Ooma
پرسش (1398/11/21):

دارم دیونه میشم.بیان یه کم جملات ارامش بخش بگین

سلام زنگ زدم به مادرم اینقدر گریه کردم که بنده خدا راهش دوره .خیلی ناراحتش کردم.چندوقته روحیم داغونه بایه جمله بهم میریزم.۴سالم اقدام هستم که اینم ناراحت کننده هست.و۶سال بامادرشوهرم بودم که ۵دقیقه تنها نمیموندحتی بامامیخوابید دانشگاه میومد بامن چه برسه خونه فامیلام واز دستشویی وحمام وکل کاراش بامن بود.وچندتابچه دیگم داشت واصلا بجای تشکر بچهای دیگش بیشتر حرفای ناراحت کننده میزدن .حتا ۲سال عقدم که مریض نبود نمیذاشت تنها جای بریم حتی یه خرید کوچیک.الان۳ماه که خوب شده وپول دستش اومده باحرف ودعوا رفتش .که بهتر که رفت چون زنگ میزدن مواظب مادرمون باش اگر اتفاقی بیفته .... اماهنوز حرفاشون هس.فکر کنم افسرده شدم خیلی جوش میزنم واز خودم بیزارم

چرا یهو قهر کرد عزیزم؟
ای وای این ادما کی میخوان از همچین حرفاشون دست بکشن
میدونی عزیزم بهدنظر من تنها وضیفه تو نبود ک نگهداریش کنی باید بقیه بچه هم نگه داریش میکردن تا انقد نیش نزنن ادم وقتی ی کاری و ی خوبی رو چند بار تکرار میکنه براش وضیفه میشه
بیخیال باش اهنگ شاد بزار فکرای خوب بکن به خودت و شوهرت و ایندت فک کن اهمنیت نده این همه خوبیتو قدر ندونستن اگ مریض یا خدای نکرده افسرده بشی فک میکنی براشون مهم باشه؟
عزیزم چرابیخودخودتودچاربیماریهای عصبی میکنی به خاطرمادرشوهرت به حاطرخواهرشوهرات فرداپس فرداخدای نکرده بیماری ام اس بگیری خوبه ..میگن اونایی که زیادعصبانی میشنوحرص میخورن ام اس میگیرن پس خودتوبابت چیزهای الکی ناراحت نکن عزیزم
همین نادرشوهرت کا میگی اخلاقش اینجوریه فردااگه مریض بشی بهت میگه خونه باباش مریض بوده اومده اینجا
نمیگه که به خاطرمن مریض شده.بعدشم اگه شوهرت خوب باشه بقیه روولش
اره والا فقط شوهر من تازه ازداج کردم خدایی هم حانواده شوهرم خوبن ولی وقتی همیشه ی کاری رو میکردم وضیفم مشد الان دیگ اهمنیت نمیدم ی بار بکنم ی بارم نمیکنم ک بفهمن وضیفه نیس احترامه
نه .گفت چرا فقط بعدازظهرا میریم بیرون ازصبح تاشب بریم خونه کسی.اخه اینجوری که نمیشه.وبعدش خوب شد ازماخسته شد
منم گفتم اما دختراش که گفتن چون پسر ارث زیاد میبره وظیفشه .وبقیه پسراشم که....
ممنون.الان دنبال این هستن به فامیلاشون زنگ میزنن که بچه دار هستم یانه.من که استرسم زیاده
دست خودم نیس 😔😔
من شوهرم میگف سر هرکوچه زنه .وهزار حرف وبلا سرم اوردن.حالا که از خاهر وبرادر ومادر ضربه خورده یکم بهترشده.
