Ooma
پرسش (1404/05/11):

حضانت فرزند لطفا هرکی بلده بیاد

سلام خانوما
بخام حضانت بچمو از شوهرم بگیرم روال اداریش چند روز طول میکشه و چطوریه
میشه برام توضیح بدین
ممنون💞

چی شد هانی 😐رفتی خونه.پدرشوهرت دعواتون شد مگه؟
دعوامون شد اره
کدوم شهری؟؟
حدست درس بود پس دقیقا حرف بچه رو پیش کشیده
لعنت به آدمای سمی
حضانت بچه تا 7 سال با خودت
بعد 7 سال میدن ب پدر
فقط سر جریان سینه گذاشتن مشکل دارین یا مشکل دیگ ای هم هست؟
عزیز جان میشه قبل هر تصمیمی مشاورحتمابری بچت ۵ماهشه وتوتا۱ونیم سالگی افسردگی پس از زایمان داری وهورمونات به هم ریخته یکم صبرکن
اگه با شوهرت توافق کنی و خودش بیاد حضانتو بهت بده کارت راحته وگرنه دادگاه به همین راحتی حضانتو نمیده
مگراینکه ببینن شوهرت صلاحیت نگهداری از بچه رو نداره... مثلا معتاده یا روانیه یا زندانه یا مریضه و...
هانی جان بخاطر یه حرف پدرشوهر یا مادر شوهر زندگی رو به.کام خودتو شوهرتو بچت تلخ نکن
هرکی هرکار میکنه درجا واکنش نشون بده و تمومش کن جای بحث توی زندگیت باز نکن
اخه به نظرت ارزش داره
بعدم مادرشوهرت اون حرکت و زده پدرشوهر بی ادبت اون کارو گفته بکن شوهرت به نظرم مقصز نیس
سلام عزیزم اگه بابت اون اتفاق سینه و ایناس به نظرم ارزش نداره واقعا
یه اتفاق بود تموم شد رفت
البته که چندش بود ولی خب زندگی ارزشش خیلی بیش تره
من خودم تو نوزادی بچم انقدر پدر شوهر مادرشوهرم بچمو اذیت می کردن که خدا می دونه
دائم قلقلکش می دادن
فک کن بچه یه ماهه رو از زیر پاهاش قلقلک می دادن
می شوندنش🤐
هر چقدرم می گفتم بی فایده بود
با شوهرم دعوا می کردم می گفتم بگو نکنن اونم نمی تونست بگه خلاصه عذاب روحی بود برام رفتن به خونشون
حالا اینا دو تا نمونه بود
خیلیاشو نگفتم
من زمانی که حامله بودم مادر شوهرم می‌گفت پسرت مال منه باید فقط به من بگه مامان

اهمیت ندادم خیلی ناراحت شدم ولی اجازه ندادم نقطه ضعف منو ببینه

همیشه می‌گفت بچه دنیا اومد از خودت دور نگه دار میخوای اشپزی کنی بذارش دور ترین قسمت خونه نذار تورو زیاد ببینه وابسته نشه

تا گریه می‌کنه بدو سمتش نرو هزاران هزار نقشه و داستان من فقط میگفنم باشه

دوسال پیش یکسره هی زنگ میزد شوهرم که بچه رو بیار بببنم یک ماه تحمل کردم آخرش به شوهرم گفتم مگه بچه اسباب بازی مادرته ؟ خیلی بچه دوست داره یکی بزاد

بعدشم زنگ زدم مادر شوهرم ریدم بهش دیگه وجود نکرد بگه بچه رو بیارین شوهرم طبق برنامه میبرد
الانم خیلی حرکات دارن مثلا فکر می‌کنن من حرص میخورم یا هرچی مثلا کادو تولد نمیدن ریالی خرج نوه نمیکنن منم خیلیییی واقعا بابت این قضیه خوشحالم

گذاشتم به وقتش پسرم عاقل تر شد کاری کنم حالش از تک تک اونا بهم بخوره تو هم میتونی با نقشه پیش برو

عید با شوهرم دعوا کردم بچه رو گذاشتم رفتم مادر شوهرم ترسیده بود الان چندباره به شوهرم میگه من پسرت رو نگه نمیدارما

