Ooma
پرسش (1403/10/25):

دلتنگی برای پسر کوچولوی عزیزم🖤لطفا باردار ها نخونن

مامانی امسال قرار بود تولد بابا، روز زن، یلدا، روز مرد و بهار رو پیشمون باشی و بعد تولدت رو جشن بگبریم. مامانی من نمیتونم جونه ی درختا رو نگاه کنم. اومدن بهار رو نگاه کنم بدون تو... باز کردن چشمام بدون تو چقدر بیهوده س مامانی. پسر مظلوم عزیزم که ذره مامانو اذیت نکردی. مادر به قربونت بره منو ببر پیش خودت. بزرگترین ارزوم اینه تو رو بغلت کنم و بو کنم. مامانی قشنگم پسر کوچولوم شکم خالی من بدون لگدای تو... آخ خدا... مادر به خدا بگو حس مادر شدنو اینجوری به هیچ زنی نده... بگو اگه مصلحت نیس بذاره برا بچه دوم.مادر جونم شرمنده ت میشم وقتی نگران میشم که نکنه دیگه باردار نشم. نگران بدنم میشم وقتی تن کوچولوی پسرم زیر خاکه... مادر من هنوز بوتو موقعی زایمانت کردم یادم نرفته. بوی پدرت بود. با اینکه تو زنده نبودی اما اون لحظه شیرین ترین لحظه ی زندگیم بود.
پسر قشنگم میدونم یه روز زیر درخت تو گهواره ت توابی و نور بهت میتابه و من میدوم و تو رو بغل میگیرم و اون لحظه من دیگه چیزی از خدا نمیخوام...

عزیزم خیلی متاسفم
اینقدر خودتو زجرنده
حکمت خدا روهیچکس نمیدونه
الهی جاش بزودی زود برات سبزشه
با تمام وجودم درکت میکنم
با اینکه قصه دردونه من همون اوایل بارداری به آخر رسید ولی تک تک کلماتت و احساسی ک داری با تمام وجود میفهمم😔
خدا بهت صبر بده ک این داغ ب این زودیا سرد نمیشه
تو زندگیم یبار بی بی چک مثبت دیدم. چقدر ذوق کردم. باورم نمیشد. وقتی سه ماهو رد کردم گفتم دیگه بچم موندنیه... میدونی حتی از نبودنش برا خودم ناراحت نیستم. از اینکه میترسم تو شکمم اذیت شده باشه. میگم همش 6 ماه تو این دنیا بود و زجر کشید
من خودم دوبار سقط داشتم
بار اول تا ۲سال خیلی اذیت شدم
اما الان بعد ۵سال تازه فهمیدم خدادونست چه کرد ولی من نمیدونستم حکمتش چیه
به خدا اعتمادکن
دقیقا خرداد۱۴۰۲که همسرم فوت کرد ومن بعد۱۰روز فهمیدم باردارم خودم خواستم بزرگش کنم به دنیابیارمش ولی خونواده ی همسرم قبول نکردن وگفتن بایدسقطشه
منم سقطش کردم وخدامیدونه چها بمن گذشت
کاملا درکت میکنم خداکمکت کنه
منم بعد یه بار ivf ناموفق، طبیعی باردار شدم. با خودم گفتم این معجزه خداست پس حتما حتما موندنیه، ولی رفت
روزی ک سقطش میکردم زجه میزدم و میگفتم من ازت دل کندم ، تو هم دل بکن و برووو
اون رفت ولی قلب منم با خودش برد. ۱ سال اول خیلی خیلی سخت گذشت ، الان ب زندگی عادی برگشتم ولی هر بار ک یادش بیفتم چشمام پر اشک میشه و قلبم مچاله
اینطور خودمو راضی میکنم ک اون انقدر پاک بود ک تو این دنیای پر از پلیدی جایی براش نبود
خدا بهت صبر و ارامش بده😔
ممنونم الهی خدا به هممون صبروارامش بده
حکمتش چی بود؟
عاخه جونا که میمیرن میگن حکمت خداس
بچه ها رو میگن حکمت خداس شاید بزرگ میشد مریض میشد و فلان...
