Ooma
پرسش (1400/04/19):

بچه ها بیاین همه چی فهمید

سلام بچه هایادتون از خیانت همسرم گفتم باهم حرف زدیم و همه چی گفتمش گفتم همه چیتون خوندم خبر داذم امروزم بردمش دم ذر دادگاه گفتم طلاق میخام ترسوندمش ولی ذیدم بازانلاینن گفتمش،همه چیتون دارم از همه چیتون عکس دارم تهدیدش،کردم وگفت شرمتدع ام بلخشید و قول داد دغاکنین ادامع دار نباشع که واقعا کم اوردم

خب وقتی آنلاین باشن دلیل نمیشه با شوهرت داره پیام میده
جفتشون اخه دخترع تا شوهرم اومد دیگ انلاین نشد
حالا که خوده شوهرت گفته تموم شده اعتماد کن، دیگه به روش نیار، ولی یه جوری که شوهرت نفهمه مواظبش باش
مواظب شوهرت باش دورا دور فعلا اعتماد کن ببین چیزی دیگه ازش میبینی یا نه
این چیزا خیانت های مجازی در این مملکت طبیعی شده و دادگاه هم طرفه مرده حتی اگه خیلی عذر میخام روهم ببینی و فیلم بگیری دادگاه میگه دونفر شاهد بیار فقط بهش توجه کن و حواست بهش باشه
نمیشه الان ک حرفت رو گوش میکنه برید مشاور؟
اون برنامه رو از گوشیش پا کن
سلام واقعا خدا کمکت کنه خیلی سخته اینجور مسائل .
امیدوارم شوهرت ادم شه .
منم نمیدونم مردها از زندگی چی میخوان . اگه میخواستین به کثافت کاریاتون ادامه بدین چرا ماها رو بدبخت کردین 😢
دوست عزیز ان شاالله توبه کرده باشه شوهرت .
عزیزم زندگی خودته
ولی من بودم عمرااااا بع مردی ک خیانت کنه بهم دوباره اعتماد کنم قیدشو میزنم واسه همیشه
وقتی من باشم و چشش یکی دیگه رو بگیره باید فاتحه این رابطه رو خوند
نمیشه اینطوری برداشت کرد، به هر حال هر آدمی اشتباه میکنه، اینم بنده خدا گول خورده وسوسه شده اشتباه کرده نمیشه سر یه اشتباه زندگیشونو خراب کنن. زن و شوهرن میخوان تا اخر عمر کنار هم باشن. عشقشون زندگیشون ارزشش بیشتر این حرفاست که هر کدوم اشتباه کردن سریع زندگی رو بهم بریزن. هیچ وقت تا توی موقعیتش قرار نگرفتین قضاوت نکنین. به هر حال گذشت توی زندگی زناشویی باید باشه
والا ما جرات نمیکنیم نظر بدیم صاحب تایپیک چیزی نمیگه بقیه جبهه میگیرن
من گفتم زندگی خودته
نظرا متفاوته یکی مث من قید این رابطه رو میزنم دیگ کاری ب بقیه ندارم
منم اولش این فکرارو میکردم...ولی وقتی در این موقعیت قرار گرفتم
و تا جدایی و دادگاه وکیل رفتم
و بعد دیدم دارم نفس خودمو از جسمم بیرون میکشم عین مرده متحرک بودم چون به شدت دوستش داشتم.و کنار اومدم و زندگیمو کردم
با اینکه کارم اشتباه بود
شوهرم رفت داخل یه مسجد وضو گرفت دست رو قران گذاشت...اعتماد کردم خورد شدم اون زمان به سختی به زندگی برگشتم
ولی بعد یکی دو سال بازم بهم خیانت کرد...
بار دوم ک دیدم قرص خوردم خودمو بکشم ولی زنده موندم
بار سوم ک دیدم ک دیگه برام عادی شده بود
تنفر هنگام دوست داشتن شدید تنها حسی ک من عمیقا حسش کردم...
بعد مدت ها اذیت کردن من
همه ی دکترا جوابش کردن ک دیگه به هیچ طریقی از خودش نمیتونه بچه دار بشه
یه مدت خودش گریه کرد و خانوادش گریه کردن به حالش
دور و اطرافیان من میگفتن خدا جواب تورو داد
هر کسی که بود خودشو جمع میکرد و به خودش میومد و راهه زندگیشو درست میکرد..
اما همسر من بدتر شد
دیگه راحت با هر زنی هر قرار ملاقاتی میزاشت هر طوری ک شده خودشو خالی کرد بیرون
برام بی اهمیت شده بود...و بی اهمیت هست
ولی تازگیا کتکم میزنه
دو سالی میشه کتکم میزنه
سره خیلی چیزای کوچیک
بعد از خیانتش
بعد هر کتک خوردنم
صد بار میاد عذر خواهی میکنه
صد بااار قسم میخوره به ه چیزی ک فکرشو کنی
ولی بازم کار خودشو میکنه...
امروز قسم میخوره فردا باز کتک میزنه و التماسای دیروزش یادش میره
میگن با محبت درست میشه من هر کااااری ک فکرشو کنید کردمو درست نشد
و با امید به خدا فردا صبح ک شنبه هست میخوام برم ازش شکایت کنم بخاطر کتکی ک پنجشنبه شب خوردم
و بعد برای جدا شدنم در خواست میدم.چون کلا نمیتونم بچه دار بشم ازش و یکی از مورد های سند ازدواج اینه بعد پنج سال بچه دار نشدن همس و مشکل داشتن و عقیم بودن میشه جدا شد

سوالات مشابه