Ooma
پرسش (1400/12/23):

کارکردن در ماه ۵ بارداری، لطفا راهنمایی

دوستان عزیز شما در چه حد کار میکنید؟ من میخوام مثلا کاری انجام بدم میگن تو بارداری بار شیشه داری نباید کارکنی, یعنی همه باردارها اینطورین؟؟؟؟
الان بالکنو ایستاده شستم اومدم فقط باشلنگ اب کرفتم دوسه بارم خم و راست شدم ، الان استرس گرفتم میگم چرا شستم

مثل جابه جا کردن چیزی . بلند کردن چیزی . شستن حموم هم با اون بود
آره اتفاقا دیشب جایی خوابیدم که قران نبود
همیشه قران بالا سرم و اینور اونورم بود
آیت الکرسی رو بخون و بخواب
کار کردن اصلا اشکال نداره
مگه اینکه استراحت مطلق باشی

من تو بارداریم فقط چیز سنگین بلند نمیکردم
جارو هم. نمیکشیدم همسرم نمیراشت
شستن سرویسا هم با خودش بود
ولی کارایی مثل اشپزی ظرف شستن گردگیری ک کارای سخت و سنگینی نیست خودم انجام میدادم
ان شالله همه با سلامتی فارغ شن🤲🤲🤲🤲
اره خیلی خوبه من همش میخونم چند ساله
من تو کل بارداریم از نماز صب تا غروب تنها بودم خداروشکر به لطف قران اذیت نشدم
تازه تو بارداریم زلزله هم اومد ولی من اصلا نترسیدم. شوهرم اینقد استرس داشت
شستن سرویس که کار سنگینی نیست
یعنی بخاطر خم شدنش میگین؟
آنه یه مقدار فکرتو اصلاح کن و بیخیال باش عزیزم . فکرتو ببر سمت اتفاق های خوب
نه بخاطر استفاده از شوینده ها
من دیشب افتضاح بود حالم
من گاهی مینشستم رو چهار پایه حموم میشستم
ولی بعدش اذیت میشدم به ویژه الان که شکمم بزرگ شده
فدا
منم میخوندم الان بعضی وقتا . بسکه بچه به زور میخوابه منم تا خوابید بیهوش میشم
۶ ماهه خانواده مو ندیدم خیلی هم دلتنگم و فکرو‌خیال میاد توسرم
اوایلش اینجوری هست فک میکنم بعدش خیلی بهتر میشه
یک سال و سه ماهه ندیدم
من تا نخونم خوابم نمیبره😐
الان میخوام برم
وای چقدر سخت
مگه چقدر از هم دورین
من مشهد اونا آبادان خیلی دوریم
منکه هیچوقت نشستم 😐
من یک ماه و نیمه خانواده درگیر ‌کرونا بودن الان دارم کم کم میبینمشون
عادت خوبیه
نشوری بهتره اذیت میشه آدم
بخدا هی اشکم در میاد ولی چه میشه کرد
یعنی بچتو ندیدن اصلا؟
من واکسن کرونا نزدم ممنوع تصویرم😁
فقط مامانم اومد بقیه ندیدن
از همون اولش با همسرم بوده
الهی عزیزم
حق داری عزیزم...ولی خب چاره ای هم نیست
همسرت مشهدیه؟
من چند باری شستم ولی وقتی قرار بود وایتکس استفاده شه من نمی شستم
اره بابا از شوینده ها دوری کن
حیاطم اصلا تو بارداری نشستم
یا شوهرم یا مادر شوهرم
نه اونم آبادانیه ولی اونا خیلی وقته مشهدن .
کارشم لابد همین مشهده
دیگه خودمو عادت دادم خیلی بیتابی میکردم زندگیم زهر شد . به خاطر دخترام به روی خودم نمیارم
نمی تونی عید بری ببینی
من یک ماه نیم ندیدم اینقد گریه کردم دل شوهرمو خون کردم😁
اره دیگه
چرا یکی دوهفته دیگه میرم به امید خدا
ان شالله برو حسابی دیداری تازه کن
دوری از خانواده سخته‌..نه عزیزم چرا زندگیتو تلخ کنی
وای منم 15 روز مامان بابام رفته بودم کربلا بعد وقتی اومدن یکی دو هفته قرنطینه بودن من ندیدمشون اینقدر گریه میکردم ک بابامم اونور گریه اش گرفته بود😅
واقعا سخته . خودم حالا مخالف سرخت ازدواج راه دورم
سرسخت
الان دیگه برات بشه درسی ،دختراتو راه دورندی
سخته واقعا
ما خانواده پدرم پر جمعیتن برمم مجبورم ماسک بزنم ولی اصل دیدارشون هست
چرااااا
میگم میدم آبادان خودمم میرم باشون 😅
البته برا من خیلی سخت بود چون خونم روبرو خونه بابامه اما نمیتونستم برم پیششون
نرفتم اونا هم نیومدن غیر مامانم . کرونا و حاملگی
کاش از شر این کرونا خلاص شیم
خیلی زندگی رو برامون سخت کرده
من رفتم تو کوچه دیدمشون
ما هم با خونه پدرم فاصله ای نداریم
ولی با خانواده شوهر دوساعت
چقد سخت
واقعا کاش
کرونا بره بچه مو بزنم زیر بغلم برم بگردم
ان شاءالله . کوفت کرده زندگی رو