من برام بهشت معنا نداره. اتفاق خوب تو زندگیم دیگه معنا نداره. منتظر نیستم خدا برام جبران کنه چون نمیشه
عزیز دلم🖤تو چطور زندگی میکنی عاخه🥺بمیرم برا دلت
ناشکری نکن وکفر نگو عزیزم
همیشه بد از بدتر وجود داره
میدونم فعلا داغش سنگینه برات واینارو میگی حقم داری ولی اروم باش
منم ناباروری بدون علت داشتم. به ای وی اف نرسید کارم باردار شدم. سابقه سقط برا تشکیل قلب تو خانواده داشتیم. این مرحله رو که رد کردم گفتم خدا دیر داد اما موندنی داد
من ۲ساله که مرده م
وسط خنده هام گریه میکنم
تو مراسم شادی یهو گریه میکنم
ولی مجبورم ادامه بدم
آره میدونم تنها چیزی وجود داره بدتر از اینه. وگرنه اتفاق خوب الان برام معنایی نداره. کار پول تفریح خرید اینا دیگه برا من چیزای بیهوده ای هستن.
زمان ک بگذره میفهمی ک جز خدا پناهی نداری، میفهمی ک باید تن بدی ب مشیت الهی

من حتی با خدا قهر کردم ولی بعد یه مدت دیدم ک فقط خداست ک میتونه ارومم کنه، فقط خداست ک میتونه مرهم برا زخم دلم باشه
میگذره عزیزم وتوهم عادت میکنی اما فراموش نمیشه
الهی خدا بزودی یکی دیگه سالمشو بذاره تودلت
وقتی بهش فک میکنم دنیا بی قانون تر و خشن تر از این حرفاس... که به حال دل ما فک کنه. مث یه طوفانه...
دنیا همینه
دنیا تابوده همین بوده
این دنیا به هیچ احدی تاسر نداده ونمیده
هرکی یه بدبختی داره
میترسم خدا فقط درمان دل دردمندمون باشه. درمان بی پناهیمون باشه
من میخوام خدا واقعا باشه... نه بخاطر ضعف و کوچک دلی ماها
ب خودت زمان بده
انتظار نداشته باش همه چی برات عادی شه
ولی بدون تو ن اولین نفری و ن آخرین نفر
هیچکس از این داغ نمرده، ک اگه میشد من حاضر بودم اولین نفر باشم ک غمش بمیرم
زندگی در جریانه، باید زندگی کنی، بخاطر همسرت، بخاطر پدر و مادرت ، بخاطر بقیه رویاهات، بخاطر اینکه دوباره مادر شی باید زندگی کنی،
ولی عزاداریتو بکن، بعدش قوی شو و ب زندگی برگرد
خداهست همیشه هست
این ماییم که توضعف ودردمون بیشترمیریم سمتش
گاهی فک میکنم من چجور میتونم یه بارداری رو تحمل کنم.
من بچمو خودم سقط کردم. دکترا جواب درست نمیدادن که مشکل داره یا نه. خیلی زجر کشیدم.
