امیربهادر | (عربی ـ ترکی) 1- پادشاه شجاع و دلاور، امیر دلیر، سردار شجاع؛ 2- (اعلام... | توضیحات بیشتر |
امیربهرام | (عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و بهرام. | توضیحات بیشتر |
امیربهزاد | (عربی ـ فارسی) امیر نیکوتبار، پادشاه نیک نژاد، حاکم و سردار نیکوزاده. | توضیحات بیشتر |
امیربهمن | (عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و بهمن. | توضیحات بیشتر |
امیرپارسا | (عربی ـ فارسی) امیر پرهیزگار، پادشاه زاهد و متقی، حاکم دانشمند. | توضیحات بیشتر |
امیرپاشا | (عربی ـ ترکی) از نامهای مرکب، ( امیر و پاشا. | توضیحات بیشتر |
امیرپوریا | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ( امیر و پوریا. | توضیحات بیشتر |
امیرپویان | (عربی ـ فارسی)، از نام های مرکب، ه امیر و پویان. | توضیحات بیشتر |
امیرجواد | (عربی) امیر جوانمرد، پادشاه راد و بخشنده، حاکم سخی. | توضیحات بیشتر |
امیرحسام | (عربی) (به مجاز) پادشاه و امیری که دارای شمشیری تیز و برنده است. | توضیحات بیشتر |
امیرحسین | (عربی) امیر خوب و نیکو، پادشاه نیک، حاکم صاحب جمال. | توضیحات بیشتر |
امیرحمزه | (عربی) از نامهای مرکب، ( امیر و حمزه. | توضیحات بیشتر |
امیرخسرو | ( عربی _ فارسی ) 1- امیر و پادشاه عظیم الشأن؛ 2- (اَعلام) امیر خسرو ده... | توضیحات بیشتر |
امیررضا | (عربی) پادشاه راضی و خشنود، فرمانده و سردار خشنود و خوشدل. | توضیحات بیشتر |
امیرساسان | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ی امیر و ساسان. | توضیحات بیشتر |
امیرسالار | (عربی ـ فارسی) امیر و پادشاه سپهسالار، حاکم سپهبد، فرماندهی صاحب اختیا... | توضیحات بیشتر |
امیرسام | (عربی ـ اوستایی) از نامهای مرکب، ( امیر و سام. | توضیحات بیشتر |
امیرسامان | (عربی ـ فارسی) (به مجاز) حاکم و امیری که امور او به سامان باشد، پادشاه... | توضیحات بیشتر |
امیرسبحان | (عربی) امیر و پادشاه پاک و منزه. | توضیحات بیشتر |
امیرسپهر | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ی امیر و سپهر. | توضیحات بیشتر |
امیرسجّاد | (عربی) (به مجاز) پادشاه و امیر نمازگزار و بسیار سجده کننده. | توضیحات بیشتر |
امیرسعید | (عربی) امیر سعادتمند، حاکم باسعادت، پادشاه نیک بخت. | توضیحات بیشتر |
امیرسهیل | (عربی) از نامهای مرکب، ( امیر و سهیل. | توضیحات بیشتر |
امیرسینا | (عربی ـ فارسی) امیر و پادشاه دانشمند، حاکم عالم و دانشمند. | توضیحات بیشتر |
امیرشایان | (عربی ـ فارسی) پادشاه و امیر لایق و شایسته، حاکم و سردار در خور و سزاو... | توضیحات بیشتر |
امیرشهاب | (عربی) از نامهای مرکب، ی امیر و شهاب. | توضیحات بیشتر |
امیرصادق | (عربی) امیر و پادشاه راستگو، حاکم درستکار، حاکم و سردار راست کردار. | توضیحات بیشتر |
امیرصالح | (عربی) پادشاه و امیر نیکو رفتار، حاکم شایسته، امیر لایق. | توضیحات بیشتر |
امیرصدرا | (عربی) پادشاه و امیری که بزرگ و مهتر است، امیر والامقام. | توضیحات بیشتر |
