Ooma
پرسش (1404/09/06):

خانوما میشه بگین چیکارکنم

سلام خانوما روزتون بخیر
خیلی دودل بودم تاپیک بزنم یا نه ولی گفتم ببینم نظر شما چیه
چندروز پیش که ایام فاطمیه بود مادرشوهرم چندبار بمن گفت که بیا مسجد فلان مسجد ناهار میدن مراسم و اینا هست گفتم ببینم چی میشه تونستم میام
روز شهادت حضرت فاطمه یکی از فامیلامون روضه دعوت کرده بودن اونجا مادرشوهرم زنگ زد که آماده شو بیا روضه گفتم الان اومدم روضه گفت باشه مراسم تموم شدو اومدم خونه .. پسرم خوابش میومد خوابید منم یهو سردرد بدی گرفتم یه قرص خوردم دراز کشیدم که مادرشوهرم دوباره زنگ زد گفت آماده شو بیا مسجد گفتم نمیتونم پسرم خوابیده خودمم سرم درد می‌کنه نمیام گفت بیدارش کن بیارش گفتم بدخواب میشه اونجا اذیت می‌کنه چندین بار اصرار کرد منم گفتم نمیتونم بیام ..
آخرش با یه لحن تندی گفت باشه نیا و هنوز گوشی رو قطع نکرده با صدای بلند به پدرشوهرم گفت چقد کله خرابه هرچی بهش میگی میگه نه نه نه
بعدش قطع کرد واقعا خیلی ناراحت شدم زنگ زدم بهش گفتم چیکار کردم کله خراب باشم گفتم سرم درد می‌کنه بچه ام خوابیده نمیام الان ویروس و آنفولانزا زیاد شده سعی میکنم زیاد جای شلوغ نرم ، بچه یه جا واینمیسع همش باید بدوام دنبالش گفت کله خرابی دیگه نبودی یبار میگفتی باشه چشم میام من چندبار بهت گفتم بیا مسجد بیا مراسم هست نیومدی عروس مردمو ببین یاد بگیر فلانی چطوریه مادرشوهر هست عروسو آدم حساب نمیکنه اونوقت من چقد ب فکر توام بخاطر بچت بخاطر خودت میگم بیا مسجد پس با مامانت چطوری رفتی روضه من کلا یک ساعت و نیم رفتم روضه اومدم و مهمونا خیلی کم بودن شلوغ نبود
سالگرد پدر زن عموم بود
خلاصه بخاطر یه مسجد هرچی از دهنش درومد بهم گفت ...
من واقعا خسته شدم ازش ادعای با ایمان بودن داره ولی نه اخلاق داره نه شعور خیلی ام سلیطع س نمیشه بهش چیزی بگی جرت میده می‌زاره کنار
از همون روز اول که عقد کردیم تا ب الان تو همه چی زندگیم دخالت کرده تو همه چی ... چیزی نبوده که بگم آره ب این کاری نداشته بخوام تعریف کنم خیلی زیاد میشه
حالا من این هفته اصلا خونشون نرفتم نمی‌دونم چیکار کنم
چون تک عروسم نمیشه قهر کنم و همسرمم ببینه خونه مادرش نمیرم باهام قهر می‌کنه و بد میشه و اونم خونه پدر و مادرم نمیاد ...
ولی مادرشوهرم خیلی اذیت می‌کنه واقعا انقد بهم استرس میده و حالمو بد می‌کنه که تا دو روز حالم بد بود نمیتونستم چیزی بخورم و بخوابم

