غزل عزیزم یه خوابی دیدم اشفته ام لطفاهروقت اومدی یه سربه تاپیکم بزن

خواب میدیدم داییم که ۴ماهه تقریبا مرده اومده بود.توخونه قدیمی بابابزرگم بود.پرازادم بودبعدداییم
بابغض تمام حرف میزد میگفت کژال که میشه زنش مرده ویه باغچه توحیاطشون بوداونموقع که درخت مو بوداماتوخوابم شده بودیه درخت تنومند خشک شده باشاخ وبرگ زیاد.داییم روشاخه هاش باهمون بغض نشسته بودوفشارمیاورد که بشکنه گفتم چرااینکارومیکنی گفتم برااینکه بهار میذارمش اونطرف کنار ریشه اش تا پروقشنگ بشن.بعدبابغض میگفت کژال زن بدی بودمرد منوبه هیچی حساب نمیکرد.منم میگفتم برااون غصه نخور اون براتو ارزشی قائل نبود.یهو ازخواب پریدم.اصلاخیلی بدبودالان باگریه مینویسم حالم بدشد