Ooma
پرسش (1399/08/11):

خانما بیاین خسته شدم دیگ چیکار کنم

سلام من قبلا هم تاپیک زده بودم که شوهرم با همه خوبه حتی این خونمون هنوز یه ماهه اومذیم با همه زودی جور شده با همه رفیق شده که داداش خودم که یه عمره این منطقس اینطور با همه صمیمی نشده اما شوهرم با خانوادم خودشو ناراحت میگیره نه صحبتی نه توجهی نه تعارفی نه صمیمیتی.بخدا الان بابام بنایی دارن خونه بابامم دو قدمیمه نمیره یه سر بزنه.وقتی بابام میان خونمون این میره اونطرف با پسرم سرشو گرم میکنه ماهمه اینطرف نشستیم بابامم هی باهاش حرف میزنه این یا ج نمیده یا سرد جواب میده جدیدا هم هیچ ناراحتی بینشون پیش نیومده.دیشب از شوهرم پرسیدم چرا اینجوری هستی وقتی اونا انقدر باهات خوبن تو چرا انقدر سرد و بد برخوردمیکنی در جوابم میگ بخاطر زمان عقد که انقدر بابات عذابم داد و اذیتم کرد.😔زمان عقد منم ۸ سال پیشه این از اونموقع کینه به دل گرفته دلیل همه کاراشم همین بوده.درسته اونموقع یه ناراحتیایی بوده بینشون حالا اصلا تقصیر کار بابام اما بنظرشما درسته از هشت سال پیش کینه به دل بگیره اونم وقتی انقدرر خانوادم خوبن باهاش.میگه خانوادت چون دیگ الان قدرت دست منه خوبن بخاطر اینکه بیان و برن خوبن😐بخدا اژ دیشب دارم دیوانه میشم من چیکار کنم خیر سرم پسرخالمم هست.هر سری هم که بابام میاد خونم بعد که میرع بهم میگ چرا شوهرت اینطوریه نکنه دلش نمیخاذ ما بیایم منم خجالت میکشم.بخدا بین منو خانواده شوهرمم خیلی نازاحتی پیش اومده اما من بخاطر شوهرم همه رو فراموش کردم با اونا از خانواده خودم بهترم.چون معتقدم کسی که همسرشو بخاد باید خانوادشو هم بخاد.اما شوهرم اینطوره بخدا دلم سرد شده

به قول شوهرم این بحث های قبل عروسی و عقد به جرات میگم تو همه ی خانواده ها هست
شوهر من که میگه فقط توو خانواده شما بود این حرفا
دست رو هر دختری میذاشتم دو دستی تقدیمم میکردن
ولی خانواده تو اذیتم کردن🤣
یه چیزایی از دل آدم بیرون نمیره عقد منم شیش سال پیش بود ولی هنوز کارای پدرشوهرمو یادم نرفته و نمیبخشمش چون بهترین روزای زندگیمو زهر کرد برام
منم میگم خب دست میذاشتی رو بقیه، مجبور نبودی دست بذاری رو من😁🤣
اعتماد ب سقف خخخخ
دور از جون شوهراتوت،اعتماد به نفس این مردا رو اگه خر داشت الان سلطان جنگل بود😂
آره خود شیفتگی داره بد جورررررر
ولی با این خودشیفتگیش دلش قلاب شده بود به من و هیچ جوری ول نمیکرد
کدوم خانواده ای میاد دخترشو سریع بندازه توو بغل خواستگاری که به قول خودش میگه بهترینم
من ندیدم کسیو مشکل نداشته باشه حداقل تو فامیل ما بحث بوده😂
شوهر من میگه فقط تحقیقو حق میدم که بالاخره خانواده دختر بکنن ولی مهریه معنی نداره!!!!!!