اینم میگه دیگه
میگه عروس فلانی انقد بده که می‌گفت کسی سرزده نیاد خونم 😑😑
هنوزم مادرشوهرم پشت سرم حرف میزنه ولی خوب الان دورم می تونم کنترل کنم رو زندگیم تاثیر نزاره حالم بد نشه چون پسرشم نیست که هی آمار بده به مادرش از زندگیم بی خبرن
من اگه خانوادم حمایتم میکردن قبل اینکه بچه دار بشم جدا میشدم حتما
من علاوه بر اذیتای مادرشوهر
شوهرم بچه ننه بود
پنهون کار بود
خسیس بود
تمام اموالو منتقل کرد به اسم بقیه
یعنی کلا کلکسیونی از ویژگی های بد بود
بازم خداروشکر به آرامش رسیدین
اره خداروشکر
ان شالله توام زندگیت سرشار از آرامش باشه
عزیز یه سوال بچه هیچ تاثیری نزاشت رو شوهرت؟؟
خب نرو اونم نیاد چی میشه ؟؟
مگه چون یه دونه عروسی باید حرف بزنن بهت ؟؟ روضه رفتن مگه زوری میشه ؟ قهر کن بببن چجوری موس موس میکنن برات
میگه ول کن نی
رفت و آمدیم نباشه لال نمیشه بشینه سر خونه زندگیش
بلاخره یه جایی باید رفتار زشت اینا رو بزنی توو صورتشون
من گاهی وقتا فک میکنم میبینم این مادرشوهر منه افسردگی می گیرم
چرا یه کم ینی خیلی خیلی کم بهتر شده
ولی نه زیاد
به شوهرت بگو مگه من بی عزتم مادرت حرف بارم می‌کنه دختر خودشم باشه همین رفتار رو داره ؟؟

تو هم فکر میکنی مادرت خیلی ادمه برو ور دلش بمون
من اگر جای تو بودم نمیگفتم.
تنها راه ات همینه که دیگه نشنیده بگیری.
بستگی به شوهرم داره ببینه واقعا شوهره وقتی این نمیره و رو حرف خودشه زندگیش چقد تحت تاثیر قرار میگیره
آره با دخترای خودشم بعضی وقتا ولی نه مثه من
منو خیلی میچزونه
البته دختراش جمش میکنن چیزی بگه ولی منو سوار گردنم شده
ببین من زمانی که با خانواده شوهرم قط رابطه کردم شوهرم بدترین کارها رو کرد من نرم تهران پدر مادرمو نبینم که من کم بیارم

همه کار کرد مارو تحت فشار گذاشت که راحت نتونم خانواده ام رو بببنم ولی اینقدر پرو بودم اجازه ندادم روم غلبه کنه
😕😕
تو محور مقاومت بودی در مقابل قوم شوهر😂
ازش نترس هرچی میگه دوتا بزن توو پرش

بگو اون روضه ای که میری بهت نگفتن دل شکسته گردنت باشه سر سوزنی ارزش نداره ؟؟
سلام خانوم رفتی ان تی
🤣🤣🤣🤣🤣
متاسفانه بعضیا تو دوره قدیم موندن و نمیتونی کارشون کنی
پراز عقده هستن
از بس سلطه گرن فک میکنن دختر مردم عروسشون نیست برده شونه
مادر شوهرمن توهمچی دخالت میکنه وشوهرمم ور کون ننشه و من اصلا به حرف زور دیگه مثل اوایل بها نمیدم😬
هانیه من مادر شوهرم پیام داد به شوهرم خانواده زنت بیان خونت میام فحش میدم و فلان میکنم

