Ooma
پرسش (1404/08/06):

وابستگی زیاد بچم رو چکارکنم ،راه حل بدید توروخداااا

سلام مامانای غیور خوبین
با وابستگی بیش اندازه چکارمیکنید
صبح ک پامیشه بگیربغلت ،غذاخوردنی یکی دوبار باگوشی یاتلوزیون مشغولش کردم ک بدتر شد حالابدون گوشی نمیخوره چون مریضه ولش کردم خوب شه میگیرم ازش ،
وابستگی بخودمو میگم حتی گوشی ک نگامیکنه باید خودم پشینم باهاش نگاکنم تنهایی نمیکنه ،توآشپزخونه غذابپزم بغل دستگاهی چیزی بردارم بغل خوردکن میکشه و من من میکنع ،،،،اصلا تیوی نمیبینه خ سخت،بااسباب بازی هاش کلا بازی نه، هرکاری بکنه دست منومیکشه گریه باهم .....
الان خودمم مریض شدم دیگ واقعا سختمه شب امپول سرم خوب نسبتا،ازصبح اونقدر سوار کولم شده یا هرکارکردم راضی نمیشه اخرش مریضیم بازبدترشد شوهرم بردش پیش مامانم

چکارکنم مثل همه یکم حداقل روزی یه ساعت باخودش سرگرم شه
الان 27ماهشه

سلام من پسرمو امسال مهدکودک بردم روزی دوساعت هم وابستگیش کم شده هم کلی بازی میکنه و نقاشی میکشه و تقریبا مستقل شده
ی خانه بازی یا جایی ببر روزی یک ساعت تاثیر داره براش
غذا خوردنم پسرم قبلا با گوشی بود الان بهتر شده
سلام.انگار دخترمن با پسرت تقریبا همسن هستن.دختر منم تقریبا همینجوره . بیشتر موقعی که مهمانی میرم یا مهمانی که خودی نیس باهاش غریبگی میکنه از بغلم پایین نمیاد.
منم گاهی کم میارم.عاشق مهمانی هستم اما بخاطر این حرکتش اذیت میشم تو مهمانی.
دختر منم وابستمه از شیر که گرفتم بدتر شده😐 هی میگه بغلم کن
سلام پسر منم از ۶ ماهگی اینطوری شد هنوزم همون جوریه دیگه کلافه شدم نه جایی میمونه نه تنها بازی میکنه
حتی پیش باباش هم نمیمونه
مشاور به من گفت باهاش قایم موشک بازی کن تا جدا شدن رو یاد بگیره
حتی موقع بازی هم تنها نمیاد دنبالمون بگرده
فقط مهد رو امتحان نکردم چون مشاور گفت زوده براش.
این اضطراب جدایی هست که برای مدرسه رفتنشون بده و اذیت میشن
منم دنبال از بین بردنشم ولی هیچ راه حلی جواب نداده
مشاور به من گفت از روزی ۱۰ دقیقه شروع کن بذارش پیش کسی که بهش اعتماد داری
به مرور زمانشو بیشتر کن تا عادت کنه به ندیدنت
برای من که تاثیر نداشت
شما انجام بدید شاید برای شما تاثیر داشت
عزیزم من شده ظهر میره خ مامانم شب میاریمش یا خونه خاهرم
اماباز برمیگرده همینه
جایی باشیم شلوغ،نه
اماوای ک تنهاباشیم
من قایم موشک هم بازی کردم دوسه باری پیدام کرد یبار ک پیدام نکرد رومو پارچه انداختم یه ربع ساکت سرپاایستاد بعدده دقیقه هم اروم پیش ماشینش ایستاد بعد گریه خفه زد دیگ نتونستم تحمل کنم ترسیده بود حتی صدامم نزد حتی محکم چیزی نگف فقط ساکت بعدم گریه خفه ...با پام زدم زمین متوجهم ک شد اومد نشست بغلم کرد اونقدر محکم گریه کردااااا
برای منم نداره 3روز پشت سرهم خ مامانم موند عین مهمون ظهرمیرفتم شبم بعدشام پاپس کشیده،برمیگشتم روزسوم گفتم میاد اما نه،فقط چون خابید توخونه هم مهمون سروصدا،آوردمش خونه خودمون
💚💚نیست کسی که جوابی گرفته باشه
همون اضطراب جداییه باید کم کم جدا بشه تو محیط خونه هم همون قایم موشک خیلی خوبه
ای وایییی عزیزدلم
اینجوری خیلی سخته برات
حالا من جایی بریم غریبه باشه اولش یکم میترسه ولی بعدش عادی میشه براش
دخترمنم ۳سال و دوماهشه ازنوزادی همینطور وابستگی داشت هرکاربگی کردم باشگاه باخودم میبرم یک لحظه جدانمیشه اضزراب داره خوبم نشد هنوزم روپامیخوابه..اخلاقشه فایده ای هم نداره
نه کلا اینه تنهاباشه باهمه بازی
ولی وقتی من باشم همش بغلمه گریه ،زوزه ،ناله،بهونه،میزنه ،نمیخابه ،
اخ تاکی؟ بخدا گمردردم گرفتم شده سیاتیک میترسم بدترشم روز بروز بزرگتر میشن من خودمم وزنم بالاست
نمتونم زیادبغل کنمش

سوالات مشابه