اینطور
اول خو فهیمه گفت نه اینژور نیس و اینا
بعد تارا وارد شد
مثلا من از صب با مریضا سروکار دارم روانی میشم پر میشم وقتی میرم خونه 😑اصن اینطور نیس و اینا
منم گفتنش به نظرم که هست
دقیقا ما پول نداریم یه چسه هم داریم بخاییم بزنیم به کاری نداریم دیگه ادامش بدیم 😐
دقیقا ما پول نداریم یه چسه هم داریم بخاییم بزنیم به کاری نداریم دیگه ادامش بدیم 😐
دقیقا باید میموندی و میریدی بهشون
خودم اومدم لف بدم گفتم حقشون اینطور رفتن نیس
گفتمشون مریم گفته حوصله موندن ندارم و حوصله بحثم ندارم نباشم بهتره انگار من بحثو بزرگ کردم
اینو که گفتم ادامشم گفتم که مریم.ناراحت شده از اون اخلاقاتون
مریم جون نمیدونم از دیروط کمرم گرفته 😶
واقعیت من اطلاعات فهیمه قبول دارم ولی واقعیت همش ب ادم حس عذاب وجدان میده برای بچع؛ یا هر تاپیکی یکی میزنه راجع ب بچه اینم میره میتوپه بهشون؛ خب تو چیکاز داری راهنمایی کن ولی چرا با مردم دعوا دارید بچه خودشه اختیازش داره
واقعیت من اطلاعات فهیمه قبول دارم ولی واقعیت همش ب ادم حس عذاب وجدان میده برای بچع؛ یا هر تاپیکی یکی میزنه راجع ب بچه اینم میره میتوپه بهشون؛ خب تو چیکاز داری راهنمایی کن ولی چرا با مردم دعوا دارید بچه خودشه اختیازش داره
قشنگ تعریف کن از اول چی شد؟
دقیقا دیدم ک‌میگم یادتون نیست تو تاپیک عکس خوشمره هاتون رقیع و پری و ارمیاست و ستاره احمدی و مهسا و آزاده و نداو سبا خیلی های دیگه رفتن گروه زدن هر چند وقت یکبار از راز هم تو اوما افشا گری میکردن و میزدن ب تیپ و تاپ هم؛ آزاده و ندا باهم افتادن؛ مهسا و پری؛ و .... بگیر تا آخر؛ من ک واقعیت کلا میترسم از آدمای دنبال حاشبه و واقعیت کلا حوصله بحث ندارم وگرنه رازی ندارم ک بخان افشا کنن😑😑
بگو تو خودت که روانی تارا.فهیمه توام که کاری نداری همش در حال چتی خستگی نداری.زر زدن من میرفتم آرایشگاع از ۱۱ تا ۹ شب سرپا مث جنازه میومدم انقد دلم تنگ بود هرچی میگفت میگفتم باشه صبر و حوصلم بیشتر بود تا روزای عادی.
میگفتی شما که مادران نمونه اید میبینید اذیتید بچتون بی مادر بزرگ میشه نرید سرکار
اگه تلگرام کمتر برن مجبورن بیان اونور.محلشون نمیدم از اونورم میخوام از تیکه انداختن برینم بهشون
من شوهرم طهورا یه ساعت میبره میاره من سرم انقدر اروم میشه مثل الان🤣🤣
بعدم بقول شماها چجور سرکاریه همش اوما پلاسن😑😑من والا همش خونم باز وقت نمیکنم هر روز بیام یا اگرم بیام ی سک سک میکنم میرم نمیشینم تا آخر پیما نمیخونم والا
خوب گفتی بهشون
کجاشه؟اونجا که آمپول اپیدورال زدن نیست؟
اره معمولا اخرش همین میشه
خو وقای همش داری صحبت میکنی بحث کم میاد مجبوری از زنرگیتو و از دیگران بگیری اونوقت خراب میشه همه چی
قطعا که ی سری اطلاعاتش درسته.من خودم منکرش نیستم.ولی بقول تو حس عذاب وجدان رو میده.خیلی بد خودشون عقل کل میدونن و طلبکار.