خداروشکر ما سر مهریه نبود😂دو یه ربع مهریه رو نوشتن تموم شد هرچی بابام گفت اونا قبول کردن😂
من نمیدونم برای دختر خودش که داره میاد آینده همینه طرز فکرش🤣
مهریه ی خواهراش همین چهارده تا سکه اس؟
خب دیگه شوهر من پررو بود هی چک و چونه میزد
نخیر 🤣
میخاس بگی جهازم معنی نداره
مرسی ابجی گلم
شوهر من گفت قراره زندگی کنم قرار نیست خم به ابرو زنم بیارم به فکر طلاق باشه،بابامم گفت اگه دخترم تو خونه اش اذیت شه هزارتا سکه مهرش کنم فایده نداره😂
منم مهرم 714نظر اونا چهاده تا بود اونوقت مهرخواهر شوهرم 700ولی خوب همون روز ای بحث تمام شد رفت
خب پس دیگه خیلی پرو بوده😂خیلی ببخشید اونجا که تو محضر دلت سوخت من خنده ام گرفت😂
وا قعیته
نه هنوزم که هنوزه میگه از بابات قرض بگیر برای ساخت خونه
بابات میلیاردره
باباهایی که پولدارن ،خونه برای دختراشون میخرن.اگه داشتی با هم میرفتیم داخلش زندگی کنیم ، یا اجاره میدادیم میرفتیم یه جا دیگه
منم میگم همین آپارتمانی که با کار خودم خریدم فروختم خرج ساختمان داریم میکنیم که قراره داخلش مشترکا بشینیم بَست نیست!!!!
شوهرم منم همینطوری همش میخواد مامان بابام برام ی کاری بکنن
پروووووووووعه چقدر پرووووووووووووووووو
آره والا پشیمونم🤣چون اشک تمساح بود
شوخی میکنم دوسش دارم بهم هم نارو نزده ولی خب حرف زیاده
زینب جان عزیزم انومالی رفتی؟؟؟؟بچت جنسیتش چیه
دودول داره😂😂
عه پسره
آره عزیزم
بعد میگم تو که پسری بابات یه خونه برا تو و داداشت نخریده الان باید مستاجر باشین
میگه بابام بیچاااارهههههه ندارههههههههه.اگه داشت دو دستی تقدیمم میکرد
دیدم تاپیک نزد برا انومالی کنجکاو شدم
ا سلام فاطمه...چطوری یادمه ی بار تو هم ی تایپیک زدی در مورد شوهرت...همین حرفارو زدی...الان در چه حالی😅
بابای اون بیچاره است .بابای من آبکش خانِ. پول بریزه توو دست دختر و دامادش. انگار دیگه بچه نداره
زینب جان هیچکس ب اندازه خانواده من ب داماد گیر ندادن و بدرفتاری نکردن باید میدیدی حتی ب دعوا و فحشم کشید ولی الان بیا ببین چطور شوهرم احترام میذاره خم و راست میشه جلوشون تازه هفت پشت غریبه ایم
آره شوهر من که خودش کتاب داستانه
ولی خب میسازم باهاش ، از طرفی حواسم جمعه
تازع من بخاطر بی احترامی خانوادش اصلا با اونا رفت و امد ندارم نمیبینمشون حتی
بگو خودتم ی تکونی به خودت بده..هی چشمت دنبال دست بابای منه..غرور داشته باش ی کم..
من اینقدر دوست داشتم بگه من n تا سکه به خاطر کسی که دوست دارم میخوام مهر کنم که خودم بیام کم کنم بگم نه اینقدر هم نباید باشه لازم نیست🤣🤣🤣🤣

جلو خانوادم گفت من ۲۰۰۰ که سهله، بیست هزار تا مهرش میکنم بعد زنگ زد اینقدر فحش خانوادم داد که چرا این تعداد سکه گفتن
منم سرد شده بودم میگفتم این رابطه رو تموم کنیم کات میکردم ول کن نبود
به معنای واقعی بیچارم کرد
زینب جون..این بعد ۸سال یادش نرفته دیگه یادش نمیره..تو هم خیلی محل خونوادش نذار...یا سرد رفتار کن..بی احترامی نه ها...ولی صمیمی نشو
چرا به بابات نمیگی علتشو
براش توضیح بده
اینطوری دیگه خجالت رفتار شوهرتو نمیکشی
و اینکه بابات میتونه بیاد حرف بزنه و حل کنه همه چیو
والا حقوق خودش ماهانه هفت تومنه
که خرج خوراک میشه و بنزین و ماشین
اصلا به هیچی دیگه نمیرسه
حیف تو بخدا....باورم نمیشه با تموم این حرفا زنش شدی..حماقت کردی خواهر
آخه تو توی ناز و نعمت بیای ور دل یکی که قدر خودتو خونوادتو ندونه..والا نوبره...اگه حداقل آدم قدرشناسی بود کافی بود...
