دارم بچه شیر میدم دعا میکنم زودی دلت شاد شه و بچتو بغل بگیری
انشاالله که بزودی بی بی چکت مثبتشه گلم
ما طبیعی بچه دار نمیشیم دو بار هم ای وی اف ناموفق داشتم 💔
ایشالا به وقت صاحب این ماه خدا دامنت رو سبز کنه
تو ده تا بچه هم داشتی اونی که بخواد بهت حرف بزنه میزنه
مطمئن باش همیشه هم بچه ضامن خوشبختی نیست چه بسا خیلیا بچه دارن ولی زندگی خوبی ندارن پس به اینا فکر نکن
به اینم فکر نکن شوهرت با یکی غیر تو ازدواج میکرد بهتر بود شماها قسمت هم بودین ایشالا به مراد دلت میرسی
عزیزم ان شاالله به زودی زود
تهران هستید؟
تهران دکترهای خیلی خوبی دارن
من تهران هم اومدم نتیجه نگرفتم شهر دیگه هم رفتم نتیجه نگرفتم
من رفیق شوهرم ۱۱ سال بچه دار نشدن دکتر میگفت باید هرکدوم با یکی دیگه ازدواج کنید شماها از هم بچه دار نمیشین
کلا قید بچه رو زدن بعداز ۱۱ سال طبیعی بچه دار شدن الان پسرش ۴ سالشه
به ما هم همینو دکترا گفتن
من ۶ بارکاشتم نشده بوسیدم گذاشتم کنار
عزیزم من به جز مشکل بچه ای ک داریم کلیه امم به مشکل خورده و حتی برای ای وی اف هم دکتر سخت گرفته اصلا معلوم نیس چی میشه ...دیگه باید خودتو اروم کنی بگی هرچی خدا خواست چاره ای جز این نداریم منم گاهی خودمو میبازم اما از قبل بهترم قبلا خیلی غصه بیشتر میخوردم
اینجوری نگو سلما جان
واقعا اینکه ماها همه استقامت کنیم و ناامید نشیم رو تک تک دوستان دیگه ک تو این مسیرن هم تاثیر میذاره
تا جنین داری ناامید نشو
دکترتو عوض کن ولی ادامه بده
من ک جنین ندارم هم باز سعی میکنم ناامید نشم ...😔
بله سلامتی خیلی مهمه
من ک هزاران چالش ممکنه سر راهم باشه
اینکه تخمک داشته باشم یا نداشته باشم جنین بشه یا نه انتقال بدم مثبت بشه یا نه حتی اگه مثبت بشه میترسم مسمومیت حاملگی داشته باشم چون ظاهراً تو خانواده مادرم همه این موردو داشتن
همش میگم اینایی ک راحت خدا بهشون بچه میده روزی هزار بار باید خدا رو شکر کنن...
ماها جنین پنج روزه رو هم گذاشتن تو رحممون ولی نشد... 💔
منتظر معجزم یه معجزه ای که زیر رو کنه زندگیم و
ببین درسته راهش سخته ولی از الان اینقدر منفی فکر نکن که
وضعیت همه مون همینه ...🥺
من هر لحظه میگم شاید یهو همه چی عوض بشه
منفی فکر نمیکنم
چیزی ک الان اذیتم میکنه همین ب هم خوردن ارتباطم با دیگران ب خاطر این موضوعه
حتی خود همسرم هم دیگه نمیتونه جمع های خانوادگی شون رو تحمل کنه
ولی از طرفی دلتنگ میشه همش
منم مدام عذاب وجدان دارم ک چطور خودم دلم تنگ میشه برا خانوادم چطور برا بچه های خانوادمون دلم غنج میره ولی شوهرم همش باید پا رو دلش بذاره و نره پیش خانوادش اونم بیشتر ب خاطر من ...ک اینقدر ب هم میریزم
خدا ب دل همه مون نگاه کنه
قطعا که نگاه میکنه
ولی یه نگاه عمیق و پر از رحمت بیشتر
چندساله ازدواج کردی ؟ چند وقته اقدامی
میفهمم چی میگی کاملا
منم همین طورم
حتی شوهرمن با خانواده خودش دیگه زیاد در ارتباط نیست بخاطر همین مسئله ولی چاره چیه
من خودم پرو تر از این حرفام
سلام خوبی عزیزم انءشاالله فقط خودت بزن بخیال اصلا فکر بچه نکن اقدام کن
انءشاالله خدا حاجت میده عزیزم
توکل کن به خدا گلم
انءشاالله قسمت همه اقدام های گلم بشه 💚💖❤️
عزیزم شما دوباره حامله شدی؟ 😍
من دیگه توانشو ندارم...
