Ooma
پرسش (1404/10/01):

دعوای بدی با شوهرم داشتم

سلام دوستان کسی آنلاین هست بیاد کمک

عزیزم چه کاری از دستمون برمیاد بیا بگوو سبک شی
چی شده
من اومدم بگو چی شده عکس بده کتک خورده تحویل بگیر 🤣🤣🤣
جمع نشین برین خونه هاتون،آشتی کردن
دعوا خانوادگی بوده
سما خودشو اماده کرده بود بره دهن شوهره رو سرویس کنه
۱۰۰درصد اشتی کرده ک نیومده دیگه
کمکه چی حالا😂😂😂
سلام دوستان آشتی کدومه..یه ساعته داریم دعوا میکنیم
ببینین عید دعوای بدی بین مامانم و همسرم به وجود اومد..سر بچمون..سر اینکه من پام رو کردم تو یه کفش گفتم باید بریم عید دیدنی فامیل و همسرم هم مخالف بود میگفت بچه کوچیکه..با حرف من رفتیم و زد خونه نمیدونم کی بچم یه طرف چشمش عفونت کرد و همین باعث شد با شوهرم بحثمون شه که‌گفت من گفتم نریم جایی تو گوش نکردی
بعد که میرفتیم بیمارستان همسرم تو راه هم به مامان من هم مامان خودش زنگ زد که بیان بیمارستان..در کمال ناباوری مامان من گفت نمیتونم بیام دست تنهام..پدرم فوت شده..اینم بگم مامانم جوری نیست که نتونه بیاد ماشین داره و بالاخره از بیمارستان تا خونمون ده دقیقه راه نیست..بعدا که من زنگ زدم مامانم یهو دیدم خیلی عصبی گفت طلاق میگیری بچه رو میدی بهش میریم خونه.. تا من دیدم اونجوریه به مادرشوهرم گفتم برو نزار مامانم و شوهرم همدیگررو ببین ولی متاسفانه نشد و دعوای شدیدی صورت گرفت..چون مامانم پیش مادرشوهرم و برادرشوهرام چندبار گفت طلاق بگیر بچه رو بنداز بغلش..و این شد تا دیروز باهم قهر بودن
دیروز شب یلدا رفتیم خونه مامانم و خیلی خوش گذشت ولی برگشتیم دعوای بدی کردیم
سر اینکه شوهر من یکم بد دهن‌ هست با شوهرخواهرم حالا نمیدونم به شوخی یا جدی فش میداد منم گفتم فش نده و فلان..اینم فکر کرده من تعصب اونو نگه داشتم و دعوای بدی کردیم..ناگفته نماند از فامیل های شوهرم پارسال فوت شدن نه خواهرم و نه شوهرخواهرم اومدن مراسم..شوهرم هم خیلی ناراحت شده..بعد چندماه از فامیل های شوهرخواهرم فوت شد و شوهرم نرفت از اون طرف هم شوهرخواهرم ناراحت شده که چرا نرفتیم..حالا اینا کینه به دل گرفتن..دیروز خوب بودن ها تو جمع ولی تو دلشون کینه دارن..حتی یه مدت پیش هم دوتا از فامیل های شوهرم فوت شد بازم نیومدن حتی زنگ هم نزدن..حالا شوهرم دیشب داشت فش میداد بهش منم یهو پریدم بهش که فش نده..الان میگه تو طرف اونارو میگیری طرف شوهرخواهرت رو میگیری و دعوا شد حسابی
خب چرا نیومدن ؟؟ تو به خواهرت چیزی نگفتی ؟ خب حداقل یه زنگ میزدن به همسرت
شوهرش نظامی هست شهر دیگه هستن..درسته مراسم نبودن اینجا ولی بعد مراسم که اومدن حتی نکردن برن سرخاک یا حتی یه زنگ بزنن
بین خودشون شوخی میکردن اگرم داماتون ناراحت میشد خودش جوابشو میداد دیگ
حرص نده خودتو اکثر مردا همینن ارث باباشونو از بقیه طلبکارن
زنگ رو باید میزدن حداقل ، همسرت هم به دل گرفته حالا یا شوخی شوخی فحش میده دلش خالی بشه
پیش دامادمون نمی‌گفت که اومدیم خونه گفت
ولی دردسته کار همسرت درست نیست ولی حق با اونا هم باشه دفاع کنی عصبی تر میشه هرچی میگه بذار بگه فردا اروم شد بگو اینجوری نگو پشت اونا
آره خوب باید میزدن..الان شوهرم فک میکنه من مثلا یه زندگیمون یا بهش تعصبی ندارم
میدونی آدم زورش میاد به خانوادش چیزی بگن..درسته شوهرخواهرم هست ولی بازم زورم میاد..
