اونم با بچه حرف میزنه یا نه؟
جاریمم شاکی بود رفت جدا بشه قاضی فرستاد حل اختلاف به مادرشوهرم گفتن بیا شما برای اونا خوب شد رو من داره خالی میکنه
با اونم همینجورن🤷♀️🤷♀️🤷♀️
من بعضی وقتا فکرها و ناراحتی های که تو گذشته درگیرشون یودم میاد تو ذهنم. یدفعه باز از اون اشخاص بدم میاد. چیکار کنم رها بشم؟ بخصوص که میخوام وقتی باردار شدم اروم و بدون استرس باشم
عکس و اینا نشونش دادی؟ عکس نینی نشونش بده بگو وای ببین بچه ما این شکلی بشه
به تو بره خوشکلتره یا به من
هی لباس بچه گونه نشونش بده بزار ذوق کنه براشون
اون حریفه و خانوادش ندارن اومده بکنه فقط رو دادن از اول بهش ولی بیشتر میخواد و جلوی زبونشونو با قانون گرفت
بخدا منم همین مشگل دارم میترسم متنفر بشم از خوانواده نزدیکم
بهش گفتم ان تی رو بیاد دید شنید لباسهایی که مامانم میخره رو میبینه ولی ذوق نه
عزیزم اصلا بهشون فکر نکن و با خودت بگو تموم شده و رفته من وقت ندارم واسه چیزی که تموم شده غصه بخورم
اون ادما هم برات مهم نباشن اصلا
کاش تو بارداری نباشن اون آدما
فک نکنی بهشون بود و نبودشون اهمیت نداره واست
شاید نشون نمیده
تو هی جلوش ذوق کن بگو وای فکرشو کن تو بابا بشی فک کنم بابای خوبی بشی و از این حرفا
بگو فک کن بچمون بخنده به دستاش فکر کن و ...
ولی یاسی با وجود مشکلات هم باید نهایت زندگی خوب کردنو یاد بگیریم حال دلتو خودت خوب کن و نذار حال خوب و بد تو وابسته ب کس دیگه باشه
من به خاطر خواهر شوهرم ۱۰بار تا پای طلاق رفتیم شاید بیشتر ولی ببین خودمون خواستیم که الان هنو زندگی میکنیم
یاسی شوهرتو بده من بکشم هم تو راحت شی از دستش هم کل بچه های اوما😂
من حتی عروسی خواهرم هم نتونستم برم
من خودم هر از گاهی بخاطر اتفاق های بد گذشته م که بخاطرشون خیلی عذاب روحی دیدم میاد تو ذهنم حتی با گذشت ۱۰ سال بیشتر، که باعث میشه باز از اون افراد بدم بیاد و ذهنم درگیرشون بشه... بنظرتون چه راه حلی بکار ببرم کاملا رها بشم؟؟ بخصوص که میخوام اگه حامله شدم کاملا ذهنم اروم و شاد باشه.
میدونم شاید کم ارزش باشه ولی ارزوی بچگیم بود که نشد حسرتش همیشه تو پلم میمونه
عزیزم امیدوارم از این به بعدش زندگی برات اتفاقای خوب و قشنگ بخواد
فقط بگو گور بابای همه چیز..بگو من قراره ی بار زندگی کنم و باید باوجود تموم مشکلات از زندگیم لذت ببرم..تمام
اول چت نوشتم منم اینجوری بودم اما اینکار هایی که خودم نوشتم رو کردم و روی پیشرفت خودم وشادی همسرم وقت گذاشتم
والا بلانسبت من خواهر شوهر مادر شوهر چوب تو کونم کردن الانم اسمشونم میارم حالم بد میشه ولی نمیخوام دیگه بهش فکر کنم چون خودم اسیب میبینم
از فکر و خیال فرار میکنم
اگه چیز خوب دارن اون ادما و کار ای خوبی هم داشتن هرچقدرم کم ولی بهشون فک کن دوست داشتنت بیشتر کن از نفرتت اهنگ شاد گوش بده بهشون زیاد فک نکن من اینکار دارم میکنم و یه وقتایی بهتر میشه ولی ..
