Ooma
پرسش (1401/01/30):

نزدن امپول انوکسا به مدت سه هفته

سلام خدپت پزشک عزیزاوما..خانم دکترمن یه سوالی ذهنمومشغول کرده مثل خوره افتاده توجونم عذاب وجدان ولم نمیکنههههه ازتون خواهش میکنممم کمکم کنید..من سقط داشتم تو۹هفته رفتم گفت رشدشون متوقف شده وایست قلبی کردن من ترسیدم به دکترم بگم دعوام کنه من به مدت سه هفته شایدم بیشتربه خاطرخونریزیهایی که داشتم انوکساپارین رونزدممم حالاسوالم اینه ممکنه توقف رشدشون به خاطرنزدن این امپول باشه ممنون میشم اگه جوابموبدیدچون واقعافکرم درگیره حدااقل واسه دفه بعدحتی اگه خونریریم داشتم قطع نکنم...😔😔😔😔😢😢

😭😭😭😭
خب الان با دکترت درمیون بذار
عزیزم بدون این ک ب دکترت بگی قطع کردی؟
احه منشیش گفت ددصورت خونریزی نزن تایه هفته ولی یه هفته من تبدیل شدبه سه هفته چون دایم خون داشتم
فک کنم نباید قطع میگردی
بهش دسترسی ندارم
من خودم ۴ ماهه سقط داشتک
من فک کنم دلیل توقف رشدشون همین بوده..
ولی سری بعد کامل زدم
تف تومن مادربوی بودم نتونستم ازجگرگوشه هام مراقبت کنمممم😔😔😔😭😭
اشکال نداره عزیزم حالا خودتو ناراحت نکن قسمت این بوده
باز جنین داری برای انتقال؟
شماهم انوکساروقطع کردید بعدسقط شد
اره۱۵تادارم
من اصلا سری اول انوکسا نمیزدم
گعت این دفه روجنینهات برسی ژنتیکی انجام میدمممم..من ترسیدم بهش بگمم انوکساروقطع کردم
خداروشکر
انشالله سری بعد
انشاللهههه
خیلی فکرمودرگیرکرده منتظرم دکتراومابیادجوابموبده
ن عزیزم این طور نیس
چون مادر خوبی بودی و ترسیدی از خونریزی این ریسک و کردی
سوالو اورژانسی کن غزل که استرست کم بشه، بیان جواب بدن
بهش بگو که حداقل بیخودی اینور اونور نفرستت آزمایش
مطمئنا بخاطر آمپولهات بوده
ولی معمولا تو خونریزی انوکسا رو باید قطع کرد، بعید می‌دونم اشتباه کرده باشی
نمیدونممممم خیلی توعذابم خیلییی..انگارتویه دنیای دیگمممم انگاراصلاپاهام روزمین نیستتتت..انگارتوکمام
حالا اتفاقی که افتاده نگران نباش
عزیزم در هر صورت این اتفاق افتاده چرا باید دنبال مقصر باشی
دیگه به این قضیه فکر نکن غزل جون
خواست خدا بوده
انگارهمه چی مثل یه خوابه....حس میکنمم الانامادرم بهم زنگ میزنه...
هرچی شمارشومیگیرم خاموشه چرااااا😭😭😭😭
خودت رو سرزنش نکن.
این حالتی که الان داری طبیعیه،
با یک بحران که نه، با دو بحران مواجه شدی.
خودتو تخلیه کن تو خودت نریز و خودمقصرپنداری هم نکن
باید عزاداری کنی
حسابی و اساسی
وگرنه تا مدتها اذیت میشی
سوگواری کن عزیزم
فقط فراموش نکن، همه آدمها چنین لحظاتی رو تجربه میکنند
اینجوری نگو عزیزم
اصلا و به هیچ وجه شما مقصر نیستی
عزیزم چرا بترسی
بهر حال پزشک شماست و وظیفه اش رسیدگی به احوال شماست
انقدر خودتو اذیت نکن و خودتو مقصر ندون ولی حقیقت رو به دکترت بگو
برو سر خاک مادرت هرچی میتونی خودتو خالی کن خاک سرده باعث ارامش دلت میشه
مثلا ما که برادر ۳۶ساله جوونم یهو افتاد و تمام! مادرم چی کشید اون موقع؟!
ی دختر هفت ساله گذاشت تو این دنیا و رفت...
من باردار بودم ولی حسابی سوگواری کردم.