عزیزممممم😍😂😂😂
برادر شوهر منم تهرانه خانواده پدر شوهرم شهرستان فاصلمون خیلی زیاده اما سالی دو سه بار میاد

شما نمیتونین چند ماه ی بار ی سر برید؟
بچم دو ساله شد هنوز ارزو دارم با خیال راحت ببرمش ی جا
همش تو. خونه حبسیم
من قبلنا سالی دو بار رو میرفتم حالا واقعا نمیشه مدرسه و نی نی و بلیطای گرون هواپیما
خداروشکر من تا مامانم 7،8دقیقه
تا مادر شوهرمم 20دقیقه فاصله دارم😐
بچه ها یه نظر خواهی
شاید خودم حساس شده باشم یا اینکه بغضی تو دلم باشه
شما نظر بدین

من پدر بزرگم نزدیک ۴۰ روزهفوت شده و تنها برادر شوهرم و جاریم که من تو همه مناسبتها پیامشون دادم و احوالپرسشون بودم بهم تسلیت نگفتن، همون شبی که این خبرو بمن دادن مادرشوهرمینا،برادر شوهرمینا اونجا بودن
چون راه دورم و توغربت همه زنک زدن و پیام و....برا تسلیت و همدردی ،اما اونا نه

حالا جمعه این هفته ۴۰ پدربزرگمه و پنج شنبه هم جاریم جشن دندونی برا دخترش میخواد بگیره .قبلا من دو بار تولد شوهرم که خودمونی بودیم با ماد شوهرمینا،دعوت مردم جاری م اینارو اما نیومدن


حالا بنظر شما من جشن دندونی رو برم یانه؟
سخته واقعا
خیلی خوبه بخدا . من حامله میشدم زنگ میزدم مامانم میگفتم ناهار چی دارین میگفت برنج و زردچوبه . نمیگفت که هوس نکنم 😅😅😅
نظر میخوایی آنه؟ بخدا بری من کله تو میکنم
والا من بودم نمیرفتم
😢🥺
نرو عزیزم بگو چهلم پدربزرگمه جشن نمیام
ن بابا جدای از این جمله بگه نمیام
وقتی اونا نمیان قطعا دوس ندارن رفتو امدو
😘😘😘😘
الهی خدا حافظ همه ی مامانا😍
منم آرزو به دل موندم.
شوهرم کرونا گرفته اینقد ترسیده
خوده ترسه بدتر از کروناس
اخه مامانم و ابجیام میگن برو عب نداره
میگم اخه انقد دلمو شکستن دلم راضی نمیشع

حالا جاریم میگم غریبه ست.فکر کن من اینهمه به برادر شوهرم خوبی کردم فراتر از یه خواهر واقعی بودم براش
سه ساله مااینجا هستیم تو غربت یکبار حال منو حتی از شوهرم نپرسیده

خانوم اون حامله شد من باذوق چنددست لباس خریدم براشون و پیام تبریک و برا هدیه دنیااومدنشم یه النگوی سنگین گرفتیم
چندبارم تو بارداری و قبل و بعد زایمان حال جاریمو جویا بودم

امااونا هییییییچی
جاریم بعد دوماه و نیم که خبر داشت من باردارم ، تازه پیام داده بود که شنیدم بارداری خوشحال شدم، جنسیتش چیه؟
همین یه پیام و تمام
نه بگو من عزادارم
همشم مادرشوهرم میگه تو بزرگی تو کوتاه بیا عب نداره