به شوهرم گفتم بی شرفم مادرت این کار رو نکنه من زنگ نزنم پلیس گفتم بلایی سرش میارم از در خونش بیرون نیاد
سلام عزیزم رفتم تو ازمایشم یکم ریسک زده از دیروز تاحالا بشدت ناراحتم و اعصابم بهم ریختس
هنو خوبه فاطی بزار للت به دنیا بیاد دیگه دوتایی محلشون نمی دین
بی کفن بشن هرکسی اه دختر مردم رو در میاره
آره واقعا انقد قدیمی و بیشخصیته که حد نداره
فکر می‌کنه عروس حمالشونه هرچی گفتن هرکاری کردن چیزی نگه
شوهرم بشدت مامانیه فقط اگه بگم مامانت دیگه هیچی
نگران نباش عزیزم ان شالله به سلامتی به دنیا میاد
ممنون پناه برخدا
اینجوری دعا نکن بگو جوری خدا به چه کنم چه کنم زندگیش بندازه شب و روزش از تو طلب حلالیت کنه
هزار بار لال نمیشن لامصب
من مادرشوهرم همش پسر پسر میکنه فکر میکنه پسر براش ریده
خاک تو سرشون همه شون همین گوهن
اصلا هرچی فک کردم ب این نتیجه نرسیدم چرا بخاطر یه مسجد و روضه رفتن هرچی از دهنش درومد بمن گفت
مگه من کار اشتباهی کردم یا چی کردم نمیدونم
بخدا مامانش حتی شوهرمو ادم حساب نمیکنه ولی انقدر دم کون ننشه که انگار براش ریدن
فقط ازشون نترس جدی میگم وقتی بدونن روت سوارن بدتر می‌کنن

اینا خیلی سلیطه و بیشرفن
من زورم بهشون نمی‌رسه 🥺🥺🥺
اره واقعا اینو قبول دارم همون شوهر آدمم حدی داره حرف به گوشش بودن
من مرده شور خودتو ببرن که با کلی حق الناس به گردن میری روضه جایی که امثال تو جا داشنه باشین ترجیح میدم کافر خدایی باشم
یجوری شوهرمو پر می‌کنه که تا طلاق رفتیم چندبار
یجوری شوهرمو پر می‌کنه که تا طلاق رفتیم چندبار
فحش میده فحش بده
به قول شیما کاتوزیان شوهرت دست به زن داره تو هم بزنش محکمم بزن با هرچی دستت میرسه

