Ooma
پرسش (1399/05/27):

رفتار بافرزند اول با امدن فرزند دوم

سلام مامانا،شما که بچه دوم اوردید با با بچه اولتون چطوری برخورد می کنید؟اخه پسرم خیلی احساسی و زود رنجه،خیلی هم بهش توجه می کنیم ،باهاش کلی صحبت هم میکنم ولی همش میگه تو دوستم نداری،میگه ای کاش برم خودم گم گور کنم ،می شینه گریه میکنه؟چیکار کنم میترسم افسردگی بگیره،بهم بگید چطوری باهاش برخورد کنم؟

سلام عزیزم چند سالشع
۸سال
سلام عزیزم منم با اینکه دختر اولم ۱۰ سالشه، با اومدن نی نی روزای اول خیلی حساس شده بود و مدام گریه میکرد منم که اصلاً وقت نداشتم باهاش صحبت کنم یا اینکه براش وقت بزارم مثل سابق باهاش باشم بیشترشو سپردم به باباش که محبت کنه، الان هم همش میگم خوشبحال آبجی کوچیکه که خواهر خوبی مثل تو داره
و اینکه بهش میگم چون تو خیلی خوب بودی خدا این نی نی رو به ما داده، ازش برای نگه داشتنش کمک میخوام ، مثلاً میگم بیا آبجی کوچولو تا تو نباشی شیر نمیخوره یا اینکه بیا با هم بخوابونیمش
آره منم بهش میگم از برادرت مواظبت کن و هرچیزی هم بهش میگم چیزی نمیگه فقط این چند روز داره این حرفارو میزنه
عزیزم بهش بگووقتی توناراحتی و گریه میکنی داداش و منوباباتم ناراحتیم اگه مارودوس داری گریه نکن دیگه انجام نمیده یا مثلابگوداداشت هرکارتوکنی یادمیگیره اگه گریه کنی اونم همش گریه میکنه اگه بخندی باهاش بازی گنی خوشحاله
سلام عزیزم ذقیقا دختر منم همینطوریه.مخصوصا رو باباش خیلی حساسه.برعکس شوهرمم رو بچه کوچیک حساسه یکسره جنگ دارن.
ولی از پقتی میدم بغلش کنه و یکم غز کاراش و بهش میگم خیلی بهتر شذه
وای عزیزم چقد بلایه این پسر
عزیزم همیشه وقتی واسش چیزی میخری بگو داداش واست خرید یا اینکه جلو پسرت به داداشش محبت نکن یه جور نشون بده فقط اونو دوس داری کم کم متوجه میشه اون دوس دارید و این بچه کوچیکه تنهاس بعد خودش به داداش محبت میکنه
اگر شرایطشرو داری یک ساعت کامل براش وقت بزار بدون توجه به فرزند دومت .
تمام کارای بچه رو انجام بده ،مثلا به همسرت بسپار که مراقبش باشه قبل خواب با هم بازی کنین و اخرش براش کتاب بخون .یا هر کاری که دوست داره
الهی بمیرم منم خیلی دلم واسه دخترم میسوزه . یکم لجباز شده ولی فعلا به داداشش خیلی ابراز علاقه می‌کنه و دوسش داره.
ما سعی کردیم یکی دو ماه اول خیلی قربون صدقه نی نی نریم. همسرم که بندرت نی نی رو بغل میکرد و وقتی دخترم می‌خوابید دیگه با خیال راحت با نی نی حرف می‌زدیم.
هروقت هم می‌خوام با نی نی حرف بزنم یا بخندم و قربون صدقه اش برم اول اسم دخترمو میارم . سعی میکنم از اون تعریف کنم واسه نی نی.
صداش میکنم بیاد با هم با نی نی بخندیم
البته دختر من چهارسال و نیمه است خب راحت تر میشه سرشو گرم کرد
روانشناس هم به من گفت همش از اینده براش تعریف کنیم که قرار با داداشش چه کارهای هیجان انگیز دونفری انجام بدن.
گفت یه جوری بهش بفهمانیم که اون دو‌تا تو یه تیم هستن .من و بابا هم یه تیم.
یه قسمتی از کارهای نی نی رو بدیم انجام بده
دو تایی برای نی نی کتاب بخونیم و شکلک دربیاریم و این چیزا دیگه
همینطور گفت اگه روتین خاصی داشتیم با دخترمون اون رو ادامه بدیم. مثلا دخترم فقط با من می‌خوابه شبها. یعنی من باید برم اتاقش بشینم تا خوابش ببره‌. از همون شب اول که از بیمارستان اومدم با بخیه حتی می رفتم اتاقش پیشش تا خوابش ببره و هنوز هم همین کار رو میکنم.
اشتباهی که من کردم
از بیمارستان که اومدم حواسم نبود شبو کنار دخترم بخوابم تا سه شب دخترم پیش پدرش خوابید تا اینکه شب چهارم تب کرد مریض شد
اونوقت من آوردمش پیش خودم
یادم میاد خیلی غصم میشه
شب تا صبح بغلش کردم گریه کردم
ولی خب شوهرم خیلی سرگرمش میکنه اینقد براش وقت گذاشته که نخواد به برادرش فکر کنه یا حسودی کنه
وای نگین اشکم در اومد . حق دارین. چقدر بچه های اول اذیت میشن. من الان اینقدر خسته ام که حوصله ندارم باهاش بازی کنیم خیلی و سرگرمش کنم. خیلی ناراحتم برای این قضیه
ما هم دو سه هفته اول من میخوابوندمش و باباش تمو اتاقش می‌خوابید پیشش ولی دیگه مامانم که رفت گفتیم بابا باید بیاد سرجای خودش بخوابه . دو سه شب یکم ادا درآورد ولی دیگه پذیرفت
من روزای اول گریه میکردم واسش ازبس ساکت بود هیچی نمیگفت ۱۳سالش هم هست ولی باز حسادت داره تا الان وقتی میبینم باباش با دخترم بازی میکنه گریه میکنم زود میرم سرگرمش میکنم پسرم به باباش خیلی حساسه چون همش توبغلش میخوابید داره کم کم خوب میشه همش با باباش صحبت میکنم کمتر بره سمت دخترم و زیاد دوربرش نباشه من که همش میسپارمش دستش وتمام کاراشو میگم انجام بده واسم اونم خیلی دوسش داره ولی باز نمیخواد ما باش بازی کنیم
سلام
این مرحله کاملا طبیعی هست، فقط باید مدیریتش کنید

