معاذ | (عربی) 1- (در قدیم) پناهگاه؛ 2- (اَعلام) معاذ ابن جبل: [قرن اول هجری] ... | توضیحات بیشتر |
مُعتصم | (عربی) 1- (در قدیم) چنگ در زننده، پناه برنده؛ 2- چنگ زننده در چیزی برا... | توضیحات بیشتر |
معراج | (عربی) 1- (در ادیان) رفتن به سوی آسمان، به ویژه در مورد پیامبر اسلام(ص... | توضیحات بیشتر |
معرفت | (عربی) 1- شناخت کسی یا چیزی در آشنا شدن به ویژگی او یا آن از طریق مطال... | توضیحات بیشتر |
معرفت الله | (عربی) (در قدیم) خداشناسی. | توضیحات بیشتر |
معروف | (عربی) 1- آنچه در نزد دیگران یا در نزد همه شناخته شده است؛ 2- موسوم و ... | توضیحات بیشتر |
معز | (عربی) 1- (در قدیم) گرامی دارنده؛ 2- از نامها و صفات خداوند؛ 3- (اَعل... | توضیحات بیشتر |
معصوم | (عربی) 1- بیگناه و پاک؛ 2- (در ادیان) پیامبر اسلام(ص)، دخترش فاطمه(س) ... | توضیحات بیشتر |
مُعظم | (عربی) بزرگ داشته شده، بزرگوار. | توضیحات بیشتر |
معید | (عربی)1- بازگشت دهنده، بازگرداننده؛ 2- ماهر، زبردست، کارآزموده؛ 3- از ... | توضیحات بیشتر |
معین | (عربی) یاریگر، کمک کننده، یاور. | توضیحات بیشتر |
معین الدین | (عربی) 1- کمک کننده و یاور دین؛ 2- (اَعلام) 1) معینالدین پروانه: [قرن... | توضیحات بیشتر |
معین رضا | (عربی) 1- کمک کننده و یاور رضا؛ 2- (به مجاز) دوستدار و محب امام رضا(ع)... | توضیحات بیشتر |
مفید | (عربی) 1- دارای فایده، سودمند، رساننده؛ 2- (در منطق) دارای معنی در مقا... | توضیحات بیشتر |
مقتدا | (عربی، مقتدی) 1- آن که مردم از او پیروی می کنند، پیشوا؛ 2- (در ادیان)... | توضیحات بیشتر |
مقداد | (عربی) 1- بسیار قطع کنندهی چیز؛ 2- (اَعلام) نام یکی از اصحاب بزرگ پیام... | توضیحات بیشتر |
مقصود | (عربی) آنچه کسی قصد انجام آن را دارد، منظور، مقصد. | توضیحات بیشتر |
مُکَرم | (عربی) 1- گرامی و عزیز کرده، عزیز و محترم؛ 2- (در حالت قیدی) (در قدیم)... | توضیحات بیشتر |
ملک آرا | (عربی ـ فارسی) 1- (در قدیم) (به مجاز) مایهی زینت و آراستگی سلطنت یا مم... | توضیحات بیشتر |
ملک زمان | (عربی) (= مَلَک جهان)، ( مَلَک جهان. | توضیحات بیشتر |
منتظر | (عربی) 1- آن که در حال صبر کردن برای آمدن کسی یا انجام یافتن کاری یا ر... | توضیحات بیشتر |
منصور | (عربی) 1- (در قدیم ) یاری داده شده، پیروز شده، پیروز و موفق؛ 2- (درحال... | توضیحات بیشتر |
منعم | (عربی) 1- (در قدیم) دارای مال و نعمت بسیار، ثروتمند، توانگر؛ 2- آن که ... | توضیحات بیشتر |
منیب | (عربی) (درقدیم) بازگشت کننده به سوی حق. | توضیحات بیشتر |
موحد | (عربی) آن که به یگانگی خداوند ایمان دارد، یکتا پرست. | توضیحات بیشتر |
موسی الرضا | (عربی) از نامهای مرکب، ( موسی و رضا. [این نام مخالفِ قیاس ساخته شده اس... | توضیحات بیشتر |