اینا حرفایی ان که آدم ۴ تا کتاب بخونه میتونه بگه ولی عمل مهمتره
ن اپیدورال درد بیاد همون اوایل خووش نشون میده موقع پناهم چون نمیخابید ب پشت دراز میکشیدم با بجه کمردرر میشدم الانم رستا شبا نمیخابه بچه شیب دار میزارم خودم بعد درار میکشم شیر میدم اینطور شدم
اره والا دقیقا همینه
منم رازی ندارم همه چیم رو بوده و هست.حتی سودی راحت میتونستم تک تک درد و دلاشون بزنم تو صورتشون ولی اصلا تو شخصیت من نبوده اینجوری.اصلا ارزش ندارن خودمو بیارم پایین
درباره همون بود که میگفتن نگار چرا با باخدا بحث و دعوا نکردی؟گفتمش خیلی وقته دیگه مث قدیم بحث و دعوا نمیکنم و حرصم.نمیخورم طرف مقابلمو حرص میدم بعد دیدم گفت نه بهت گفت دهنتو ببند چرا هیچی نگفتی منم گفتمش اصن برام ارزش نداره که خودم اذیت کنم و چیزی بهش بگم حالا اون گفت دهن من بسته شد؟ بعد گفت نه الان داری حرص میخوری گفتمش تو اینطور فکر کن هرچی گفتن خندیدم بهشون گفتمش اصن حرفاتون برام مهم نیس اخرم خودشون گذاشتن رفتن
دقیقا.بعد مرضیه دیدی فهیمه شوهرش تو بچه داری اصلا کمک نمیکنه.اونشب من گفتم شبا فرهاد بلند میکردم گفت من هیچ وقت مودی بیدار نکردم چون میره سرکار🤐🤐🤐بعد خودشم گف خودمم میرفتم سر کار
دقیقا مریم خودمم بخدا دوساعت سه ساعت میرفتم ارایشگاه بقران تو اون دو سه ساعت انقد دلم تنگ میشد خستهپمیشدم میومدم حونه با اینکه خونه ترکیده ولی باهاش بازی میکردم شعر میخوندیم😐
دقیقا بخدا
مگه ادم چقد میتونه از صب تا شب یه ضرببببب بچه بکوبه تو سرش
خوبی سودی دخمل چطوره
بهتر شد؟
اره والا همه اینن
پشت میز نشستن بیکار.حالا ی جلسه ای در هفته چیزی باشه.تمام کاراشون هم شده نتی.نمیره چت جی پی تی
پشت میز نشستن بیکار.حالا ی جلسه ای در هفته چیزی باشه.تمام کاراشون هم شده نتی.نمیره چت جی پی تی
ای بابا.خیلی بده اینجور کمر درد با نوزاد.رستا چطوره؟دکتر چی گفت؟
خوبشون کردی.دفه دیگه گفنتن بگو من با خدا شوخی دارم.
منم نخواستم بحث کنم بگن نگا حرص خورد.
خوبشون کردی.دفه دیگه گفنتن بگو من با خدا شوخی دارم.
منم نخواستم بحث کنم بگن نگا حرص خورد.
