Ooma
پرسش (1400/05/09):

سلام کی هست کی نیست

سلام خوبین بیایین حرف بزنیم.
بحث داغه بحث خواهر شوهر و مادرشوهر و جاریه بدویین ببینم 😉😂😂😂

وا چرا کسی نیست
خودتم خواهر شوهری?
خودتم جاری هستی
اونام راجب تو حرف میزنن
انقد دیگه بحثشون کردن تو اوما. بحثی براشون نمونده طفلیا
😃
اتفاقا پریشب بحث شده بود
خداروشکرهنوزجاری ندارم بدونم چه حسیه😄
منم ندارم
نمیدونم بعدا بیاد عکس العمل بقیه با من چیه با جاری چیه
همش نگرانم چند سال دیگه جاری بیاد من قدیمی ترم سالای بیشتری با خانواده شوهرم بودم از من کار بکشن جاری که تازه وارد حساب میشه رو ناز کنن بشینه کار نکنه 🤭😃
بیا عنوان تاپیک رو عوض کن از تجربیات اونایی که خواهر شوهر کوچیک تر یا بزرگتر دارن یا جاری دارن استفاده کنیم ببینیم چطوری باهاشون برخورد کنیم رودار نشن
چرا جبهه میگیری
مگه با شمام
من همینجوری این تایپیک زدم گفتم مادرشوهر خواهر شوهر و جاری تا بیان حرف بزنیم
نداشته باشی بهتره والا
خب ت کار نکن پیش جاری کار کنی عادت میکنه اون بشینه ت کار کنی منم قبلا اینجوری بودم جاریم از من زودتر اومده بود اما دست به سیاه سفید نمیزد یه سالی اینحودی گذشت بعد دیگه منم ول کردم کار میکرد کار میکردم
من دو تا داداش دارم هنوز سن ازدواج شون نشده پس هنوز خواهر شوهر نشدم. یه خواهر شوهر دارم 15 سالشه من ازش 12 سال بزرگترم هنوز اختلافی باهم پیدا نکردیم. یه برادرشوهر دارم وقت ازدواجش نشده تا چند سال دیگه. اونم هنوز جاری ندارم. مادرشوهرم 43 سالشه
هنوز نمیدونیم کیه چه اخلاقی داره چطوریه
اره اخلاقش خوب باشه میشه باهاش کنار اومد و مثل دوست بود
ولی من طبقه بالای خونه پدرشوهرمم. دیگه جا نداریم واسه جاری. اون وقت باید خونه یه جای دیگه بگیرن بعد از جای دیگه باید بیاد خونه پدرشوهر اون وقت من نزدیک ترم حکم صاحب خونه دارم مجبوری باید کار کنم
منکه نه از مادرشوهر نه خواهرشوهر نه جاری خیری ندیدم
نه عزیزم اون اولا اره اما بعد مدتی نه
ببین سحر از من ب تو نصیحت از اول هرجور بگیری همونجوری میشه
ببخشیدا ولی برای خودشیرینی اصلاااا کار نکن
خیلی ریلکس هر موقع دلت خاست کار کن ، احترامتم حفظ کن
دقیقا
من پذیرفتم اختلاف سلیقه‌ بین همه عادیه. مهم برداشت آدمه. دید خودمو نسبت به آدما عوض میکنم. از هیچ کس هیچ انتظاری ندارم. وظيفه کسی نمیدونم به من خوبه کنن.