دری وری میگه ببندش به اعتقاداتش
چن روز پیش به مامانم میگفت که یچی پسر من خرج میکنه یچی هم تو خرج کن بچتو نگه دار تا ۴۰روز نوتو نگه دار بعد بفرستش بیاد مامانم انقدر اعصابش خورد سد گفتم مامان خیالت راحت من تو ۹ماه رسیدم میرم خونه خودم اونجا میزام همونجور که بچهای دخترشو نگه داشت بچه منم میندازم روسرش نگه داره
شدی اوایل من
آخرش خانواده ام گفتن وایستا جلوشون می خواد چی بشه مثلا
چند روز شوهرم گفت بچه رو بردی مراسم قومتون ویروس گرفته گفتم دلم خواسته بچمه اختیارشو دارم
مادرشوهرمن فقط فکر کندنه
اون نمازی که میخونه ب کمرش بزنه ینی نمازش تموم نشده شروع می‌کنه غیبت کردن
بگو باشه طلاق بده ذره ذره مهریه ام رو جوری ازتون میکشم بیرون تا مجبور بشین خود فروشی کنید پول مهریه بدین
فقط فکر اینه تا بتونه از یکی بکنه
تا موقعی که بابای من زنده بود نفرین بابای من میکرد هی سهم یهم میکرد الان بابای من مرده رفته سراغ عموی دیگم
اصلا برای خداهم اون نماز و مسجد ذره ای ارزش نداره ..
من تو زندگیم تاحالا آزارم به مورچه ام نرسیده وضعیتم اینه
نترس بخدا بترسی بدتره بگو طلاق بده مادرت دوروز هم تورو نگه نمیداره
بنظرم تو به شوهرت چیزی نگو ولی خودت جوابشو بده
آخه من بابام خیلی بده ... اصلا هوامو نداره
بگو اگه اون خدایی که تو به درگاهش نماز میخونی تورو. ببخشه من فردا کلا میریم دینم و تغییر میدم
کم نیار به شوهرت هم چیزی گفت بگو تو شاید من برات مهم نباشم ولی من برای خودم ارزش قاعلم
نمیذارم کسی بهم زور بگه مادر تو عه مادرمن نیس که بخواد همچیو بزور به من تحمیل کنه
والا بگو مگه من شخصیت ندارم یکی مثل مادرت بخواد حرف بهم بزنه بگو من اصلا اعتقاد ندارم نمی‌خوام روضه برم نمی‌خوام اصلا به این چیزا فکر کنم مادرت فکر میکنه خیلی خدا پرسته بره دعا کنه
من به شوهرم میگفتم اوایل دیدم بدتره اما الان مادرشوهرم چیزی بگه خودم جوابشو میدم
عزیزم تنها راه حلش دوری و تا زمانی که شوهرت پشتت نباشه کاری از دستت برنمیاد
اینارو که خیلی گفتم
گفتم فک کردی مامانت برای تو بچه نگه می‌داره
خواهر شوهرم داشت جدا می‌شد با دخترش یه مدت اومد خونه پدرش موند
یه روزی تو حیاط با شلنگ دختر خواهرشوهرمو محکم زد از پشتش که پشتش سوخت تاول زد زخم شد طفلی....
رفت و آمد نکن بگو من کله خرابم شما عاقل هارو هم میکنم مثل خودم کله خرابم دیگه هرکاری ازم برمیاد
مادرشوهرم اوایل هی چیزی میگفت میشستم گریه میکردم میزدم تو خودم داشتم میترکیدم
لعنت بهش ادمی که برای عزیز خودش اینجوری باشه دلش برای تو نمی‌سوزه
دیگه از وقتی بابام رحمت خدا رفته کلا فرق کردم هرچی میگن جوابشون رو میدم
گفتم اینکه همه جا میگه فاطمه بده اله بله
مردا فقط بلدن پشت مادرشون باشن حتی اگه اون مادر قاتل باشه مثل همون عروس فومنی دیدین عروسشو کشت
آره بابا
بعضی وقتا دختراش گریه میکنن از دستش انقد اذیتشون می‌کنه
چرا من خودمو خار کنم الان یچی بخواد بهم بگه میترسه چون میدونه نباید بگه
جوری بزن بهشون تا عمر دارن یادشون نره
پس کلا رفت و آمد نکن شوهرتم نیومد سمت خانواده ات برات مهم نباشه
من انقد حالم بد شد تا دو روز هیچی نمی‌تونستم بخورم
خواب از سرم پریده بود
والا سمانه براشون همه کار میکردم میرفت میگفت فاطمه میخوره میخوابه هیچکار نمیکنه
آره درست میگی .. باید این کارو کنم
میگفتی به تو چه ؟ امضا دادم صب تا شب بیدار بمونم ؟؟؟
دیگه دیدم اینارو میگه اصلا دیگه دست به سیته و سفیدشون نمیزنم
سیاه*
گفتم مگه دیونم کاراشو کنم بعد پشتم هزارتا حرف هم باشه
والا الان شوهر من سه سال و نیمه خونه خانواده من نمیاد هرجا مسافرت میرم با خانواده خودم میرم بدون شوهرم ذره ای برام مهم نیست ذره ای
کلا بشو مث خودشون همون قدر سلیطه
دیگه مثل بقیه عروساش رفتم خونش نشستم امدم کاری نکردم
باهرکسی مثل خودش باید رفتار بشه
دقیقا سلیطه بشی کاریت ندارن
بهتر یه آدم مسخره کمتر
قول خواهر پوست خری رو بکش رو خودت
میگفتی پریودی
خیلی رومخه این حرکات
بهش گفنه با مادرت میری با ما نمیای
قبلش رفته بوده روزه نمیشده بگه که😂
چثدر سخته ولی بااینجور ادما 😅🙌😖
روضه
کی نسل اینجور مادرشوهرا تموم میشه
روضه تو خونه بوده
مسجد نیوده که
هیچوقت
حالا من مادرم بیچاره کاری با عروسش نداره حتی بخدا یبار نشده بگه بالا چشت ابرو ولی عروس ما هرروز با هر بخانه ای جنگ راه میندازه
کلا درهرصورت یه چیزی پیدا می‌کنه بمن بگه
کلا از هیچی شانس نداره مادرم نه از دوماد نه از عروس🥺
شوهر من همیشه به من میگفت بی آبرو
گفتم هرکاری که شماها بهش افتخار میکنین از نظر من بی ابروییه حاضرم بی ابرو باشم خراب باشم ولی لحظه ای مثل شما نباشم
آروم گیرت آوردن شوهرتو دخالت نده خودت از خجالتشون در بیا
کاش منم مثه خودش بد و سلیطه بودم اونموقع دلم نمیسوخت برای خودم
توام سعی کن یچیزی پیداکنی بگی
هرچند سخته ها
من خودمم بلد نیستم‌زیاد
ولی دیگه چاره چیه
بهونهای الکی و دهن پرکن‌پیدا کن‌بگو
چقد ناراحت شدم 😢آخه چجوری راضی ب خراب شدن زندگی پسرشون میشن
بنده خدا تو خیلی چیزمیزشنیدی از شوهرت 😥
میگفتی بی ابرو از وقتی شدم عروس شما
بدتر از مادرت که نیستم بین زن و شوهر میخوابه
اوووف شدید
خیلی زشته دیگه من واقعا نه خودم جایی سرزده میرم حتی خونه ی بابام نه دوس دارم کسی سرزده بیاد
باید باشی خواهر من تو این دوره زمونه اگه ساده باشی سوارت میشن
به راحتی
همینه خدا بارونشو رو این زمین پایین نمیاره
الان خوبین باهم؟
عمش زن دوم یکی شده بود