ببین دلامون گیر کرده بود ولی من سرد شده بودم نمیتونستم کامل دل بکنم
شوهرمم با این تفاسیر ، شبا تا صبح خواب نداشت توو کوچه راه میرفت. مادرش زنگ میزد عقد کنید زودتر چرا اینقدر زجر میدید به هم
پسر خودش حاضر بود زجر بکشه ولی زیر بار مهریه و شرایط نره
میدونم چی میگی...راستش من موافقم توی انتخاب شریک زندگیت با منطق رفتار کنی نه احساسات...چون صحبت ی عمرررر زندگیه...الان چیزی از اون دوس داشتن مونده وقتی میبینی اینطور رفتارایی داره...
بهتون گفتم یه خواستگار دیگه داشتم پر و پا قرص و پولدار
به اون گفتم راجعت فکر میکنم
همزمان دو تا شده بودن .ولی شوهرم خبر نداشت هنوز این هست . جواب شوهرمو دیگه نمیدادم میگفتم برای همیشه دیگه تموم. با شیرینی میومد دم خونمون مینشست ول کن نبود
آره دوسش دارم ولی دل چرکینم، میگم چرا باید اینقدر سختی بکشم در حالی که میتونستم زندگی بهتری داشته باشم. ولی خب خیلی دوست داشتن خودمم مهمه ، حاضر نیستم با کسی که دوسش ندارم برم زیر یه سقف، چندشم میشه، یعنی ترجیح میدم مجرد باشم
😅😅😅اره یادمه...من هنوز حرص اونو میخورم🤣🤣.
🤣🤣🤣🤣
خدا کنه با اومدن نی نی حال و هوای زندگیت عوض بشه...رو به بهبود..
الانم خوبه چون من خووبم🤣
ولی دیگه سختی زندگی هست کم نمیشه بیشترم میشه با بچه
ولی ادم مقتدری باش نذار پررو بشه...با همون شمشایی که بهش دادین بزن تو سرش🤣🤣🤣
هر چی طلا دارم با همون طلاها که دادن با اجازت باید بفروشم به زودی برای ساختمان
بازم ۲۰۰ تومن دیگه از بابام میخوام بگیرم
😫
😒😒😒😒قوربون صفات برم از راه دوری اومدم
به خدا حس بدی دارم حس میکنم زالو شدم خون بابامو میمکم
ولی بابام میگه حداقل خونه داشتی باشی خیالم راحت باشه یه سقف داری برای خودت
بخدا تو حیف شدی. خواهر...
خدا باباتو حفظ کنه..باز به بفکرته
دیگه چه کنیم خواهر 😕
الانم هی میگه ممکنه شرکتمون تعطیل بشه
با خودم میگم خب همه چیمو که سر ساختمان فروختم و این همه پول از بابام گرفتم
بعد بیکار شد خرج خوراک هم نداشته باشیم با یه بچه چه کنم
آره بنده خدا ، دلم میسوزه براش
دلم میخواست یه ماای داشتم هر چی پول گرفتم از بابام بهس پس بدم 🙈
مالی
بگو از همین الان فکر کار دیگه باش...این داره پیش پیش میگه بگو به بابات ی فکری بکنه برانون🥰
نمیدونم بهش یه بار به شوخی جدی گفتم اسنپ که هست ، ماشین منم هست برو اسنپ کار کن😁
😑😑😑😐😐😐🤨🤨🤨🤨
گفت به تریپ و کلاس من میاد برم اسنپ! گفتم خب بالاخره زندگی خرج داره
بعد توو حرفاش گفت طبقه پایین خونه که نساخته رو بفروشیم پول بیاد دستمون
گفتم ببین من این همه پول دادم که از مستاجری در بیام و توو خونه خودم باشم نه اینکه یه همسایه بیاد طبقه پایین من
من خونه شخصی خودمو میخوام
بابات شرکتی چیزی نداره.ببردش پیش خودش..تو که اول و آخر بابات کمکتون کرده
آدم پول طبقه پایینو آخه میده برای خرج روزانه زندگی!