چون تا الان تمام توجهات خانواده به بچه اول بوده، و آلن یک جزغل اومده که به شدت وابسته به شماست و وقت انرژی زیادی ازتون میگیره
و بقیه فامیل هم که میان، همه توجهات سمت نی نی تازه است،

یه جورایی بچه اول از تخت پادشاهی کشیده میشه پایین
و همه بهش ایراد میگیرن که این کارو بکن، نکن، سروصدا و خیلی محدودیت براش وضع می‌شه

برای همین خیلی حساس میشن، بهتره تو کارایی که میتونه بخواید بهتون کمک کنه،
مثلا شیشه شیر نی نی رو براش نگه داره، به‌ یاد بدین چجوری درست بغلش کنه و بلند شید برید برای بچه اول مثلا میوه و اینا بیارید باهم بخورید، ولی دورادور خواستون بهشون باشه که با نی نی چه رفتاری داره و خدایی نکرده اذیتش نکنه

و اگه فیلم و عکسی از بچه اول تو سن نی نی تازه دارید، به‌ نشون بدید و باهم ببینید، بزارید بدونه اونم وقتی اینقدری بود، همینقدر براش وقت میگذاشتی و درمورد اون موقع ها براش صحبت کنید

و اینکه الان چقدر بزرگ شده و کاراش رو خودش انجام میده عالیه و انشاالله به نی نی جدیدم یاد بده همه اینارو تا مثل خودش معرکه و عالی بشه

برا بچه اول وقت بگذارید حتما، اگه میتونید یه مدت بگذارید نی نی رو پیش مادربزرگی کسی، با بچه اول برید بیرون باهاش وقت ببگذرونید و اینو تا چندسال داشته باشید، بزارید بچه ها بعضی کارای خصوصی داشته باشن باهاتون که متخص خودتون دوتا یا سه تا بشه، بدون نی نی جدید
و کم کم نی نی جدید رو با اجازه بچه اول واردبرنامه های 3 نفره و خانوادگیتون کنید