ما خوبه ی نیمچه تجربه رو داریم
منم هروقت میگم که شوهرم خیلی از کارا دنیز و انجام میده میگه نگار ظالم🤐خوب بچه اونم هست منم از صب تا شب توخونه با بچه ها بدو میکنم حق یه ساعت خاب ندارم
منم هروقت میگم که شوهرم خیلی از کارا دنیز و انجام میده میگه نگار ظالم🤐خوب بچه اونم هست منم از صب تا شب توخونه با بچه ها بدو میکنم حق یه ساعت خاب ندارم
منم هروقت میگم که شوهرم خیلی از کارا دنیز و انجام میده میگه نگار ظالم🤐خوب بچه اونم هست منم از صب تا شب توخونه با بچه ها بدو میکنم حق یه ساعت خاب ندارم
منم هروقت میگم که شوهرم خیلی از کارا دنیز و انجام میده میگه نگار ظالم🤐خوب بچه اونم هست منم از صب تا شب توخونه با بچه ها بدو میکنم حق یه ساعت خاب ندارم
خودشون حرصشون گرفته بود تارا میخاست بپوکه منم گفتمش انگار به شما فشار اومده و اینا😆
به پهلو دراز بکش
بین پاهات حتما یه چیزی بزار
تا وقتی استراحت نداری ومدام مجبوری یه حالت باشی خوب نمیشه سودی
انشالله که زودتر خوب شی واقعا سخته با بچه کوچیک و مریضی
من اگه سرکار میرفتم هم کارای خونه هم مهمان داری هم بچه داری همه چی رو از شوهرم میخواستم
اوهه نمیکرد جنگ بود یا منم نمیکردم هیچ کاری
آره خب همینطور که بچه ما بچه اونام هست.اینا انقد ادعا دارن نمیدونن بچه هم باید با پدر وقت بگذرونه.خواب برا زنم هست.اتفاقا ظالم نیستی.این درک ی مرد رو میرسونه کمک کنه
خوب گفتی.بگو یکی دیگه دعوا داره به من چه؟حمیده ول کرد اینا ول نمیکردن
مرضیه بنظر من کار بیرون زن رو فرسوده میکنه.مخصوصا بچه هم باشه‌.فک کن بری بیرون بیای آشپزی و بچه داری.اونم شوهر این که میگه رو غذا حساسه.بخواد اون کمک بچه داری رو نکنه اون ظلمه.در واقع شوهرا اونا ظالمن
دقیقا من.چیکارشون دارم مجازیه چرا چیزی بگم
آره از اول حمیده نباید میاورد بعد رفتی جای دیگه دیگه چرا دروغ میگی بگو بچه ها دوست ندارن زیاد بیاد
تو تنش قشنگه بد نیست
دلی رنگش اگه چیزی که میخواستم عالی میشد.
حالا میگم کاش سفید میگرفتم
آخه مشخص نیست چقد بمونن
خودش میگه شاید ۲ماه بشه😑
آره یادمه که بودش
سلام رفقا خوبین
نگووو دیگه درسته من چت نمیکنم ولی باور کن همه ش میام سرمیزنم میخونم چون میدونم آوین امکانش هست وسط صحبت گوشیو ازم بگیرم چت نمیکنم که طرف مقابلم بی جواب باشه بی ادبی نشه 😘😘😘
ولی نرید دیه یا حداقل ایدی تلگرام همو داشته باشیم
یه وقتا اونور ازهم خبر بگیریم
تارا مشخصه از اون دسته آدما تُپق زدنِ به قول خودش قهارِ 😅😅😅ولی سوتی زیاد میده
اره بخدا
الان هردو خواهر من سرکار میرن
دومیه از اول شاغل بوده .ولی از همون اولش همه چی باهم بود.حتی بچه داری کارا خونه.خریدا همه چییییی
ولی خواهر اولم بعد اینکه شوهرش بازنشست شد و اومدن شمال میره سرکار.اون اینطوری نیست شوهرش خونه خواب.خواهرم همه کارا به دوش خودشه.خیلی اذیته ولی مبگه واسم لذت بخشه همینکه یه ساعت هایی شوهره نمیبینم خودش کلیه🤣🤣
وای چقدر سخت
چیکار مبکنی تو این یکی دوماهه؟خیلی اذیت میشی اره؟
عیب نداره صورتی هم قشنگه خیلی
خودش چی میگه؟ببین نظر شوهرت چیه
من اصلا یادم نیست.کلا تارا رو اولین بار همین چند وقت قبل تو تاپیک خرید شناختم.
