Ooma
انتخاب نام دختر و پسر
اسم دختر با س همراه با معنی
نام معنی مشاهده
ساجده(عربی) (مؤنث ساجد)، ( ساجد.توضیحات بیشتر
ساچلی(ترکی) دارای موهای بلند و پرپشت، گیسو بلند.توضیحات بیشتر
ساحل(عربی) (در جغرافیا) زمینی که در کنار دریا یا دریاچه یا رودی بزرگ واقع ...توضیحات بیشتر
ساحله(عربی ـ فارسی) (ساحل + ه (پسوند نسبت))، منسوب به ساحل ( ساحل.توضیحات بیشتر
سارا(عبری) 1- خالص، بیآمیختگی؛ 2- (اَعلام) نام زن حضرت ابراهیم(ع) و مادر ا...توضیحات بیشتر
ساران1- (در قدیم) آغاز، ابتدا؛ 2- سر.توضیحات بیشتر
سارای(عبری) (= ساره و سارا)، ( ساره و سارا. 1-توضیحات بیشتر
سارگلگل زرد.توضیحات بیشتر
ساره(عبری) (= سارا، سارای)؛ 1- امیرهی من؛ 2- (اَعلام) زوجهی ابراهیم خلیل(ع...توضیحات بیشتر
ساریناخالص، پاک.توضیحات بیشتر
ساریه(عربی) 1- ابری که در شب آید؛ 2- (اَعلام) نام یکی از دختران امام موسی ک...توضیحات بیشتر
سازگار1- دارای گرایش به همراهی و همکاری با دیگران، هماهنگ، موافق؛ 2- ملایم ط...توضیحات بیشتر
ساعده(عربی) 1- (مفرد سواعد) شاخه فرعی، شاخابه، مجاری آب که به رودخانه یا در...توضیحات بیشتر
ساغر(معرب) 1- ظرفی که در آن شراب مینوشند، جام شراب؛ 2- (در قدیم) (به مجاز)...توضیحات بیشتر
ساقی(عربی) 1- آن که شراب در پیاله میریزد و به دیگری میدهد؛ 2- (در قدیم) (ب...توضیحات بیشتر
سالومه(عبری) (اَعلام) زوجهی زبدی و مادر یعقوب کبیر و یوحنای انجیلی.توضیحات بیشتر
سالینا  [سال + ین (پسوند نسبت) + ا (پسوند نسبت)]، منسوب به سال، سالانه(؟).توضیحات بیشتر
سامه1- (در قدیم) عهد، پیمان؛ 2- جای امن و امان، پناه، مأمن.توضیحات بیشتر
سامیانام ماه یازدهم از سال ایرانیان در دورهی هخامنشی.توضیحات بیشتر
سامینا1- مانند مینا؛ 2- نام گلی.توضیحات بیشتر
سامیه(عربی) (مؤنث سامی)، (در قدیم) بلند. + ( سامی. 1-توضیحات بیشتر
ساناآسان.توضیحات بیشتر
ساناز1- نام گلی؛ 2- کمیاب، نادره.توضیحات بیشتر
سانای(ترکی) مهنام، بیقرار.توضیحات بیشتر
سانیاسایه روشنِ جنگل.توضیحات بیشتر
ساهره(عربی) 1- زمین یا روی زمین، زمینی که حق سبحانه در روز قیامت آن را مجدد...توضیحات بیشتر
سایا(ترکی) 1- یکرنگ، بیریا؛ 2- (در فارسی) ساینده.توضیحات بیشتر
سایان(کردی) (سای = سایه + ان (پسوند نسبت))، 1- منسوب به سایه (؟)، م سایه؛ 2...توضیحات بیشتر
سایدا(کردی) (مرکب از سای + دا) سایهی مادر (؟).توضیحات بیشتر
ساینا1- (اوستایی) (اَعلام) نام خاندانی از موبدان زرتشتی؛ 2- (در طبری) ساکت ...توضیحات بیشتر
سایه1- (در فیزیک) تاریکی نسبی که به سبب جلوگیری تابش مستقیم نور در سطح یا ...توضیحات بیشتر
سبا(عربی) 1- (اَعلام) 1) (= سباء) سورهی سی و چهارم از قرآن کریم؛ 2) نام ش...توضیحات بیشتر
سپیده1- روشنی کم رنگ آسمان در افق مشرق قبل از طلوع آفتاب؛ 2- (در قدیم) سفید...توضیحات بیشتر
سپینود(اَعلام) (در شاهنامه) دختر پادشاه هند (شنگل) و زن بهرام گور.توضیحات بیشتر
ستاره1- (در نجوم) هر یک از اجسام نورانی آسمان که معمولاً شب‌ها از زمین به ص...توضیحات بیشتر