همیشه فکر کنین قراره امروز آخرین روز از زندگیتون باشه پس از امروزتون حسابی لذت ببرین..از داشته ها و ن نداشته ها با همون هزار تومنم میشه خوشحال بود
😂😂من به مادیات زیاد اهمیت نمیدم
میدونی بزرگترین آرزوم چیه
حرفت قشنگه گلم. بنظرت روان کاو میتونه نتیجه نهایی داشته باشه البته با همت خودمون؟
من اصلا خجالت نمیکشم اگه لازم باشه حتما میرم چون ظاهرا خیلی خوبم ولی واقعا دوست دارم از درونم خیلی عالی باشم
من بزرگترین ارزوم شده ارامش
ارامشی که تموم نشه که تنش نباشه درگیری نباشه حسرت حال خوب نباشه که خیلی از مشکلات نباشه 😔
سحر همیشه بگو گور بابای همه چیز😂😂😂ببین چقد حالت خوب میشه..پول ویزیت هم بده ب من😂
یه خونه کوچیک داشته باشم واسه خودم توش فقط عشق و محبت و دوست داشتن باشه فقط همین مهم نیس چیزی توش باشه نباشه ولی میدونی همون عشق و محبت هست خیالت راحته مهمی دوست دارن میخوام فقط تو اون عشق و محبت باشه فقط همین
دقیقا حتما تاثیر داره منم بتونم حتما میرم
ان شالله ک همه ب آرزوهامون میرسیم
انشاالله براورده میشه .💖💖
😂😂😂عبسی
منم میگم ....لق دنیا بعدش اینقدر الکی خندم میگیره اخه من کم فوش میدم 😂😂😂😂
ممنونم دوستای گل
دعا میکنم همیشه خوشحال باشین
رفتم دستشویی خشک کردم خودمو در سطلو که باز کردم دیدم آدامسه غیره چون تو خونه انبار آدامس داریم از خونه برمی‌داره بردم جلوش گفتم این چیه چرا ادکلن خالی کردی رو لباساتو زد به دستم داره جز میزنه
داشت میزدم به مامانم زنگ زدم میگه هیچی نگو قلب منم داره وایمیسه
تهدیدم میکنه میرم دیگه هم برنمیگردم چیزی که بابام ازش خیلی میترسه
بلد نیستن هزار باز زده منو الان بارداری آخه
خواست بزنه به شکمم خودمو کشیدم کنار
بچه‌ها به امام غایب برام دعا کنید
از ته دلم دعا میکنم احساس آرامش کنی و خوشی
الهی همسرت بهتر بشه اهمیت دادن و احترام یاد بگیره
ولش توهم کاری به کارش نداشته باش انشاالله که درس میشه 💖
داشت میزد تو شکمم جمع کردم خودمو رفتم زیر پتو
میگه بابام گفته این نوه من نیست
امیدوارم بهترین تصمیم رو بگیری و آرامش پیدا کنی
یاسی جان چرا خانوادت فکر میکنن تو فقط به پولشون نیاز داری؟ البته این مشکل همه خانواده های ایرانیه
تو بیشتر از پول به حمایتشون نیاز داری
ممنونم عزیزدلم فعلا که تنهام گذاشت و رفت
عزیط من دهن به دهن شوهرت نزار وقتی میبینی همچین میکنه اگه چیزی دیدی فقط بگو دیدم
برات مهم نباشه
این یا خیانت میکنه یا نمیدونم والا
مهم نبودن ادمایی که نمیخوانت رو برا خودت تکرار کن و بزار بشه عادتت
سر هر دعوا هم به خانوادت زنگ نزن وقتی کاری نمیکنن شوهرتم میبینه میگه واسه اونا که مهم نیست هی بدتر میکنه
حامله ام اونم استراحت مطلق چه کنم مصی؟
واسه همین میگم باهاش در نیفت چون نمیفهمه زورش تو بازوشه فقط
به خدا برات خیلی ناراحتم و غصه میخورم دوس ندارم وضعت این باشه
فقط باید سعی کنی قوی باشی
چی بگم اخه
خواهراتم هواتو ندارن؟
الهی بمیرم که فقط براتون مایه عذابم
نه یکیشون تهرانه یکیشونم بی محل برادرم که ندارم
خدا نکنه این چه حرفیه
ما هم دوس داریم مشکلت حل شه
داشتم گریه میکردم که اومد بزنتم
من میگم برو خونه بابات بگو هر کارم کنین نمیرم فقط طلاق
بگو دیگه نمیتونم چون داره کارم به جنون میکشه
زنگ زدم گفتم به بابام برداشت گفتم طلاق گفت ما قلب نداریم چرا جوش میدی
2ساله شب و روزم کتکه چرا کاری نکردن
بگو طلاقمو نگیری خودمو میکشم دیگه نمیتونم
البته به سرت نزنه ی وقت ها فقط میخوام بترسن
روانیه اون موقع گوشیمم میگیره صدا ازش دارم چندبار
یاسی نمیتونی پول و طلاهاتو برداری بری واسه خودت یه خونه بگیری؟
کاری به کار هیچکدومشونم نداشته باش
در هر صورت موندن توی این زندگی با این شرایط درمان نمیشه
باید کاری کنی
نه بابا چرا بکشم میگه بکش همچین میزنه انگار بچه مال همسایه است
میگم کلید گاوصندوق رو دستم نمیده که
مهریه ایناتو بزار اجرا
درخواست نفقه و .. بده
