Ooma
پرسش (1399/09/01):

داستان زایمانم که خیلی سخت گذشت

سلام خانومای گل بلخره منم زایمان کردم تاالانم وقت نمیکردم بیام اوما قبل ارهرچیزی بگم برای همتون دعاکردم😊
من توانتخابم زایمانم شک داشتم ک اخرش تصمیم ب سز گرفتم رفتم بیکارستان یک روزقبلش منوبستری کردن فرداصبحش رفتم اتاق عمل استرس کم داشتم ولی وقتی برام امپول بی حسی زدن استرسم شدیدشد یدفعه ترسیدم که پاهام بی حس شده بودن انقدربرام وحشتناک بودک کمرم حس نداشت احساس کردم فلج شدم اونجاحالم بدشد گریه میکردم منو بیهوش کنیداصلایه وضعی 😭وقتی به هوش اومدم سرم گیج میرفت پسرم بدنیااومده بوداوردنش روی سینم گذاشتنش خیلی حس خوبی بودولی خیلی گیج بودم خلاصه بدش گردن دردشدیدگرفته بودم ولی راه رفتم یکم بهترشدم خیلی بهم سخت گذشت ولی خب گذشت فقط خیلی پشیمونم که چرااز بی حسی ترسیدم چراازاولش نگفتم بیهوشم کنن که اینجوری بشه. ببخشیدطولانی شدامیدوارم که همتون بسلامتی زایمان کنین🤲🥰قسمت همه ی چشم انتظارا🤲

مبارک باشه
به سلامتی
مبارک باشه گلم خداروشکر بسلامتی زایمان کردی درد کشیدی ولی نی نیتو میبینی درد خلاص میشه😍
مبارکت باشه
به سلامتی قبل کرونا دکترم همیشه به بیمار اگه استرس و اضطراب دارین بگید بیهوش کنم نه بیحس🤣
مبارک‌باشه خدا حفظش کنه
نگه زایمان طبیعی اجباری نیست ؟
چطوری خودتون تصمیم گرفتین که سز بشین
مبارکا باشه سمیه جونی😍😍
مبارک باشه
مرسی دوستان
توشهر ما سز اختیاری وجود نداره . کدوم شهرید
مبارکه. واسه منم دعاکن ازته دلت مشکلاتم حل بشه و بارداربشم
تهران
مرسی عزیزمانشالله ک هرچ زودتربارداربشی گلم

سوالات مشابه