بارها به خدا گفتم خودت ازم بگیر تا عذابم کمتر شه. اما بدترین عذاب برا یه مادر همینه
دو سه هفته دیگه باید برم سر کار
اصلا توان روحی و جسمی ندارم
عزیزم من نمیدونم داستان حاملگیت چی بوده وچیشده
فقط میدونم یه مادر هیچوقت راضی نیست همچین اتفاقی برابچش بیفته
الهی هرچه زودتر خوبشی وبازخودتوپیداکنی
اهم
خدا واقعا هست، تو همه لحظه ها هست،
تا حالا باهاش درددل کردی؟ حس کردی کنارته و میتونی سر رو شونه اش بذاری و گریه کنی؟ حس کردی بغلت میکنه تا آروم شی؟
اگه تو واقعا عاشقش باشی میبینی خدا نه از روی ضعف ما بلکه از روی عشق با ماست
حتما برو
باید بری
اگه نری نابودمیشی
فکروخیال ادمو داغون میکنه
منم یه هفته بعد سقط رفتم سرکار، اتفاقا فک میکنم توی خوب شدن حالم خیلی موثر بوده
اینطوری سرت گرم میشه، وقتت میگذره ، زودتر به جریان عادی زندگی برمیگردی
تو این جریان واسه سقط پسرم یه لحظه هم نبود. هرچی نزدیکش شدم ازم دورتر شد.قبلا اره خیلی بهم نزدیک میشد موقع مشکلات و اخرش میفهمیدم چقدر همه چی گذراست و تموم میشه.
اما اینبار اصلا حسش نکردم.
اره میرم مجبورم برم
من جسمم هم داغونه. نه میتونم بشینم نه خم و راست شم. بخیه دارم درد داره. لگنم انگار از هم باز شده. صدا میده.
اینقدر حالم بده دلم میخواد لباس بپوشم برم بیرون برم خرید فراموشم شه اما میدونم به محض انجامش یهو دلم از غصه میترکه
این بارم مثل همیشه بود، فقط چون صلاحش با دلت یکی نبود حسش نکردی
سلام عزیزم،میدونم خیلی سخت هست ولی به نظرم حتما با مشاور و روانشناس صحبت کنید،یه بازه ی زمانی جسم و روحتون نیاز به استراحت و امادگی داره، بعدش با همسرتون برید یه دکتر خوب یا کلینیک خوب ازمایشها و غربالگریهای مختلف انجام بدید تا دلیل این اتفاق مشخص بشه و به امید خدا باز باردار بشید.ولی اولین قدم اینه مشاوره برید تا با این سوگ کنار بیاید....نا امیدی و غصه گذشته رو خوردن هیچی رو درست نمیکنه،بعضی وقتا ادم از حکمت و تقدیر بی خبره...فقط مجبوره جلو بره
چنین انتظاری الان از خودت نداشته باش
الان تو یه مادری ک بچشو از دست داده. داغ بچه برای مادر خیلی سخته چون برای یه مادر چند ساعت و چند روز با چند سال فرقی نداره.
الان فقط عزاداری کن چون اگه خالی نشی بعدا خیلی برات سخت میشه
نمیتونستی بیشتر استعلاجی بگیری؟
مشاوره هم انلاین و تلفنی میتونید بگیرید،با صحبت کردن با یه ادم امن و متخصص قطعا حالتون بهتر میشه
🥺🥺🥺🥺🥺
الان توان حرف زدن ندارم.گوشیم زنگ میخوره جواب نمیدم.چون تا یه کلمه بخواد از دهنم دربیاد میشه بغض و هق هق
تو این مدت اینقدر ازمایش ژنتیک و سونو رفتم داغون شدم.جواب همه ژنتیکام اوکی بود.
دیگه بچمو گفتم نمیخوام بفرستم ازمایشگاه تیکه پاره بشه.
کاش ادما میتونستن تصمیم بگیرن تو یه نقطه از زندگی که میخوان ادامه بدن یا نه
نمیدونم دکتر اینقدر نوشت اگه دیدم نمیتونم میگم بنویسه باز
عزیزم نمیدونم چرا سقط شد فرزندتون فقط خدا به دلت صبر بده خیلی درد بدیه من دوبار سقط کردم با اینکه دو ماهش بود خیلی گریه کردم هیچ جمله ای نمیتونم بگم که آرومت کنه فقط از خدا برات آرامش میخوام
سلام گلم خوبی
چی شد آخرش مجوز سقط دادن آخرش دکترا جواب قطعی دادن بهت
خیلی خیلی متاسفم الهی خدا بهت صبر بده
نه جواب قطعی ندادن خودمون تصمیم گرفتیم
سلام عزیزم درکت میکنم من دردشو دیدم با این تفاوت که من ۹ ماه توشکمم بود بدنیااومد به خوبی و خوشی و چهارروزم زندگی کرد من دیدمش بوسیدمش
لحظه به لحظه به یادشم گاهی کلی گریه میکنم میگم اگه بود الان راه میرفت مامان بابا میگفت ولی نست چاره‌ چیه باید تحمل کرد
درکت میکنم 😭😭😭😭😭😭
خدا بهت صبر بده😭
تو گفتی نخونم ولی خوندم
تو دلت شکسته برا ما دعا کن.
