اومدم واسه شرح زایمانم😍😍😍😍😍

سلام دوستای اومایی گلم من با تاخیر اومدم شرح زایمانمو بگم سه شنبه دکترم تشخیص سزارین داد و من ساعت ۵ عصر رفتم سمت بیمارستان کارای بستری رو انجام دادیم و دکترم گفت من ۷ونیم میام بیست دقیقه قبلش نوار قلب از نی نیم گرفتن و بعدش دکترم اومد بردنم اتاق عمل همه چی خوب بود و هیچ استرسی نداشتم تا زمانی که پام رسید به اتاق عمل گذاشتنم رو سخت بهم سوند وصل کردن که دردش وحشتناک بود و من از ترس افت فشار گرفته بودم از کمر سر شدم و دکترم اومد تیغ جراحی بزنه احساس سوزش کردم و به دکترمو دکتر بیهوشی گفتم من احساس میکنم دارید شکممو میبرید بعدش نمیدونم چه امپولی زدن تو سرمم که خوابم برد و وقتی چشمامو باز کردم فقط گفتم بچم کو؟؟؟ دکتر بیهوشی دخترمو اورد گذاشت کنار صورتم چه حس خوبی بود اون لحظه فقط از خدا خواستم قسمت همه منتظرا بکنه بعدش بردنم تو اتاقم و پمپ درد برام گرفته بود شوهرم که پیشنهاد میکنم استفاده کنید حتما خیلی خوبه واقعا دردو کنترل میکنه بچم سینمو نمیگرفت چون نوک نداشت خیلی اذیت شدم ولی الان خداروشکر میگیره و حال جفتمون خوبه