بهت قول میدم درست میشه احوالت.
خورشید همیشه در تاریک ترین لحظه شب طلوع میکنه
خدارحمتش کنه داغ برادر واقعا سخته
اصلا دیگه بهش فکر نکن که زدی یا نزدی الان تموم شد دنبال مقصر هم نباش دفعه دیگه باردار شدی از دکترت بپرس الان اصلا نمیخاد بپرسی
بمیرم من برا حال دلت یادمه دوستم فوت شد بر اثر کرونا دقیقا همچین حسی داشتم
همه رفتن‌من دلسوندارم برم حتی نرفتم سرجنازش...دلشوندارم زینب میگم همون تصویرزنده اش بزارجلوچشمم باشه
به نظر منم تا میتونی گریه کن من خیلی گریه کردم ولی باز میگم باید بیشتر گریه میکردم
خدا رفتگان همه رو بیامرزه. آدم اون لحظه فکر می‌کنه فقط برا خودش پیش اومده، ولی این دست تقدیر و رسم طبیعته
و هیچوقت فراموش نمیشه فقط آدم به این درد عادت میکنه من هنوز هم فکر میکنم داداشم پیش زن و بچه شه
عاطفه اصلاگریم نمیادددددچرااااا..فقط بغض دارممممم ازخانووده شوهرم ناراحتم تامیخندن عصبانی میشم ازجاریم که توحیاط قه قه میخندهههه چرادرکم نمیکنن چرااا
حتما برو من مادربزرگم فوت شد من شبش زایمان کردم تا چهل روز نذاشتن برم فقط و فقط گریه میکردم ولی بعد از چهل روزگی دخترم و چهلم ملدربزرگم شده بود رفتم خودمو خالی کردم اومدم از بهشت رضا بیرون دیگه سبک و اروم شدم چون مادربزرگم یک ماهم بیمارستان بود منو نذاشتن برم عیادته بعدشم فوت کرد دیدار ما به قیامت شد
البته بگم ها
منم یه سقط داشتم در هفته ۱۱
دکتر تو خلاصه پرونده ام نوشته بود که باید از اول بارداری آنوکسا بزنم
وقتی حامله شدم اون کاغذ رو ازمنشی گرفتم و انداختم دور به دکتر گفتم رفتم بیرون ازبین کاغذهام افتاده و گم شده
دلم نمیخواست آمپول بزنم.هم گرون بود هم دوست نداشتم و دوست نداشتم ذهنیت دکتر خراب باشه
چون یادش نبود
سپردم به خود خدا
شکر خدا فعلا که خوبیم فقط آسپرین میخورم و مکمل ها
مطمئنم اگه خدا بخواد بغلش میکنم
تو هم خودتو مقصر ندون
خواست خدا بوده
ازهمه عصبانیمممم ازهمه...حتی ازخودم که نمیتونم گریه کنمممم
چقدر بیشعورن ولی برو سرخاکش آروم میشی یادمه زندادلشم خیلی بیقراری میکرد با ماخا دعوا داشت ولی همینکه سرخاکش رفت آروم شد
اصلاگریه ام‌نمیاددددد...توخلوتمم گریه نمیکنممم حتی به زوریه قطره اشکمم نمیادددد...خواهرام اشکشون دم مشکشونه ولی من اصلاااا..واقعادارم روانی میشم یعنییی؟؟؟
فعلاامادگیشوندارم برم سرخاکش...چندوقت دیگه میرمممم
دقیقا منم وقتی اومدم خونه از بیمارستان روز سوم مادربزرگم بود و خونه من و مادرم توی یک حیاط بود دوطبقه بودیم طبقه پایین همه بودن و من اجازه رفتن نداشتم چون زاچ بودم ولی مادرشوهرم و خواهرشوهرام اومدن خونمون میخندیدن کیک اوردن میخاست جیگرم پاره بشه کیک و بزنم توی صورتشون که درک نداشتن من عزادارم
خیلی بده اینجوری غزل
ازادههههه😭😭😭😭
قربونت زودتر برو سرخاک مادرت خودتو همونجا خالی کن
بغض کنی گریه ت نیاد اصلا خوب نیس
کاش یه کم درک داشتن...ولی ادم تاخودش سرش نیادنمیتونه کسی رودرک کنه اونادردمنوتجربه نکردن
مادرشوهرم گفت برو یکم ارایش کن رفتم تو اتاق واقعا داشتم دق میکردم توی دلم گفتم هر وقت تو مردی میام سرخاکت ارایش میکنم
زمین گرده زود سر خودشون میاد