من که اینکارو نمیکنم ولی میدونم اگه بیکار بشه این بحث پررنگ میشه بینمون
چقدرم سریع راه حل میده..فکر همه چیو کرده
نه کار بابامم فعلا خوابیده
ادم حوصله خودشو نداره حالا ی غریبه رو هم بذاره ور دلش
بابام هر چی داره سرمایه قبلشه
دقیقا چه فرقی داره با خونه ای که الان هستم و جیغ و داد بچه ها ای پایین توو گوشمه
من سختی ها رو کشیدم و خرج کردم که خونه شخصی خودمو داشته باشم ولو توو بیابون ولی خودم باشم
نه بابا کسی قابل اعتناد نیس توی این زمونه...
توو تاپیک این بنده خدا درد و دل کردیم حالا میاد شاکی میشه😁
😅😅😅منم داشتم به همین فک میکردم...زی
زینب جان ببخشید واقعا...
فعلا باید دعا کنم کار شرکتشون نخوابه و یه کار خوب براش پیدا بکشه
چون اولین فکری که به ذهنش میرسه آتیش زدن طبقه پایین خونه است چون دیگه میدونه طلا و پول بابام نیست بعدا
واقعا معذرت🙈🙈🙈
امیدوارم که همه چی طبق روال پیش بره
ان شاللله
منم گاهی میگم نه به هیچ وجه راضی نمیشم این کارو بکنه
بعد با خودم میگم به زودی بچه دار میشیم اون وقت حاضر نیستم این بچه توو فقر باشه راضی میشم
فقط دعا میکنم این اتفاق نیفته
نمیشه خانم اینطوری فک میکنی اتفاقا داره کار درست انجام میده. من دقیقا شرایط همین خانم رو دارم شوهرم با خودم خیلی خوبه ولی الکی الکی بدون دلیل با خانوادم بده. ولی من ب خانوادش احترام کامل میذارم چون اگه نذارم چوبشو خودم میخورم
نکن عزیزم من ک نمیتونم بد باشم ولی بر اساس تجربه ام میگم
من اگه ذره ای کار انجام بدم ک خوشش نیاد با اینکه همیشه و مدام میگه اندازه دنیا دوستت دارم همونجا جلو خانواذش با ی حرکت ابرومو میبره چون میدونه بابا مامانش دوستم دارن. بعدم بابا مامانش اونم خیلی زیاذ ذوس دارن هرچی بگه اونا باور میکنن پس میگه کاری نکن ک حرفی بزنم ک از چشمشون بیفتی
اگه پشت سر هم ببینشون خوبه هاا.و البته جلوشون خیلی خوبه و اصلا ب روی خودش چیزی نمیاره. ولی وقتی تنهاییم همش الکی پشت سرشون حرف میزنه و منو عصبی میکنه وادعا هم میکنه کارایی ک انجام میدم یا اگه تو روشون خوبم فقط بخاطر تو هس وگرنه اصلا خوب نبودم باهاشون. ولی همین ک وقتی تنهاییم مخ منو میخوره یا وقتی مخوام برم خونه بابام اونم چن وقت یکبار کلی باید التماسش کنم وگریه کنم تا بریم خیلی بده. قبلنا همیشه خودم تنها میرفتم الان میگم بخاطر اینکه رابطش گرمتر بشه بزار ب زور ببرمش
بنظر من شوهر اگه با اخلاقیات پدر ومادرتو بشناسه و مثلا اقوام باشه خیلی بهتره. من دامادمون چون اقوامه هیچ مشکلی نداره خیلیم پدر ومادرمو دوس داره. ولی شوهر من اخلاقش روحیاتش کامل با خانواده ما فرق داره بعدم اصلا منظور حرفای پدر ومادرمو نمیفهمه برا خودش ی تحلیل دیگه تو ذهنش میکنه.من شوهرمو خیلی دوست دارم جونم براش میره و مشکلمون فقط همین موضوع هس ک دوس داره الکی منو عصبی کنه بگه قبول کن حرفای من درسته و اونا فلانن اونم تو این بارداری😖😖😖
کلا ما زنا اگه بخوایم مث خود مردا رفتار کنیم زندگیمون میشه جهنم
نمیدووونم چ دردیه ک اصصصلا نمیتونم با خانوادش بد رفتار کنم مثل خودشون شم😑😑
بخدا دروغه ک میگن خانواده مهم نیست
خیلیم مهم و تو زندگی تاثیر داره
شوهر من ۳۰ سالشه
اره دقیقا
منم روز به روز بدتر میشع
منم خستم شد از کارای شوهرم
منم بریدم.دیشب شوهرم قول داد کینه شو بزاره کنار اما منکه میدونم همش حرفه.الانم تصمیم گرفتم گذاشت کنار که هیچ نزاشت با خانوادش همینطور برخورد میکنم.خدا رحمت کنه پدرتو منم از اون روز میترسم اما اگه پدرم بعد صدسال سر بزاره زمین شوهرمو هیچوقت نمیبخشم بهشم گفتم
مشکل شوهر من همینه فکر میکنه فقط برای این این مشکلات بوده دیشب میگع هیچکس مث من نبوده میگم از کجا میدونی حتی خیلی وصلت ها از تو بدتر بودن.