گفتم ابرو رو شماها دارین که عمت خراب شد رو سر زندگی یکی دیگه یعنی شوهرم جوش آورده بود
من مادرشوهرم انقدر بیشعور بود در نزده وارد خونه میشد اصلا حالیش نمیشه ما زن و شوهریم شاید کاری داریم میکنیم
خوب تا وقتی که حدشو با منو پدر مادرش بدونه

سر سوزنی چیزی اژ زندگی من برای ننش ببره یا خرجشون کنه اتیشش میزنم
تاالان چن بار اون موقعها که اقدام بودیم سر زده امده
یهو درو باز میکنه مثل خر میاد تو
حقش بود
از قدیم گفتن سوزنی نزن تا دروشی ( سوزن لحاف دوزی) نخوری
اتفاقا باید روی کار می بودی با ادم بی ابرو باید همین باشی فاطمه جدی میگم
انقدر ازاینکارا بدم میاد
دقیقا
یاد فیلم ساختمان پزشکان افتادم 😂
میومد سر یخچالشون میگفت عسل نداری
عقلشون بیشتر ازین قد نمیده
شوهرم می‌گفت تو دیدیت به مادرم خرابه

گفتم مادر شوهری که میاد از من وقت بگیره بره تنگ کنه ، میگه فلان کار کنم تنگ بشم ست شورت و سوتینش رو میخره از دخترش هم نظر بگیره والا ذهنم و مثبت نمیکنه
فکر میکنی براش مهمه انقدر بیشرفه چن بار بهش گفتن زشته نرو خونشون اون موقعها من تو دوتا اتاق زندگی میکردم یشب امپولhcgرزده بودم همون شب باید اقدام میکردیم امد کنار شوهرمن خوابید
یه خیار دستش می‌دادی میگفتی بیا با این بازی کن تا کارم تموم بشه
بهش گفتن نرو خونشون اونا زنو شوهرن گفته بود اونا کارشونو بکنن من کاری ندارم خوابم انقدر بیحیاس
شماره ش رو میدادی به سایتای سکسی 🤣🤣🤣🤣
😂😂😂
مست شدن
من که به مادرشوهرم گفتم
گفت فحشم دادی گفتم حقت بوده
😔😔
تو هم باید یاد بگیری مثل مادرشوهرت با شوهرت رفتار کنی ک جرئت نکنه پشت مادرش بگیره
باید یاد بگیری نشد نداره
من عید بود ریدم به خانواده شوهرم تخم نکردن چیزی بگن میدونن من اونقدر سلیطه ام زنگ بزنم به بقیه ابروشون میره
دیگه واقعا بعضیا شورشو درمیارن
من مادرم تنهاس بخدا اصلا یبار نشده بره خونه پسرش بخوابه این چن روزم من بزور بردمش خونم نمیموند میگفت خونه خودم راحتم هرسری میاد تو اتاق ما در میزنه بعد بگیم بیا میاد داخل
کاش بتونم .. ولی مشکل اینه اصلا حال و حوصله بحث و دعوا ندارم
با هر بحث خیلی حالم بد میشه استرس و اعصاب پدرمو درمیاره
ولی مادرشوهرم عین گوساله سرشو میندازه پایین میاد تو خونمون
والا دلش میخواد روش نمیشه
شوهر نداره مگه ؟؟؟
باید بتونی اتفاقا برینی بهشون حالت بهتر میشه
من اینقدر فحشای کمر به پایین دادم به مادر شوهرم جلو شوهرم
نه چن ساله ازدست این زنه راحت شده
منم بخدا خونه مامانم اینام زنگ میزنم بهش
چه برسه جای دیگه که حتما زنگ میزنم
هانیه نهایت کارت اینه غذا درست کنی براشون تف کنی توی غذاشون ، یا شاش بچه ات رو بریزی بدی بخورن
خوب شد حداقل مشکلتو اینجا گفتی دیدی تنها نیستی😅
خوب کاری کردی
خوشم میاد ازت 😂
درستشم همینه