صبوری کن به وقتش بهشون بزن که خودت تهش اذیت نشی
سلام عزیزم بی فرهنگ و بدجنس و ببخشید نفهم تر از خانواده شوهر من دیگه نیست
اینا برای دختراشون حکیم هستند و عاقل
برای ما و زندگیمون یه آدم ببخشید بی فرهنگ و زبون نفهم
که خودشون میدونن حرف و رفتارشان درست نیست اما مثل کبک سرشون تو برفه
اوایل زندگی رو برای من جهنم کردن
طوری که من از اوایل ازدواج فقط دعوا بخاطر میارم
الان هم که مستقل شدیم نمیگم بی اثر هستند
نه اما آثارشون کمتره
خلاصه الان که از دور بهشون نگاه میکنم میبینم پدر شوهر و مادر شوهر منو خدا زده
انقدر که بدبختن
آخه آدم میشینه زیر پا پسرش که تو طلاقش بده تا چون زن و مردی گفتن
مشخص بشه که دنیا دست کیه
مرتیکه نفهم دنیا دست هرکی باشه ، دست تو بی مصرف که نیست . که اگه باشه می‌خوام نباشه
بخدا هروقت این حرف میزد ما زندگیمون جهنم بود . ازشون نمیگذرم
تا قیام قیامت هم اسم خانواده شوهر بیاد من عقدم خالی نمیشه
چند وقت پیش خونشون بودم
بحث طلاق افتاد پدرشوهر بی فرهنگ من می‌گفت باید بزنی پشت زن و پرتش کنی بیرون از خونه
یهو شوهرم گفت والا فاطمه باید منو پرت کنه بیرون چون الان همه زندگیم ماشین ، خونه ، همه چی به اسم اونه
دید اوضاع خرابه لال شد .
منم به خنده گفتم زیاد شیرم نکنید وگرنه باید پسرتون دونفره برگرده چون من بچه هم نمی‌برم تا مانع جوانی و زندگیم بشه .
دیدن زیاد پاپیچ بچه نیستم گفتن نه والا اگه کار به طلاق رسید بچه رو هم ببر
من هی میگم نمی‌برم .
اما اگه به جاش برسه میبرم الان فقط نقطه ضعف نمیدم
اینجور آدما فکر نمیکنن می‌خوان روزی بمیرن ؟؟ فکر نمیکنن یه جایی خدا میزنه که دیگه بلند نمیشن ؟؟؟
بعضی وقتها خدا براشون می‌رسونه( بلایی چیزی) اما خداشون متوجه نمیشن نفهمن
اما کلا یه روزی بد تاوان پس میدن
میگفتی هروقت دخترای شمارو از خونه پرت کردن بیرون من با پای خودم میرم😏
میگفتی پدرجان دخترای شمارواینجوری؟بیرون کردن؟؟؟اخه مااینجورنیستیم شلوارطرفودرمیاریم بعدمیریم😅😅
نه بابا دخترای خودش شانس دارن زندگی به کام اوناس
اینام نهایت احترام به داماد میزارن
اگه قرض میکنن سریع پس میدن
مهمون میکنن نهایت احترام میگیرن ازش
جلو داماد حتی پا درد هم ندارن که خدایی نکرده منت نباشه
اما منه بدبخت تو بارداری باید میرفتم با وجود استراحت مطلق برای اونا غذا درست میکردم تا بخورن چون پا درد داشتن
نمیگفتن دختر دوباره نرو بالا از پله ، باید میومدم برای خودمم جداگانه درست کنم. اینطوری بود من استرسی شده بودم تا پشه از بغلم رد میشد میگفتم چیزی به بچه نشه خودمو نمیبخشم
اینا که دلشون نمیسوزه حداقل خودم حواسم باشه
مادرشوهر من وجب به وجب کوچه هارو متر می‌کنه زنیکه فضول
پا درد هم داره ، همیشه بدبختی پا دردش برای ماست . یا پول میدیم یا عذاب رفت و آمد میکشیم تا خانم خوب بشه
خوب که میشه شروع میکنه متر کردن کوچه 😑
از اون خونه بیرون اومدیم یکم زندگیمون رو به راه تر شد
الان انگار تازه عروسم 😂
همون ک پدر شوهر گفته بود سینه ات بزار دهنش؟ 😢

سوالات مشابه