انشاالله زود جاش سبز بشه و صحیح و سالم
میشه بپرسم دکتر براچی گفت
علت سقطش چی بود؟
خدا دختر گلتو حفظ کنه برات عزیزم و مرهم زخمت کنه هرچند میدونم این زخم مرهم نداره
من از مادر بودن میترسم
من نمیدونستم مادر بودن چه شکلیه
فک میکردم قشنگه.براش برنامه ریزی کرده بودم.
مادر خودم با رفتارهاش تو بارداریم و حتی الان واقعا ازارم میده. همیشه غصه میخوردم از این بابت و دعا میکردم خدا بهم یه دختر بده براش مادری کنم
همش میگم خدایا ببخش نکنه واسه حسی به مادرم داشتم این بلا سرم اومد
جواب درستی نمیدادن.
از اول ازمایش غربالگریم ریسک داشت.
امنیوسنتز شدم اما مشکلی نبود
تا سونوی انومالی که نشون داد رشد دست و پا یه هفته عقبه و التشم کوچیکه.
دیگه هی میگفتن هر ماه سونو
خودمون میدونستیم مشکلاتی خواهد داشت و سقط کردیم
انشاالله که هیچ کس درد منو تجربه نکنه و همه مادرا بچشونو با دل خوش بغل کنن
سلام الی جان خوبی عزیزم . خیلی ناراحت شدم دیدم پسرتو از دست دادی 😔 امیدوارم خدا بهت صبر آرامش بده . واقعا نمیدونم چی بگم که یکم از غمت کم بشه . خیلی خیلی متاسفم . انشالله که از این به بعد برات شادی باشه و جاش به زودی سبز بشه
با این حرفا خودتو عذاب نده منم قبلا کلی فکر میکردم میگفتم شاید چون همیشه دوسداشتم اول یه دختر داشته باشم خدا بهم این عذابارو داده . البته زمان می‌بره تا به زندگی عادی برگردی تا میتونی براش دلتنگی کن گریع کن بزار خالی بشی . ولی بعدش برگرد به زندگی عادی
فراموش کردنش خیلی سخته منم پنج سال پیش مجبور شدم بچه پنج ماهه مو که پسر بود سقط کنم هنوزم نتونستم فراموش کنم
کاش میشد دردی که تو دلم بود رو برا یکی توصیف میکردم اما با هیچ حرفی نمیشد بیانش کرد
کاملاً میفهم چقدر داغونی خودمم کشیدم
ولی سعی کن کم نیاری دوباره ادامه بده
ما لایق مادر شدنیم برا بچمون بهترین مادر میشیم
بااین دلایل سقطش کردین فقط بخاطر ک رشدش ی هفته عقب بود و التش😨😑😑😑
پس غصه نخورین وقتی ک خودتون خاستین
ممنونم عزیزم. آره همینطوره
چون دنبال دلیل میگردی
امیدوارم دختر قشنگتو به شادی بغل کنی تا کمی تسکین دلت بشه
خیلی سخته
خصوصا که بچه اول باشه. اینجوری مادر بودنو تجربه کنی.
چیکار کنم؟ داغم خیلی تازه س. یه اتفاقایی برام افتاد تو سقط که نمیشه به هر کسی گفت حتی پدرش. دارم تنهایی تحمل میکنم.
