Ooma
پرسش (1404/04/07):

ترسیدن زیاد پسرم و بی تجربه بودن من

سلام خانوم دکتر و خانوم ها
پسرم الان 2 سال و 4 ماهشه(سنش اشتباه وارد کردم داخل اوما باید درستش کنم) از اول خیلی میترسید مثلا صدای در زدن میومد میترسید تا طرف بیاد داخل میدید آروم میشد. خونمون قبلا جایی بود که سرصدا ماشین و موتور زیاد بود گاهی میترسید از صداشون. یا یه بار هنوز یه سالش نشده بود صدای چکه کردن آب از حموم میومد پسرم وحشت کرد از ترس میلرزید ما هم نمیدونستیم چشه فک میکردم از اتاق خواب میترسه.. آرومش میکردم دوباره میترسید تا آخر سر فهمیدیم از صدای آبه(گوش میکرد میرفت سمت حموم و اتاق وقتی نمیدونست صدای از کجاست و چیه میترسید) بعد منو باباش دعوا نمیکنیم اصلا اما همسرم خیلی اذییتم میکنه مثلا پسرم کوچولو بود میخواستم بخوابونم شوهرم کرم میریخت عصبیم میکرد هز چی میگفتم بزار بچه بخوابونم خستم اذییت نکن میخندید بیشتر اذییت میکرد (موقع خواب یادش میومد با بچه بازی کنه) منم که بیش از حد عصبی میشدم جیغ مزدم تا ولمون کنه طفلک بچم از صدای جیغ من با ترس میخوابید.. این چرخه تقریبا هر روز ادامه داشت تا بالاخره همسرم خسته شد و دیگه آروم شد(البته هنوزم اذییت میکنه و دقیق تا وقتی جیغ نزنم ولم نمیکنه و پسرمم باز میترسه) فک کنید بچه یه ساله تا حالا دعوا ندیده بعد داخل تلویزیون دعوا دیده ترسید جیغ میزد فقط.. تا الان به روش هاش مختلف میترسه و ترسش زیاد شده چیکار کنم خداروشکر شب ادراری یا علائم خاصی نداره شب تو خواب بیدار میشه میگه جیش دارم. راستی بچه های فامیل هم عکس ممدقلی(یه مرد با چشمای ترسناک نشونش دادن و ازش خیلی میترسه با این وجود گاهی خودش میخنده میگه ممدقلی بیا اینو بخور دز حال بازی کردن اما باز گاهی میترسه تاریکی نشون میده میگه ممدقلی.. زیاد و طولانی شد ببخشید

اینم اضافه کنم که خیلی وابسته هست داره بزرگ تر میشه وابسته تر میشه با بچه ها زیاد بازی نمیکنه فقط خودم باشم. داخل پارک ترجیح میده فقط تاب تاب سوار بشه. موقعی که گریه میکنه بهونه میاره کافیه یه صدا کوچیک از بیرون بیاد (درحال گریه کردن) قشنگ میلرزه خودشو پرت میکنه تو بغلم جدیدا از خودش دفاع نمیکنه کسی بخواد بزنش فقط وایمیسه گریه میکنه و نگاه میکنه تا طرف بزنش (بچه های کوچیکتر از خودش)
به نظرم این ترسش و لرزیدنش نباید دیگه تا این حد باشه . حتما به مشاور یا روان شناس کودک مراجعه بکن . تا زودتر رفع بشه
دختر منم از بعد اینکه چنبار اومدن تو خونه برا مادذبژرگم امپول زدن و برا خودشم بکی دوبار زده بودن . دیگه میترسید . هروقت در زده میشد میگفت میترسم و کیه داره میاد . فک میکرد باز میان امپول بزنن
لرزیدن بدنش که نه اما دل دل میکنه کله ش تکون میخوره نمیدونم چطور بگم
راستش روانشناس کودک تو شهرمون نیست
کوچیکه شهرمون

همسرمم همراهی نمیکنه اصلا چندوقت پیش بچه ها محله هر کدوم 10 سالش بود پسرمم رو میترسوندنش همسرمم پیششون بود هیچی نمیگفت بعد که فهمیدم خیلی دعواش کردم گفتم چرا گذاشتی بچه رو بترسونن میگه اشکال نداره ترس بچه میریزه
چیز دیگه ای ام موند ک انجام نداده باشید و حس نکرده باشه بچه؟؟؟
ترسش طبیعیه
جیغ و داد های شما موقع خواب ک باید ارامش داشته باشه خودش دعوا دیدنه دیگه دعوا ب چی میگید شما عزیزم؟؟
عکس نشونش دادن ممدقلی😑
باید همون موقع میبردیدش صدای چکه اب و نشونش میدادید ک خیالش راحت شه . کلا از هرچی میترسه ببرید خودش ببینه حس کنه درک کنه شما هم فقط توضیح بدید ک (مثلا عه صدای آب بود عزیزم نگاه کن و ...)
نگو ترس نداره و نخندید ب ترساش و کوچیک نشمارید ترسشو
و سعی کن دیگه موقع خواب جیغ و داد و فضای متشنج نباشه براش .