بگو من نمیتونم مجبورشون کنم بهت زنگ بزنن یا نه ولی توقع از کسی نکن
اون که صد در صد
ولی مردا بی منطق میشن بگی شبه میگن نه چرا گفتی شبه عصره
گفتم بهش میگه پس تو هم نباید از من توقع داشته باشی برم مراسم فامیلای اونا..چون سری قبل من باهاش بحث کردم که برو
واقعا همینطوره الانم بهم‌ میگه تا شب فکراتو بکن یا تعصب من نگه دار یاهم برو با همونا
نه دیگه تو هم بحث نکن باهاش اونا تماس نمیگیرن تو هم نگیر هرکار می‌کنی بکن مغز منو نخور
بگو من طرفداری خواهرم و شوهرش رو نمیکنم برات قدمی برنمیدارن بر ندار ولی منو قاطی نکن
میدونی من‌یکم‌ زیادی تعصب نگه میدارم..بهش میگم مثلا اونا نیومدن تو برو
الان تو پیام گفتم بهش
عموی من فوت شد حتی شوهرم تسلیت نگفت قهر بود با پدرم پیام تسلیت به زن عموی من نداد

من الان منتظرم یکیشون بمیره تلافی کنم
وایی خیلی بده آدم میمونه اینجور مواقع چیکار کنه
نه اشتباه نکن زورش نکن دیگه
آره کارم اشتباهه والا دیشبم من فقط گفتم فش نده چیز خاصی نگفتم اینجوری کرد
من خودم همینم شوهرم کاری کنه برای من منم قدم برمی‌دارم کاری نکنه چیزی بخواد میگم نه به من مربوط نیست

اونم همینه توقع نمی‌کنه سر خصوصا خانواده ها چون قهریم توقع رو صفر کردیم
کاش آدم هیچ وقت ازدواج نکنه..یاهم بچه دار نشه تا بتونه به راحتی تصمیم بگیره
شوهرت ترک نیست ؟
خب طرفداری کرده ک شوهره کونسوزی گرفته
از همون اول باید میگفت ب من ربطی نداره نیومدن تو هم نرو و تمام اینجوری خودشم قاطی نمیشد
هستن مردایی که خیلی آرومن
مردا خودشون طرفدار سرسخت خانواده خودشونن زنشون طرفداری میکنه از خانواده خودش بهشون زور میاد
چطور مگه؟
آره طرفداری کردم‌اونم الان سوخته
نه اتفاقا شوهر من اونجوری نیست حتی بیخودی تعصب خانوادش رو نگه نمیداره اصلا
اینک اره صددرصد
یجوری حرف بزن سر و تهشو جمع کن یجورایی بهش حقو بده ولی خودتو هم مقصر نکن ک بگه بخاطر تو دعوا شده
یه حرفایی به ناحق زد بهم که نگو..الانم میگه تقصیر خودته
حالا بیشعور منو با بچه تهدید میکنه..میگه نمیخوای برو بچم رو هم بده به خودم
الانم مثلا غیرتی شده که چرا جلو شوهرت طرفداری یه مرد دیکه رو میکنی
عزیزم ببخشید اینطوری میگم بگو‌ گور پدر بقیه هرچی دوست داری بهشون بگو
بگو اگه من میگم فوش نده بخاطر شخصیت خودته وگرنه اونا بهت احترام نزاشتن توام نزار حق داری.اینجوری بگو شر بخوابه
بگو بیا این بچه من میرم پی خوشیم تو بمون کون بچه بشور حالت جا بیاد والا اصلا نترس مردا بدون زنشون شلوارشون رو نمیتونن بکشن بالا چه برسه بچه داری کنن
دهن به دهنش نذار اصلا بذار بگه خسته بشه تو بشین فیلم ببین هرچی بگه تو هم بگی بدتره
متاسفانه خیلی از مردها چون می‌دونن نقطه ضعف مادر بچه هست اینجوری میگن الآنم اینجوری میگه چون خونش به جوش اومده میخواد اینجوری آزارت بده.جبهه نگیر اصلا.