فعلا تو مرحله انکاری برو سرخاکش جیغ بزن گریه کن کم کم باید بپذیری ولی خوب مرگ واسه همه هست هیچکی نمیتونه ازش فرار کنه مگه اونی که قهقهه میزنه نمیمیره همه میمیرن یادم سال داداشم نشده بود چهارشنبه سوری جاری خاهرم زنای همسایه رو زیر دیوار خونه خاهرم جمع کرد به ساز و آواز خاهرم خیلی ناراحت شد پیش شوهرش دردودل کرد شوهرش بهش گفت تو حسودی به خاهرم گفتم هیچکی مارو درک نمیکنه غم برادر رو برادر مرده داند و بس
نگید اینجوری توروخدا
نمیتونم برم اصلاماهام فلجن وقتی بهش فک میکنممم که مادرموزیریه خروارخاک ببینم همش دعادعامیکنممم زودتربارداربشم که بتونم بلکه یه کم به این وضعیت عادت کنمم
😭😭😭خیلی سخته خیلیییی
عاطفه اینوقبول کردم که دیگه هیچوقت مادرم برنمیگرده فقط ازخداخواستم جاش توبهشت باشه تواین ماه رمضون رفته بازبون روزه فقط دلم به این خوشه که جاش خوبه
مرگ حقه دل شکستن اسونه من هیچی از عزاداری مادربزرگم نفهمیدم بخاطر همین مادرشوهرم که تا گریه میکردم یجوری مسخره میکرد اخرشم قهر کرد رفت از خونم که زینب چرا همش تو اتاق میشینه من حالم بد بود تازه از بیمارستان اومده بودم هیچکی حالمو درک نمیکرد حتی شوهرم که وقتی مادرش رفت اخلاقش کلی بامن تغییر کرد با اینکه دخترم هنوز ده روزش نشده بود
میگن اونایی که بازبون روزه میرن تااخرقیامتم همینجوری روزه میمونن...
الهی امین جاش خوب باشه
منم دیشبوبعداز۱۴روزبرگشتم خونمون رفتم بالاازدردسرم داشت منفجرمیشدمادرشوهرم بهم میگفت چای بریزسماروخاموش کن اینوبیاراونوبیارمنم اروم رفتم تواتاق شوهرم اومدبهش گفتم بریم پایبن اونم به حرفم گوش کردواومدم پایبن...اصلاحال متودرک نکردکه من سقط داشتم مادرم فوت شده..شرشرازم خون میریخت...ولی دیگه توخونه اون نیستم که هرچی گفت به حرفش گوش کنمممم حرفش به دلم نبودمیام خونه خودممم
مطمئن باش جاش خوبه براش قرآن بخون با معنی هم خودت آروم میشی هم مادرت خوشحال میشه صلوات هم خوشحالش میکنه
الان خونریری دارم‌میتونم به قران دست بزنممم نمبتونم کهههه
دست نزن از گوشه هاش بگیر اشکالی نداره
باشههه
صلوات براش بفرست من پریودم میخونم فقط سوره های سجده دار مشکل داره
اصلا نرو پیششون
توگوشیمم قران دارم میتونم بخونمم
اره عزیزم
سوره یس بخون‌ برای دلت معجزه میکنه وقتی سوره تموم بشه توهم اروم شدی
خیلی بی درکننن خیلی خواهرشوهرم دیشب راجب لباس عیدفطرحرف میزدکه چی بپوشه😔😔
😔
😭😭😭😭
بذار هر کاری میکنن بکنن خدای توهم بزرگه
ولشون کن بابا شاید هم واقعا شعورشون نمیرسه و قصدشون ناراحت کردنت نیست روزای خوب هم میاد همیشه اینطوری نمیمونه فقط از خدا آرامش بخواه و اینکه سعی بیشتر با خاهرات باشی اینطوری کمتر اذیت میشی
بخاطر انوکسا نیست
خودت که دیدی من ۵ هفته نزدم
خیلیا رو میشناسم هفته های پایین کلا دکتر قطع کرده براشون
غزل گریه کن
گریه آرومت می‌کنه
هیچی بدتر از این نیست که بریزی توی خودت
خدا صبرش زیاده
روح مادر عزیزت شاد باشه
الهی هر چه زودتر جای بچه هات هم سبز میشه
فقط خودتو سرزنش نکن تو هر کاری لازم بود برای بچه هات کردی
غزل جان خوبی عزیزم
حتما درمیون بذار با یه پزشک ولی دلم میخواد اینو بدونی من جنین یازره هفتمو بخاطر یه خواب از دست دادم انقدر ترسیدم و جیغ زدم ک قشنگ خودم تکون محکمی ک جنین خورد رو حس کردم
مادرتو از دست دادی کم شکی نبود فداتشم توروخدا با عذاب وجدان خودتو داغون نکن😘
حتما با پزشک در میون بزار گلم
هر انسانی یه قسمتی داره حتما قسمت شما هم اینجوری بوده ولی خودتو نباز توکل کن به خدای بزرگ و به این شب‌های عزیز توسل کن الهی که مشکلت حل بشه عزیزم🤲