من بدوییدم
الانم همینطوری ام. هر موقع دیدم واقعا مادرشوهرم گناه داره خیلی زحمت کشیده نیاز داره کمکش کنم کار میکنم اونم نه هر کاری فقط توی چیدن و جمع کردن وظرف شستن
والا من از موقعی که حامله شدم یدونه ظرفم نشستم یا سفره جمع کنم و بندازم
گفتم نمیتونم کمرم درد میگیره و فلان
هر مدقع دلم خاسته کار کردم ولی جاریم برا خودشیرینی همیشه خودشو هلاک داره خونه مادرشوهرم
عاشقتم که پایه اینجور تاپیکایی
خداییش خانواده شوهر نذاشتن من از اول بارداری دست به چیزی بزنم. حالا تا بچه کوچیکه هم همین رواله. ولی خو بچه بزرگ میشه دیگه. ما برادر شوهرمم هنوز تا کار کنه جمع و جور کنه 4 سالی گذشته واسه اون موقع ها میگم چیکار کنم 🤭😃
خخخ قربان شمااصن این تاپیکادرحوضه تخصص منه
بگو استفاده کنیم از تجربیاتت
جاری و خواهر شوهر اسمشون غلط اندازه همش بستگی داره ب ذات ادم
من ی جاری دارم مثل ماه اگه بگم مثل خواهره برام اغراق نکردم اینقدر ک تو بارداریم زحمتمو کشید با دوتا بچه کوچیک تو. خونش ازم پزیرایی میکرد نمیزاشت دست ب سیاه و سفید بزنم
بر عکس ی جاریمم چشم دیدن منو بچمو نداره😂😂😂😂
حرفی نمیرنه ها اما ی کارایی میکنه ک بیشتر از اینکه ناراحتم کنه منو ب خنده میندازه چون با اینکه ازم بزرگتره کاراش دقیقا عین ی دختر بچه س تا ی زن عاقل و بالغ
دوتا خواهر شوهرم دارم ک اونام خوبن خداروشکر تا حالا بدی ازشون ندیدم
یکیشون ک همسن خودمه رابطمون خیلی عالیه گوش شیطون کر
مقداری آرایش لباس مارک گوشی آیفون وسایل لازم برای شروع یک جنگ باخانواده همسر
این واسه دعواس
اینا حرفاییه ک قبل از اومدن میزنی
من فقط یه دونه جاری دارم ولی فوق العاده با سیاست و خودشیرین
باور میکنی یه سال شده تصمیم گرفتم هرموقع هستش من ساکت بشینم چون بعدش اعصاب خودم و شوهرم بهم میریزه
اتفاقا اصلا درست نیست
هر چیزی ب اندازه خوبه اینو بعد ها میفهمه
چون وقتی زیادی خونه پدر شوهر کار کنی فک میکنن وظیفته ی بار ک کاری نکنی ناراحت میشن
یا خدا
برای صلح عروس بی زبون قناعتگر ک ازلباس کهنه شوهرش واسه خودش لباس بدوز از لباس خودش واسه بچه هاش غذاهم کم بخوره گازسوزباشه😍
😃 👌🏻😂
باحال بود هم جنگشو گفتی هم صلحشو
دقیقا من خواهر شوهرم ماههه ، یعنی شده طرف منو بگیره با شوهرم دعوا کنه
ولی جاریم اوووف
باور میکنی من بچم دختره ، بعد جاریم دو تا پسر و دختر من دومین نوه دختری تو کل خاندانشونه یعنی کلا پسرزان ، این از حسادت این مدت داره میمیره ، موقعی ک فهمیدن بچم دختره اینقد همه خوشحال شدن ولی اون یه تبریکم نگف
اووف جوش آوردن یادم میوفته🤦‍♀️
مثلا ما با پدرشوهرم اینا رفتیم خونه بابابزرگ شوهرم،الان مادرشوهرم میشه عروس اونجا با وجود این زنگ میزنن یه عروس دیگهشون بیاد کارا رو بکنه برای ما ناهار شام درست کنه. چرا؟ چون بنده خدا همیشه هر موقع اومده رفته توی آشپزخونه غذا درست کرده واسه اینا. حالا هر مهمانی بیاد زنگ میزنن اون بیاد کار کنه. دیگه زنگ نمیزنن دختر اون خونه بیاد زنگ میزنن عروسه بیاد
وا از خودتون شروع کنید😐خودتون بلندشید غذا درست کنید بگید بهشون خودمون میتونیم درست کنیم گناه داره اونم بنده خدا از مهمون زده میشه، یا یه روز مریضه نمیتونه دلم به حالش کباب شد😐
من که رده دوم عروسا میشم. تا عروس اول هست من چمه 🤭
تازه من اولین عروس نوهشونم. سوگلی حساب میشم. مادربزرگه نمیزاره حتی ظرفا رو ببرم توی آشپزخونه