موعود | (عربی) وعده داده شده یا از پیش تعیین شده. | توضیحات بیشتر |
مه سیما | (فارسی ـ عربی) (= ماه سیما)، ( ماه سیما و ماه چهر. | توضیحات بیشتر |
مهاجر | (عربی) 1- آن که برای اقامت دائم از وطن خود به جای دیگری سفر میکند؛ 2- ... | توضیحات بیشتر |
مهدی | از پس پرده غیبت به درآی مه ناز درد ما جز به ظهور تو مداوا نشو... | توضیحات بیشتر |
مهدی رضا | (عربی) از نامهای مرکب، ( مهدی و رضا. | توضیحات بیشتر |
مهدی یار | (عربی ـ فارسی) یاور مهدی؛ (به مجاز) دوستدار و محب مهدی منتظر قائم آل م... | توضیحات بیشتر |
مهدیار | (عربی ـ فارسی) (مَهد = (به مجاز) سرزمین، کشور، میهن + یار (پسوند محافظ... | توضیحات بیشتر |
مُهنّد | (عربی) (در قدیم) ساخته شده در هندوستان به ویژه نوعی شمشیر، هندوانی، شم... | توضیحات بیشتر |
مهیمن | (معرب از عبری) 1- آگاه به حاضر و غایب؛ 2- از نامها و صفات خدا. | توضیحات بیشتر |
مؤمن | (عربی) 1- (در ادیان) آن که به خدا و پیغمبر ایمان دارد و اصول دینی را ر... | توضیحات بیشتر |
مؤید | (عربی) 1- تأیید کننده؛ 2- (اَعلام) مؤید بلخی: (= ابوالمؤید بلخی) [قرن ... | توضیحات بیشتر |
میثاق | (عربی) پیمان و عهد. | توضیحات بیشتر |
میثم | (عربی) 1- پای و سپل شتر که محکم به زمین کوبیده شود؛ 2- (اَعلام) میثم ا... | توضیحات بیشتر |
میران | (میر = امیر + ان (پسوند نسبت))، منسوب به امیر، امیرانه، شاهانه، + ( ام... | توضیحات بیشتر |
میعاد | (عربی) 1- محل قرار ملاقات، وعدهگاه؛ 2- زمان قرار ملاقات، زمان وعده؛ 3... | توضیحات بیشتر |
میلاد | (عربی) 1- زمان تولد؛ 2- (در قدیم) تولد؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) پدر گ... | توضیحات بیشتر |
ناجی | (عربی) 1- نجات دهنده، منجی؛ 2- (در قدیم) نجات یابنده و 3- (به مجاز) رس... | توضیحات بیشتر |
نادر | (عربی) 1- آنچه به ندرت یافت شود، کمیاب؛ آن که در نوع خود بی نظیر باشد،... | توضیحات بیشتر |
ناصح | (عربی) 1- نصیحت کننده، پند دهنده؛ 2- (در قدیم) دلسوز، خیرخواه. | توضیحات بیشتر |
ناصر | (عربی) 1- (در قدیم) نصرت دهنده، یاری کننده؛ 2- (اَعلام) 1) ناصرخسرو: [... | توضیحات بیشتر |
ناصرالدین | (عربی) 1- یاری کننده دین؛ 2- (اَعلام) 1) ناصرالدین شاه: شاه ایران [12... | توضیحات بیشتر |
ناطق | (عربی) 1- سخنران؛ گوینده، سخنگو؛ دارای توانایی سخن گفتن، گویا؛ 2- (در... | توضیحات بیشتر |
نافع | (عربی) 1- سود رساننده، سودمند، مفید؛ 2- از صفات و نامهای خداوند. | توضیحات بیشتر |
نایب | (عربی) 1- آن که در غیاب کسی عهدهدار مقام و مسئولیت اوست، جانشین، نمای... | توضیحات بیشتر |
نایف | (عربی) 1- مرتفع؛ 2- (اَعلام) نام یکی از دلیران مردم نجد از بزرگان و رؤ... | توضیحات بیشتر |