مرسی فتاته جانننن..توحالت چطوره نی نیهات خوبن
مرسی مریم جووون والاخودمم حالمونمیدونممم انگارتوفضامحلقمممم..انگارتویه خواب عمیقممم
این دفه رفتم حتمابهش میگممم
فتانه میگم شایدغلظت خون من بیشترازتوباشه..احه من ترومبوفیلیاهم هستممن
منم تعریفی ندارم
منتظرم برم آمینو
نمی‌گذره روزا
اون طفل معصوما هم مامان دیوونشون رو باید تحمل کنن این دو هفته تا ببینیم چی در انتظارمونه
منم مشکل آنتی فسفولیپید همون غلظت خون رو دارم
ولی حتما به دکترت بگو که قطع کرده بودی
برا چی میخوای بری آمنیوسنتز
فتانه چراواست امینونوشتن مگه ازمایشت مسکل داشت
اره این دفه که رفتم بهش میگممم
غزل راهت هم که از دکترت دوره تو دسترسی نیست یه کم سخته
سونوم مشکل داشت
آزمایشم خوب بود
سونوی یکی از بچه ها مشکل داره ک‌از همون آمینو میگیرن
اخه نگفتن چه مشکلی داره
ایشالله که مشکلش حل بشه فتاته جووون بیخبربودیم ازت خیلی نگرانت شدیمممم
اخییییی الهی که عملش ساده باشه فتاته جووون
امید به خدا
بریدم
انشالله توکلت به خداباشه
دیگه سپردم به خدا
با گریه هام هیچی عوض نشد
اره بسپرش به خودش
چراسلفری نمیدی امینوخطرسقط داره
گفته فقط امینو
من اون روزتومطب خیلی گریه کردممم
وقتی گفت ایست قلبی کردننننن😭😭😭
واییی حدایاااون روزهابرن ونیان
لعنت خدابه سال ۱۴۰۱که واسه من جزبدبختی هیچی دیگه نداشت😔😔😔
حق داری
میفهمم چی میگی
از وقتی میان تو دل میشن همه دنیای ادم
اهان فقط به خاطریکی ازبچه ااته پس امینومیشی
نگفت جنسیتشون چیه فتاته
نه
میگم خدایا فقططططط سالم باشن
اهوووم ایشالله که مشکلی نباشه اگرم باعمل خوب بسه که چاره ای نداری
انشالله که سالمن مطمئن باش
امید به خدا ، بارداری های پر استرس و عجیب
همه میگفتن سه ماهه دوم همه چی بهتر میشه ولی نشد
الهی برای هممون بهترین ها رقم بخوره
انشالله
عزیزم انشالله که سالمه بچت
منم بایددوباره ازاول شروع کنممممم....ولی بااراده وهمت میرم جلووووو قوی ترازقبللللل به یاری خداوندممم
غزل شما بعد چند مدت میتونی بازم انتقال بدی
به قول شوهرم این دفه اسونتره چون راه وچاهشوبلدیم دیگهههه
واسه دوماه بهم دارودادگفت پریوددومت بیاپیشممم واست داروانتقال میدمممم..گفت یه دوزیاداورم لنفوسیت تراپی بایدبشی
انشالله که خیره
باورکن لحظه ای نیست به یادت نباشبم مادرم هروز سراغتو میگیره ک ببینه خبری ازت دارم یا نه و تک تکتمون دعاگوتیم که زودتر بتونی خودتو پیدا کنی و دوباره مارو خوشحال کنی😘
توکل بخدای مهربون
غزل جان خدا مادرتو بیامرزه روحش شاد 🖤 حتما براش سوگواری کن تا دلت سبک شه و غمباد نکنی، عزیزم تو مقصر نیستی تقدیر خدا بوده ولی حتما به دکترت بگو که دفعه دیگه با اطلاعات بیشتری راحت بارداریتو بگذرونی و جای نینیهات برات سبز شن ❤️❤️
غزل جان خدا بهت صبر بده واقعا سخته درکت میکنم منم دیدی ک دوروز قبل انتقالم پدرمو از دست دادم تو دی ماه ،خیلی خیلی سخته ،دیگه هیچ وقت هیچی مثل قبل خوشحالم نمیکنه ،منی ک خیلی وابسته بودم به بابام نمیدونم چجور هنوز زنده ام و دارم روزگار میگذرونم،تف به این دنیا
😔😔😔
دیدی ک همچیم اوکی بود رو روال بود ولی خدا نخواست غزل به این نتیجه رسیدم خدا نخوادااا دقیقه نود هم حتی اگه همه چیت بدنی اوکی باشه دکترت کارات میزون باشه جوری نمیشه، ک انگشت به دهن میمونه آدم ...