حالا اونشب تو گروه تلگرام بحث اکیپ رقیه اینا و پری بود مهسا و فهیمه داشتن میگفتن چطورن من گفتم ستاره از اکیپشون اومده بیرون گفتم سر جریان مونا و تاپیک آشپزی رقیه بهم گفت ستاره پرشون کرده اونجور کردن با مونا و پشیمونن.بعد این تارا مارمولک لو نداد اونم بوده.
کلا بحث اون اکیپ بود و کاراشون بعدحتی بیشعور برگشت گفت کیا رو میگید؟و اینا فهیمه گفت همونی که چند وقتی ی بار میاد قربون صدقت میره باز هیچی نگفت این مارموز
سلام فرزانه.عیب نداره تو چت کن وسطشم رفتی ما میدونیم کار آوین بوده
🤣🤣🤣🤣دلیلش رو دوست دارم
یعنی کیا باهم گروه داشتن؟
تاراهم بوده؟
تارا مگه از کی تو اوماست؟
🤣🤣🤣🤣
دیگه بیچاره میگه
چون شوهرش ۲۴ ساعت رو لم داده یا خوابه
خب پاشو مرد برو بیرون دور بزن نپوسیدی تو
حالا ما زنونه برنامه میچینیم میگه چیه همش زنا مهمونی میرین پس ما چی
تو اگه بلدی خونه رو ول کن زن و بچه تو ببر بیرون دور بده
فداتبشم😘😘😘
لطفا نرو پس🥺
رقیه جون من از کاپشن الین جون چند روز پیش دیدم خیلی خواستم بخرم باز دو دل شدم گفتم شاید زیاد گرم نباشه تو زمستون باز چندلایه بیشتر زیرش بپوشم واسه همین بیخیال شدم اگه که اومد و خوب بود بهم بگو منم سفارش بدم برا آوین
خیلیا بودن.یادته که.ستاره،رقیه،ارمیاست،ندا،فائزه،پری،سبا وخیلیا دیگه.
ندیدی اونشب مهسا گفت منم ی مدت بودم اومدم بیرون.زینبم بوده ی مدت.
مونا میگه انگار تو اون حمله تروریستی تاپیک آشپزی به مونا تارا هم بوده.
منم فک میکردم جدیده ولی انگار از خیلی وقت بوده.قبل بارداری تو گروه آی وی اف
از اون مردان که بازنشته میشن واقعا با زن نشسته میشن.فک کنم فرهادم از اون آدماست😅🤣🤣🤣
حالا اینجا خو کارخونه داشت قدیمیا اکثریت سرکار بودن یهو قانون اومد برا سختی کار مثلا بابام تو ۵۳،۵۴ بازنشسته شد.عموهام دوتاشون بعدش رفتن سرکار ولی بابا من نه.همیشه مامانگ میگفت خدا لعنت کنه کسی این قانون رو گذاشت🤣🤣🤣🤣
آی فرزانه.حالا تا دو هفته دیگه خدا بزرگه
رقیه کیه؟منظورت منم؟باشه اومد نظرمو میگم عزیزم.
