Ooma
پرسش (1404/03/16):

پسرم انگار منو دوست نداره

سلام به همه مادرا
ی سوال داشتم
پسرم تقریبا ۴ سالشه نمی‌دونم چرا من همه کار براش میکنم ولی انگار منو دوست نداره همش میگه بابا.
وقتی باباش هستش اصلا پیش من نمیاد خیلی بهم برمیخوره و ناراحت میشم

سلام پسرم منم دوست نداره قشنگ میگه من تورو دوست ندارم من مامان جونو میخام😔
کدومتون بیشتر باهاش وقت میزارین؟ دعواش میکنی؟
همه کار میکنم براش اما فقط مامان منو میخاد
فکر میکنم بخاطر تنها بودنشه اینجوره
والله شوهرم چون با خودش میبرش بیرون بیشتر دوسش داره
مثلاً می‌خوایم بریم بیرون میگه مامان تو نیا منو بابا میریم.واسه غذا میگه من باید بابا بهم غذا بده و ...
شوهرش بیشتر دعواش می‌کنه ولی بازم میگه بابا
شوهرم
بچه ها هر کی بهش بیشتر محبت کنه و دعواش نکنه بیشتر دوس داره . الان پسرم مامانمو بیشتر دوس داره چون هرچی توخونه ما ممنوع باشه اونجاآزاده از شکلات و ... من اگه دعواش کنم سریع گریه میکنه مامانمو صدا میزنه . ناراحت نمیشم .۵ساله کنار مامان وبابای منه چون طبقه بالاییم
والله با مامانم هم زیاد روابطش خوب نیست با اینکه پیش اون به قول شما از همه لحاظ آزاده
پسرای من روزی که باباشون هست بهش می چسبن غذا با بابا میخوریم هرکاری بابا انجام بده ماهم انجام میدیم. بعضی وقتا اینجورین . شب موقع خواب فقط باید پیش من بخوابن . بچن دیگه . مادرو هم دوس دارن
والله برا خواب هم میگه فقط بابا
دیگه خیلی بهم بر میخوره نمی‌دونم چکار کنم
پس منم همینجوریه البته بهتر شده
من بخاطر دخترم توجهم بهش کم شده بود
ولی طبیعی اقتضای سن و جنسیتشون هست .
پسر من میگه می‌خوام با بابا برم سرکار ، دوست دارم جایی برم که مرد ها باشن
اقتضای سنه ، بچه ها ۳ و ۴ سالگی بیشتر به پدر توجه میکنن تا مادر ، دخترم منم همینجوریه فقط میگه بابا ، بابا رو میخوام ، بابا بیاد بریم بیرون ،بابا بیاد بازی کنه ، منو تو اتاقش راه نمیده ولی باباشو چرا ، کلا ورد زبونشه من عاشق بابام ، باباشو میبینه فقط بوس میکنه دست پا سر
ناراحت نشو ، الان بیشتر دوست دارن با باباشون وقت بگذرونن ، باباشون براش جذاب تره
والله خودم افسردگی گرفتم
نه عزیزجان ناراحت نباش
پسرم از قبل عید به پدرش چسبیده. حتی تو خواب هم بیدار میشد آب میخواست من میرفتم براش آب میاوردم تو اوج خواب گریه میکرد میگفت تو نیار بابا بیاره. یا پوشکش رو میخواستم تعویض کنم وقتاییکه باباش خونه باشه نمیذاشت و همچنان هم نمیذاره
علتش رو هم تا حد زیادی متوجه شدم
چون من رو هر دقیقه و هرساعت داره میبینه و همیشه پیششم. یجورایی خیالش از بابت بودن من راحته. اما پدرش رو خیلی کم میبینه. پدرش شب‌ها دیروقت ساعت ۱۰، ۱۱ میاد و معمولا وقتی میاد پسرم خوابه. صبح هم وقتی بیدار میشه پدرش زودتر رفته سرکار
پسر من برعکسه منو خیلی بیشتر دوس داره ولی همسرم بودنی حتی آبم از من نمیخواد ،دسشویی و غذا همه چی میگه بابام بده تو خسته میشی 😂🤣🤣
منم خیلی براش تایم میزاره معمولا چون همسرم درگیره کاراشه من خیلی جاهایی ک دوس داره میبرمش و چیزایی ک دوس داره رو براش میگیرم
به نظرم بیخیال شو کلا پسرا مامانین بزرگ تر ک بشه قطعا میاد سمت تو ،سعی کن ی وقتایی تنهاش بزاری ،بزار با باباش بمونه خونه شاید دلش بیشتر تنگ شد برات
والا واسه ماهم همینجوره واسه همه چیش پیش باباشه جز دستشویی رفتن بهش میگم اونم برو پیش بابات دیگه
کلا دقت کردم بهش هرکی ماشین داره و میبرش بیرون ‌رو دوست داره
از شوهرم بیشتر بابامو‌دوست داره یعنی وقتی میاد اینجا بیچاره از دستش نه خواب داره نه غذا
میخواد بره دستشویی پسرم پشت در یک ریز گریه میکنه بابام میگه اصلا تمرکز ندارم
وقتی میخواد بره باید بره تو کوچه لباس بپوشه
پسر منم بشدت باباییه
تقریبا همه جا غیر سرکار ( که البته سرکار هم چند مرتبه باهاش رفته) با باباشه
والا منم فکر میکردم لابد باباشو بیشتر از من دوس داره
اما با کاراش با حرفاش و کلا دلبریایی که میکنه فهمیدم اشتباه فکر میکردم