شبا باشوهرش دعواشون میشد فکر کنم شوهرش محلش نمیداده اینم میزده بالا دعواشون میشده😂😂چون یهو میدیدم نصف شب دعواشون میشد
تاثیر داره مگه ؟؟
یه خر بخر براش مشغول باشه با همون
😂😂😂
سرزده میان برای سرک کشی
ببینن غذا رو گازت اماده هست یا نه
خونت تمیزه یا نه
پسرشون گشنس یا تشنه
والا
فکر کن مادر شوهرت تف تورو بخوره
کاش یه ذره منم می‌تونستم مثه شما باشم از حقم دفاع کنم ..
😂😂😂😂🤦🏻‍♀️
اره دیگه، پسر دومشون عروسی کرد خونشون نسبت ب ما دورتره،ب من میگف نمیتونم برم ببینم اصلا غذا بلده درست کنه یا نه
وای سمانه اینو میگی من یاد چیزی افتادم کلی خندم گرفته😂😂یه شیشه کوچلو بود من همیشه بااون نمونه میگرفتم تست میزدم اقا یه روز تو حیاط بودم دیدم مادرشوهره برداشته داخلش داره چایی میخوره😂😂😂😂😂😂
بعد دوزاریم افتاد ک زمون ما چرا وقت وعده ها میومده😂
به اونا که هم زنگ میزنن هم پیام میدن راه افتادیم
من که زورم میاد اگه واقعا اخلاقش اینه با همه عروسا باید همونجوری رفتار کنه
وای خدای من
واییییییییییی یاخدا🤢🤕🤕🤕
من یبار شوهرم برای مادرش روغن میخواست تف کردم هم زدم دادم برد
خیلی اینجور کارا زشته واقعا خب بلد باشه یا نباشه چه ربطی به این داره😕
😂😂😂
😂😂
هاهاها خیلی حال داد
منه بدبخت اولی بودم همه چیرو رو من امتحان کردن دیگه با اون‌یکی عروس کاری ندارن،نه سرزده برن نه چیزی🥲
حالا انگار میخوان بیان یاد بدن
نشسته بود حداقل؟🥲
چون از برادرشوهرم میترسن
منم عروس اولی هستم اسیرم از دست کاراشون
تو هم بد باش جدی میگم
البته منو شوهرم از برادرشوهرو جاریم کوچیکتریم ولی خب شوهر من زودتر از داداشش ازدواج کرد
😂😂😂
هانیه از بس زدن تو سرت خودتم باورت شده ضعیفی و حق با اوناست
حالا اینا دیگه سرزده اومدنشون اینا تموم شد در کل آدم خوبی هستن
من جاریم از برادر شوهرم بزرگتره
میخواستن برن نشون بزارن به مادر شوهرم میگفتم چن سالشه میگفت نمیدونم😂🫥
😅
من یکی دوجلسه رفتم پیش مشاور
گفت اخلاقشو که نمیتونی عوض کنی .. شرایط طلاق نداری و خیلی چیزای دیگه
پس اصلا محلش نزار و چیزی ب شوهرت نگو
بی اهمیت باش نسبت بهش
حالا خیلی سعی میکنم اهمیت ندم ولی بعضی وقتا واقعا ناراحت میشم
ببین اهمیت نده برای زمانی هست طرف ناخواسته بهت زده نه ادمی که به عمد تورو تا مرز طلاق برده
من بهت فحش بدم هربار تو بی محلی کنی بیشتر تر بهت فحش میدم پس سکوت معنی نمیده من بهت یکی بگم تو دوتا جواب بدی من میگم ببین بلده دفاع کنه یکمی میرم عقب تر
اینا دیدن ما بچه دارم شدیم بازم دست از سرمون برنداشتن
وا چرا
اینجور مادرا وابستگی عاطفی،دارن نسبت به پسرشون
چون از سمت شوهر محبت و توجه دریافت نمیکنن
فکر میکنن پسرشون جای شوهرشونه
خانواده شوهر منم همینن هرچی سکوت کنی فکر میکنن می‌ترسی یا بلد نیستی جواب بدی یا آدمش نیستی

