Ooma
پرسش (1399/10/15):

مادرا شما هم یوقتایی کم میارین یا فقط من اینجوری ام😔

مادرا بیاین یکم حرف بزنیم خیلی دلم گرفته احساس میکنم کم اوردم😔😔😔😔😔😔😔

سلام چی شده
اصلا فرصت نمیکنم به خودم برسم یا یکم وقت برای خودم بذارم
نمیخوام ناشکری کنما بخدا ،ولی خسته شدم
عزیزم من همین مشکل رودارم ولی چه میشه کرد
عزیزم ناشکری نکن من دوقلودارم اصلا نمیتونم دستشویی برم ولی تحمل میکنم کم کم بهترمیشن
بعد همش فکر میکنم اگه یوقتایی از بچه داری خسته میشم مامان خوبی نیستم😔
من بدترم .تازه دخترم شب روز گم کرده اسیرم
واقعا سخته؟🤣
من تصورم اینه ک بچه همش خوابه🤣
نخند نوبت توهم میسرسه مامیخندیم
تا میتونی بخواب
اووو تو ۳ تان ماشالا
۶ صب بیدارم بخدا
بخدا ناشکری نمیکنم ولی اصلا به هیچ کاری نمیرسم حتی یوقتایی نمیرسم غذا درست کنم
میگذره عزیزم الان که باید بهتر باشه شاید مشکلی داره
بیقراره یاعادت کرده بغلت باشه
من شب تا صبح بیدار بودم دوران بارداری کلا خیلی کم میخوابیدم،وقتی بچه ام دنیا اومد تا ۳ ماه پلک رو هم نمیذاشت باورت میشه اصلا نمیخوابید
خب همه مامانا یوقتایی خسته میشن طبیعبه
من فقط روزی سه چهار مرتبه اسباب بازی های پسرمو از وسط جمع میکنم
ی استخر توپ داره ک تا صبح چشماشو باز میکنه اول میره اونو خالی میکنه بعد میره😑😐
یوقتا فرصت غذا درست کردنم ندارم
نه نق نق میکنه میگه همش باهام بازی کنم و پیشم باش
باز من شانس اوردم خونم روبرو خونه بابامه
یوقتا میرم میزارمش اونجا میام ب کارام میرسم
نه از دندونش
خداروشکر من دخترم بزرگم هفت سالشه باهاشون بازی میکنه
نه اصلا
فقط زندگیت کن فیکون میشه 😃😄😅
اگه برا دندوناش باشه که بچه خیلی داره اذیت میشه بهش حق بده
بغلش کن نوازشش کن هیچی سختتر از دندون درآوردن نیس برای بچها گناه دارن
سلام
چرا ، من که سه تا دارم چی بگم
بذار دوره دندوناش بگذره خوب میشن
کار خونه و کارای خود آدم همیشه هست هیچ وقت تمومی ندارن
فقط دوسه ساله بچه بزرگ بشه جبران میکنه عصای دستت میشه.
من که الان فقط زندانی شدم باور میکنید 11ماهه خیابون هم نتونستم برم اصلا یه وضعی بعد زایمانم افسرده شدم الان یه کم بهتر شدن خودشون تا درباز میشه دلشون میخواد برم بیرون
میگم بچه داری سخته ولی ن ایطور ک میگین حتی نمیتونین غذا درست کنین..