اخه چقد خودمو کوچیک کنم و من برم سمتشون
معلومه که نه...
انه تورو خدا نرو
ببین اینجوری دیگه اعصابت راحت میشه
برا جشنا دعوتت میکنن ک کادو ببری
با هرکی مث خودش رفتار کن
برا خودت ارزش قائل شو
اینجوری میگن داره خودشو ب ما میچسبونه
یه ضرب المثل هست میگه
هر کس کمت گرفت، کمش گیر
انگار که مرده، ماتمش گیر
والا تامام
اتفاقا گلایه کن به مادرشوهرت بهش بگو نه نمیام اصرار نکنید
بعدم بگو من عزا دادم
نرمم مادرشوهرم میخواد برام اعصاب خورد کنی درست کنه

هرچی میشه و هرکاری میکنه میگه اون حساسه، ناراحت میشه و.... میره تو خونه زندگیش دعو ا میکنه با شوهرش ، ما مراعاتش میکنیم توام میراعات کن
انگار من احساس ندارم که همش باید حال اونو مراعات کنن
👌👌👌
بگو اشتباه می کنین اینقد لوسش می کنین
مامانم میگه نری میگن حسادت کرد نیومد🙄
حرمت پدربزرگتو نگه دار
چه جاری مغروری من بودم یه دور شسته بودم پهنش کرده بودم
خدا من و شناخت بهم نداد😁
باورت میشه جرات ندارن بهش چیزی بگن؟

۶ سال از من کوچیکتره ،برادر شوهرمم ازمن ۳ سال کوچیکتره

جاریم برگشت بهم گفت هرکس باید حدو حدود خودشو بدونه، لزومی نداره تو باشوهر من حرف بزنی

انقد این جمله رو با غیظ و بد گفت ، کینه ش مونده تودلم
نه بگو من حرمت مادربزرگمو دارم
بعد ما اینجوریم کسی تو مرگ و جشن پیشمون نیاد هیشکی نمی تونه بگه تو برو
عزیزم مشکل تو اینه ک ناراحتیتو جار نمیزنی ولی اون میزنه
بخاطر همین مراعاتشو میکنن
توهم دوبار جوابشونو درست بدی دیگه مراعات توروهم میکنن
چقد وقیح
بگو من به خاطر بارداریم نمیام
تو بارداری آدم هزار تا بهونه داره
بگو از کرونا ترس دارم
ایووول👏👏👏
پس تو خیلی خوبی ک هنوز با اینا درست رفتار میکنی
من بودم سایه شونم دیگه نمیخواستم ببینم چ برسه ب خودشون
من هر کی برای عروسیمون نیومد به شوهرم گفتم برای بچه ام توقع ندارم بیاد
بعدم گفتم برای جون بچم میترسم بگو نیان
کرمانی بودی دیگه نه؟
اره عزیزم
میدونی رقیه چیه؟
من چون از اول خیلی حرمت پدرشوه و مادرشوهرمو و بقیه رو حفظ کردم و ناراحتم شدم بروشون نیوردم، الان اگه از چیزی ناراحت بشم و ابراز کنم فکر میکنن من عوض شدم و...
ما کرمانیا مث همیم😂😂
نه حرمت پدر شوهر و مادر شو جای خودش بهشونم بگو به مرور رفتار رو ببینن عادت میکنن
ولی بهشون بگو اون برای من غریبه است زیر بارش نمیرم
خو خیلی اشتباه کردی...هرچیزی ب جای خود
چندروز پیش یکی از همکارا برام کلمپه کرمانی پخت اورد،چقددددددددددر خوشمزه بودددددد
اره
کوتاه بیا نیستیم 😁
نوش جونت عزیزم
منم به شوهرم گفتم ،وقتی برادرت مثل غریبه ها بامن رفتار می‌کنه منم ازاین ببعد مثل غریبه ها باهاش برخورد میکنم ,اگه هم معترض شدن میگم دارم حدو حدود خودمو رعایت میکنم
ببین آنه جان وقتی منطقی باهاشون صحبت کنی و توقعتو بگی اونام نمی تونن چیزی بگن
من عروسیم دختر خاله های شوهرم عین غریبه ها اومدن نشستنو رفتن حتی کنارم نیومدن چند روز میش عروسی یکیشون بود رفتم عین خودشون از جام پا نشدمم شامو خوردم کادو رو دادم ب مادرشوهرم گفتم بدین بهش
گف حالا برو کنار عروس ببینش درست تبریکش بگو گفتم چرا بایدبرم؟با هرکی مث خودش نه ک اون خیلی اومدن کنار من؟بعدم ب شوهرم گفتم این چه حرفیه مادرت میزنه گف ولش کن بی محلش کن😂
بعله😍پس چی
من منطق دارم و‌میپذیرم
اونا که ندارن
در هرشرایطی از من میخوان خوب باشم و من کوتاه بیام
توهم کوتاه نیا..
قرار بود امروز راه بیفتیم سمت شهرمون و شب بمونیم توکرمان
اما مرز شلوغ شده و اقامون هنوز نیومده رفته برا هماهنکی عملیات🥺
اسم برادرشو نیار بگو من توقعی از برادر شوهرم ندارم در هر صورت ممکنه خانمش خوشش نیاد ولی خانمش باید یه حالی می پرسید
اینقد دوست دارم ادمای سمی زندگی بهم محل ندن من ده برابر بی محلشون می کنم
اینجوری میگه و تو عین خیالت نیس . ولش کن
بگو من با شمام خوبم چون شما خوبین
ولی خوب بودن با جاری که محبتی نمی بینم گدای محبته
حالا اینبار برم ببینم‌میتونم برا یبارم که شده متوجهشون کنم که باهرکسی باید مثل خودشون برخورد کرد یانه
عزیزمممم ،ما زرندِ کرمانیم اگه اومدین جایی برا موندن نداشتین بیایین پیش ما
نه جاریم ۶ سال از من کوچیکتره
برادر شوهرم ازمن ۳ سال کوچیکتره
مث اینکه خودتم دلت میخواد بری😒😒
قربونت محبتت عزیزم😘😘😘😘😘
آنه قول نرگس بری جرت میدم😁
بگو کی گفته اون حساسه من باید هواشو داشته باشم منم حساسم
حرمت شما و برادرشوهرم سر جاش ولی تو این مورد شرمنده نمی تونم درمقابلش کوتاه بیام
نمیدونی مادر شوهرم چجوری اعصابمو خورد میکنه که رقی
حتی اگه دوسه روز بیشتر خونه مامانم بمونم گلکی میکنه که مردم عروس دارن منم دارم