ستایش1- حمد و سپاس خداوند، شکرگزاری (به درگاه خداوند)؛ 2- ستودن، مدح کردن، ...توضیحات بیشتر
ستوده(صفت مفعولی از ستودن)، آنکه او را ستوده‌اند؛ ستایش شده.توضیحات بیشتر
سِتی(عربی) (از عربی ستّی = بانوی من) 1- (در قدیم) عنوانی احترام آمیز برای ...توضیحات بیشتر
سِتیاگیتی، دنیا و روزگار.توضیحات بیشتر
ستیلا(عربی) (اَعلام) 1) نام دختر حضرت موسی کاظم(ع)؛ 2) نام حضرت مریم.توضیحات بیشتر
سحر(عربی) 1- زمان قبل از سپیده‌دم؛ 2- زمانی است (در ماه رمضان) از نیمه شب...توضیحات بیشتر
سحرگل(عربی ـ فارسی)، 1- گل سپیده دم؛ 2- (به مجاز) زیبا و با طراوت.توضیحات بیشتر
سحرناز(عربی ـ فارسی) 1- زیبایی سپیده دم؛ 2- (به مجاز) زیبا.توضیحات بیشتر
سَدِناسدن + الف (اسم ساز)، خدمت کردن کعبه.توضیحات بیشتر
سرمه1- مخلوطی از کانه  های آنتیموان که سیاه  رنگ است و از آن برای آرایش پل...توضیحات بیشتر
سرو1- (در گیاهی) هر یک از انواع درختان بازدانه از خانواده مخروطیان که همی...توضیحات بیشتر
سُرور(عربی) خوشحالی، شادمانی.توضیحات بیشتر
سروراعظم(فارسی ـ عربی) از نام  های مرکب،   سرور و اعظم.توضیحات بیشتر
سروری1- منسوب به سرو؛ 2- نوعی از خطوط اسلامی؛ 3- نخلی، شجری.توضیحات بیشتر
سروگل(سرو = درخت سرو + گل) (به مجاز) زیبا و با طراوت و شاداب.توضیحات بیشتر
سروناز1- سرو نورسته، سروی که شاخه‌های آن به هر طرف مایل باشد؛ 2- (در موسیقی ...توضیحات بیشتر
سروه(کردی) نسیم، باد ملایم، باد خنک، ایاز.توضیحات بیشتر
سروین1- (در قدیم) شبیه سَرو؛ 2-(در کردی) روسری و چارقد.توضیحات بیشتر
سریرا(سَریر + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سَریر، ) سَریر.توضیحات بیشتر
سعاد(عربی) (اَعلام) نام زن محبوبی در عرب، نام معشوقه‌ای در عرب.توضیحات بیشتر
سعادت(عربی) 1- خوشبختی؛ 2- (در احکام نجوم) سعد بودنِ ستاره‌ها و تأثیر آنها ...توضیحات بیشتر
سعاده(عربی) 1- نیک بختی، خوشبختی؛ 2- (در احکام نجوم) سعد بودنِ ستاره ها و ت...توضیحات بیشتر
سعدیه(عربی) (سعد + ایّه/iyyeـ/ (پسوند نسب))، 1- منسوب به سعد،   سعد. 1- ؛  ...توضیحات بیشتر
سعیده(عربی) 1- (مؤنث سعید)، ( سعید. 1- و 2- ؛ 2- (اَعلام) 1) رودی از رشته ک...توضیحات بیشتر
سکینه(عربی) 1- (= سکینت)، آرامش خاطر؛ 2- (اَعلام) [قرن 1و 2 هجری] دختر امام...توضیحات بیشتر
سلاله(عربی) 1- نسل؛ 2- (در قدیم) فرزند، نطفه.توضیحات بیشتر
سلامت(عربی) 1- سالم، تندرستی، صحت؛ 2- (در حالت قیدی) بطور سالم، در حال صحت؛...توضیحات بیشتر
سلامه(عربی) (اَعلام) سلامه یا سلافه مشهور به شهربانو دختر یزدجرد ابن شهریار...توضیحات بیشتر
سلدا(ترکی) حامی، یاور.توضیحات بیشتر
سلما1- نام درختی؛ 2- (در عربی) (مؤنث سِلم) صلح، آشتی، زنِ صلح طلب.توضیحات بیشتر
سلمی(عربی) (در گیاهی) نام گیاهی است؛ (اَعلام) زنی معشوقه در عرب و (به مجاز...توضیحات بیشتر
سلوا(عربی) 1- (در گیاهی) گیاهی علفی، خودرو یا زینتی از خانواده نعنا، مریم ...توضیحات بیشتر
سَلوی(معرب از لاتین) (در گیاهی) 1- گیاهی علفی، خودرو یا زینتی از خانواده  ی...توضیحات بیشتر