پس چرا من هیچ وقت عقب نیفتادم
نه بابا سخت نیست بعضی ها شلوغش میکنن
من که وقتی بچه هام دنیا اومدن ماه دوم به بعد ساعت 7بعدازظهر ناهارشامم یکی میشد
منکه فکر میکنم دوماه اول کمی سخت باشه بعدش اصلا
اوووه
همه بچه ها مثل هم نیستن ممکنه بچه های شما اروم بودن کاری ب کار شما نداشتن شما راحت کاراتو انجام میدادی
عزیزم یه بچه میبینی خیلی آرومه یکی هم میبینی همش بیداره بی‌قراره
اصلا ایطور نبود بخدا ایقد شیطون و فضول
من پسرم کلاس اوله صبح ده تا ۱۲ کلاس آنلاین داره ، بعد از ظهر هم باید باهاش تمرین کنم ، تکالیف هم برای شب ، با دو تا دیگه ، هم برای خودمون غذا درست میکنم هم پدر شوهر و مادر شوهرم ، سعی میکنم خودم و قوی بگیرم
منم همینطورم وااای بعضیا وقتا داد میزنم
ی سری عصبی شدم گفتم خدااایا این چ عنی بود من خودمو کشتم برا بچه😂😂بعدش پشیمون شدم ایقد بوسش کردم از خدا هم معذرت خواهی کردم😂
هنر مادر بودن ب قوی بودنشه
بچه بزرگ داشته باشی خیلی خوبه کلی میتونه کمک حالت باشه
😂
😂
هیچ کاری خوشتره بچه نی بخدا
وقتی میخنده همه چی یادم میره خودمو جر میدم روش😂
اره واقعا ایقد شیرینه ک نگو
بچه داری درسته ک یوقتا سخته اما واقعا شیرینه
مخصوصا وقتی برات دلبری میکنه دلت میخواد بمیری براش😍
عزیزم وقتی بچه ات کولیک و رفلاکس داشته باشه وقتی بدنیا میاد و اصلا نخوابه و تو از شدت بی خوابی زیر چشمات گود افتاده باشی و توی یه شهر غریب باشی و هیچ کس رو نداشته باشی اونوقت اره نمیرسی حتی غذا درست کنی
نه خواهر جان پسر من ۷ سالشه دخترم ۴ یکسره به سرو کله هم میپرن😔سر کنترل تی وی ، اسباب بازی، لوازم تحریر، همه چی یه سره باهم دعوا و کتک کاری دارن ، اعصاب نمیذارن برا ادم
درکت میکنم عزیزم منم پسر اولم همین طور بود ، تجربه هم نداشتم ، خیلی سخت گذشت، میگذره این روزها آبجی جان.
عزیرم خونه رو زیادم مرتب نکن تا شب که خسته شی .وقتی بیقراری میکنه بشین باهاش بازی کن تا خسته شه خودش بعد بخابه وقتی خوابید یه غذای ساده دم دستی بذار به شوهرتم توضیح بده تا چند وقت بخاطر شرایطط نمیتونی غذای انچنانی بذاری..شبم که خوب بچت ریخت و پاشاشو کرد یگم مرتب کن .به همین راحتی
چون نمیتونی همزمان با بچت بازی کنی خونم مرتب گنی غذام بذاری نه اون بچه لذت می بره نه خوب ب کارات میرسی خستم میشی .صبح زودترم پاشو یع شونه بزن همین
عزیزم بچه ی اول همینجوریه. تا آدم خودشو با بچه وفق بده طول میکشه.
الهام تو آینده منی😪
همیشه از این مترسم فردا وقت نکنم حتی موهامو شونه کنم
وای خدا نکشدت چقدر خندیدم
چقدر خوبه هستن کسایی که ادمو درک میکنن نه دوستانی که باورشون نمیشه حتی نمیرسیم غذا درست کنیم
من خودم ته تقاری بچه آخر بودم هیچی هم از بچه داری هم نمیدونستم راهمم از دو تا خانواده دور یعنی یه شهر دیگه بیست روز بعد زایمان هم برگشتم خونم حتی بلد نبودم تب بچه رو بگیرم. چه روزهایی که گذشت و من گریه کردم. افسردگی گرفته بودم به شوهرم محل نمیدادم شوهرمم تا میدید یه جایی از بدنم کبوده میگفت تو به من خیانت میکنی. عزیزم اینا رو میشنیدمو دریغ از اینکه یکی همدمم باشه تا همین الان که بازم تنهام فقط خدارو شکر که دخترم کنارمه و همدمه تنهاییامه