شما هم مطمئن باش بابایی بودن دلیل بر این نیست که دوستت نداره
بالاخره بچه ها یا بابایی ان یا مامانی
اما دلیل نمیشه بچه های مامانی باباشونو دوست نداشته باشن با بلعکس
اگه بخوام از حجم بابایی بودن پسرم بگم ی نمونه اش فقط اینه که بعضی شبا پیشش میخوابید دستشو حلقه میکرد دور گردنش میگفت من محکم میگیرمش که صبح نتونه بره سرکار😂
وای دقیقا حرفایی ک دخترم بمن میزنه فکردم فقط خودم همچین مشکلی رو دارم 😪
سلام دختر من همه کاراش با منه بازیاش از صبح تا شب چه بشه روزی ده مین باباش براش وقت بزاره ولی میگه فقط بابام عاقلتر بشن میفهمن چی به چیه نگران نباش🤭🌹
ولی اینطور نیست که دوسمون نداشته باشن
من دوست دارم دخترم اصلا پیش من نیاد فقط بره پیشش باباش🤣
وای دقیقا میخواستم ی همچین تاپیکی بزنم...
دخترمن از وقتی دنیااومده منو ب مادری قبول نداره اصلا .......😭
شاید عجیب باشه ولی حسرت بغل کردنش دیوونم کرده
دلم میخواد مثل بقیه بچه ها که میرن بغل مامانشون ، دخترم بیاد بغلم. ولی نمیاد
حتی یک شب نزاشته پیشش بخوابم.
یک شب!!
بخدا ب هرکی بگم باورش نمیشه
رابطش بامن خیلی خوبه مشکلی نیست.
ولی ب محض اینکه همسرم برسه خونه ، منو دشمن خونی حساب میکنه
شمافکرکنید همسرم خونس ، قاشق از دست من‌ نمیگیره دخترم.
هیچی از دستم نمیگیره.
بارها اشکمو درآورده .
نه اینکه فکرکنید الان اینجوری شده باشه.
دنیا اومد هیچوقت بغل من آرووم نشد. فقط باباشو میخواست.
شیرمنو نخورد روز اول ، دائم میخواست بغل باباش باشه من نمیتونستم اون بغل باباش باشه و همزمان سینه بدم بهش... ایناهمه از روز اول شروع شد.
هرچندروز میشینم ی دل سیر گریه میکنم
میگم خدایا اگه مادرشدم چرا بچم ، بچه من نیست؟
اگه مادرنشدم ، پس دخترم چیه؟
دلم میخواد زار زار گریه کنم یجا ک هیشکی نباشه ....
جگرمو آتیش زدی هستی جان...
خب بچه ها از یه سنی به بعد به جنس خودش بیشتر گرایش دارن تا رفتار همجنس خودسون رو بفهمن پسر از این سن به بعد با پدرش گرایش پیدا میکنه تا در کنار اون بتونه رفتارها و کارهای مردونه رو یاد بگیره و برای خودش الگو سازی کنه کافیه این رفتار بچه ها رو یه مرحله از رشدشون تلقی و محسوب کنین و خیال نکنین رفتارشون شخصی سازی و با شما مشکل دارن
خدانکنه مهربونم.
من این تاپیکو دیدم کلا یاد خودم افتادم دلم اینقدر پُر بود ک نیاز داشتم اینجا حرف بزنم.
بخدا دیگه نمیدونم چیکارکنم مشکل کارم کجابوده.