مادر شوهر من توقع داشت من هربار ریدم بهش پسرش منو تیکه تیکه کنه هی پشت من بازم بد گویی میکرد

وقتی شدم مثل خودشون پای اونارو هم از زندگیم بریدم دید نمیتونه با من در بی افته
ببخشید اینو میگم معذرت می‌خوام ولی امثال این مادر همون ۲۵۰ گرم پسرشو برای خودش میخواد
دقیقا هم همینه دوست دارن شبا پسره پیششون بخوابه
بره بخوابه اصلا عقد پسرشون بشن والا اینقدر باهم باشن نفسشون بره انگار برای ماها مهمه
اره باید بی تفاوت بود
من فک میکردم فقط خودم این مشکلات و دارم ولی چتارو که میخوندم یذره امیدوار شدم
چه خوبه که اینجا هستین🫠😊💜
همه مشکلات داریم یکی کمتر یکی بیشتر ولی اگه خدایی واقعا هست این آدما رو زودتر به سزای کارشون برسونه
مال منو که دوبار رسونده ولی حالیشون نیست
این دنیا حساب کتاب داره بی قانون نیست
خدایی بالا سر هست
بلاخره روز مرگی هم هست چقدر میتونی برای خدا هم مسخره بازی در بیاری یه جایی میزنه بهت له بشی
یبار من برگشتم گفتم اخرت و عاقبت ادما همین دنیاس به نماز و روزه نیس
مادرشوهرم گفت پس تو سیدی تو ما رو نفرین کردی گفتم نفرین نکردم فقط سپردمتون به خدا نفرین اگه میکردم الان زنده نبودین
چون اینقد مطمانم که بی جواب نمیزاره ادمارو
خدا تو دل ادمای دل شکستس🥲
هم شوهرش هم بچه هاش پارسال تو جاده با ماشبن ملق خورده بودن
دمت گرم خوب گفتی
الانم کل قط ارتباط کردم باهاشون
زنگم میزنن جواب نمیدن
حتی بارداریمم نگفتم بهشون
به شوهرم گفتم خواستی بهشون بگو
من نه دیگه اعصابشونو دارم نه طاقت تیکه انداختنای مادرتو دیگه مثل یه لیوانیم که لبریز شدم