عزیزم من هنوز بچه هام بدنیا نیومدن اما میفهمم چی میگی و واقعا به خودت افتخار کن که توی همچین شرایطی داری خودتو سرپا نگه میداری
عزیزم اگه کسی کمکت باشه سخت نیست من دست تنها بودم و خیلی برام سخت بود
منم مثل توام بچه اولمه سنی ندارم دلم میخواد برگردم‌روزای قبل ک دخترم نبود راحت میخوابیدم بعد مثل چیز پشیمون میشم😂
خواهرشوهرم یه بچه ۴ساله داره کل فامیل از دستش فراری هستن از بس شیطون و لجباز و لوس و یه دنده هست و حتی مادرش از دستش روزا گریه میکنه تازه توی این شرایط یه بچه یه ساله هم داره که خداروشکر ارومتره نسبت به اولی
راست میگه دوستمون من هم شب فقط خونه رومرتب میکنم که دیگه بچه ها خوابن چون که من هم وقتی جمع کنم دوباره میریزن پس جمع جور رو میزارم براشب
زیر چشماش گود و کبود و خیلی لاغر و ضعیف و افسرده شده دیگه جون نداره از وقتی فهمیده من دوقلو دارم میگه خدا بهت کمک کنه چون خیلی سخته
از همون اول کولیک رفلاکس با شوهرم شبا میزدیم تو سرمون اونم میگفت همش تقصیر توعه عجله داشتی برا بچه باورت میشه الانم شبا انقد غلت میزنه نمیخوابه وقتی ام میخوابه من خواب نمی رم😑اصلا فکر نمیکردم انقد سخته بچه داری😅
😂😂
هی خدا شکرت درسته بچه شیرین عزیزه ولی واقعا منم یه روزایی کم میارم دست تنهایی خیلی سخته بچه گناهی نداره ولی اینکه آدم فکر میکنه هیچ چی مثل قبل نمیشه واقعا کلافه کننده اس
بچه ها قدیما چجوری ده دوازده تا بچه پشت سر هم میاوردن و بزرگ میکردن
طبیعی زایمان میکردن و کلا بچه شیر میداد یکی هم توی شکمش بود
دهنمون اسفالته بخدا😂😂هنوز دندوناش وای خداااا🤤
تازه افسرده هم نمیشدت
قدیما نه رفلاکس بود نه کولیک مامانم میگه من 4 تا بزرگ کردم هیچکدومتون آنقدر قر نداشتین که تو از بچت میگی
واقعا راست میگه
بچه اولی با دومی بازی میکرد مثل دوقلوهای من که الان یکیش که یه جا بازی کنه اون یکی دنبالش بازی میکنن نگاه هم میکنن میخندن
در فکر و خیال سیسمونی هم نبودن🤣
وای الهام دلم ضعف رفت بازم بگو😍
ما تو همین یکیش موندیم ده تااا اووووه قدیمیا جون داشتن روغن محلی و غذاها مقوی ن ما ک مثل نی قلیون شدیم شیر میدیم بدن درد عین معتادا😁
بزاربیان بیشتر دلت براشون ضعف میره
من یه ماه رفتم پیش مامانم اخرش بهم گفت والله من ۶ تا بچه دنیا اوردم ۶ تاشون باهم با من کاری نکردن که بچه تو داره میکنه
اره غیر از اینکه بچه های خودشون رو شیر میدادن بچه های فامیل رو میدادن از بس شیر داشتن🤣😐
اووف منم همینطورم
ازصب که چشام باز میشه یه سره سرپام کار میکنم تا شب
تا میام یکم استراحت کنم و براخودم لم بدم پاهامو بکشم..بیدارمیشه یا پی پی میکنه
اصلا یه وضعیا
منم یادم نمیاد اخرین بار کی شونه به موهام زدم
خسته و افسرده و کسلم دائم
الهام تو شیر خودت رو بهشون میدادی یا نه؟
وای خوب خدا روشکر الان خوابشون خوبه بیشتر بیدار فضول دخترم باهاشون بازی می‌کنه به خاطر این من یه کم راحتم به دخترم میگم توخیلی حق به گردنشون داری چون واقعا خیلی کمکم می‌کنه
دقیقا شرایط منم همینه بخدا همه حموم رفتنام شده ده دقیقه ای
😂
یا خدا 😂😂😂
