هنگامیکه فرزندتان در مورد احساس خود با شما صحبت میکند، بسیار مهم است که این احساسات را سبک نشمارید. برای مثال، اگر فکر میکنید که فرزندتان "نباید" در مورد برنده نشدن در بازی فوتبال ناراحت باشد، بهتر است که این را به او نگویید. در چنین شرایطی، بهتر است از جملهای با مفهوم حمایتی استفاده کنید؛ مانند اینکه "میدانم که واقعا میخواستی برنده شوی، بعضی وقتها تحمل باختن خیلی سخت است". در مورد کودکانی با سن چهار تا شش سال، میتوان از جملات و کلمات ساده و عینی استفاده کرد (برای مثال، "پدرت و من میدانیم که تو از مردن خرگوشت ناراحت هستی."). بچهها نیاز دارند که از احساساتشان حمایت شود. شما به عنوان والدین او میتوانید هدیهای فوقالعاده را با درک احساسات او و نشان دادن احساس خود در این مورد به او بدهید.
تمامی رفتارهای منفی پدر و مادر که در بالا ذکر شد باعث افزایش رفتارهای مبارزهجویانه در فرزندان میشود. گفتن جملهی "دیگر این کار را انجام نخواهم داد" و انجام الگوی تکرار آن رفتار بسیار آسان است. امکان وقوع اشتباهات گاه به گاه در هر شخصی وجود دارد. وقتی چنین اتفاقی در مورد فرزندتان افتاد این رفتارهای منفی را به فرزند خود یادآور شوید.
سال، پدر آنتونی سیزده ساله، چالشهای زیادی را با فرزند خود تجربه کرده است. در واقع، او یک پدر سختگیر بداخلاق بوده است که اکنون در حال بهبود رفتارهای خود است. او در خانه یا بازی فوتبال، سر آنتونی فریاد میکشیده است. رابطهی صمیمی او با آنتونی رفته رفته کمرنگ شده بود تا اینکه یک شب، هنگامیکه سال و آنتونی در جشن اهدای جوایز فوتبال حضور داشتند، سال فرزند خود را به خاطر آنکه در هنگام دریافت جایزهاش سر خود را پایین نگه داشته است دعوا کرد. مشاور سال به او پیشنهاد داد که زیاد در این مورد سخت نگیرد و کمتر سعی کند آنتونی را کنترل کند؛ سال به سوی آنتونی رفت و به او گفت "آنتونی! معذرت میخواهم که اینقدر از تو انتقاد کردم. دیدن تو در آنجا، گرفتن آن جایزه، باعث افتخارم است. افتخار میکنم که پدر تو هستم.". آنتونی در جلسات بعدی مشاوره عنوان کرد که حس میکند پدرش به تازگی بیشتر او را درک میکند. هرچه بیشتر سعی کنید که فرزندتان روی شما حساب کند بیشتر میتوانید فرزند خود را تحت تاثیر رفتارهای مثبت قرار دهید.