کارین | دور و بعید. | توضیحات بیشتر |
کازیوه | (کردی) سپیدی صبح که همه افق را فرا گیرد. | توضیحات بیشتر |
کاظمه | (عربی) (مؤنث کاظم)، ( کاظم. | توضیحات بیشتر |
کامله | (عربی) (مؤنث کامل)، 1- زن کامل؛ 2- (در تصوف) کامل (زن)، ( کامل. 1- ، 2... | توضیحات بیشتر |
کاملیا | (فرانسوی، kamelia) 1- (در گیاهی) گلهای درشت و زیبا به رنگهای سفید و صو... | توضیحات بیشتر |
کانی | (کان + ی (پسوند نسبت))، 1- منسوب به کان، مربوط به کان، معدنی، استخراج ... | توضیحات بیشتر |
کانیا | [کان (به مجاز) سرچشمه، منشأ + ی (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)]، 1- منس... | توضیحات بیشتر |
کانیاو | (کردی) 1- آب چشمه؛ 2- زمینی که با آب چشمه آبیاری شود؛ 3- گیاهی که با آ... | توضیحات بیشتر |
کبری | (عربی) 1- (مؤنث اکبر)، بزرگ، کبیر، بزرگتر، + ( اکبر؛ 2- (اَعلام) لقب ز... | توضیحات بیشتر |
کتانه | (کتان = نام گیاهی + ه (پسوند نسبت))، 1- منسوب به کتان؛ 2- (به مجاز) زی... | توضیحات بیشتر |
کتایون | (اَعلام) دختر قیصر روم و زن گشتاسب و مادر اسفندیار که نام دیگرش را ناه... | توضیحات بیشتر |
کتیبه | (از عربی، ممالِ کِتابَة) 1- نوشته ای که بر سطوح سخت مانند سنگ کنده می... | توضیحات بیشتر |
کریمه | (عربی) 1- گرانبها، ارزشمند؛ 2- صفت هر یک از آیههای قرآن؛ 3- (در قدیم... | توضیحات بیشتر |
کژال | (کردی؟) در بعضی از نامنامهها زیباروی سیاه چشم معنا شده است(؟). | توضیحات بیشتر |
کعبه | (عربی) 1- مرتفع، جای چهارگوش، مکعب؛ 2- (اعلام) (= بیتالله الحرام): بن... | توضیحات بیشتر |
کلثوم | (عربی) 1- پرگوشت رخسار بیترشرویی، دارای گونه و چهرهی پر گوشت؛ 2- (به ... | توضیحات بیشتر |
کمند | 1- (به مجاز) آنچه به وسیلهی آن کسی را گرفتار میکنند، دام؛ 2- (در قدیم)... | توضیحات بیشتر |
کوثر | (عربی) (اَعلام) 1) سورهی صد و هشتم از قرآن کریم دارای سه آیه؛ 2) (در ا... | توضیحات بیشتر |
کوکب | (عربی) 1- (در نجوم) ستاره؛ 2- (در گیاهی) گل زینتی درشتِ پُر پَر به رنگ... | توضیحات بیشتر |
کیارا | تاسه، میل و خواهش به خوردن چیزهای بیقاعده (ناباب) چنانکه این حالت در ز... | توضیحات بیشتر |
کیانا | (سریانی، kyānā) 1- طبیعت، جوهر؛ 2- (در اصطلاح فلاسفه) طبایع. | توضیحات بیشتر |
کیاناز | (کیا+ ناز (افتخار، فخر، تفاخر)) 1- موجب افتخار پادشاهان و سروران و بز... | توضیحات بیشتر |
کیاندخت | دختر بزرگان و سروران، دختری که نژاد و تبار او به بزرگان و سروران میرسد... | توضیحات بیشتر |
کیژان | (کردی) دختران. | توضیحات بیشتر |
کیلان | 1- مرغ ماهی خوار، حواصیل، بوتیمار. [این واژه با کیلان (kilān) نام شهری... | توضیحات بیشتر |
کیمیا | 1- مادهای فرضی که به گمان قدما فلزاتی مانند مس و قلع را به طلا و نقره... | توضیحات بیشتر |
کیواندخت | 1- دختری منسوب به کیوان، یا دختر کیوان؛ 2- (به مجاز) زیبارو. | توضیحات بیشتر |
کیهانه | (کیهان + ه (پسوند نسبت))، منسوب به کیهان، ( کیهان. | توضیحات بیشتر |