در حالیکه شهر مامانم و مادرشوهرم ۵۰ دقیقه فاصله شونه

هربار میرم ، بابت مراسم ختم فلانی و مراسم روضه و...منو ازراه دور میکشونه میبره اونجا،بعد میرم‌میبینم جاریم که بغل گوششه نیومده
اون مجبوره مراعاتش کنه بخاطر زندگی پسرش
من که مجبور نیستم

بی احترامی نمیکنم اما خیلی سردو خشک باهاشون برخورد میکنم
بی محلش کن عزیزم
اون نباید ایقد روت تسلط داشته باشه
با جاریت همون طور که رفتار میکنه رفتار کن
مادرشوهرت برای آرامش خودش اینگار میکنه دهن جاری رو ببنده
ولی هوای مادرشوهر و پدرشو رو داشته باش
فداتون بچه ها
دلم اروم شد
همش حس میکردم من الکی حساسم
پس با قطعیت جشنو نمیرم
من خواهر شوهرم مجرده الان من ماه هشتم نیومده خونه مون میگه برای به دنیا اومدن بچه میام من الان چون خونه مادرشوهرم مجبورم برم میرم ازدواج کنه نمیرم خونه اش
ببین من خودم ب شخصه دوس نداشته باشم ی طرفی بیاد خونم
منم خونه اش نمیرم ،دعوت کنه تو جشنا و ایناش نمیرم
چون دوس ندارم ک برم تا بعدا اونم بیاد..سعی میکنم نرم تا بفهمه دیگه دعوت نکنه
حس میکنم جاریتم همینه انه، نمیاد ک توهم نری
رفتو امدو قط کنه
من خودم اعتقادم بر اینه که هرچقدر سطح توقعت از بقیه کمتر باشه خودت راحت تری

اما خداییش ادم از خانواده خودش و شوهرش دیگه توقع دارع
قربونت
از همین الان حد و بدونه جاری خیلی بهتره
جاریت فکر رابط خانواده نیست غریبه است دلش نسوخته
یکی از خواهرشوهرم الکی رفته پشت سرم حرف زده..تمام حرفای دروغ
شوهرمم گف عید هرچقد اونو بچه هاش خونه پدرم باشن من پامو نمیزارم اونجا
من مادرشوهرم خیلی خوبه
ولی از همونم توقع ندارم
کاریم میکنه به خاطر پسرشه منتش سر من نیست
اصلا از همونام توقع نداشته باش
فقط با هرکسی مث خودش رفتار کن همین
بخدا منم همش همینو میگم
افرین دقیقا
منم به مادرشوهرم میگم خودشون دوست ندارن رفت و امد کنن چراهی اصرار میکنی