مرد جماعت خیلی زیاد حساسیت نشون میدن از اینکه حس کنن زنش داره از یکی طرفداری می‌کنه می‌دونم تو منظورت چی بوده ولی مردا خیلی زود سر این مسائل قاطی میکنن سعی کن خیلی دهن به دهن نکنی اعصاب خودت داغون میشه
والا دیشب هرچی گفت گفتم باشه تو راست میگی اما بازم حرف خودش رو میگه
والا گفتم انقد عصبی شده انگار نمیشنوه چی میگم
والا میترسم نده بچم رو وگرنه همین الان میرفتم از زندگیش
بگو وای چه حوصله ای داری مرد خواهرم و شوهرش الان بغل هم لم دادن حالشو میبرن تو داری خون خودتو کثیف میکنی چقدر بیکاری بخدا
مردا بچه نگه نمیدارن
شوهر منم همیشه می‌گفت بچه رو بذار به سلامت مادرم هست
گذاشتم رفتم خودشو ننش به زوزه افتاده بودن
من نمیگم حالا بذاری بری ولی میگه بچه رو بذار بگو تو منو نمیخوای خودت برو من جام خوبه

ناراحتی تو برو چرا من برم والا
میدونی چون مقصر اصلی خودم هستم الان اینو بگم بدتر میکنه‌..میگه منم دارم همینو میگم بهت دوباره شروع میکنه
یه مدت شوهرت رو نبر سمت فامیل خودت
این خیلی غد هست به خدا بگم نده نمیده
بابا الان چند ماه بود نیومده بود
بنظر من مقصر خودت بودی البته ببخشید
من ارامش زندگی خودم از همه برام مهم تر هست
اونا به شوهرت احترام نزاشتن یه تسلیت ساده بگن
چرا شوهرت باید بره مراسم
بعد برا فوش بگو برا شخصیت خودت میگم
بنظرت خواهرت جا تو بود برا شوهر توتعصب میگرفت ؟ ؟؟؟؟؟
ببخشید من درک نکردم برا چی مامانت عصبی شد
خب مگه شما زورش کردین بیاد بیمارستان ؟
چرا گفت طلاق ؟
قطعا که خواهرم تعصب نگه نمی‌داشت چون خیلی بیخیال هست
نه شوهرم زنگ زد با ناراحتی گفت بیا مامانم هم ناراحت شد چرا اونجوری صحبت کرده بعدا اما اومد ..که کاش نمیومد‌ تا دعوا نشه
انگار یه دلخوری اژ سمت خانواده تو نسبت به شوهرت هست یه دلخوری هم از شوهرت نسبت به خانواده ات اینا یه مدت طولانی همو نبینن خیلی بهتره
اون موقع شوهرت برا بچش ناراحت بود یا هول کرده بود
باز نباید مامانت اونجوری رفتار میکرد
اگه میدونی شوهرت لیاقت داره
حتما تعصبش پیش خانوادت بگیر
تا کوچیکش نکنن
شوهرم خیلی خوبه همیشه هوامو داشته اما عصبانی شدنی هرچی میخواد میگه
آره همینه
عزیزم منم بنظرم خودت و خانوادت مقصرید وقتی اونا بهش احترام نمیزارن مراسم نرفتن شوهرت چرا بره؟ واقعا هم کارتون اشتبلهه ک ب شوهرت میگی برو
هر دو..هم هول کرده بود هم ناراحت بود
نمیدونم با اینایی که تعریف کردی
من بودم خودم اجازه نمیدادم شوهرم بره مراسم اقوام شوهر خواهرم
میگفتم نیومدن نمیری
زنگ نزدن زنگ نزن به جهنم
همه رو خانوادش حساسه
ولی تو الان خودت یه خانواده داری
باید بفکر پسرت باشی