کاش بابام بود بچه واسه چیمه😭
حالا هم دیگه ذوقشو مثل قبل ندارم دوباره دورم شرو شده کارای تکراریو انجام بدم ولی واقعا دل خوش نمیکنم چون بخواد میده نخواد نمیده خدا
عزیزم توکلت بخدا باشه ان شاء الله بچه دار میشی حال دلت بهتر میشه من که حالم بهتر شد
سلام غزل جانم
اگر درست به خاطر داشته‌ باشم همان زمان به شما گفتم که مصرف را مجدد شروع کرده و یا به پزشک خود اطلاع دهید ، شما نباید با حرف منشی پیش بروید حتما این مساله را با پزشک خود در میان بگذارید. اگر در آزمایشات قبل بارداری شما مشکلات انعقادی به اثبات رسیده است بله قطع انوکساپارین می‌تواند دلیل سقط باشد اما اگر مشکلات انعقادی نداشتید شوک ناشی از حادثه تلخی که برایتان رخ داد مهم ترین علت است. غزل جانم حالتان را میفهم اما خودتان را سرزنش نکنید، یک جمله را همیشه به یاد داشته باشید آنچه که برای ما رخ می دهد صلاح و حکمت خدا است و اگر تمام دنیا بخواهند و بسیج شوند نمی توانند جلوی این اتفاق را بگیرند، پس هیچ تقصیری متوجه شما نیست قوی باشید. تمام مساله را به پزشک خود گزارش دهید تا با اشراف کاملی که بر نتایج آزمایشات شما دارند در مورد اقدامات مورد نیاز تصمیم گیری کنند.
توکل بخدا
خانم دکتررر نادونی کردم الان پشیمونممم ایشالله واسه دفه بعدی بااحتیاط ترپیش میرم اینم قسمت من بوده دیگههه..خیلی ممنونم

درموردمنشیم بگممم منشی دکترم طبق حرف دکترم حرف میزنهه😔😔😔😢😢
الهی فدات بشم مریم جووون‌مرسی به یادمیییی..خودم انگترتوبرزخمممم فقط ازخدامیخوام بهم بچه بده تابعضی چیزهاروفراموش کنمم
ممنون گلمم
اره مریم جوون وضعیت توهم‌میدونم واقعاسخته واقعااااا😔😔😔
غزل
هرچی که بوده به هرحال
حکمت خدا بوده و تموم شده دیگه بهش فکرنکن خب؟
ولی حتما ب دکترت بگو و دیگه فقط با خودش مشورت کن تو بارداری بعدت ان شاءالله..
میبوسمت دخترِ مهربونِ صبور❤😘
ممنون خورشیدعزیزممممم

فقط زمان میتونه حالمویه کم تغییربده
عزیزم شما هیچ تقصیری ندارید اما هم شرایط را صادقانه به پزشکتان بگویید و هم اینکه از او بخواهید تا شماره تماس برای مواقع اورژانسی در اختیارتان قرار دهد تا با خودشان صحبت کنید، قوی باشید گل من 🌷❤️🌷❤️
چشم خانم دکترازتون ممنونم
چشم هاتون بی بلا عزیزکم ❤️❤️
stk: |~|11|~|107_col
عزیزم ای کاش قطع نمیکردی من هنوزم دارم میزنم
نمیدونستمممم الان پشیمونممم خیلییی