مددکار اجتماعی نیست الانم
در هر حال تو در صورت شکایت میتونی طلاهاتو بگیری ازش
در صورتی میده که طلاهامو بدم مامانم
آره زنگ میزنم الان نیرو ندارن
کار میکنی خرجت رو درمیاری
خب بده مامانت
اشکالش چیه؟
نمیخوام دیگه خانوادم بفهمن اینجوری میفهمن
مشکل اینجاست الان استراحت مطلقه
واقعا نمیدونستم تا این حد بده
یه مدت بده دست مامانت یواشکی کاراتو بکن و بعد به یه بهانه بگیر ازش
اون بگیره میگه بمون خونه خودمون
من خانواده ندارم انگار جذام دارم هی پسم میدن به این
تو چرا هیچوقت پزشک قانونی نرفتی؟
نمیتونم کاری نمیکنن جز حرص دادن
کوتاه نیا دیگه جلوشون
برو تو اتاق خودتو حبس کن بگو به خدا بگین با لین زندگی کن یا خودمو پرت میکنم پایین یا فرار میکنم از این شهر میرم
خواستم برم دوستم گفت خودم میام میبرمت مامانم گفت بیخیال
وای از دست مامانت
چقد بیخیاله
والا الانم زنگ زدن از لج برنداشتم نمیخوام باشن کنارم اصلاااااا
از چی میترسن اخه؟
یا حتی مراعات چیو میکنن؟
آبرو و این که چرا الان قهر کرده شوهرم اصلا
دلشون میاد اخه هر روز هی غصه بخوری
میگن تو سربه سرش میذاری حتما
ببین ما که توی زندگیت نیستیم
از این راه حل ها بیشتر به ذهنمون نمیرسه
یه تصمیم بگیر و سختی هاش رو به جون بخر تا تموم بشه و بتونی روی پای خودت واستی
تازه امروز مامانم میگفت حق نداری غصه بخوری بعد بیخیاله
ایران چند ساله خودمم نمیفهمم چرا زندگیم اینجور شد
اره والا
یا باید بمونه و سختی بکشه یا باید سفت و سخت وایسه و همه حرفارو به جون بخره تا جدا شه
یه بار پیامای شوهرمو دیدم به مامانش داده بود گفته بود بذار با یاسی حرف بزنم اون بی من میمیره که مامانه جوابشو نداده بود
آخه تو بارداری موندم به خدا
بابا پنجشنبه شب منو با اورژانس بردن بیمارستان
یعنی این حرفش از سر دوست داشتن بوده یا از سر تحقیر
قهر کرده بود مامانه نمیذاشته برگرده پیشم
خب اون موقع عکس العملش چی بود؟
عجب!!!
پس دوستت داره ولی تحت سلطه خانوادشه
ولی انقدر بد یادش دادن که قصی القلب شده نمیدونید چطوری میزنه منو
پس نه به اون حرفش نه به این کار!
این دوست داشتن از صدتا فحش بدتره
وقتی اونقدر حالت بد بوده و واسش مهم نبوده پس فکر طلاق باش
باباش چند ماهه پیش گفت مرد که زنش بی احترامش میکنه نزنه زنو مرد نیست
نفس تنگه گرفته بودم ضربانم رفت بالا اومدن بردنم اون با ماشین خودش اومد منو تنها گذاشت تو آمبولانس
نه دختر ندارن همین دوتا پسرن
سهم من از این زندگی کتکاش بود و تحقیر شدنم
عزیزم فقط به خودت و نینیت فکر کن
اصلا خیال کن وجود نداره اون مثلا شوهرت
من خودم به دعا اینا اعتقادی ندارم که بهت بگم دعا بگیری براش
مامانم سین میکنه جواب نمیده
دقیقا اره
ولی از صب باز هی میری بهشون رو میندازی اخه
منم بی اعتقادم مرد بخواد بمونه میمونه با جادو که نمیشه
از همشون دل بکن بزار بفهمن ندارنت بزار بهت نگن سیریش
نبودنتو ببینن شاید به خودشون بیان
تلفنو از پریز کشیدم افتاد زمین نمیتونمم بذارم سرجاش
ولی تو نت سرچ کن دعا و ایه هایی هست برای محبت بین زن و شوهر
بديش اینه یه صبحونه ام نمیتونم بخورم همش با احتیاط راه میرم تا دستشویی
ولش کن نزار سر جاش
دیگه هیچی واست مهم نباشه جز خودت
خودتو بچتو بسپار به خدا
اون برات نگهش میداره
اصلا نمیخوام ببینمش مرتيکه عوضی رو با ادکلن دیور که حیف پول که براش خریدم دوش گرفته اومده خونه همش سیره
کاش جای دیگه پیام میدادم الان همه فحشم دادن
بازم بهت تاکید میکنم سر به سر شوهرت نزار اگه حتی تو بغل یه زن دیدیش روتو برگردون و برو
خواستی گریه کنی برو تو خلوت خودت گریه کن نزار اون ببینه
نزار عجزتو ببینه خواهش میکنم
مسخوای شمارتو بده بریم وات
دلم برای این توتو میسوزه داره چیا میبینه جیگرم براش کبابه
اونم مثل مامنش قویه غصه نخور
فقط قوی باش
دیدی عین این کسایی که تو کشتی کج هی بلند میشن بازم میزننشون زمین شدم این چند سال
اینجا
1551
1398/11/21