سلیله(عربی) (در قدیم) دختر، دخت، فرزندِ دختر.توضیحات بیشتر
سلیمه(عربی) (مؤنث سلیم)، ( سلیم. 1- ، 2- و 3-توضیحات بیشتر
سلین(ترکی) 1- سیل مانند؛ 2- (اَعلام) نام رودخانه‌ای در آذربایجان که از منط...توضیحات بیشتر
سلینا(ترکی ـ فارسی) (سَلین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سَلین، ، سَلین.توضیحات بیشتر
سما(عربی) (در قدیم) آسمان.توضیحات بیشتر
سمانه1- (مخفف آسمان) یعنی سقف خانه؛ 2- نام پرنده‌ای کوچک که به آن در ترکی ب...توضیحات بیشتر
سَمر(عربی) 1- (در قدیم) حکایت، افسانه، داستان؛ 2- (به مجاز) مشهور و گفتار ...توضیحات بیشتر
سمرا(عربی) زن گندمگون.توضیحات بیشتر
سمن1- نام گیاهی (رازقی)، یاسمن؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) چهرهی سفید و لطیف ...توضیحات بیشتر
سمن بر(به مجاز) دارای اندام معطّر چون سَمن، یا دارای اندام سفید و لطیف.توضیحات بیشتر
سمن رخ(= سمن چهر)، (  سمن چهر.توضیحات بیشتر
سمن ناز(سَمن + ناز= کرشمه، ناز و غمزه) (به مجاز) زیباروی دارای ناز و کرشمه.توضیحات بیشتر
سمیرا(عربی) 1- زن گندمگون، شمیرا. [سمیرا ترجمهی «مهین‌بانو» است]؛ 2- (اَعلا...توضیحات بیشتر
سمیره(عربی) (= سمیرا)، ( سمیرا. 1-توضیحات بیشتر
سمیعه/set(t)i/توضیحات بیشتر
سمیه(اَعلام) نام مادر عمار بن یاسر و اولین زن شهیده در صدر اسلام.توضیحات بیشتر
سنایاری دهنده، کمک کننده.توضیحات بیشتر
سنبل1- (در گیاهی) گلِ خوشه‌ای بلند، به هم فشرده و معطر به رنگهای قرمز، آبی...توضیحات بیشتر
سنبله1- (در گیاهی) نوعی گل آذین که گلهای بدون دُم‌گل آن در اطراف یک محور جم...توضیحات بیشتر
سندس(معرب از فارسی؟) 1- (در قدیم) پارچهی ابریشمیِ لطیف و گران‌بها؛ 2- (به ...توضیحات بیشتر
سنیه(عربی) عالی، خوب.توضیحات بیشتر
سودا(عربی) 1- (به مجاز) فکر، خیال، شور و شوق؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) علاقه...توضیحات بیشتر
سودابه(= سوداوه) 1- (در پهلوی) به معنی دارنده  ی آب روشنی بخش؛ 2- (اَعلام) (...توضیحات بیشتر
سوده(عربی) 1- ساییده، ساییده شده؛ 2- (اَعلام) [قرن اول هجری] نام دختر زمعه...توضیحات بیشتر
سورا1- سود دهنده؛ 2- توانا، نیرومند؛ 3- (اَعلام) نام شهر «شوراب» در نوشته‌...توضیحات بیشتر
سوره(عربی) هر یک از بخش‌های صد و چهارده‌گانهی قرآن که خود شامل چند آیه است...توضیحات بیشتر
سوری1- (در قدیم) (در گیاهی) گل سرخ؛ 2- (به مجاز) سرخ رنگ.توضیحات بیشتر
سوریا(سوری + الف (اسم ساز))، ( سوری.توضیحات بیشتر
سورینا(سورین + ا (پسوند نسبت))، منسوب به سورین، ( سورین. 1-توضیحات بیشتر
سوزان1- دارای حرارت و گرمای بسیار زیاد؛ 2- (در قدیم) (به مجاز) سرشار از اند...توضیحات بیشتر
سوسن1- (گیاهی) گیاهی پیاز دار و تک لپه‌ای، با برگ‌های باریک و دراز که انوا...توضیحات بیشتر
سوفیا(عربی) 1- (= صوفیه)، پیروان تصوف؛ 2- عاقل، خردمند؛ 3- (اَعلام) (= صوفی...توضیحات بیشتر
اسامی دختر با ریشه های

نام های دخترانه و پسرانه شروع شده با