الان اگع پدرشوهرت از کردش پشیمون باشه و باهات با محبت برخورذ کنه بازم فراموش نمیکنی؟
اره عزیزم رفتم پسره
دور از جون و گوش شما ، پدر مامانم که فوت کردم ، بابام نیومد توو مراسمات، تا آخر بار اومد برای سومش نمیدونم یا هفتمش.
مامانم با سه تا بچه که میرفت توو اون یک هفته ، بابام کلی غر زد که بچه ها منو کجا میبری
مامانم همیشه با من درد و دل میکرد که پدرمه مگه میشه نرم
پدر بابام که فوت کرد مامانم اول نمیومد ، بابام التماسش کرد بیا زشته ، کینه ۲۰ سال پیشو داری!
من به مامانم حق میدادم ولی مامانم گفت ببین من بخوام جبران کنم خیلی دردناکه ولی به حرمت اون پیرمرد میام
شوهرت دوستت داره که خانوادتو میخاد و بدیاشونو فراموش کرده.قدر شوهرتو بدون
ازه منم دقیقا همین فکرو میکنم.ادمی که بعد هشت سال هنوز یادشه چطور میخاد فراموش کنه.اخه دوستم نداره اگه دوستم داشته باشه گذشت میکنه بخاطر من😔هرموقع خانوادم میخان بیان خونمون من استرس میگیرتم
میترسم بگم بیشتر ناراحتی پیش بیاد مرجان جون
عین من😔
مث من😔😔
نگفتی زینی جون سر چی از خانوادت کینه داره؟
زینب جون
راحت باش نگار جان
ببرش روانشناس هیپنوتیزش کنه فراموش کنه
منم به شوهرم اوایل گفتم اگه بخوای اذیتم کنی باید بریم هیپنوتراپی🤣
سر اینکه بابام نمیزاشت زیاد بیاد پیشم هروقتم میومد بابام غر میزد
یا مثلا بابام نمیزاشت من برم خونه مادرشوهرم که روستاس
بعضی ادما کلا ذاتن کینه ای هستن جز شخصیتشونه
نمیتونن ی مسئله ناراحت کننده رو فراموش کنن
حالا من نمیدونم دلخوری بین بابات و شوهرت یر چی بوده و تا چ حد بوده ک شوهرت نمیتونه ازش بگذره
شاید حق داره و توقع داره ک ازش دلجویی بشه
بابامم دلایل خودشو ذاشت
میگفت نرو بی ارزش میشی
خب درست بوده رفتارش
رفتار بابات
یکی دوبارم بابام شوهرمو از خونمون بیرون کرذ
اره خودمم میدونم بابام رفتارش درست بود
خب پس حق داره شوهرت ناراحت باشه
این مردا برای خودشون غیرت دارن ولی به بقیه که میرسن ادا روشنفری در میارن که نه باید بابات میذاشت ما راحت باشیم
اره بابام یه خورده زیادی حساس بود منم تک دختر همشم ۱۲ سال سن داشتم حساس بود روم.