پارمیس جان قدیما همه تو یه خونه زندگی میکردن بچها تو حیاط براخودشون بازی میکردن
اوناهم که کوچیکتر بودن بقیه کمک مادر میکردن
اینارو همیشه مادرشوهرم میگه...میگه حتی برا ختنه بچهاشم نرفته همه کاری براش میکردن و تنها نبودن
دوسه ماه اول شیرخودم باشیر خشک بعد شیر خودم کم شد خشک شد دیگه فقط شیر خشک میخورن
منم مامانم وقتی دوقلو آورد ۷سالم بود یادمه همه به مامانم میگفتن خدا خیلی دوستت داشت که دخترت کمک دستته
حالا که دوقلوهای مامانم بزرگ شدن مامانم میگه حالا نوبت منه جبران کنم واطت
حمام که دیگه نگو
آره والا خیلی سخته ولی یخدا روشکر دخترم هست هربا پدرش می‌ره بیرون یا خونه مادربزرگش دهن من آسفالت میشه
مادربزرگ شوهرم دوازده تا بچه آورد بعد همیشه بهش میگم قدیما که کارا بیشتر بود چجوری این همه بچه رو بزرگ میکردی
من که شب حمام میکنم که خوابن عشق حمام دارن چون صداشون میپیچه توحموم
واییییی گوگولیا
الان بچه من وقتی بیدار باشه و تنهاش بزارم برم ت اشپزخونه
به محض اینکه نبینتم شروع میکنه به گریه کردن
ولی واقعا پلی جم به دادم میرسه
میزارمش داخلش برا خودش بازی میکنه
پارمیس جنسیت دوقلوهات چیه
مشکل اینه بچه من حتی وقتی خوابه غیر قابل پیش بینی،نصف شب میرم حموم یهو بیدار میشه می بینه نیستم چنان جیغایی میکشه که بیا و ببین منم بدو بدو شسته نشسته حوله تنم میکنم میپرم بیرون
اااخی
خیلی خوبه ها...ولی خیلی وقتا مادر کم میاره
دست تنها خیلی خیلی بده
دخترم بازیگوشه و نق میزنه ولی خواهرزادم ک هم سنشه ارومه حتی دختر دوستمم ارومه همه مث هم نیستن
اوووف کاملا درکت میکنم
عزیزم اینم مشکلات مادرها هست دیگه
سونو ان تی گفت معلوم نیست و منتظرم ۱۸هفته برم آنومالی ببینم چی میگه
الهام جون میشه بگی علایمت چجوری بود که دوقلوهات پسر و دختر بودن
منم ب کاری نمیرسم حتی میخوابه هم خوابش سبکه ی کاری کنم سریع بیدار میشه
بخدا یوقتایی خیلی کم میارم
میدونم عزیزم فقط کاش اطرافیان درکمون کنند
وااای مث من
مجبوری قبل اینکه بخوابه تلوزیون روشن میکنم با صدای بلند تا خواب رفت با صدا از جا نپره
منم کم میارم شبا هم تا صب وصل میشه ب سینه
من ویار خاصی نداشتم فقط ماهای اول به شدت افت فشار داشتم معده ام سنگین بود هیچی نمی‌خوردم ولی انگار یه کوه توشکمم بود
من تو اپارتمانم نمیشه تلویزیون روشن کرد گذاشت زیاد
آره والا من بیشتر مواقع سر این موضوع باشوهرم بحثم میشه که چرا درکم نمیکنه
من گاهی مجبورم بزارمش گریه کنه تا ی کاریه را انجام بدم
خیلی سخته
من حالت تهوع اصلا نداشتم و کلا ده روز بعد از آزمایش بتا که دادم دو طرف زیر دلم تیر میکشید الانم کاملا متوجه میشم که توی شکمم حرکت میکنن و یکیش ۱۰تا ضربان قلبش نسبت به اون یکی کمتر بود
مثلا من عصرها که به زور بچه ام رو سرپام میخوابونم بعد از کلی تلاش،خواهرشوهرم میاد بچه رو ببینه انقدر انگولکش میکنه تا بیدار شه اونم میفته به گریه بعد خواهرشوهرم میده دست من میگه وقتی گریه میکنی مال مامانتی و بعدم میگه خب من دیگه برم و منم میمونم با بچه ای که بدخوابی هم بهش اضافه شده
یه کم چهار دست پاراه برن بهتره دیگه خودشون همه جای خونه میرم بازی میکنن
