اول که درد طبیعی کشید گفت ضربان بچه کم شده باید بره اتاق عمل سزارین سزارین شد شب پرستارا امدن گفتن بلند شو راه برو خواهر شوهرم همش درد داشت سوزش شدید پانسمانش باز کردن گفتن بخیه هاش باز شده ساعت ۱۰ شب زنگ زدن دکتر امد بردنش گفتن با بی حسی دوباره بخیه میزنن ما دیدیم این دخترو نیاوردن خواهر سه شب اوردنش تو بخش تا نگو بی هوشش کرده بودن انگاری یه چیزی تو شکمش جا گزاشته بودن بی زبون نابود شد بعد هم تا یکماه جای بخیه هاش درد میکرد و میسوخت و ترشح داشت