به بچه ها باید با رفتار نشون داد که اونا هنوزم که هنوز جایگاه رفیعتری نسبت به نی نی جدید دارن
و شماها مجبورید با نینی وقت بیشتری ببگذرونید چون اون نمیتونه مثل بچه دیگه کاراشو خودش انجام بده

گاهی حتی بچه اول برمیگرده رفتارهای بچه گانه انجام میده، اگه اینطور شد، بهش سخت نگیرید و اونو هم بغل و نوازش کنید
ولی بهش نشون بدید که گاهی از این رفتارای نی نی هم خسته میشید، که واقعا میشید
بعد بهش افتخار کنید که اون بزرگ شده و این رفتارای بچگونه رو نداره
دیگران هم که میان خونه شما، باهاشون هماهنگ کنید که وقت بیشتری و برای بچه اول بگذارند تا نی نی جدید، همه ذوق دارن برا بچه جدید، و بچه اول فراموش میشه
برا همین گاهی رفتارهایی انجام میده که توجه بقیه رو بدست بیاره که باعث دردسر میشه و نگاه منفی

ولی کمک کنید به یک نفر وابسته نشه بچه اول در این مواقع

به مادربزرگ یادآوری کنید که به بچه دیگه هم اجازه بدن همکاری کنه و از اینکه کاری اونا بکنن نترسن و سعی کنن اگه مثلا نی نی رو بد بغل میکنه، نگیرن با تشر ازش، بلکه بهش یاد بدن چه جوری درست کارو انجام بده تا نی نی اذیت نشه

در زمینه ارتباط بچه ها باهمدیگه، خیلی مهمه شما و همسرتون در یک جبهه باشید
البته این در همه زمینه ها مهمه😁
و باهمدیگه، جلوی اشتباه بقیه رو هم بگیرید و به بچه بزرگ کمک کنید درک کنه، که یک حامی بزرگ و عالی برای نی نی هست و نی نی از داشتن همچین خواهر یا برادری به خودش افتخار باید بکنه

من خواهرزاده و برادرزاده ام هردو بعد 10 سال دومی اومد و شدیدا بدرفتاری و ناراحت و غمگین بودن
با همین مراعات کردن‌ها درست شدن
و الان یکی از بهترین حامی های کوچولوها هستند


فقط

همیشه حواستون باشه که

وظیفه بچه نکنید مراقبت از نی نی رو، تو هر سنی که باشند
چون این وظیفه شما والدین هست
و بچه آخرش 10 سالم بزرگتر باشه، بازم بچه است و باید بچگی خودش رو بکنه

عزیزم سعی کنید بعضی کارای نی نی رو به اطرافیان بسپرید البته اگه کسی باشه😁
منم خواهرم همینطوری بود متاسفانه، و بچه بزرگش چون همش با مامانش بود به خاطر ساعت کاری بالای پدرش، اذیت میشد
ولی اطرافیان کمک کردن سریعتر این مسائل رفع و رجوع بشه

متأسفانه دست تنها که باشی، خستگی بیش از حد نگهداری از نی نی، برای خودت هم وقتی نمیگذاره چه برسه به بقیه بچه ها و همسر

ولی شماها یک خانواده اید و بهتره وقتی نی نی خوابه، باهمکاری و همفکری همدیگه، نظرخواهی از بچه های بزرگتر، فکر کنید ببینید چه کارایی میشه کرد تا همه به چیزی که میخوان ولو کمتر برسن
انشالله همه بتونیم خانواده های سالم و پرجنب و جوش و شادی برا بچه ها درست کنیم تا با آرامش خیال و پشتوانه خانواوی محکم رشدکنن
عزیزم طبیعیه پسرمنم اوایل با اومدن داداشش خیلی حساس بود همش میپرسید منو دوست دارین پرخاشگر شده بود.بعد از چندماه بهتر شده رفتارش .منم خیلی اوایل مراعات نمیکردم دیدم بچه م داره آب میشه خیلی لاغر شد.دیگه سعی کردم تمام حواسم وبذارم رو اولی.به ش توجه کن
ممنون از اینهمه اطلاعات .دقیقا مشاور هم به من اینا رو گفت و اینکه هشت ماه طول می‌کشه که بچه اول بتونه بچه دوم رو کامل بپذیره و شرایط خونه عادی بشه