خودمم فکر میکنم وظیفمه.چه جشنای واسه هرمناسبت واسشون گرفتم هم خواهر وهم برادر شوهر مخصوصا مادرشوهرم.که حتا شوهرم میگفت که ما خودمون نمیدونستیم که بدنیا اومدیم تو واسه مادرمون این جشن تولد وروز مادر و... میگیری
تازه ۴ماه برادرشوهرم خونم بود با کل وسایلش من بهش گفتم بیا که شوهرم گف چرا گفتی اخرم از من تشکر نکرد وگف به برادرش دستت درد نکنه مواظب مادر وداداش دیگه باشی😔وحتی فامیل زنشم میاور .فکر کنید چندبار صیغه برادر زنشو اورد .اخرم ۲ماه پیش قهر کردن که چرا زیاد باروی خوش نبودی .واز در دیگه خونه بدون خداحافظی رفتن .ووو
بخدا خیلی دلم گرفته جواب محبت این باشه ادم کافر میشه
خواهرشوهرم تو عقدبودم تازه مادرش مریض شده بود اومد کمکم گفت من حالم بدمیشه گفت واسه بچم من این کارا نکردم خداصبر بده بهت
بیخیال گذشته ها گذشته آینده رو بچسب
میدونم که اینا نه یادت میره نه تموم میشن
ولی فکر کردن ب این چیزا تنها و تنها واسه خودت ضرر داره
هم دور ازجون دیونه میشی هم نمیتونی بچه دارشی
به خودت برس. لباس خوشگل بخر. آرایشگاه برو
موهاتو رنگ کن
مدلشونو عوض کن. آرایش کن
دکوراسیون خونتو عوض کن. باشگاه برو
ژله و کیک و دسر درست کن. و....
ممنون از شما.سعی میکنم .امروز ارایشگاه میرم .بخدا چندماه ارایشگاه نرفتم وقتی هم میرم هر۳یا۴ماه یک بار میرم
منم خانواده شوهرم خوبن ولی بلاخره یه جاهایی نیش و زهرشون رو میریزن که تا جیگرم میسوزه
. که همش میگفتم الهی هرچی سرمن آوردن سردختراشون بیاد.
ولی بعد دیدم بیخودی خودمو حرص دادم
کار ومحبت زیاد میشه وظیفه.اوایل همه کار براشون میکردم. دیدم واقعا شده وظیفه. خیلی حالم بد شد وناراحت شدم
کم کم این چیزا رو کم کردم. مثلا اگه میرفتم خونشون هم غذا میپختم هم ظرف میشستم. حالا یکیشو انجام میدم اونم نصفه نیمه. درحدی که کمکی کرده باشم
فدات گلم. اشتباه میکردی
منم اوایل ماهی یه بار شایدم یک ماه ونیم میشد. با این که رشد مو و ابروهام زیاده
الان یه هفته درمیون میرم
من همه کار توعقد چون خونه مادر جای دیگه بود ومادرش تنها نمیموند وجاریا روبهش نداده بودن ودختراشم میگفتن بهماچه.همه خونه تکونی وحتی تعمیرات خونش انجام میداد میگف من که نمیتونم ازین کار نکردم فقط بالاسرم دستور میداد و وقتی هم یک هفته مادرشوهرم میخواست بره جای مادرش میگف جای بهم نریزی وهمه لباسای من وپسر دیگش که مجرد بود میگف تو حمامه تمیز بشوری وجمع کنی.و وقتیهم دختراش میومدن باید غذاشون حاضر میکردم
به قول مامانم جینگیل مینگیلی درست میکنم واسه درو دیوار
خخخخ
گل وکاکتوس کاشتم هی بزرگتر شدن بیشترشون کردم بهشون میرسم آب میدم خاک و کودشونو عوض میکنم. گلدونشون بزرگتر میکنم.
خب اون دیگه مادر نبوده. کافر بوده. بسپرش به خدا. خدا به موقعش جواب محبتهای تو و ظلم اونا رو میده. اصلا نگران نباش
شاید دیر جواب بده ولی حتمن میده
منم همینطور که حتا خودم از قیافم بدم میاد.
موندم که من بچه اخری هستم وخیلی ببخشید لوس ونازنازی که اینجوری شده .فکر کنم همه نازنازیا اینجوری میشن.
