با تاخیر یک هفته ای، ولادت با سعادت سیدکارن رو به همه تبریک میگم😍😍😍

سلام

آقا سید کارن ماهم در تاریخ 21 اسفند ساعت 5 و نیم صبح با وزن 3700 و قد 51 به روش سزارین اورژانسی با بی‌حسی اسپینال بدنیا اومدند❤️❤️🥰


با درد رفتم و بستری شدم برا طبیعی، ولی نوارقلب خوب نبود،
سونو اورژانسی نوشتن که نتیجه افتضاح بود، سریع سزارین شدم

ولی خودش میخواست اعزامم کنه بیرجند، که نوارقلب خراب شد و سونو هم آب دور بچه هیچ😰

مشخص شد چسبندگی مثانه و رحم داشتم😬 و اگه طبیعی می آوردم احتمال ترکیدن مثانه ام بود🤦‍♀️🤦‍♀️
اونم تو این شهر

دکتر وقتی فهمید که اندومتریوز داشتم، شاکی شد که اصلا نباید تا 41 هفته و 2 روز نگهم می‌داشتن، باید همون 38 هفته بچه رو برمی‌داشتن و اینجا هم نباید برا زایمان میموندم و اینا

موقع عمل خم بچه ام رو که آوردن بیرون خیلی گریه اش ضعیف بود و دیر آوردنش پیشم
دکتر گفته بود به همسرم که
اگه یه ساعت دیرتر عمل میکردیم بچه رو از دست می‌دادید و خودم همسرتون معلوم نبود 🥺🥺😱
چون بچه کلا هیچی آب نداشته دورش و فقط پی پی بوده و به قول دکتر از تو لجن درش اوردیم😱😰😰
منم شدید به خونریزی افتادم بخاطر این چسبندگی و رعشه وحشتناکی گرفته بودم که تو اتاق عمل میگفت دکتر
اینو یه کاریش بکنید که مویرگهاشم خونریزی داره میکنه نمیتونم بخیه بزن😱

خلاصه عمل خیلی عجیبی بود برام 😰 انشالله هیچکی همچین سزارینی رو تجربه نکنه هیچ وقت🤲🤲🤲🤲

تا یکشنبه ظهر بستری بودم و 4 نوبت آنتی بیوتیک میگرفتم هر نوبت سه مدل، بعدشم مرخص شدم
و خونریزیم روز سوم دیگه کم شد و فقط نواربهداشتی کمی کثیف میشد.
ولی همش احساس می‌کردم یه چیزی وسط پاهامه😬
که گفتن با خودم، شاید چون خیبی وقته نواربهداشتی نمیزارم و اینا خیلی بزرگ هستند اینجوری به نظرم میاد

بعد که رفتم خونه، دوشنبه صبح که دیگه نوارنداشتم، بازم حس کردم همونجوریه، تو آینه نگاه کردم دیدم که به طرز وحشتناکی واژنم و لباش و کل اون محدوده کبوووود و ورم کرده است وحشتناک
نمیدونستم از کس اونجوری، عصر رفتم پیش دکتر و اونم معاینه کرد و سریع بستری نوشت🙄🥺
دوباره برگشتم بیمارستان و فهمیدیم بخاطر خونریزی زیاد هماتوم گرفتم و روی مثانه لخته خون هست، که باز شروع کردن آنتی بیوتیک و اینا دادن،
هنوزم بیمارستانم🥺 و هنوزم متورمه ولی کبودیش خیلی خیلی کم شده
اصلا احساس میکنم دچار افتادگی مثانه شدم بس که افتاده پایین

نی نی رو کلا نتونستن بهش برسم
اول که درد داشتم و نمیتونستن بهش حتی شیر بدم، چون نوک سینه نداشتم و نمیتونست بخوره دیگه شیرخشک دادمش و آب قند و از این چیزا🙄🙄
یه روز اومدم خونه باز دوباره برگشتم
الان بچه ام یک هفته اش شده و من اندازه یک روز هم نداشتمش🥺🥺😭😭😭😭

حتی نمیتونم بهش شیر بدم، چون سینه نمیگیره
الان بیمارستان براش هر 3 ساعت شیرمیدوشم و میزارم کنار تا همسرم بیاد براش ببره خونه بخوره، با دستگاه میدوشم که تو بیمارستان هست
برا همین الانم سفارش دادم برام یک شیردوش خریدن بیارن تو خونه داشته باشم تا سینه بگیزه، خیبی شیرخشک ندم بهش



ولی بچه ها
حتما سونو چسبندگی رو برید بدید تو بارداری، مخصوصا اگه تجربه اش رو داشتید یا مثل من اندومتریوز داشتید، که اینقدر عذاب نکشید

من 9 ماه هیچی اذیت نشدم

ولی کل این یک هفته رو درد کشیدم، اصلا نتونستن به بچه ام برسم، شکمم بخاطر اون همه مدفوع نی نی و خونریزی، دکتر میگه خیلی دیرتر جمع میشه و بخاطر چسبندگی اصلا افتادگی داره پایین شکمم، که خیلی افثضاح شده

حتی نمیتونم به پهلو بخوابم که شاید سعی کنم نی نی ر و شیر بدم🥺

همه کاراش رو مادرهمسرم انجام میده و خواهر کوچیکم اینجا بالاسری هست و همسرم در رفت و آمد بین کار، خونه، بیمارستان 🤦‍♀️

حتما یه دکتر خوب پیدا کنید که اینقدر بیخیال از کنار این مسائل رد نشه، بخاطر اینکه شانس زایمان طبیعی بهت بده.
من طبیعی میخواستم، کلی کلاس رفتم و براش هزینه کردم، ولی آخرش به بدترین حالت ممکن سزارین شدمی
بازم خدارو شکر گل پسرم حالش خوبه