نَبهان | (عربی) 1- آگاه، هوشیار؛ 2- (اعلام) 1) ابن عمرو، پدر قبیله ای است قبیل... | توضیحات بیشتر |
نبی | (عربی) 1- پیغمبر، رسول؛ 2- (به مجاز) حضرت محمّد(ص)؛ 3- (اَعلام) نبی تخ... | توضیحات بیشتر |
نبی الله | (عربی) 1- رسول خدا؛ 2- (در ادیان) عنوانی برای پیغمران؛ 3- (اَعلام) از ... | توضیحات بیشتر |
نبیل | (عربی) 1- هوشیار، زیرک؛ 2- نجیب، بزرگ؛ 3- (در قدیم) (به مجاز) عالی. | توضیحات بیشتر |
نجات | (عربی) 1- رهایی از خطر، وضع دشوار یا ناخوشایند؛ 2- (در قدیم) (به مجاز)... | توضیحات بیشتر |
نجم | (عربی) 1- سوره ی پنجاه و سوم از قرآن کریم، دارای شصت و دو آیه؛ 2- (در... | توضیحات بیشتر |
نجم الدین | (عربی) 1- ستاره دین؛ 2- آن که در دینداری و آگاهی به اصول و فروع دین چو... | توضیحات بیشتر |
نجی الله | (عربی) 1- نجات یافته از سوی خدا؛ 2- (اَعلام) لقب حضرت نوح نبی(ع). | توضیحات بیشتر |
نجیب | (عربی) 1- دارای خصلتهای برجسته و ممتاز اخلاقی؛ 2- شریف؛ 3- عفیف، پاکد... | توضیحات بیشتر |
نجیب الله | (عربی) 1- خصلت های برجسته و ممتاز اخلاقی خداوند؛ 2- شرافت و نجات خداو... | توضیحات بیشتر |
نَذیر | (عربی) 1- (اَعلام) از القاب پیامبر اسلام(ص) برگرفته از قرآن کریم؛ 2- (... | توضیحات بیشتر |
نصّار | (عربی) بسیار یاری رسان به دیگران. | توضیحات بیشتر |
نصر | (عربی) 1- یاری، مدد؛ 2- پیروزی، ظفر؛ 3- (اَعلام) 1) سورهی صدو دهم از ق... | توضیحات بیشتر |
نصرالدین | (عربی) 1- موجب پیروزی دین، یاور و مدد کار دین و آئین؛ 2- (اَعلام) نام ... | توضیحات بیشتر |
نصرالله | (عربی) 1- یاری خداوند؛ 2- (اَعلام) نصرالله منشی: [قرن6 هجری] (= ابوالم... | توضیحات بیشتر |
نصرت الله | (عربی) 1- یاری و کمک خداوند؛ 2- پیروزی و فتح خداوند. | توضیحات بیشتر |
نصیب | (عربی) 1- سهم کسی از چیزی، بهره، حصه؛ 2- قسمت هرکس از سرنوشت. | توضیحات بیشتر |
نصیر | (عربی) 1- یاری دهنده، یاور؛ 2- از نامها و صفات خداوند؛ 3- (اَعلام) نص... | توضیحات بیشتر |
نصیرالدین | (عربی) 1- یاری دهنده و مددکار دین؛ 2- (اَعلام) نصیرالدین طوسی (= خواجه... | توضیحات بیشتر |
نظام الدین | (عربی) 1- نظم آورنده و نظام دهندهی دین؛ 2- موجب آراستگی دین؛ 3- (اَعلا... | توضیحات بیشتر |
نُعمان | (عربی) 1- (در قدیم) خون، 2- (به مجاز) سرخ؛ 3- (اَعلام) 1) نعمان ابن من... | توضیحات بیشتر |
نعمت | (عربی) 1- هر چیزی که باعث شادکامی، آسایش زندگی و سعادت انسان می شود؛ 2... | توضیحات بیشتر |
نعمت الله | (عربی) 1- احسان و بخشش خداوند؛ 2- (اَعلام) نعمتالله کرمانی (= شاه نعم... | توضیحات بیشتر |
نعیم | (عربی) 1- (در قدیم) نعمت؛ 2- پرنعمت (بهشت)؛ 3- نرم، لطیف؛ 4- از نامهای... | توضیحات بیشتر |