وهمیشه خانوادم گفتن گناه داره .بخاطر شوهرت .وثواب میکنی
ای جونم😍
به قول خودم هر کی اینجور گناه داره میره جهنن😋
جهنم
قربون شما.دعا کنید روحیم واسترسم بهتر بشه وگرنه دکتر هم گف استرست خیلی زیاده باعث میشه دیرترباردار بشی
پارسال خودم روکش مبلامو عوض کردم
یه رنگ شاد خریدم ونشستم دوختم
انشالله خدا کمکت کنه و زود مادرشی ناراحت نباش
نمازبخون. قرآن بخون
آهنگ و دعا گوش کن
من هر وقت شوهرم نیس خونه ام گوشیم همش میخونه آهنگ و دعا قاطی🙃
شیر بگیر ماست درست کن.دوغ درست کن
غذاهایی که خودت دوس داری بیشتر درست کن
موهای بدنتو بزن لباس لختی بپوش
ای خاهرجان من واسع خودم یه سال شوهرم روز زن گردنبند بخره اونم طلا نبود رنگ طلا که جلو خانواده خودم تعریف کنم وای نگو که مادرش حتا از چشای بچش در اورد چه برسه من.
حتا مادرم به کل دختراش یه مقدار پول داد من سرویس مبل عوض کردم حتا برادرشوهرم گفته نمیرفتی مبل میخریدی به من پول میدادی.
از این خانواده من در تعجبم
والا به قول دوستم تا هست زحمت کشیدی حالا غصه زحمتو میخوری
ول کن بابا
ممنون
خیلی حرفاتون ارومم کرد.چشم این کارا میکنم
عزیزم بیشتر تقصیر شوهرته
اونا رو پر توقع کرده
مگه مادرش فقط شوهر تورو زاییده؟ بقیه رو....؟
چشم
قربونت
خود شوهرم الان میگه.
اگه الانم فهمیده بازم خوبه
از این به بعد رعایت کنه و کم کم جلوشون وایسه. بلاخره اونام از رو میرن
خواهرم امروز زنگ زده میگه حتا اگر من به تو بدی کردم فراموشم کن وبهم فکر نکن .و واسه دل خودت زندگی کن
خدا کنه
گلم تو هم به صورت نامحسوس و آروم تحریک‌ش کن
نه اینکه بگی آره برو پولتو از داداشت بگیر یا حق نداری پولش بدی
یه جوری که نه ناراحت شه نه لج کنه ملایم و به قولی در لفافه
خلاصه عزیزم خودتو دوست بدار. وقدر خودتو بدون. انشالله بچه های خوب و صالح و سالم گیرت بیاد و شوهرتم سر عقل بیاد
راستی مادرت چه گناهی کرده. الان راه دوره ناراحتش کردی کاری از دسش برنمیاد میشینه واست گریه میکنه
من هر وقتم باشوهرم بحثم میشه به مامانم نمیگم. فقط یه بار خیلی ناراحت بودم فهمید. با تعجبگفت دعوا کردید؟ مگه شما هم دعوا میکنید؟
گفتم چیز مهمی نیس. گفت همون من گفتم شماها اهل دعوا نیستید
درصورتی که هستیم وبودیم😂
ممنون گلم.🥰
خودمم خیلی ناراحت شدم گفتم اما وقتی بامادرم حرف میزنم اروم میشم.بنده خدا از اون ساعت چندبار زنگ زدن وفشارشم رفته بالا .که ابجیم رفت پیششون.
ببخشید اینطوری میگم ها
اصلا دلم نسوخت و به نظرم حماقت هست نه خوبی
از بچگی توی سرمون میکنند که قربانی بودن خوبه
اما برای خودت احترام قائل شو
مگه پول میگیری در ازای کارت؟ نوکر بی اجر مردمی که احترام هم نمی ذارن
از این ذلت رها شو و به خودت برس
خودمم قبلا اینجوری بودم الان نیستم و روحیه ام از همه بهتره
دیگه شده
بحث دلسوزی نیست.
حرف این بود که چکار کنم اعصاب واسترسم اروم بشه
دارم سعی میکنم
دقیقامنم مثل توام فداتشم ولی دارم مثل خودشون رفتارمیکنم پرروشدن جنبه ندارن قسم خوردم حالشونوبگیرم که گرفتم توهم بیخیال شو بچسب به زندگیت ی عده بیشرف ودیوثن ببخشیدعصبی شدم جون مادرت باخودت کارکن وخودتوبراشون بگیر بزار شوهرتم ازت حساب ببره رسمی باهاشون برخوردکن چن1دبارحساب کارمیاددستشون
قربونت عزیزم.خودم پشیمونم .
حتما منم گفتم خدا جوابشون بده

سوالات مشابه