میگم که ما سه ساله اینجا هستیم ، اوناهم نزدیک‌مادر شوهرمینا هستن
اینهمه مارفتیم مرخصی اومدیم، جاریم و برادر شوهرم یکبار محض احترام مارو دعوت نکردن خونشون

حالابرادر شوهرم مجرد بود به بهانه های مختلف کلا خونه من تلپ بود و غذاهم غذایی بود که ایشون دوست داشت

من حتی چندبار جاریمو دعوت کردم و پاکشا اینا کردم ازغذاهام نخورد
نون میپزه میاره ولی دوست ندارم خودشو اذیت کنه
مام مث بقیه نون میخریم چی میشه مگه
بحث بالا گرفت همینا رو بگو
چقد زوره آدم خواه غریبه رو بکشه
انه این دختره از غذاهات نخورده ترسیده فک میکنه چیز خورش کنه من اینطور فک میکنم
و اینکه بشدت بهت حسادت داره و چشم دیدنت رو نداره
نه برو نه بیا
بخدا عین مادرشوهره منه😂
به ویژه اگه بدونه شوهرش مجردی با تو و شوهرت خوب بوده
اخه مادر شوهرم همیشه برمیگرده میگه عروس مثل دختر ادم نمیشع( دختر نداره خودش)

اونوقت من مثل ....براش کار میکنم و...
جاریم باردار بود کل کاراشو‌مادرشوهرم میکرد شام وناهارشم اونجا میخورد جاریم
عیدم رفت کل خونه زندگیشو‌سابید
اونوقت من تواین غربت استراحت مطلق شدم اقام خونه نبود انقد به مادرشوهرم گفت لااقل یه هفته بیا پیشش بمون شام ناهار اینا نمیتونه درست کنه ،منکه نیستم
هی بهونه آورد اخرم نیومد

خو خوشگلم مث خودشون باش ،ازت خواهش میکنم
برا ارامش خودت
ازشون دوری کن ،خوبی کردن حدی داره ولشون کن
تورو خدا😐من الان دارم حرص میخورم جای تو
اینقد خودشو لوس کرده که همه دنبال اینن رضایتشو جلب کنن
چکار میکنن اینا راز موفقیتشون چیه؟
ری.دی تو این موفقیت
ک ادما بخاطر اخلاق گندت بخوانت
آخه بار اول که پاگشاش کردم ، همه کلی از تزیینات و دسرو مزه غذاهام تعریف مردن همون اولش
جاریم دیگه هیچی نخورد فقط یه کم سالاد خورد
بعدشم چندبار اومد باز هیچی نخورد
برای عروس ما همین بود خواستگاری برادر رفتیم دختره میخواست نظر عروسمونو جلب کنه عروسمونم فهمیده تر این حرفا بود به داداشم گفت به دردت نمی خوره اخه حرف ما رو برادرم قبول نداشت
بخدا فک میکنه چیزی میریزی تو غذا
🤣
همون اخلاقشون عزیزشون کرده
دوره زمونه عوض شده اخلاق خوب تاثیر نداره
از دماغ فیل افتادن تاثیر داره
جهنم نخورد ازین به بعد اومد املت بزار جلوش والا😃
رقی هرکااااااری من کنم فوری پشت بندش میکنه

من رفتم ابروهامو قاب و سایع انداختم موهامم رنگ‌کردم ، فرداش رفت دقیقا همونجا که من رفتم،قاب و سایه انداخت
چندروز بعدش رفتم برا ترمیم ، ارایشگره میگفت جاریت اومده بود میکفت چه رنگی برا جاریم گذاشتی؟ دقیقا همونو بزار

