همسرم بهم حساس شده

سلام
۷ ساله جایی کار میکنم که همه همکارام آقا هستن و فقط یه همگار خانم دارم
تا ۲ سال پیش همسرم بهم افتخار میکرد و خیلی تعریفمو همه جا میکرد که خانمم پلنگه زرنگه شیر زنه و از این جور حرفا
نمیدونم کی چی بهش یاد داده یا خودش توهم زده الان ۲ سالی میشه که روم حساس شده
هر سری تیکه میندازه میگه آره دیگه تو که همکارات همه آقا هستن منو میخوای چیکار
تو که صبح تا شب پیش اونایی و اونا هم کارمندن تو هم کارمندی دوست داریو....
تو تغییر کردی و منو دیگه نمیخوای و ....
بخدا قسم چند باری موقعیت پیش اومد بیارمش پیش خودم کار کنه نیومد میگفت من مهندسم بیام اونجا چیکار کنم
هی بهش میگم اگه من کاری میخواستم بکنم که بهت نمیگفتم بیا پیشم کار کن
حتی یه بار بهم گفت من دو شب نبودم همکاراتو شام دعوت کردی خونه
واقعا پشمام ریخته بود
راستش همکارای خارجی هم وارم که مترجمشون هستم
همش میگه تو با اونا رابطه داری
میخوای یه روز فرار کنی با اونا بری خارج
نمیدونم این توهمات رو از کجاش میاره یا کی بهش یاد میده
اهل دختر بازی و خیانت هم نیست که بگم اونا بهش یاد میدن
از دست تیکه هاش امونم بردیه شده
۶ صبح میرم سر کار ۵ میام خونه خسته میشم باید کارمو برسم شام درست کنم بچه رو نگه داری کنم تیکه های اونو بشنوم به کسی هم نمیتونم بگم
راستش یه بار گفتم پدرم مریض شد از حرص من دیگه جرات ندارم بگم
به خانواده خودشم گفتم داداشش زنگ زد شست گذاتشش اینم بهش گفت چرا طرف داری زن منو میکنی پس تو هم باهاش رابطه داری روش غیرتی شدی
اصلا دقم آورد بخدا
روان پزشک که میریم میگه نه من منظورم این نیست منظورم فلانه
بخدا جرات ندارم یه شورت واسه خودم بخرم‌میگه واسه کی میپوشی شورتای قشنگو
بعد از بارداری خارش گرفتم روی کمرم باسنم بازوهام سینه هام برای کشش پوستم میخواره جای ناخن و قرمزی میمونه میگه پیش کی بودی چنگ انداخت روت
😭😭
زندگیم اینقدر خوب و عالی بود شوهرم اینقدر مهربون و آقا بود داشنم از خوشبختی میمردم ولی الان ننیدونم چشم مردم بود یا امتحان خدا
جرات ندارم لاک بزنم آرایش کنم
قبلا خودش برام لاک میخرید میزد خودش کرم میخرید لوازم آرایش میخردی الان من بخرم بزنم تیکه میندازه