اون‌ موقع من تازه زایمان کرده بودم مامانم پیشم بود هی میگفت بگو بره میگفت فامیل شوهرخواهرت نزدیکه فوت کرده مال اون دوره..درحالی که دخترخالش بود
👍👍👍
حرفت آرومم کرد خیلی
تو خودت باید به مامانت میگفتی بخواد بره من نمیزارم مگه اون چی داره که شوهر من نداره
فداتشم
والا گفتم ولی مامانم انقد اخماش تو هم بود که شوهرم متوجه قضیه شد
میدونی خانواده ها فرق دارن مامان من ۰جوریه میگه مثلا فلانی نیومد تو برو چ نرسیده بیاد..منم میگم اینهمه وقت بود تا چهلم یه بار میومدن دیگه
الان دیگه گذشته ها گذشته
تو هم از این به بعد بگو مامان جان اندازه دنیا دوست دارم ولی کسی نیاد منم نمیرم خودم و شوهرم کوچیک نمیکنم اون بابای بچته برا چی هر دفعه غرورش خرد کنه
آره واقعا همینطوره متاسفانه من خیلی زود تحت تاثیر مامانم قرار میگیرم
دیگه خودت باید مدیریت کنی عزیزم
به نظرم نیازه یکم زیرکانه تر مدیریت کنی
یعنی توضیح به کسی ندی چرا نرفتم و نگفتم و چی کردم. کم کم خودشون میفهمن راه و روش زندگیت چیه و توقع بیجا ندارن و دخالتشونو کم میکنن و کمتر نظریه میدن



من حق رو به شوهرت میدم جز اونجا که فحش داده
مثلا عزیزم چه اجباری بوده نوزاد رو ببری خونه فامیل
حس کردم شوهرت در کل ادم منطقی تر هست.
عزیزم بجز شوخیای دیشب شوهرت بنظر من حق با همسرت بوده و اینکه شمام ازین ب بعد از کار شوهرت خوشت نیومد تو جمع بهش نگو وقتی تنها بودید بگو.
امشبم برو باهاش با آرامش بحرف بگو فکر کردم دیدم حق با توعه من اشتباه کردم نباید جلو بقیه بهت تذکر میدادم و....
🤕🤕مامانت یک تنه میخاد زندگیت خراب گنه انگاری این ازین کارش اونم از بیمارستان نیومدن و اونطوری حرف زدن
عزیزم جلو بقیه ما اصلا حرفی نزدیم..تو خونه خودمون هراتفاقی افتاده حتی فش هم که داد تو خونه خودمون بودیم..نه جلو بقیه
آره خوب اون خیلی منطقی میره جلو خیلی حساب کتاب میکنه کی چیکار کرد گی نکرد ولی متاسفانه من اصلا غرور ندارم
تو اون دعوا که عید شد دیگه مامانم خودش رو جمع کرده الان اصلا چیزی نمیگه
الان به نتیجه ای رسیدی ؟
عزیزم خودت شوهرت رو بعتر میشناسی اون لحظه عصیی بود ی فحش داد کاش همون لحظه تذکر نمیدادی میزاشتی آروم شد میگفتی
خوب خداروشکز
آره خوب قبول دارم اشتباه کردم ولی الان نمیدونم چجوری بگم که دیکه دعوا ادامه پیدا نکنه
آها
من فکر کردم دیشب ک دور هم بودید شوهرت شوخی کرده و فحش داده
اگه پشت سرش بوده ک بازم چیزی نمیگفتی بهتر بود
مردا اگه حتی از بابای خودشونم دفاع کنی گارد میگیرن😂
آره والا یه جوری هست اصلا براش مهم نیست من چی میگم به خانوادش اما متاسفانه من فوری گارد میگیرم
الان شوهرت بیرونه ؟
آره فعلا نیومده