فرزانه عکس پروفایل آوین با کیه؟لباس رقص یا چی؟ماشالله چه خانم شده😍😍😍
اخه انگار تو عهدتو بستی که دائمی بری ان شالله که از تصمیمت منصرف میشی😅😅
وااااییی 😬😬😬😱🤪🤪 رقیه چی بود ازکجا اومد 😅😅😅خودمم موندم الان🤣🤣🤣🤣
قربونت برم فداتشم الین جونیم یه تیکه خانووومه😘😘😘😘
کلاس باله بچه های باله هستن
ن تارا تو گروهشون‌نبود ولی تارا اره من از قدیم میشناسم تو گروه آی وی اف تاپیک داشتیم ؛ ولی با مهتاب مامان صدرا اونم خیلی پاچه میگرفت منم اول باهاش دوست بودم تو تاپیک آی وی اف بود ولی بعدش قاطی ارازل شد و رقیه گمونم صمیمی ی چیزایی محو یادمه
مگه من حافظه دارم خواهر
🤣🤣🤣
مرد اگه خوب باشه اشکال تداره بمونه ور دل زنش
ولی غر غرو بداخلاق باشه نخواستیم
خودم هنگ کردم🤣🤣🤣🤣
من عاشق رقص باله ام.چقد کار خوبی کردی.چقد ناز شده.خیلی بهش میاد لباساش 😘😘😘😘
منم اصلا تارا یادم نبود مونا گفت.حتی مهتاب هم اسمش شنیدم ولی یادم نیست کدومه.
آره غرغرو باشه هی بیاد بشینه تو آشپزخونه دخالت.یا هی ور بره با وسایل واقعا رو مخه.فعلا خداروشکر فرهاد اونجوری نیست حالا تا پیریش🤣🤣🤣اتفاقا ی روز خونه نیست من و الین کلافه ایم
مهتاب مامان صدرا خیلی هم شوخه تو تاپیکا ی وقت میومد همش حرفای خنده دار میزد فکز کنم یکی هم چند ماه پیش تو تاپیک خرید گفت خواهرش فوت شده
دقیقا منم شکر خدا شوهرم خوبه واقعا خونه نباشه اعصابمون خرد میشه
بچه ها لیلا امروز زایمان کرد🥹🥹🥹
دلم رفت واسه نی نی🥹🥹🥹
خونریزی بعداز برداشتن رحم
لَباش😍🥹
آهان.همون میگم اسمشو شنیدم ولی فک نمیکنم باهاش برخورد داشتم یا بوده و یادم نیست
خداروشکر.ما خودمون غرغرویم شوهرا مجبورن ساکت باشن🤣🤣🤣
ولی جدی شوهر غرغرو عصبی خیلی رو مخه.خیلی😒😒
واااای عزیزم.نگا جیگر نازنازی رو.نگا لباشو🥰🥰🥰🥰ای قربونش با اون لبای قشنگش انگار رژ زده لباشو غنچه کرده عروسکم😘😘😘😘
اهان آره
اره خدایی ی دامادم واقعا غرغرو اعصابم اصلا نمیکشه
سلام خانمای گل خوبید
سودی رستا چطوره؟
فدات مریم جون شکر بهتره
الین چطوره خوبخ
مرضیه کجاهایی دختر خوبی عزیزم رو ب راهیی حال روحیت بهتره
منا جان سفر شوهرت بی خطر انشاالله همه چیز براتون ب آسونی بگذره
سلام
فدات شم خوبم عزیزم
سودی خوبی
بیا عکس بزار لطفا 😍😍😍نی نی ببینم خواهشا
تارا که چندساله تو تایپک انتقال جنین بودش
اره دقیقا مهتاب ننه صدرا وتارا هردو اونجا بودن
نگار
بعد اینکه من رفتم بچه ها هیچی نگفتن؟
😅
فداتبشم مریم جونم😘😘
هااااییی واااییییی واااایی😍😍😍😍
وای بخدا انگار نی نی دخمله به پسرنمیخوره خوودااا🤩🤩🤩
خداروشکر خوبه.انشالله همیشه خوب باشه دخمل قشنگمون.الین هم بد نیست سرما خوردیم جفتمون بهونه میگیره الکی