نقی | (عربی) 1- (در قدیم) پاکیزه، پاک؛ 2- برگزیده؛ 3- (اَعلام) لقب ابوالحسن ... | توضیحات بیشتر |
نقیب | (عربی) 1- مهتر قوم، سالار، سرپرست گروه؛ 2- در دورهی صفوی تا قاجار آن ک... | توضیحات بیشتر |
نوّاب | (عربی) 1- (در قدیم) در دورهی صفوی و قاجار عنوانی که به شاهزادگان و گاه... | توضیحات بیشتر |
نوح | (عربی) 1- (در عبری) به معنی راحت است؛ 2- (اَعلام) 1) سورهی هفتاد و یکم... | توضیحات بیشتر |
نورالدین | (عربی)، 1- نورِ دین؛ 2- (اَعلام) 1) نورالدین (= محمّدابن حسن) رییس اسم... | توضیحات بیشتر |
نورالله | (عربی) نور الهی، نور خدا. | توضیحات بیشتر |
نوری | (عربی ـ فارسی) (نور + ی (پسوند نسبت))، 1- منسوب به نور، مربوط به نور؛ ... | توضیحات بیشتر |
نویدرضا | (فارسی ـ عربی) از نامهای مرکب، م نوید و رضا. | توضیحات بیشتر |
واحد | (عربی) 1- آنکه در نوع خود بینظیر و منحصر به فرد است، یگانه، بیمثل، یکت... | توضیحات بیشتر |
وادی | (عربی) 1- (به مجاز) سرزمین؛ 2- فضای ذهنی ای که برای چیزی تصور می شود؛ ... | توضیحات بیشتر |
وارث | 1- (در فقه و حقوق) آن که مال، مِلک یا مقامی را از کسی به ارث می بَرَد؛... | توضیحات بیشتر |
واقف | (عربی) 1- آگاه، با خبر، مطلع؛ 2- (در فقه، در حقوق) آن که مالش را برای ... | توضیحات بیشتر |
وجیه الله | (عربی) ویژگی آنکه در نزد خداوند دارای قدر و منزلت و محبوبیت است. | توضیحات بیشتر |
وحید | (عربی) 1- یگانه، یکتا، بینظیر؛ 2- (در حالت قیدی) (در قدیم) جدا از دیگر... | توضیحات بیشتر |
وحیدرضا | (عربی) از نامهای مرکب، ( وحید و رضا. | توضیحات بیشتر |
وسام | (عربی) مدال، نشان افتخار، نشان شایستگی. | توضیحات بیشتر |
وسیم | (عربی) (در قدیم) دارای نشان (زیبایی)، زیبا. | توضیحات بیشتر |
وصال | (عربی) 1- رسیدن به فرد مطلوب و هم آغوش شدن با او؛ 2- رسیدن به چیزی و ب... | توضیحات بیشتر |
وفا | (عربی) 1- پایدار بودن در قول و قرار، تعهد دوستی یا عشق؛ 2- (در قدیم) د... | توضیحات بیشتر |
وفادار | (عربی ـ فارسی) آن که یا آنچه به تعهد، دوستی و عشق پای بند باشد، با وفا... | توضیحات بیشتر |
ولی | (عربی) 1- پدر یا مادر یا کفیل خرج کودک؛ 2- (در فقه، در حقوق) آن که بر ... | توضیحات بیشتر |
ولی الله | (عربی) 1- ولی خدا، دوست خدا؛ 2- (اَعلام) از القاب حضرت علی(ع). | توضیحات بیشتر |
ولید | (عربی) 1- (در قدیم) زاده، فرزند؛ 2- (اَعلام) 1) نام دو تن از خلیفههای... | توضیحات بیشتر |
وهاب | (عربی) 1- (در قدیم) بسیار بخشنده؛ 2- از نامها و صفات خداوند. | توضیحات بیشتر |
وهب | (عربی) 1- (در قدیم) بخشش، عطا؛ 2- (اَعلام) 1) وهب ابن عبدمناف: [قرن 6 ... | توضیحات بیشتر |