شرح زایمان من لطفا نترسید فقط چون قول داده بودم تعریف کردم ان شالله زایمان خوبی داشته باشید

سلام خانما و اجیای گل منم اومدم هم خبر خوش بدم که نی نیم بدنیا اومد هم زایمانمو تعریف کنم ان شالله هیچ کدومتون زایمان منو تجربه نکنید و نترسید همه اینجوری نمیشن ولی خب واسه من شد من روز ۳ شهریور دیدم کیسه ابم پاره شد تا بیمارستان ببینه و قبول کنه چند ساعتی علاف شدم بعدشم بستریم کردن دهانه رحمم ۱ سانت بیشتر نبود شروع کردن به تزریق امپول فشار تا ۱۵ ساعت اول خیلی صبر کردم سعی کردم صدام در نیاد ولی بعدش تا ۲۴ ساعت از درد فقط جیغ میزدم من ۹ شب بستری شدم تا ۶ فردا شب تازه دهانه رحم شروع شد باز شدن تا ۹ شب که ۲۴ ساعت گذشت دهانه رحم کامل با درد های فجیع وحشت ناکی باز شد با این تفاوت که چون با امپول فشار بود نه تنها دردش غیرقابل توصیف بود بله بچه برای خروج تلاشی نکرد منم کلا از حال رفته بودم و فقط التماس یه مسکن یا بیهوشی داشتم دیگه ۹ و نیم بود که بلاخره بعد بیشتر از ۲۴ ساعت ناامید شدن و سزارینم کردن که خدا نگذره ازشون که فقط منو زجر دادن مرگ بچشم دیدم ولی وقتی بی حس شدم و صدای بچم اومد دیگه انگار همه چیز فراموش شد همه دنیای مادر میشه همین کوچولو که امیدوارم خدا برا همه مادرا حفظشون کنه همچنین پسر منو از برنامه اوماهم ممنون و متشکرم که من دوساله این برنامه رو دارم و از قبل اقدام تا حالا که بعد تولد بچمه ازش راضی بودم و خوشحالم دوستای خوبی مثل شما اجی ها داشتم ان شالله تو راهی داریا زایمان راحتی داشته باشن و اقدامیا خدا بهشون هرچی زودتر یه تو دلی بهشون بده دلتون شاد و لبتون خندون