هاجر | (عبری) 1- به معنی «فرار»؛ 2- (اَعلام) همسر دوم حضرت ابراهیم خلیل(ع)، ک... | توضیحات بیشتر |
هادیه | (عربی) (مؤنث هادی)، هادی. 1- | توضیحات بیشتر |
هاله | 1- (در نجوم) حلقهی نورانی سفید یا رنگی که گاهی گِردِ قرص ماه یا خورشید... | توضیحات بیشتر |
هانا | (کردی) 1- زنهار، دادخواهی؛ 2- امید؛ 3- بینایی؛ 4- خواهش. | توضیحات بیشتر |
هانیا | (هانی+ ا (پسوند نسبت)) 1- منسوب به هانی؛ 2- مسرور و شاد. | توضیحات بیشتر |
هانیتا | (هانی+ تا = نظیر، مانند)) 1- نظیر و مانند هانی؛ 2- مسرور و شاد. | توضیحات بیشتر |
هانیه | (عربی) شادمان، خوشبخت. | توضیحات بیشتر |
هایده | آشکار، نمایان، هویدا. | توضیحات بیشتر |
هجرت | (عربی) 1- از کشور یا زادگاه خود به جای دیگر رفتن و در آنجا ساکن شدن؛ 2... | توضیحات بیشتر |
هدی | (عربی) 1- (در قدیم) هدایت کردن، هدایت، راهنمایی؛ 2- رسیدن به حق و حقیق... | توضیحات بیشتر |
هدیه | (عربی) 1- آنچه به مناسبتی یا به رسم یادگار به نشانهی محبت به کسی داده ... | توضیحات بیشتر |
هدیه زهرا | از نامهای مرکب، ا هدیه و زهرا. | توضیحات بیشتر |
هرانوش | 1- دختر آتش؛ 2- (به مجاز) زیبارو. | توضیحات بیشتر |
هستی | 1- وجود در مقابل نیستی؛ 2- زندگی، زندگانی؛ 3- (به مجاز) همهی دارایی. م... | توضیحات بیشتر |
هلن | (اَعلام) هلن دختر ژوپیتر خدای خدایان یونان یکی از وسوسهانگیزترین زنان... | توضیحات بیشتر |
هلنا | 1- (= هلن)، هلن؛ 2- (اَعلام) نام شهری در مرکز ایالت مونتانای آمریکا. | توضیحات بیشتر |
هلیا | (از یونانی، heliade) 1- صورت تخفیف یافتهی هلیاد، به معنی دختر خورشید؛ ... | توضیحات بیشتر |
هما | 1- (در پهلوی)، فرخنده؛ 2- پرندهای با جثهای نسبتاً درشت از خانوادهی ل... | توضیحات بیشتر |
هُمادخت | (هما+ دخت = دختر)، (به مجاز) دختر خوشبخت، دختر سعادتمند. | توضیحات بیشتر |
همتا | 1- آنچه یا آنکه در صفتی با دیگری وجه اشتراک داشته یا کاملاً به او شبیه... | توضیحات بیشتر |
همدم | (به مجاز) همنشین، مونس. | توضیحات بیشتر |
همیلا | (اَعلام) نام یکی از ندیمههای شیرین در خسرو و شیرین نظامی. | توضیحات بیشتر |
هنا | (عربی) شادمانی و خوشبختی. | توضیحات بیشتر |
هنگامه | 1- شورش، فتنه، آشوب؛ 2- (در گفتگو) (به مجاز) شگفت انگیز، عالی، فوق الع... | توضیحات بیشتر |
هورا | 1- (در سانسکریت) سورا (هورا) یک قسم شربت است که در بند چهار آفرینگان گ... | توضیحات بیشتر |
هوری | (هور = خورشید + ی (پسوند نسبت)) 1- منسوب به خورشید؛ 2- (به مجاز) زیبار... | توضیحات بیشتر |
هونیا | (هو = خوب + نیا) 1- دارای نیای خوب، نیکوتبار، نیک نژاد؛ 2- (در پهلوی) ... | توضیحات بیشتر |
هیام | (عربی) دوست داشتن، ویژگی یا حالت کسی که از فرط عشق و غیرعشق شوریده است... | توضیحات بیشتر |
هیدی | (کردی) آرام، آهسته، بردبار. | توضیحات بیشتر |
هیدیکا | (کردی) به آهستگی. | توضیحات بیشتر |
هیرو | (هیر = آتش + او /-u/= (پسوند نسبت))، منسوب به آتش؛ 2- آتشی و سرخ گون؛ ... | توضیحات بیشتر |
هیفا | (عربی) (مؤنث اهیف) زن کمر باریک (باریک میان). | توضیحات بیشتر |
هیلا | نام پرندهای است، باشه (پرندهای شکاری کوچکتر از باز). | توضیحات بیشتر |