خب خانوادش حساس بودن توو عقد
باید زودتر بساط عروسی رو به پا میکرده و دست زنشو میگرفته میبرده
اخرم حاملم کرد😒
همه اینا دلیل نمیشه دامادتو از خونت بیرون کنی
میخواسته هم پلاس باشه خونه پدر دختر ، هم احترام داشته باشه هم هر وقت دلش خواست عروسی بگیره ،خانواده ها معمولا قبول نمیکنن
شوهرمم پسرخالم.مثلا مامانم با بابام بهث میکردن بابام سر شوهرم خالی میکرد
خب حتما با زبون خوش حالیش نمیشده🤣
زینب اونا ام اگه همینکارو با تو میکردن تو بهت بر نمیخورد؟
بفرمااااااااااا
دلیل حساسیت پدر این بود
چرا عزیزم بهم بر میخورد.اما کنار می اومدم کینع به دل نمیگرفتم...اونم بعد هشت سال
همه چی بر میگرده ب رسم و رسوم و طرز فکرا
والا خانواده من ک با این مسئله هیچ مشکلی نداشتن
تازه بهم میگفتن تو باید جایی باشی ک شوهرت هست
من نمیگم حق با شوهرم نیست اما معنی کینه دل گرفتنشو نمیفهمم اونم تو موقعی کع خانوادم انقدررر هواشو دارن و منم انقدررر با خانوادش خوبم
درسته خانوادش زمان عقد زیاد اذیتم نکردن اما بعد عروسی و بعد بدنیا اومدن بچه خیییلی اذیتم کردن حتی برادرشوهرم بی دلیل میخاست بزنه منو.اونم جلو شوهرم
عزیزم تا با همچین مسئله ای مواجه نشی خدایی نکرده میگی ک فراموش میکردم
اره گفتنش راحته اما اگه تو شرایطش قرار بگیری میبینی ک چقدر سخته
هر چی باشه اونم ی جوونه غرور داره و بابای تو چند بار غرورشو شکسته
خوب بنظرم اگه شوهرم قصدش زندگیه باید کنار بیاد.اگه منو میخاد باید خانوادمم بخاد اینطوری ک نمیشع
بنظرم منطقی ترین کار اینه ک دلیل ناراحتی شوهرتو ب مامانت بگی ک نپرسه چرا با ما سرده
بعدم از طرفی حداقل اگه باباتم نمیخواد از شوهرت دلجویی کنه مامانت اینکارو بکنه تا این دلخوری بر طرف شه
من میگم توو عقد حق با خانواده دختره باید احترام گذاشت به حساسیت هاشون
از طرفی پسر خاله بوده آشنا بوده با اخلاقیات، پررو تشریف داشته میخواسته هر جور دلس میخواد رفتار کنه .عیت شوهر من بوده که هر کاری دلش میخواست باید میکرد طاقت مخالفت هیچکس رو نداشت
بعدم میتونست عروسش کنه ببرتش کی جلوشو گرفته بود
خب وقتی گفت من بخاطر رفتار بابات تو عقد ازش ناراحتم چرا اینارو بهش نگفتی؟
بهش میگفتی خب منم از خانوادت دلخورم اما بخاطر تو و بخاطر زندگیمون گذشتم
درسته ک شاید ادم نتونه بدی هایی رو ک در حقش میکنن فراموش کنه اما میتونه بگذره
پس توام بخاطر من از رفتار بابام چشم پوشی کن
خب همین دیگه وقتی فامیل باشی سطح توقعت بالاست
این اقا ام چون فامیل بودن توقع همچین رفتاری رو نداشته دیگه
بهتر بود بابای زینب با زبون خوش بهش عقایدشو میگفت ن اینکه طرفو از خونش بیرون کنه
بعدم زینب میگه بابام حتی وقتی ک با مامانم بحثش میشده سر شوهرم خالی میکرده
خب الان این وسط تقصیر این بنده خدا چی بوده؟؟؟؟؟
این ک نمیشه ک
بهش گفتم.در جوابم میگ تو بجای من نبودی من سختیام از تو بیشتر بود
زینب جان چندسالته؟شوهرت چندسالشه؟
خوب من الان لجم گرفته اخه اون موقع من هیچ تقصیری نداشتم.وسط شوهرمو بابام گیر کرده بودم.الان حقمه بعد هشت سال بخاطر اتفاقایی که تقصیر من یک درصدم نبوده تاوان پس بدم
من 18 شوهرم 28
وااااا یعنی ۱۰سالت بوده عقد کردی؟😯😯😯
نه 12 اینجا اشتباه حساب کردم
اها
ببین سن شوهرت هم کم نیست که بخاد از رو بچه بازی این کارا کنه
تنها راهش ب نظرم مقابله به مثله
تو هم کم محل خانوادش کن