نمیگم تو پاشو همون مادرشوهرتم یه تکون به خودش بده، هر کدوم یه طرفه کارو بگیره یه ساعته همه چی حاضره
این دقیقا جاری منه😂😂😂
پسر منم تنها نوه پسری تو خانواده شوهرمه
بعد از 8 تا دختر بدنیا اومده
وقتی زایمان کردم خواهرشوهرا جاریا مادر شوهر همه بهم زنگ زدن تبریک گفتن
ولی این جاریم حتی ی پیام خشک و. خالی نداد
الان بچم داره یکسالو نیمه میشه همه همون اول اومدن دیدنش این نزاشت برادر شوهرم بیاد😐
حتی تولدش ک بود کل خانواده شوهرم تو گروه تبریک گفتن فقط و فقط این جاریم هیچی نگفت
قبل از این رابطمون خوب بود اما از وقتی باردار شدم کلا از این رو ب اون رو شد نمیدونم چرا😐
بعد مادرشوهرت هیچی کمک نمیکنه؟
منکه دو ساله وارد خانوادهشون شدم مادرشوهرم که 30 سال اونجا خونه پدرشوهره باید بلند بشه کار کنه کار نمیکنه
نه. ادعای عروس بزرگیش میشه
طفلی برا همین میگم افراط و تفریط تو هر کاری خوب نیست
اینا دارن از خوبی اون بنده خدا سواستفاده میکنن نمیدونن وقتی کاری براشون انجام میده از سر لطفه نه وظیفه
البته خودشم مقصره مگه کلفتشونه کدتا زنگ میزنن میزه چند بار ک ی بهونه بیاره میفهمن ک دلخور شده
پس همین منوال رو برا تو هم در نظر میگیرن مهمون رفت خونه اشون زنگ میزنن سحر فلانی اومده بیا غذا درست کن پذیرایی کن😂
سعی می کنم در برم 🙄فعلا باردارم. تا دوسال بچه کوچیکه. ان شاء الله تا بعدش خدا کریمه
خواهرشوهرم الان 15 سالشه تا سه دیگه 18 ساله میشه میتونه راحت کار کنه🤭😂
خب خداروشکر من تنها نیستم😂😂😂
اینقده این مدت از نوزاد دختر بد گفته و فلان
مثلا دخترا کولیک و رفلاکس دارن تا ۶ ماه بیچارتون میکنه و من فقط نگاش میکنم😬😂
من طفلی برادر شوهرم اینقده خوشحاله داداشش داره بابا میشه ولی جرئت نداره جیک بزنه ، حتی تبریک که میخاست برا دختر بودنش به شوهرم زنگ زد حضوری همینجوری معمولی تبریک گف
رابطمون بد بود از موقع بارداریم خیلی بدتر شده🤦‍♀️🤦‍♀️
خداییش نمیدونستم جاری ها اینقدر بدن
از یه طرف اون عروس دیگم مقصره ، یه بار به اینا بگه خودتون بکنید من نمزتونم اینام جایگاهشونو متوجه میشن
دیگه دیر شده
زنگ میزنن میشورنش
قهر و دلخوری پیش میاد
همونجوری ک اون بنده خدا در رفته تو هم میتونی در بری😂😂😂
ولی همیشه سعی کن یه حد تعادل رو رعایت کنی
نه کامل بشین نه خودتو هلاک کن
یکمم سیاست زبونی داشته باشی اوکیه
فعلا تا جاری نیومده جام خوبه. 👌🏻
برادر شوهر من بارها سر این موضوع با زنش دعوا کرده خبرشو دارم
حتی برادر شوهر کوچیکه ام قشنگ شسته پهنش کرده ک اگه بخوای بین داداشا جدایی بندازی ی جور دیگه باهات برخورذ میکنم
اما این ی غرور کاذب داره ک. نمیخواد اشتباهشو قبول کنه
به خدا خوب و بد داره🤦‍♀️
همونجوری ک خواهرشوهرم میتونه بد باشه
من از موقعی ک ازدواج کردم یکی از زوجهایی ک باهاشون بیرون میریم صد درصد خواهر شوهرمم هست چون اصلاا کاری ب کسی نداره
ولی کسی جرئت نمیکنه به جاریم زنگ بزنه از بس همه اذیت میشن موقعی ک اونا هستن
جاری خوبم داریم
من میگم ک من ی جاری دارم باور کن مثل خواهره برام خیلی با اخلاق و. مهربونه
البته من کلا متاسفانه یا خوشبختانه جاری هامو چند ماه ی بار میبینم. چون ی شهر دیگه ان
برادرشوهرم فقط بخاطر بچش باهاش راه میاد
همه جا زن صبر میکنه بخاطر بچش اینجا برعکسه
