Ooma
پرسش (1399/07/27):

حرف های یک جنین


✗ حرف های یک جنین

تا چند وقت پیش فقط یک موجود مجرد و علاف بودم اما از امروز که زندگی مشترکم را با تخمک شروع کرده ام همه چیز برایم کاملا هدفمند شده. برای مسکن فعلا رحم را برای نُه ماه اجاره کرده ام. البته به محض تمام شدن مهلت احتمالا صاحبخانه مرا بیرون می اندازد و تمام وسایلم را هم می گذارد توی کوچه!

اظهار وجود:
هنوز کسی از وجودم خبر ندارد .البته وجود که چه عرض کنم .هرچند ساعت یکبار تا می خواهم سلول هایم را بشمرم همه از وسط تقسیم می شوند و حساب و کتابم به هم می ریزد. کاشکی در آینده پولهایم هم همینطوری زیاد شوند البته به شرطی که از وسط نصف نشوند!

روز بد:
امیدوارم روز تولدم اول مهر نیفتد وگرنه تا عمر دارم هیچکس از رسیدن روز تولدم خوشحال نخواهد شد!

فرق اینجا با آنجا :
داشتم با خودم فکر می کردم اگه قراربود ما جنین ها به جای رحم مادر در جایی از بدن پدرها زندگی می کردیم چه اتفاقاتی می افتاد:

– احتمالا در همان هفته های اول حوصله شان سر می رفت و سزارین می کردند
– کشوی میزشان را از طریق هل دادن با شکمشان می بستند
– اگر ویار می کردند باعث به وجود آمدن قحطی می شد
– به خاطر بی توجهی تا لحظه زایمان هم سراغ دکتر نمی رفتند و احتمالا در اداره وضع حمل می کردند
– اگر بچه توی شکمشان لگد می زد ،آنها هم فورا توی سرش می زدند تا ادب شود

مجازی:
امروز موقع سونوگرافی هرچی برای دکتر دست تکون دادم که از من عکس نگیر نفهمید،الان حسابی نگران شدم می ترسم عکس هایم پخش شوند چون از نظر پوشش اصلا در وضعیت مناسبی نبودم.

اعتمادسازی:
امروز می خواستم بروم گشت و گذار اما مادر که نگران گم شدن من است آنچنان مرا با بندناف بسته است که نمی گذارد دور شوم.

موج مکزیکی:
اینکه بعضی وقتها حسابی قاط میزنم به خاطر امواج موبایل است.

مادرم،نمی شود به احترام من کمتر اس ام اس بازی کنی؟ فردا روز اگر نوار مغزیم مملو از موج های مکزیکی بود، تقصیر خودت است …! راستی از پارازیت ها چه خبر؟!

سکوت سرشار از ناگفته هاست:
از بس به خاطر سکوت اینجا عقده ای شدم
که تصمیم گرفتم به محض تولد فقط جیغ بزنم تا تخلیه شوم

جغرافیای بدن:
فکر کنم در قطب جنوب هستم چون در این مدت اینجا همیشه شب است

رخصت :
خب کم کم باید گلویم را برای گریه آماده کنم
می خواهم چهار گوشه رحم را ببوسم و با لگدی که به در و دیوار میزنم برای خروج رخصت بخواهم .
مادرم ممنونم…دیگر مزاحم نمی شوم

اولین نفس:
کمی استرس دارم همین طور که به لحظه خروج نزدیک می شوم قلبم تندتر می زند .همه چیز دارد از یادم می رود و احساس میکنم بعد ها چیزی از کمی استرس دارم همینطور ک ب لحظه خروج نزدیک میشوم قلبم تند تر میزند. همه چیز دارد از یادم میرود و احساس میکنم بعد ها چیزی از اینجا بخاطر نمی اورم .. آخ یک نفر دارد مـــــــــرا بیرون میکشد!
اهای من ک هنوز حرفهایم تمام نشدهههههه.


... از کتاب مغز نوشته های یک جنین نوشته مهرداد صدقی

😂😂😂😂😂
😍😍😍😍😍😍😍😂😂😂😂
‌اول
😎😎
۰
چقدر با مزه بود😂😂😂
خیلی خوووب بود
از این بچه های امروزی بعید نیست ک اینجوری باشن

😍😍😍😍
چ جالب مرسی برای زحمت نوشتنش
خیلی قشنگ بود
😁😁😁😍😍😍😍😍😍😍😍😍👍👍👍👍
بامزه بود 🪴
خیلی قشنگه بود مرسی گلم 😍🤗
موج مکزیکی؟؟ بچه من پس کلل درگیر موج مکزیکیه 😅😅😅😅
حرفهای اسپرم مجرد علافه
که شده داماد سر خونه 😂😂😂😂
👌👌👌👌👌👌👌😂😂😂😂😂🥰🥰🥰🥰🥰
😍😍😍😂
چقد بامزه 🥰😍😍😍😍
یعنی میشه یه روز منم همه اینارو تجربه کنم 😪🥺
، 🤣🤣🤣🤣🤣🍆🍆🍆🐤🐤🐤🐤جنین پسره یا دختر َ🍑😁
کپی بود 😁🤣🤦‍♀️
پسره😊
اره اما از روی کپی تایپ کردم خواهر 😁
انشاالله
بازم خوب بود 🤣
فقط اونجا ک میگ از پارازیت ها چخبر
منکه همش گوشی ب دستم 😵😵
اره والا. نمیشه ک گوشی و برنداشت اخه. خدا فقط حفظ کنه بچه هامونو
😍😍😢😢😔😔😔😔😔😔حیف که نمیتونم خودمو تخلیه کنم😔😔😔😔
چرا عزیزم اگ نیاز داری حرف بزنی حرف بزن
انشالله خدا بهترین ها رو برات میخواد و موقعی ک فک میکنی همه چی تموم شده برات ی جوری جوابتو میده ک باورت نمیشه
متن شو دوست داشتم طاهره جون
چ حوصله ای ب خرج بردی تایپش کردی
اره واقعا جالب بود خوشحالم ک خوندین ♥
💙💙💙💙

سوالات مشابه