دیشب بهم قول داده کینه شو بزاره کنار نزاره منم همین کارو میکنم
همین دیگ از من ده سال بزرگتره اما خیلی بچس
کلااا مردا به یه نحوی منگلن ،همه شونم سروته یه کرباسن
شوهرم خیلی پرتوقع و انگار از همه دنیا طلبکار و یه اخلاق بدی که داره کسی که از خانواده من کاری میکنه خیلی بی ارزش نشونش میده و خدا نکنه خودش برا کسی کاری کنه تو بوق کرنا چندبار میگههه
واسه همین بعضی وقتا دوست ندارمم خانواده م برام کاری کنن
دیروز برگشته میگه مامانت واسه بچه مون کاری نکرده 🙄🙄
مامانم بنده خدا با اینکه گرفتار بابامه چون پیر مریض واسه من کوتاهی نکرده هربار بهش زنگ زدم اومده خونمون باهام دکتر رفته سونو رفته اوایل که ویار داشتم چندبار غذا اورد برام میذاشت پشت در میرفت بخاطر کرونا الان میگه مامانت همه ش چهار بار غذا اورده همه کارا رو خودم کردممم😏😣
بهشم میگمم مامانم بیشتر غذا اورده بهش برمیخوره که داری اجر منو ضایع میکنی 😶😶
ای بابا
😥
این مردا شورشو در اوردن
باز خوبه شوهرت کینه ای نیست
ادم کینه ای اول خودشو بعدم دیگرانو پیر میکنه
شوهر منم کارای خانوادم اصلا به چشمش نمیاد اما از خانواده خودشو کوچکترینشو چنان بزرررگ میکنه
کلااا دیوونن ،الان شوهرم بیکار مامانم خیلی هوامونو داره گوشت میخره بعضی وقتا میاره چندبار پول دکتر حساب کرده الان به شوهرم بگم میگه کی فقط یکی دوبار بودهه یا میگه مگه چیکار کردن ته ش یه تومن شده باشهه
نه کینه ای نیست آمپری شوهر من در لحظه عصبانی میشه بعدشم تموم میشهه ولی زود عصبانی میشهه
عین مامان من گوشت و برنج بعضی وقتا میفرسته.مامانم شغلش انواع ترشی و رب و سبزی خشک و قرمه هست.باورت میشع پنج ساله خانه دارم یه بار شوهرم ترشی نخریده یه بار قرمه سبزی نخریده همه رو مامانم برامون میاره
جور شوهر تو بهتره تا من.این اخلاق شوهرت مث منه منم زود جوش میارم اما زودم فراموش میکنم
داماد جماعت چوب ترم نباید بهش بدی بکنه به خودش.قدرنشناسا
حالا شما اینو میگی خدا شاهده من پنج سال بیشتره دیگه ۶ ساله ب امام حسین از گل نازکتر خانوادم ب شوهرم نگفتن بیرون ک جای خود دارد همبشه احترام همیشه عزت. نمیدونم این چرا اینطوریه توقعش خیلی زیاده میگه فلان کاری ک ی بابای خیلی پولدار برا دخترش کردا مال تو هم باید بکنه. خدا شاهده نمونش همی الان رفت پیش خونه بابام ضامن خواهرم بشه بانک بماند ک با کلی منت والتماس من رفت. منم نبرد گفت کروناس مامانم غذا درست کرده. حالا کلی وسایل وخوراکی برام گذاشته شاید چندین پلاستیک بزرگ ک نمیتونس بیاره بالا از انواع چیزا. میگه مگه من گدام اینا چیه همشو ببر بده ب ی گدا. من نیاز ندارم همشو خودم میرم میخزم. هیچی ب چشمش نمیاد. خدا شاهده یکی بارم عقدو اول عروسیم بحث شد پدر ومادرم ب من حرف زدن وپشت اونو گرفتن. همیشه هم بهش پسرم عزیزم میکننن
یعنی میگم خدا شاهده ک باور کنید هیچی کوچتکرین مشکل یا اذیت یا حرفی تو این نزدیک ۶سال خانوادم بهش نکردن. ولی هرکاری برا من میکنه میگه اینو خانوادت بایذ میکردن نه من. میگم لامصب من اونجا بودم انجام میدادن الان اینجام دیگه. بخداا اونا هم در حد توانشون کم نمیزارن ولی خودشم ی کارمند با دو بچه مجرد دوتا متاهل مگه دیگه چقد میتونه. این اصلا این چیزا حالیش نیس میگه تو رو دوست ندارن. تو اصلا بچشون نیستی ب تو نمیرسن درست 😖😖😖😖
دقیقاا اینم همینطوره.