میشکنم با حرفا و نگاهاشون
هنوز سی سالم نشده ولی واقعا توانم کم شده...
من روماتیسم خفیف داشتم علت سقط این بود قلب جنین تشکیل نمیشد عزیزم
خودم زدم بخیال اقدام شروع کردم نتیجه نگرفتم
برای دعاکن قلب جنین تشکیل بشه عزیزم 💖❤️
انشالله انشالله ک این دفعه دیگه تشکیل میشه
توکل ب خدا 🥰🩵
خیلی حالتونو میفهمم و درکتون میکنم منم پونزده سال چشم انتظار بودم چند بار سقط کردم هزار جور حرف شنیدیم ای وی افم کردیم وسقط شد دکترای مرکز گفتن کاری از دست ما برنمیاد برین تهران نمیدونیم مشکلتون چیه تو اوج نا امیدی دوتا جنین داشتم انتقال دادم مطمین بودم سقط میشن ولی خدا خاست که سه تا بشن ویه بارداری سخت وانواع دردها وزایمان زودرس ویکی از قل هام که بعد 8روز فوت شد واین دوتا بچم که دو ماه تو ان آی سیو بستری بودن واین دو ماه خیلی سخت تر از همه زندگیم بود ولی بالاخره خدا این دو تا فرشترو بهم بخشید شما هم منتظر معجزه خدا باشید حتما یه جوری غافلگیرتون میکنه
خداروشکر چقدر خوشحالم که یکی از ماها سختیش به پایان رسیده
عزیزم برو رفت و امد کن هیچ چیز دیگران نباید اذیتت کنه اجازه هم نده یه موقع کسی بهت حرف بزنه اگه هم زدن جواب کوبنده بده ....بخدا همه ماها سختی داریم میکشیم من مادرشوهرم بهم میگفت چرا بچه نمیارین رحمت خشک شده؟من طاقت آوردم خدارو صدا زدم بعد از یکی دو سال فهمیدیم همسرم مشکل داره خانوادش فهمیدن اما هیچوقت از من عذرخواهی نکردن حتی گفتن ما همچین حرفی نزده بودیم ..الانم منتظرم خدا برام خوب بسازه تو هم بسپر به خدا
خیلی با خودم فکر میکنم ک این دفعه دیگه فلان جوابو میدم ولی تو موقعیت ک قرار میگیرم نمیتونم
ما هر دو ی مشکلاتی داریم
خانواده شوهرم ک نذاشتم بفهمن
فقط مادرشوهرم میدونه ک البته کلا قبول هم نداره این چیزا رو ...
ولی خانواده خودم در جریان همه چی هستن ولی خدا شاهده ک ذره ای رفتاراشون با شوهرم عوض نشده اینقدر احترامش میکنن حتی از من بیشتر قبولش دارن ...چون همش میگن مهم زندگی تونه مهم خوشبختی تونه...بچه رو اگه خدا داد خدا رو شکر اما اگه نداد مسئولیت ب این بزرگی رو از دوشتون برداشته ...
جو خانواده ما اینقدر صمیمی اینقدر راحت
بعد خانواده همسرم فضا خیلی سنگینه... من ب سختی تحمل میکنم ...اینو حتی خود شوهرم اعتراف کرده ک همینطوره
همسرم چند وقت پیش رفت واریکوسل رو عمل کرد خانوادم اومدن عیادتش... بعدش هم تا دو هفته خونه شون موندیم از شوهرم پرستاری کردم اونا هم دائم کمکم کردن ...ولی شوهرم حتی ب خانواده خودش چیزی نگفت . چون میدونه اگه بگه چی میشه... عالم و آدم پر میشه و کلی حرف برامون درمیارن....
انشالله خدا از این معجزاتش نصیب ماها هم بکنه 😢💔
ممنون انشاالله به زودی همه ی شماهم معجزه خدا رو ببینید
مطمئن باش که یه روز صدای گریش تو خونتون میپیچه❤️
عزیییزم درکت میکنم 🥺انشاالله یه روزی همه ی چشم انتظارا دامنشون سبز بشه🤲
302
حدود 6 ساعت قبل