امیرطاها (امیرطه) | (عربی) از نامهای مرکب، ی امیر و طاها (طه). | توضیحات بیشتر |
امیرعباس | (عربی) (به مجاز) امیر شجاع و دلاور، پادشاه و حاکم چون شیر. | توضیحات بیشتر |
امیرعبدالله | (عربی) امیر و پادشاهی که بندهی خداست. | توضیحات بیشتر |
امیرعرشیا | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ( امیر و عرشیا. | توضیحات بیشتر |
امیرعرفان | (عربی) فرمانروای آگاه، امیر و پادشاه عارف، حاکمی که اهل شناختن حق تعال... | توضیحات بیشتر |
امیرعطا | (عربی) (به مجاز) امیر و پادشاه بخشنده، پادشاه و حاکم انعام دهنده. | توضیحات بیشتر |
امیرعلی | (عربی) امیر و حاکم بزرگ و بلند قدر، پادشاه شریف و توانا. | توضیحات بیشتر |
امیرفاضل | (عربی) از نامهای مرکب، ی امیر و فاضل. | توضیحات بیشتر |
امیرفرهنگ | (عربی ـ فارسی) امیر دانشمند و فرهیخته، پادشاه دارای علم و معرفت. | توضیحات بیشتر |
امیرقاسم | (عربی) از نامهای مرکب، ، امیر و قاسم. | توضیحات بیشتر |
امیرکسری (امیرکسرا) | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ، امیر و کسری. | توضیحات بیشتر |
امیرکیا | (عربی ـ فارسی) امیر و پادشاه بزرگ و سرور. | توضیحات بیشتر |
امیرکیان | (عربی ـ فارسی) امیر پادشاهان، پادشاه پادشاهان، امیر و پادشاه بزرگان و ... | توضیحات بیشتر |
امیرکیوان | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ) امیر و کیوان. | توضیحات بیشتر |
امیرماهان | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ( امیر و ماهان. | توضیحات بیشتر |
امیرمتین | (عربی) امیر و پادشاه محکم و استوار و با وقار. | توضیحات بیشتر |
امیرمجتبی | (عربی) 1- از نامهای مرکب، ا امیر و مجتبی؛ 2- امیر و پادشاه برگزیده و ... | توضیحات بیشتر |
امیرمحسن | (عربی) پادشاه و امیر احسان کننده و امیر نیکوکار و نیکو کردار. | توضیحات بیشتر |
امیرمحمد | (عربی) امیر بسیار تحسین شده وپادشاه ستایش شده. | توضیحات بیشتر |
امیرمحمود | (عربی) امیر و پادشاه ستوده شده, امیر و پادشاه مورد پسند. | توضیحات بیشتر |
امیرمختار | (عربی) از نامهای مرکب، امیر و مختار. | توضیحات بیشتر |
امیرمرتضی | (عربی) از نامهای مرکب، ( امیر و مرتضی. | توضیحات بیشتر |
امیرمسعود | (عربی) امیر و پادشاه نیکبخت و سعادتمند، پادشاه خوشبخت و خوش اقبال. | توضیحات بیشتر |
امیرمصطفی | (عربی) امیر و پادشاه برگزیده شده، حاکم انتخاب شده. | توضیحات بیشتر |
امیرمنصور | (عربی) امیر و پادشاه مظفر و پیروز، فرماندهی فاتح و کامکار. | توضیحات بیشتر |
امیرمهدی | (عربی) امیر هدایت شده، فرمانروای ارشاد گردیده. | توضیحات بیشتر |
امیرناصر | (عربی) از نامهای مرکب، ا امیر و ناصر. | توضیحات بیشتر |
امیرهادی | (عربی) از نامهای مرکب، ) امیر و هادی. | توضیحات بیشتر |
امیرهاشم | (عربی) امیر و پادشاه شکننده و خرد کننده، حاکم و فرمانده شکننده و خرد... | توضیحات بیشتر |
امیرهمایون | (عربی ـ فارسی) امیر فرخنده و خجسته، پادشاه و حاکمی که دارای تاثیر خوب ... | توضیحات بیشتر |