مگه لفت دادی؟چرا؟
دقیقا.نازش و لباش انگار دخمله
نه مرضیه هیچی نگفتن فقط پیام خداحافظیت لایک کردن
اصلا نمیرسیدم تلگرام برم
چه کاری بود الکی باشم اونجا
اها اوکی
انشالله همیشه خوب باشی
فرزانه بچم اصلا وزن نگرفته هیچ تغییری نکرده ناراحت میشم عکسش میفرستم
ممنون گلم انشاالله زود خوب شید
واقعا😍😍😍🤩🤩🤩
یعنی چییی 😡😡😡😡😡
مسخره چرا خجالت
این چه حرفیه 😡😡😡😡
بفرست اینجا جای دیگه نمیفرستی که فقط اینجا
نی نی مگه خجالت داره یا نی نی زشت وزیبا داره؟ نی نی تا شش ماه توچشم نمیاد شش به بعد چلوندنی میشن 😍😍😍
نگفتم خجالت ک گفتم ناراحت میشم
خونریزی بعداز برداشتن رحم
ووویییی جووووننییی جووونیییی قوبون توووبرم که 😍😍😍😍😍😍😍😍😍😘😘😘😘😘😘😘😘😘
آی آره آره گفتی ناراحت میشم بفرستم🙈🙈🙈
بخدا آوین هی بیخ گوشم میاد گوشی بگیره یا بازی کنم باهاش منم اصلا تند تند میگذرم هرچی توذهنم بیاد همون رو مینویسم
مثه دو روز قبل به مریم میگفتم رقیه 😅😅😅
چی ناراحتت میکنه سودی ؟
رستای قشنگم😘😍
سودی خوب شد گل دختر؟
اینکه وزن نگرفته بچم
خوب ک چه عرض کنم بچم داستان دار شد دکترا گفتن شیرخسک کامل قطع کن شیر خودت بده ۳ هعته شیر خودم دادم دریغ از یک گرم وزن؛ یبوستش بهتر سده بود مثلا هر ۵ ؛۶ روز شکمش کار کرد ولی دکتر گفت باید بیشتر کار کنه و کمکی هم شیرخشک رژیمی نوشت چون گفت سابقه یبوست با شیر گعمولی داره باید اینو بدیم گ احتمال یبوست نباشه بعدم گفت شبرخشک با شبشه ندم ولی با سرنگ و قطره چکون اصلا نمیخوره دوست داره مک بزنه منم شبشع میدم چبکار کنم بچم نمیتونم گشنگی بدم ک دکتر اصلا مخالف شیرخسکه و فقط میخاد سینه بخوره ب هر طریقی وقتی شیرم ن زیاده ن قوت داره چرا انقدر بچم اذبت کنم من هم شیرم میدم هم شیرخشک با شیشه میدم دیگه بقیه هرچی باداباد و توکل بخدا
وای قبلا آره خیلی پیام میدادن.مخصوصا صبح تا ۴ که فهیمه هم سرکار بود و بیکار بود🤣🤣🤣🤣🤣قشنگ از زندگی میفتادی.من اونروز که اون جریان پیش اومد الین هی بیخ گوشم میگفت بریم بارون بعد اونجور شد از خودم ناراحت شدم که چرا از بچم میزنم برا این گروه کوفتی
😘😘😘
سودی همه شیرا امتحان کردی؟
فدات عزیزم 😘😘
شیر رژیمی وزنی به بچه نمیده بگردم براش
خوب میکنی بهش بده حدقل سیر شه اگه وزنش کم بود.کمکی تندتر شروع میکنی خوب میشه انشالله
ن نگار حرف دگتر درسته فوق تخصص گوازشم هست ی سری شیرخشکا یبوست میکنن اگه ب بچه نسازن ولی نکه بچه اصلا باهاشون پی پی نکنه رستا اصلا با اون شیرخشکا پی پی نمیکزد
ای خودا قند عسلی ماشالله بهت دخترک قشنگ😘😘😘😘😘🧿🧿🧿🧿
احتمالا برا یبوستش بوده.یبوست خوب شه وزنشم خوب میشه
چه شیرخشکی دادی؟
اره بعضی شیرا به بچه ها نمیوفته