اونی که ضربانش کمتره زیاد شیطونی نمیکنه ولی اون یکی خیلی تکون میخوره
از چه ماهی میتونن چهار دست و پا برن
بزن تو سرش خداراشکر کسی نمیاد خونمون
والا میره و نق میزنه دختر من وقتی بتونن بشینن خوبه بهتر میشن
دختر بدی نیست از دوست داشتن زیاده ولی خب اصلادرک نمیکنه
من دخترم 7ماهه حرکت کرد ولی پسرم 9ماهه حرکت کرد
اخه من اصلا حوصله ندارم ک یکی هم بیاد اینجوری کنه
اها پس تفاوت دارن
خداروشکر خانواده شوهرمن فهمید ه هستن
منم خداراشکر میترسن نمیان
مادرشوهر و پدرشوهرم که ماهن ،خواهرشوهرم دختر بدی نیست فقط درکی از این مسائل نداره منم منتظرم خودش بچه دار شه بفهمه
مجرده احتمالا ک درک نمیکنه باید تو این شرایط باشه تا درک کنه
نه تازه چندماهه ازدواج کرده
خونشونم توی کوچه ماست
من دخترم یکم 4دست وپامیره اما نمیدونم چرا خودش خسته میشه نمیتونه برگرده
هرچند میدونم خودش اگه بچه دار بشه انتظار داره من برم کمکش کنم،بخدا خودش حتی یه بارم نیومده کمک دستم فقط گریه بچه رو درمیاره بعد میده دستم
پ بی تجربه بخاطر همینه از طرف بچه داداش خیلی عزیزه
اره میدونم چون کلا یه دونه خواهر و برادرن ،برای همین خیلی بچه برادرش رو دوس داره منم بخاطر وهمین حرفی نمیزنم دلش بشکنه
ولی از شوهرت بخواه ک بهش بگه کارش اشتباه بچه بدخلق میشه عصبی میشه شاید تکرار نکرد
نمیحوام کدورت پیش بیاد
شاید باورتون نشه اما سه ماه بعد عروسی خواهرشوهرم اومد و چندماه با ما موند و بخدا حتی اتاقی که در اختیارش گذاشته بودم خودم جمع و جور میکردم دست به سیاه و سفیدم نمیزد و غیر مستقیم از غذاها ایراد میگرفت اما حتی ذره ای جوری رفتار نکردم که یوقت معذب شه
عزیزم همه این مشکلاتو داریم بخدا
تعجب میکنم از کسایی که قضاوت میکنن
ن تنها بچه ها مثل هم نیستن بلکه خود مادرها هم مثل هم نیستن چه از لحاظ توان جسمی چه روحی
اصلا بگو بچه آروم ساکت ولی من خودم شخصا افسرده شدم دیگه خداروشکر دخترم اذیت کن نیس ناشکری نمیکنما اما آدم واقعا گاهی کم میاره من ۴۸ساعت کامل با بچه تنهام تا شوهرم برگرده و راه دور از خونوادمم
خدا کمکمون کنه
کاملا موافقم باهات عزیزم بچه ها باهم فرق میکنن،مادرا هم شرایط متفاوتی دارن
عزیزم واسه این بود بچه های جدید رو میدادن به بچه بزرگتر نگه داری میکرد
میدونم همه به یه نحوی گیریم اما خب یوقتایی ادم کم میاره با خودم میگم مادرای دیگه خیلی قوی ان و من مادر ضعیفی هستم
خستگی و کلافه گی به کنار،می شینم خودمو سرزنش میکنم که من حق ندارم اینجوری باشم 😔😔😔😔
من دخترم ارومه ولی هرچی دم دستش باشه چپه میکنه سرسفره دودستی ظرفامونو میچسبیم😂😂این اخلاقش فقط بده
دختر من بشدت لگد میزنه نمیدونم چرا😅😅😅کلا هرچی که در دسترس پاهاش باشه هدف میگیره
بچه ان دیگه وقتی بزرگ شن دلمون واسه همین کاراشون تنگ میشه
موافقم
من از هفته بعد میخوام حریره بادوم براش درست کنم و هفته بعدش سوپ،فقط اینکه از هفته بعد میتونم دو وعده بهش بدم؟یه وعده صبح یه وعده عصر؟صبح فرنی و عصر حریره
حالا شیش ماهشه بزار بزرگتر شه😂😂
و هفته بعدش سوپ.فقط نمیدونم سوپ رو چجوری درست کنم براش و چیا توش بریزم؟پوره هویج و سیب زمینی هم نمیدونم

سوالات مشابه