امیرهوشنگ | (عربی ـ فارسی) از نامهای مرکب، ( امیر و هوشنگ. | توضیحات بیشتر |
امیریاسین | (عربی) از اسامی مرکب، ( امیر و یاسین. | توضیحات بیشتر |
امین | (عربی) 1- امانتدار، زنهاردار؛ 2- طرف اعتماد، معتمد؛ 3-(اَعلام) 1) از ا... | توضیحات بیشتر |
امین الدین | (عربی) 1- آن که در دین امانت نگاه دارد؛ 2- هر کسی که دین خدا را چنان ک... | توضیحات بیشتر |
امین الله | (عربی) مورد اعتماد خدا. | توضیحات بیشتر |
امین حسین | (عربی) 1- از نامهای مرکب، امین و حسین؛ 2- خوب و نیکو، درستکار و اما... | توضیحات بیشتر |
امین رضا | (عربی) 1- راضی و خشنود، درستکار و امانتدار؛ 2- رضای درستکار و امانتدار... | توضیحات بیشتر |
امین علی | (عربی) 1- بلند قدر و بزرگ و شریف, درستکار و امانتدار؛ 2- علیِ درستکار ... | توضیحات بیشتر |
امین محمد | (عربی) 1- محمّد درستکار و مورد اطمینان؛ 2- امین ستودنی و تحسین شده؛ 3-... | توضیحات بیشتر |
امین مهدی | (عربی) شخصی که درستکار و هدایت شده است. | توضیحات بیشتر |
انصار | (عربی) 1- یاری دهندگان، یاران؛ 2- یاران پیامبر اسلام (ص). [به آن دسته ... | توضیحات بیشتر |
انور | (عربی) 1- روشنتر، روشن، نورانی؛ 2- (به گونه احترام) (به مجاز) مبارک، ... | توضیحات بیشتر |
انوشیروان | (= انوشروان)، ( انوشروان 1- و 2- 1) | توضیحات بیشتر |
اورنگ | 1- (در قدیم) تخت و سریر (پادشاهی)؛ 2- (به مجاز) فر، شأن، شکوه. | توضیحات بیشتر |
اوژن | (در قدیم) اوژندن، افکندن؛ اوژننده، افکننده، اندازنده. | توضیحات بیشتر |
اوستا | (اوستایی) 1- اساس، بنیاد، پناه، یاوری؛ 2- (اَعلام) 1) کتاب مقدس ایرانی... | توضیحات بیشتر |
اویس | (اَعلام) 1) نام یکی از عارفان و پارسایان و تابعین صدر اسلام، مشهور به ... | توضیحات بیشتر |
اهورا | (اوستایی) (در ادیان) به لغت اوستا وجود مطلق و هستی بخش اهورا مزدا هستی... | توضیحات بیشتر |
ایاز | هوای خنک متحرک، نسیم. | توضیحات بیشتر |
ایرج | 1- یاری دهندهی آریاییها؛ 2- (اَعلام) 1) (در شاهنامه) شاهزادهی ایرانی، ... | توضیحات بیشتر |
ایلشن | (ترکی) (= الشن)، ( اِلشن. | توضیحات بیشتر |
ایلقار | (ترکی) عهد و پیمان. | توضیحات بیشتر |
ایلمان | (ترکی) سمبل ایل. | توضیحات بیشتر |
ایلیا | (عبری) 1- خداوند خدای من است؛ 2- (اَعلام) 1) (در تورات) از انبیای بنی ... | توضیحات بیشتر |
ایلیاد | (ترکی ـ فارسی) 1- یاد ایل، به یاد ایل؛ 2- (در یونانی) منظومهی منسوب به... | توضیحات بیشتر |
ایلیار | (ترکی ـ فارسی) دوست و رفیق ایل، یار و یاور ایل، کسی که همدم و مونس ایل... | توضیحات بیشتر |
ایمان | (عربی) اعتقاد به وجود خداوند و حقیقت رسولان و دین ، در مقابل کفر. | توضیحات بیشتر |
ایمن | (عربی) 1- آسوده خاطر، در امان، محفوظ؛ 2- (در قدیم) با آسودگی خاطر. | توضیحات بیشتر |
ایّوب | (عبری) 1- برگشت به سوی خدا؛ 2- (اَعلام) 1) (در تورات) از پیامبران بنی ... | توضیحات بیشتر |