نگران نباش خوب میشه بزرگتر میشه جون دار تر میشه
ن نگار ربطی نداره پناهم رژیمی میخوزد وزنش نرمال بود این باور ک شیز رژیمی وزن نمیده درست نیست اینم همون شیره گاوه فقط پروتیینش شکسته شده برای هضم راحت تر
اپتامیل پرونوترا و گیگوز
فدات عزیرم
ن مریم قبل اون یک هفته گیگوز خورد بچم ۴۵۰ گرم وزن گرفت با اینکه یبوست داشت
کاش شیرا دیگه هم امتحان میکردی سودی
برا دنیز دکتر که بردم گفت باید شیرارو عوض کنی تا یکی به بچت بیوفته من همه رو دادم
گیگوز نان سوپرامیل ببلاک اپتامیل تنها شیری که به دنیز افتاد بیومیل بود با نان و اپتامیل بچم از شکم درد و یبوست تا صب جیغ میزد☹
😘😘😘انشاالله
انشالله درست میشه سودی.اگه سینت رو زیاد بخوره میفته به شیر هم سیر میشه همم یبوستش شاید بهتر بشه.فعلا هر دو رو بده پناه بر خدا
الین تا دوماه هر دو رو میخورد یهو آلرژی نشون داد دکتر گفت خودت رژیم بگیر یهو خودشم شیشه نگرفت و چسبید به سینم.منم دیگه فقط شیر خودم دادم.
نگار خودمو نمیتونم گول بزنم ک چون پناه حساسیت داشت احتمال حساسیت اینم زیاده دوتا دکتر فوق تخصص گوار ش بردم هر دو نظرشون این بوو شیرخشک معمولی نباید بخوره
طفلگ هر یک ساعت شیر میخوزه شیرم کمتر و بیشتز میاد ولی وزنی بهش نمیده کلی هم ویتامین و شیرافزا و غذاهای خوب میخوره ولی بنظزم شیر باید ژنتیکی خوب بلشه خیلی ب عدا نیست
آره به این چیزا نیست.حتی به بزرگی سینه هم نیست.من سینم بزرگه تا دو روز فشار میدادیم هیچی نبود.یکی از سینه هام که تا ۴۰ روز هیچی نداشت.مث پستونک هی مک میزد شبا که آخر افتاد به شیر ولی باز وزنش خوب بود.حالا دختر عموم لاغر و سینه کوچیک انقد شیر میومد ازش ولی بچش نمیگرفت.توام فعلا همون رژیمیا رو بده یبوستش خوب شه کم کم وزن هم میگیره انشالله
من شیرم نمیریزه ولی میخوره شیر میاد ولی قوت ندار
چقدر سخته شرایطتت سودی
انشالله هم بزودی وزن بگیره هم یبوستش خوب شه طفلی
اشکال نداره شیر خشک بده این همه بچه میخورن ضرری نداره کخ
دقیقا خیلی پیام میدن هی حرف میزنن منم به هیچ کدوم از حرفاشون نمیرسم هر وقت میرم میام ۷۰۰ ۸۰۰ پیامی که هیچ نخوندم باز رد میشدم دوباره برمیگشتم همین
خب چه کاریه الکی باشم اونجا
دوسه بار کلا تونستم باشم و حرف بزنم
فهیمه و تارا که سر کارن خونه زندگی نیستن ماها قشنگ بخوایم پا به پاشون پیام بدیم من خودم قشنگ از کار و زندگی میفتم.الین میومد میگفت صبحونه میگفتم برو بابا رو بیدار کن🤣ناهار رو جنگی درست میکردم برسم به پیاما
اره دیگه
منم میخواستم بشینم باید قشنگ دوساعت از همه چی بزنم بقول تو چی بتونم پیاما بخونم جواب بدم
فدات مرضیه جان 😘