هی خواهر توهم شوهرت ذست کم از شوهر من نداره
میخاد دل تورو از خانوادت سزد کنه
ههههه دقیقا این جمله آخرتو شوهر من به من میگفت
میگفت بابات اینا تو دوست ندارن بچشون نیستی وگرنه ال میکردن بل میکردن برای دخترشون برای راحتی دختر خودشون
منم میگم تو همه بچه بابات اینا نیستی چون من هیچی ازشون ندیدم تو اگه دیدی که من هیچی ندیدم 🤣🤣🤣🤣🤣
اره بخدا بیا و ببین چطور کادو برا مامانم بدون مناسبت میخره و هرکاری بابام میگه انجام میده چشم چشم از دهنش نمی افته بخدا
گوش ندید قوی باشید دختراااا👊💪💪💪💪
ولی خدایی شوهرر من یه اخلاق خوبم داره روز مادر برای مادرم کادو میگیره 😁 البته در برابر این همه چیزی که اونا میدن یا میگیرن هیچه.ولی خب بازم جای شکرش باقیه
برای مادر خودش نمیگیره میگه ول کن ولی برای مادر من میگیره. من خودم برای مادرش میگیرم
من برا مادرش هیچیم نگرفتم از بس ک بدن ولی خانواده من دیگه احترامش میکنن اینم براشون همه کار میکنه
خدا رو شکر کن
ولی خب خانوادم خیلی میرسن بهمون از لحاظ خوردو خوراک و سیسمونی و اینا همه کار کردن برامون
مامانا خیلی گناه دارن دوست دارن واسه دخترشون هر کاری کنن ولی کی که قدر بدونه
من خودم خیلی ملایمم ،کینه ای هم نیستم از دست کسی ام ناراحت بشممم به روش نمیارم ولی از ذهنمم نمیره کنار کلا از شوهرم خیلی سازگارترم
داماد هر کاری کنی داماد
من مامانم میاد اینجا تمیزکاری میکنه، شوهرم مدام ازش تشکر میکنه و جلو مامانم هی به من میگه ببین کم کاری میکنی ما رو شرمنده مامانت میکنی و هی به من میگه خجالت بکش🙄
ولی وقتی شوهرم نباشه گاهی میاد .شوهرم باشه که نمیذاره دست به جایی بزنه هی به من میگه جلوشو بگیر
واقعا
😖😖😖
زینب جون من به شدت درکت میکنم چون شوهر خودمم پسرخاله م هست و حسابی کینه ای منم خستم به خدا
خانواده م نمیخواد میگه زنگ نزن و نرو پیش خانوادت
ای خوبه :/
ای بابا اینا مثلا اشنا و فامیل هستن اما از غریبه بدترن
امیدوارم خدا صبرمون بده مرجان
به خدا از صد پشت غریبه بدترن
واقعا من بیشتر اوقات فقط از خدا صبر میخوام
منم از خدا صبر مخوام برا خودم. ب منم میگه جواب تلفنشو نده یو زنگشون نزن 😖😖
چقدرر درک و فهم بعضی مردا کمه.جالبه شوهرم خودش هیچی کم نمیزاره برا خانوادش از منم همین توقع داره اما برای خانوادم مث غریبه هاس
انگاری فقط اون خانواده داره و خانوادشو دوس داریم ما هیچی
دقیقا شوهر منم همین رو میگه
دقیقا
هووو کجای کاری؟ شوهر من ادعاش میشه عقل و فهمم از همه بیشتره
هوووووف خدا شفاشون بده و یه صبری به ماهم بده

سوالات مشابه