من ۲سال تمام از کارم دست کشیدم ک لحظه ب لحظه پیش دخترم باشم ولی مثل ی غریبه که مراقب یه بچس گذشت ..
دنیا اومد کل بخش مادرا هیشکی شیرنداشت،من داشتم. اومدن اجازه گرفتن واسه بقیه هم دوشیدن بردن. تادوهفته بعدشم زنگ‌میزدن.. دخترخودم سمتم نیومد که حتی شیرمو مزه کنه.
الانم ک بزرگ شده کلی باهم وقت میگذرونیم شعر و کتاب و بازی ... ولی تا میرم بغلش کنم اجازه نمیده. منم وایمیستم شب بشه خوابش عمیق بشه که برم کنارش دودقیقه حسش کنم..
هرچی گفتم بگذره بهتر میشه ولی نشد
پسر منم بعضی وقتا کلا میره سمت باباش مخصوصا روزایی که میبرتش بیرون شوهرم درگوشی بهش میگه برو مامانو بغل کن ببوس مامان ناراحت میشهمیلد سمت من گاهی وقتا هم ب عکس میشه. شما هم از همسرت بخواه با دخترت صحبت کنه شاید تغییری ایجاد شد
همسرم خیلی باهاش صحبت میکنه . حتی توی عمل خیلی کارا انجام میده که دخترم ببینه یادبگیره ولی اصلا خبری نیست تغییری ایجاد نشده تاحالا .
دخترمن جوریه که کل فامیل و دوست و آشنا خبردارن که فقط با باباشه و باباشو میخواد .
اینقدر توی شرایط بدی هستم توی این ۲سال و ۳ماهی
هیچوقت خودمو به این حد کوچیک ندیده بودم
حتما بخاطر حالتون با مشاور صحبت کنین تا حالتون بهتر شه
خوشبحالتون من واقعا دوس دارم دخترم بیشتر بره پیش باباش من یکم راحت شم😁چسبیده بهم حتی دستشویی هم راحت نمیشه برم
منم دوست دارم پسرم بیشتر با پدرش اخت بگیره ۶رچه الان باهم بیشتر اخت بگیره روابطشون در سالهای اینده بهتر خواهد بود
اگه بچه ی دیگه ای رو بغل کنین واکنش نشون نمیده
یجورایی حس بدی دارم فکرمیکنم اگه باکسی صحبت کنم باورش نمیشه . درمورد حس مادری ، حس مادرفرزندی کیه ک باورش بشه چنین چیزی ...
مشاور هم تاحدودی دلداری میده وگرنه راه حل که من همه راهارو رفتم
اتفاقا میگه بغلش کن
خودش نزدیک نمیشه ولی دوس داره بغل من باشن
شده چند ساعت بدون شما باشه و پیگیرت نباشه ؟؟ تا حالا تنهاش گذاشتی پیش پدرش ؟؟؟
هیچ چیزی شبیه فانتزی های ساخته شده تو ذهن ما ادما نیست دنیای واقعی متفاوت از این حرفاست چرا باور نشه هر جا پای دو ادم باشه و ارتباطشون ممکنه ایجاد مشکل و خلل تو اون رابطه هست
آره خیلی موارد بود ..
مثلا وقتی کارم شروع شد صبح تا ظهر خونه مامانم بوده هرروز . وقتی برگشتم خونه با شوق رفتم سمتش منو هُل داده اصلا فرقی نداشته که من صبح تاظهر پیشش نبودم.
یا یه وقتایی ۲۴ساعت شده که نبودم خونه وقتی برگشتم خیالشم نبوده

سوالات مشابه