خب زنگ بزن با کمال ارامش یه چیزی ازش بخواد برات بیاره و اصلا به روی خودت نیار 😅
این روش منه 😂😂
پوشکی چیزی برا بچه 😆
فکر نکنم اینبار جواب بده چون شدیدا قاطی کرده😂
ببین شوهرت با چی اروم میشه همون کار کن غر زد یا چیزی گفت
تو هیچی نگو تموم بشه بره
اومد. الان
برو برات صلوت میفرستم
نتیجه اعلام کن
دعا کن حتما
میگم حتما
پس دیگه تا بچه ها کتکت نزدن برو تو اتاق درو ببند به کارای بدت فک کن😁
حالا یه شوهری منطقی و عاقل دراومد ببینم میذاریش
فعلا داره با بچمون بازی میکنه فقط گفتم شام آمادست گفت تو بخور من بعدا میخورم
🤕🤕🤕
سفره رو پهن کن برو کنارش بگو شوهر قشنگم ببشید. بدون تو ا گلوم پایین نمیره😌🥹
چون گفتی شوهرت منطقی هست یکم خودتو براش لوس کن و بهش بگو ک حق باهاش بوده
برو بهش بگو عزیزم تو از هر ادمی تو زندگیم برا من مهمتری،یه تار موهاتو با دنیا عوض نمیکنم
یکم سخته گفتنش چون هرچی دلش خواست بارم کرد هرچی ها
از منم داشته باش اینو هیچوقت تعصب هیچکسی رو نکش مگر خانواده ۳ نفری خودتون
نه خواهر و بردار و پدر و مادر،اونم موقعی که همسرت با تعصب رو خانوادش شما رو ازار نمیده
ارامش خونه خودتون و بچتون از همه چی مهمتره
و مهمتر از همه این همسرته که برات میمونه نه خواهر و شوهرخواهر
بهت حق میدم
اما به همسرتم حق میدم اخه از روی گفته های خودتون شما بیخودی تعصب خانوادتو داری در حالی که اونا اینجوری نیستن نسبت بهت
همسرتم مشخصه خیلی زور بهش اومده که چنین ری اکشنی داده
با هرکسی مث خودش رفتار کن
شوهرخواهرت و خواهرت بی احترامی میکنن،شماهم جبران کن براشون نکه بخوای شوهرتو کوچیک کنی که بره مراسم اونا
من خودم یه تایمی دقیقااااا مث شما بودم اما ماجراهایی پیش اومد که الان میگم هیچکس انقد مهم نیست که بخاطرش ارامش زندگیم بهم بخوره و خدایی بخوام در نظر بگیرم حق با ماست نه اونا
عین حقیقت رو میگی منم یه مدته کاری ندارم اصلا ولی دیشب وقتی اومدیم خونمون یهو نمیدونم به شوخی یا حدی فش داد به شوهرخواهرم منم یهو عصبی شدم گفتم فش نده حرفت رو بزن اما فش نده
وگرنه من میدونم کسی تو این دنیا مثل شوهرم پشتم نیست
دیدم خیلی جاها دیدم جلوی خانوادش وایستاده بخاطر من
بگو تنهایی نمیتونم شام بخورم بیا
خلاصه که خواهر از دل همسرت در بیار حتما و با کارا و رفتارات بهش این اطمینان و بده که تو هرشرایطی پشتش هستید
با هر روشی که بلدی و میدونی جواب میده
لازمم نیست الان همه رو یه جا انجام بدی
خوب پس مرد خوبیه خداروشکر
شما رو هم درک میکنم حرف بدی نزدی اصلا و ری اکشنش بد بوده
اما رفتار همسرت عقبه داشته،مال دیروز و امروز نبوده
آره بحث دیشب نبود مال خیلی وقت پیش بوده که جمع شده بود یه جا..