وابستگی تو این سن هم طبیعیه اما بازم تحت تاثیر محیط اطرافش و رفتار شما کم و زیاد میشه
توگوگل بزن ببین چه روشی میتونی استفاده کنی
ترسش طبیعی نیست
از طریق مشاور انلاین جتما پیگیر شو
ارگانیک مایندر سرچ کن وقت بگیر
عالیه
چیکار کنم وقتی افراد دورمون به خصوص همسرم این رفتارارو دارن. خودم دیگه عصبی شدم تحمل یه نیشخند همسرمم ندارمـ
خدا نیاره اون روز رو که من بخوام باهاش قهر کنم به غلط کردن میندازم به حدی کرم میریزه و میره رو اعصابم که گریه م میگیره
هرچی میگم عصبیم نکن لج میکنه بدتر میکنه دیگه دارم افسرده میشم از دستش. فقط این اینطور نیستا برادراش و عموهاش همشون همیطورن اونا هم بچه هاشون تا کوچیکن ترسو ان بزرگ میشن عین خودشون میشن
باش
یه بار خواستم مشاوره بگیرم نمیدونم چه سایتی بود میگفت باید 6 جلسه انتخاب کنی پولش رو بدی بعد جلسه ها برگذار میشه تحقیق کردم همه از دستشون عاصی شده بودن میگفتن جلسه ها رو دوماهی یه بار شاید برگذار کنن یا حتی سه ماه
خودتون مشاوره گرفتید راضی هستید یا تعریفشو شنیدید؟
عزیزدلم چقدر کوچولوعه گناه داره🥲
بخاطر جیغ زدنای شماست و اینکه حتما حتما با همسرتون صحبت کنید ادامه دار نشه عزیزدلم
بچه ها چشم سومشون هم باز هست یعنی چیزایی که ما نمی بینیم رو می بینن اینکه گفتید تاریکی رو نشون میده میگه ممد قلی دقیقا همینه
کنارش باشید وابستگیش کاملا طبیعیه
هروقت ترسید دستشو بگیرید بگید مامان همیشه کنارته هم قدش شو بغلش کن
باهاش صحبت کن دلگرمی بهش بده قلب کوچولوش آروم میشه🥰

سلام به روی ماهتون مامان جان
عزیزدلم به صورت کلی مسیری که درمورد دلبندتان طی کرده اید اشتباه است، عصبی بودن و جیغ زدن شما بیشتر از رفتار همسرتان آسیب زننده و اشتباه بوده بنابراین در قدم اول خودتان با یک تراپیست مشاوره بگیرید می‌توانید از اپلیکیشن حال کمک بگیرید هزینه کمی دارد اسنپ دکتر هم همینطور، تا بتوانید تسلط بیشتری بر خود پیدا کنید و اگر صلاح بود دارو هم بگیرید ، رفتار شما و همسرتان از نظر خودتان دعوا نیست اما در دید بچه دعوا است آن هم دعوایی هرروزه و تکرار شدنی آن هم در زمان خواب و خستگی درست زمانی که بچه نیازمند آرامش است، جیغ نزنید جیغ نزنید جیغ نزنید اگر می‌خواهید فرزندی با روان سالم داشته باشید، همزمان با یک مشاور کودک صحبت کنید تا راهکارهای لازم برای مدیریت شرایط و از بین بردن ترس دلبندتان نشان دهد، و محیط را. آرام کنید ارتباط عاطفی را تقویت کنید قاطعانه با همسرتان حرف بزنید که این مسیر باید تغییر کند وگرنه حاصل آن فرزندی با اضطراب های فراوان خواهد بود
ممنونم خانم دکتر چشم از این به بعد بیشتر پیگیری میکنم اما همسرم اصلا همکاری نمیکنه
چشم هاتون بی بلا جانم
اهمیت ندهید سکوت کنید تا کم کم کنار بگذارند اتفاقا بخاطر جیغ زدن و واکنش شما ادامه می‌دهند
از اسنپ میتونی وقت بگیری

سوالات مشابه