نگو مادرشوهرم پیشش تعریف کرده که رویا رنگ موگذاشته خیلی خوشگله و بهش میاد اونم زودی رفته که بزاره😂
منم مادرشوهرم زیادی میانه داری میکنه
مثلا میگه چیزی نگین اون ناراحت شه
برید خونه فلانی ک ناراحت نشه
زنگش بزنین ک ناراحت نشه
دوبار ب من اینجور گف من گفتم ما بچه نیستیم خودمون صلاحو میدونیم ،ک چ کنیم دیگه با من اینجور رفتار نمیکنه
😊
هیییییی ما ایقد با بار شیشه کار کردیم ک.نگو
دیدی بهت حسادت داره
خو وقتی بهت حسادت داره بهتره نبینیش
جاری منم حسوده شدید
چون نمیتونه خودشو مث من کنه و کارای منو بکنه دق میخوره
منم نه میرم خونه اش نه اون میاد
هرچقد خونه مادرشوهرم ببینمش
میانداری الکی
من و خواهر و برادرام خوبم ولی هیچ وقت توقع ندارم عروس یا داماد با شوهرم باهاشون خوب باشه اونا غریبه ان دلشون نسوخته
افرین دقیقا همینطوره
بحث جاریه 😁
چندروز دیگه میام از موفقیتم براتون تایپیک میزنم😄
ها بگو 😁
حتما صدام کن
من شوهرم تک پسره خدا به خاطر همین دیدم بهم نداده برادرشوهر😁
معمولا در این مواقع چند روزی ازت منت میکنن ک اصلا مهم نیس،به تخم پسرتم نگیر
مهم سر بلندی و عزت نفس خودته عشقم
خیلی منطقی و آروم براشون توضیح بده
معمولا که ن قطعا
پیه همه چیو باید به تنم بمالم😅
بمال ک ارزَشش رو داره
یبار جواب قاطع می ارزه ب خود خوری همیشگی
یکی دوبار ازم ناراحت بشن همه چی درست میشه
به شوهرتم بگو تو با برادرت خود دانی رفت و آمد کنید ولی من با این وصله ناجور جور نمیام
شما مثل من نباشید😄
کاش من جاری داشتم ازون جاری بدا
مادرشوهرم سرگرمش میشد😁
اتفاقا همیشه بهش میگم که برادرته من انتظار ندارم رابطه تو خراب کنی باهاش
وهمچنین برادر زاده ت عزیزه بالاخره عموشی هرکاری مبخوای براش بکنی هرچی بخری مختاری من اصلا دخالت نمیکنم اما از من نخواه باهاشون صمیمی باشم مخصوصا بازنش
میگه اگه زن داداشم درست و حسابی بود خودم بهت میگفتم که کارت اشتباهه
من انقد منتظر جاری بودم که بیاد تو‌خونه مادرشوعرمینا بشه همدمم
امااومد و رید
😂حیف این انتظار
خوب پس پشتته
انقد پیگیر کاراش وچیدن سفره عقدش و تدارکات بودم که روز عقدشون من وقت نکردم ارایشکاه برم حتی اصلاح کنم😑😑😑😑😑
جوریم رفتم ارایشگاه دنبالش و بوسیدم و بغلش کردم که ارایشگره گفت خواهرته؟
😑😑😑😑
آدم متوجه نیست فکر می کنه همه مث خودش خوش قلبن حالا فهمیدی دیگه کوتاه نیا
stk: |~|11|~|103_col
stk: |~|12|~|227
مرسی از همگی تون دوستای گلم
سلام گلم والا من همه کارامو خودم میکنم خریدکردن تو بازارم انجام میدم تاز ۵۲تا پله میخوره خونم
سلام عزیزم هر کس بنیه ش با یکی دیگه فرق داره یکی هس باید کل حاملگیش استراحت مطلق و دراز باشه و زیرش لگن حتی بزارن یکی هم هس همه کارشو میکنه سرکار میره بچه داری میکنه هیچیشم نمیشه من خودم تنهام تهران و همه کارای عیدمو کردم البته نکه همه رو تو ی روز هر روز یکم انجام دادم
سلام دوستان اصلا زیاد کارنکنین من خودم چهارروز کار کردم خم و راست شدم زیر شکمم درد میکنه رفتم دکترم گف مگه زن حامله کارمیکنه با این وضیعیت
اره واقعا
عزیزم دقیقا اینکارایی که کردی رو من و همسرم وقتی جاریم باردار بود کردیم اما الان که من باردارم دریغ از یه تبریک خشک و خالی،اصلا به روی خودشون نمیارن.بنظر من نرو،خوبی که از حدّ بگذرد نادان خیال بد کند.
بگو مسئول زندگی اون من نیستم که بخوام بفکرش باشم.
با سلام
نه نرو
خدافظ😑

سوالات مشابه