والله گشنمه ام بود خوردم🙄
نوش جان😂
نوش جونت
الان که اومده با پسرمون بازی میکنه چیزی نگفته مثلا داره به من فرصت میده فکرامو بکنم
😂😂
مرسی ⚘️
بعد که شامشو خورد خودت حرف و پیش بکش و بهش بگو
آخه میدونم اخلاقش رو باید خودش حرف رو باز کنه من بگم بازم قاطی میکنه
نقطه ضعفم دستش نده برا بچه که اگر بازم بحثتون شد بگه ازت میگیرمش
ما خانما هممون احساساتی هسیم و مردا ازین سو استفاده میکنن
خوب پس بزار خودش بگه
آره قبلش گفتم میرم حقو و حقوقمو بده برم بعد رفت بیرون زنگ زد گفت بچم رو بده هرجا خواستی برو
آره اینجوری میکنم
بگم همه مردا این حرفو میزنن دروغ نگفتم🙂
یه چیزی رو خواهرانه بهتون بگم
من خودم زخم خورده روابط خانوادگیم،جوری بهم نارو زدن که فکرشم نمیکردم از دشمنم بخورم،اما درس عبرت شد برام به هرکسی اندازه ظرفیتش احترام بزارم،بیشتر از اون سرگیجه میگیرن
دقیقا😂
واقعا برا خواهرت و شوهرخواهرت و ... میخواسی بری؟یا بخاطر حرفایی که بهت زده بود؟؟
بخاطر حرفاش..هر چی دوست داشت بارم کرد دیوونه شده بود
آره خواهرم منم زخم خوردم..همین خواهرم انقد بیخیال هست تو این چیزا اما من همش حرص میخورم
کارت اشتباه
کلاا مردا دیوون یه تختشون کم وقتی عصبی میشن چیزی نمیفهمن
منم امشب با شوهرم بحث کردم ،جدیدا وقتی بحث میکنم خیلی شرایط روحیم بد میشه حتی بحث کوچیک و حسم کامل تغییر میکنه حتی اگه روزای قبلش کلی محبت کرده باشهه
خیلی عصبیممن
دقیقا منم مثل تو..وقتی بحث میکنه ازش متنفر میشم دلم‌ نمیخواد حتی ببینمش
😔😔😔
ولی به خاطر بچه مجبوریم
کلا سعی کن طرف حق رو بگیری
ولی جوری که نه سیخ بسوزه نه کباب
سر جریان مشکلاتم با شوهرم و شوهرم با خانواده ام
پدر مادر منم یه جایی مقصر بودن شوهرم میگفت غرغر میکرد جوری رفتار میکردم نه فکر کنه حق با اونه نه جوری رفتار میکردم که بگم حق باهاش نیست

هردو طرف رو نگه داشتم واقعا خودم خیلی اذیت شدم خودم داغون شدم ولی تلاش کردم حق رو به هردو میدم خیلی وقتا حق رو بهشون نمی‌دادم یکسان بودم برای شوهرم و خانواده ام توی قضاوت
آره خیلی سخته آدم‌بین خانوادش و شوهرش بمونه..ولی شوهر من جوری هست که همیشه طرف من بوده کسی جرات نکرده بهم‌چپ نگاه کنه اما من متاسفانه نتونستم..یعنی سعی کردم ماسمالی کنم تا جو آروم بشه اما بتر شده
الان چی شد
شوهر منم همین همیشه حق به من داده پشت من بوده ولی خانوما مدلشون فرق داره احساس میکنن با ماسمالی قضیه درست میشه حتی بدتر هم میشه
من خودم جدیدا بهتر شدم جایی که حق با شوهرم بهش حق میدم و خیلییی جاها سکوت میکنم
فک کنم دعواتون تموم شد رفتین تو حالت قهر
من کل قهرمون ۲ ساعت طول نمیکشه
چه خووب کوتاه
ما طولانی ترین قهرمون یه روز بوده
من هر دقیقه بچم یه چیز میخواد مجور میشم زنگ بزنم بیاره
بعد دیگه یادمون میره
قبل بچه قهر طولانی میشه
فکر کنم با بچه نمیشه 😅
😂😂
من وقتایی که ناراحتم سرسنگین برخورد میکنم
من خودم ادم قهر قهرو نیستم ولی شوهرم خیلی البته الان کمتر شده از وقتی گفتم بداموزی داره
دقیقا ، من الان عصری با شوهرم بحثم شده هنوزم حالم اوکی نشده
منم
یه ادا از خودش در بیاره ریسه میرم از خنده
نمیتونم جلو خودمو بگیرم یکم سنگین باشم 😙
باید این مردا از اول تربیت کنیم
🤣🤣👌🏻
فک کنم کم سن هستی
۲۳سالمه
بخدااا 🤦🏻‍♂️
چه کوچولوو 😊
😁
خودم و پسرم داریم با هم بزرگ میشیم 😂
اخی عزیزم ایشالا همیشه شاد باشی 😀
خیلی خوبه اینطوری
والا قرار بود از مغازه که برگشت مثلا من فکرامو بکنم حرف بزنیم..ولی فعلا هیچی نگفته
خب پس هیچی نگفته تو هم حرفو ببر به چیزای دیگه شبم بغلش کن بگیر بخواب