عزیزم خدا میدونه چقد ما دوندگی کردیم و هر کاری کردیم. مشکل چیز مشخص و شناخته شده ای نبود.اما قطعا مشکلاتی داشت میزانش مشخص نبود.احتمال اینکه مشکل نداشته باشه درحد یه شانس بود.
خیلی تصمیم سختی بود برامون. من که قد جونم میخواستمش التماس شوهرم میکردم. میگفت بخاطر خودشیم
عزیزدلم جاش سبز بشه برات🥺🥺
همون کار خدا بوده که بفهمی ممکنه پسر کوچولوت مشکل داشته باشه و در آینده عذاب بکشه قطعا خدا کنارت بوده
اگه نمی‌فهمیدی و به دنیاش میاوردی چطور با مشکلاتش کنار میومدی
ومنی ۴ بار ای‌ وی اف کردم ۳بار تخمک کشی دیگه خدا قبول ندارم دیگه نمازم نمیخونم
چون خدا وجود نداره
🥺🥺 الهی بگردم دلتو
قربونت برم مرسی. من این مدت همش درگیر بیمارستان بودم همش بستری بودم واصلا نیومدم اوما از حالت خبر نداشتم نمی‌دونستم سقط کردی . امیدوارم خیلی زودتر حالت رو به راه بشه . چجوری سقط کردی خیلی اذیت شدی؟ غیر قانونی بود ؟ آخرم پزشک قانونی بهت کمکی نکرد؟
عزیزم من دلم طاقت نیاورد تا آخر بخونم 💔
ولی از ته قلبم از خدا میخوام هر چه زودتر یه نی نی سالم و سلامت بهت بده که با وجودش این روزا و این حال بدتو فراموش کنی😔
وفتی سقطش کردید دستا و پاهاش نسبت به جثه ش کوچکتر بود؟
یه هفته واقعا چیزی نیست که بشه گفت بچه مشکل داره
من بارها هم گغته بودم بچه هام تو سونوها همیشه دور شکم، دور سر، اندازه ران و....همیشه عقب و جلو بود و واقعا دکترا هیچ وقت نگفتن دلیل میشه برای سقط
سلفری و امینوسنتز سالم بوده دیگه چرا شک کردید؟
دوست نداشتم این سولا رو بکنم ولی واقعا برای خیلیامون سوال بود چون بارها تاپیک زده بودی و همه در جریان بودیم
امیدوارم جای نی نی تون سبز بشه به زودی
امیدوارم که همینطور باشه. اگه اینطور باشه ما ارومتریم. خودم و شوهرم خیلی داریم اذیت میشیم.
ایشالا که خیره
نه پزشکی قانونی فقط هزینه و وقت و دردسر داشت
غیر قانونی اما تو بیمارستان
آره خیلی اذیت شدم. خیلی
یه جایی به تاریکی ملطق میرسی جز تنهایی چیزی نیس. هیچ کسو نداری چه شبایی تنهایی پسرمو ناز کردم. تنهایی آخرین شبی میدونستم تو شکممه رو تحمل کردم. نمیدونستم گریه کنم یا براش مادری کنم. خدا میدونه چقدر دوسش داشتم
ما اینقدر دکتر رفتیم و خودمون تحقیق کردیم تا فهمیدیم همه مشکلاتی ژنتیکی نیستن که. تازه خیلی از ژنتیکیهام مشخص نمیشه حتی با هول اگزوم

من قطعا اگر مشکل فقط رشد بود این کارو نمیکردم یعنی دلشو نداشتم
ببین از اول ریسک بالای سندروم خوردم
بعد رشد دست و پا یک هفته تا ده روز عقب بود و اندام تناسلی کوچیک بود.
دکترا میگفتن همه ی اینها کنار هم خوب نیس و زنگ خطره. اگه مشکل یه دونه بود که قطعا منم این کارو نمیکردم

بعدا توتستم اطلاعاتمو میذارم. وقتی کسی ریسک بالای سندروم میخوره احتمالا زیاد بچه مشکلی داره.امنیوسنتز فقط یه سری مشکلات شناخته شده رو مشخص میکنه وقتی بدنیا میان مشخص میشه یه سری مشکلات دارن.