جاری من ازدواج دومشه حتی پسر بزرگش از شوهر سابقشه بعد هیچکی هیچ موقع به روش نمیارع و همیشع طلبکاره ، یه بار دعواشون شد راحت گف طلاق میخام برادرشوهرم کنار اومد
خوووووش به حالت
من جاریم از موقعی ک ما اومدیم خونه خودمون برا اینکه رو همه چی تسلط داشته باشه از یه شهر دیگ اومدن اینجا زندگی میکنن🤦‍♀️
خانواده پدری یکی از اشناهامون 8 تا برادر بودن 4 تا خواهر. بچه اولی 57 ساله میشه دیگه اختلاف شون دو سال دو ساله تا بچه اخری 36 سالشه. بعد عروس اولی سال 64 اومد توی خانواده درست همزمان با به دنیا اومدن بچه اخری. عروس دوم سال 69 اومد عروس سوم سال 73 اومد دیگه همینطوری یکی یکی پسرا ازدواج کردن دخترا ازدواج کردن. همه جاری ها عیدا جمع میشدن خونه پدرشوهر هر کسی یه تیکه کارو میگرفت کار میکردن یکی آشپزی، یکی تمییزی و نون میپخت همه بی منت بی غر کار میکردن خوب بودن باهم. رسید سال 87.پدربزرگ خانواده فوت میکنه. دو تا پسر اخری همزمان سال 88 ازدواج میکنن. دیگه با اومدن دوتا عروس اخری اوضاع خونه بهم میخوره. این دوتا میزنن کل رابطه فامیل رو خراب میکنن. جنگ بین جاری ها. جنگ بین عروس و مادرشوهر، جنگ بین عروس و خواهر شوهر و جنگ بین برادرشوهرا. کامل ریختنشون بهم. الان هر کدوم برادرا یه شهرن. دیگه هم دور هم جمع نمیشن مثل قدیما
من ۳ تا جاری دارم ۳ تا خواهر شوهر
همشون خوبن و چیزی ندیدم تا حالا ازشون
سلام من یه خواهر شوهر دارم ۳ سال از خودم بزرگتره خیلی باهم خوبیم راحتیم اما تازه جاری دار شدم خودم اخلاقم خوبه نه حسودم نه اهل دخالت نه حرف زیادی جاریمم تا الان زیاد نشناختیمش ولی تا حالا خوش برخورد بوده تا حالا سعی کردم خیلی خوب باهاش رفتار کنم تا بشیم مثل دوست باهم نه دشمن ولی بازم نمی‌دونم رفتار جاری با جاری چجوره 😄
برا من جاری کلا مهم نیست خوب باشه باهاش خوبم نباشه ام کاری ب کارش ندارم
نه بحث. میکنم ن قهر چون بنظرم اصلا ارزششو نداره ک بخاطرش خودمو ناراحت کنم
برا من در درجه اول مهم شوهرمه ک پشتمه و. هوامو داره بعدم پدر شوهرو مادر شوهرم ک حقو ب من دادن و همیشه بهم احترام گذاشتن و. خواهرای شوهرم ک هر دوشون خوش برخورد و خوش اخلاقن
بعد از همه اینا برادرای شوهرم ک از حق نگذریم هیچ وقت ازشون بدی ندیدم یکی از یکی بهتر مخصوصا اخریه
جاری کلا ی گزینه اس ک باعث. میشه زندگی یکنواخت نباشه برات😂😂😂😂
چیکار کردی بین جاری ها احترام پدر شوهر و مادر شوهر رو داری؟
من فقط همیشه سعی کردم ب خانوادم شوهرم احترام بزارم مخصوصاب پدر و.مادر شوهرم
وقتی میان خونم بهترین پذیرایی رو ازشون داشته باشم خودمو نگیرم بگو. بخند. کنم
واسه تولدشون کادو بخرم تبریک بگم و مهمتر از همه اینکه از کسی ب کسی دیگه بد نگم گله نکنم توقع بیجا ازشون نداشته باشم و سعی نکنم بین خواهر برادرا جدایی بندازم
همه اینا باعث شد وقتی جاریم حاضر نشد بیاد خونه برای دیدن بچم و کلی دلخوری تو خانواده پیش اومد همه طرف منو بگیرن و بخاطر من باهاش دعوا کنن
با اینکه اون فامیلشونه اما من هفت پشت غریبه ام
👌🏻👏🏻
منم دقیقا مثل توام
من خواهرشوهرندارم اما یه جاری دارم ک۶سال ازم‌کوچیکتره اما سیاستش اندازه یه زن ۴۰سالس
بس ک از مامانش خط میگیره
اوایل گفتم خواهر نداری بیا مثل خواهر باشیم،هرچقد بهش خوبی کردم حالیش نبود
منم دیگه بی تفاوت شدم نسبت بهش،نه جرو بحثی نه صمیمیت بیش ازحدی.کاملا عادی ام

سوالات مشابه