🤣🤣🤣من واسه همین چیزا اوما زیاد چت نمیکنم کلا بخام همه پیما بخونم ک کارم زاره قبل پناه میخوندم بعد ۲ سالگی پناهم کمی وقتم آزادتر بود میخوندم ولی از حاملگیم واقعا ن حوصلش دارم ن وقتص
تو که الآن واقعا وقتشو نداری بعدم واقعا ارزش نداره آدم تمام تایمشو بذاره این گروها هی چت کنه من خودم ی مدت تو اون تاپیک زیاد چت میومدم چت میکردم یا تلگرام اون چند روز.وای یهو ساعت ۱ بود من ناهار نداشتم.از خواب پامیشدم میگفتم بیام اوما یا تل تا بخونم الین بیدار میشد مث خرا میگفتم برو بابا صبحونت بده 😒😒😒
بعد تل که بدتر هی اعلان میومد بدتر ترغیب میشه آدم
سلام به همگی
مرضیه الان دیدم اونور خرید کردی مبارکتون عزیزم 😍

خواستم بپرسم پافر دختری و جند گرفتی؟؟؟
اره واقعا کلا وقت ادم میگیرن
سلام.چطوری؟تولد دختری رو چه کردی؟
ممنون عزیزم
۷۹۸.تو تخفیف بوده
فکر کنم قیمت اصلیش ۸۵۰ بود دقیق یادم نیست
سلام عزیزم

والا تولدش که دیگه رفت تا انشالله باباش به سلامتی بره و برگرده
چون هر جور حساب میکنم نه بدون همسری بهمون خوش میگذره نه اینکه از پسش برمیایم
خیلی نازه مبارکه دختری باشه عزیزم
منم گفتم واسه ماهورا یه رنگ کرم بگیرم خیلی کاربردیه پافر
چرا من اینو ندیدم🥹😘
ماشالله بهت 😘❤️

سودی رابطه پناه با رستا چطوره؟؟؟

دوسش داره؟
حسودی نمیکنه؟؟
قربونت عریزم؛ واقعیت پناه ک دوستش داره ولی خوب ی کوچولو حسادت داره نکه بگع دوستش ندارم یا مثلا چیز دیگه ولی خوب ی وقتا سرو صدا میکنه ک بیدارش کنع یا بغلمونه میگه منم بغل کنید ازین دست کارا ی وقت داره ولی در کل شکر خدا گوش شیطون کر ۹۰ درصد اوکی
مرسی عزیزم
اره طهورا یه صورتی جیغ داشت ولی دیگه دم دستیش کردم اینو گفتم بیرونی کنم
خداروشکررر
انقدر هم طبیعیه دیگه
انشالله دوتا خواهر دوست جون جونی شن واسه هم
مونا انشالله شوهرت صحیح و سلامت بره و برگرده فدات شم
اینجوری بهتره حالا یکی دو ماه اینور اونور چیزی نمیشه.بسلامتی بره و برگرده عزیزم😘😘😘
فدات عزیزم انشاالله
بچه ها سلام ممنون ازتون❤️❤️❤️🙏
همین الان همسری حرکت کرد و رفتن
واسه اولین بار کلی گریه کردم

بغض داشت خفم میکرد

ولی نمیتونستم جلو بچه ها گریه کنم تا ماهورا خوابید و ماهان رفت پایین مثل ابر بهار گریه کردم
واقعا تنهایی سختمه با بچه ها

آدمِ ضعیفی نیستم ولی هر دفه که میرفت میدونستم ۵ روز تا نهایت ۱هفته برمیگرده!
ولی ایندفه اینقد طولانی حالم خرابه 😭
حس میکنم هیچکی و ندارم وقتی نیستش😭
نمیدونم چه مرگمه ولی دلم خیلی گرفته😭😭😭
دارم زار میزنم وتایپ میکنم😭😭😭
به هیچکی نمیتونستم بگم اینجا گفتم شاید سبک شم ببخشید بچه ها
عزیزم😭😭
حق داری
😭😭😭
اگه مجبور نبودیم به این شرایط هیچ وقت نمیزاشتم بره راه دور واسه کار
💔