مگه میشه آدم بچه شو پاره تنشو الکی اذیت کنه
من حتی هیچ وقت نمیتونم تصور کنم بچم مشکلی داشته تو ذهن من سالمه سالمه چون مادرشم نمیتونم.
سلام وقتی به دنیا اومد دکترا ها جنین رو معاینه کردن؟
نه عزیزم مشکل اصلیم چیز دیگه بود. اگه فقط دست و پا بود هرگز اینکارو نمیکردم
الهی بگردم واقعا سخت بود. آره چون کلا هفته بارداری هم بالا رفته بود بعید بود اصلا اجازه بدن . توکل به خدا انشالله از این به بعد خوشی و شادی بیاد تو زندگیت
من دو سال ونیم پیش وقتی نامه سقط رو از پزشک قانونی گرفتم رفتم حمام دخترم خیلی حمام دوسداشت انگاری انقد آب جوش گرفته بودم رو شکمم که کل تنم سوخته بود . صبحش هم وقتی داشتیم میرفتیم پزشک قانونی از دم بستنی فروشی در شدیم من دلم بستنی دستگاهی خاست آخرین چیزی بود که دخترم هوس داشت اون بستنی رو با کلی اشک خوردم الان که دارم می‌نویسم هم بی اختیار اشکام میاد واقعا اگر خدا ده تا بچه دیگه ام بهم بده .جای اون بچه های که از دست دادم همیشه تو قلبم خالیه همیشه بهشون فکر میکنم. من حتی بعد نامه سقط نرفتم بیمارستان داشت از موعدش می‌گذشت ولی خب وقتی دیدم بچه های هیدروسفالی با اون سر های بزرگ چند کیلویی و سر درد های مداوم چه عذابی میکشن رفتم تا دخترمو از اون دردها خلاص کنم. حالا قبل دخترمم سقط داشتم که برای اونا هم جیگرم پاره پاره شد . الان هم که این دخترمو باردارم خدا شاهده از اولش فقط همه ناامیدم کردن و اذیت شدم اما اینبار گفتم خدایا من دیگه دستم به کشتن بچم نمیره اگر قراره چیزی بشه هر جفت ما با هم بمیریم حداقل منم باهاش خاک کنن . تا اینجا که اومدیم و نمیشه گفت همه چیز خوب بوده چون خیلی مشکلات بود منم از اول مشکل رشد و عقب بودن سن جنین و مقاومت شریانی و کلی مشکلات دیگه داشتم . ولی امید به خدا دیگه . امیدوارم دفعه بعدی که باردار شدی هیچکدوم از این مشکلات سراغت نیان و به خوشی بگذرونی و صحیح سلامت بچتو بغل بگیری
عزیز دلم
اصلا دلم نمیخواست تو اینا رو بنویسی🥺تو بهترین مادر دنیا میشی چون قدر مادر بودنو میدونی.مادرانه های کوتاه ما با بچه هامون فراموش نشدنی هستن.
از خدا میخوام بچه مو همبازی بچه هات کنه تا وقتی برم پیشش...
جوجه ت مشکلی نداره عزیزم ایشالا به سلامتی بغلش میگیری
من چنتا مشکل بود درسته خیلی ها منو سرزنش میکنن و بخاطرش سقط نمیکنن و بدنیا میارن. اما پدر بچه من قبول نمیکرد که مثلا بچه ش بخواد عملهای سنگین کنه و با عمل خوب نشه و نتونه رابطه ی جنسی داشته باشه.منم اونقد توان نداشتم ضامنش بشم.
داره عذاب میکشه همسرم چه کنیم. بخاطر بچه مون بود فقط. هر دومون هر روز با فکر اینکه نکنه بچه مشکلی نداشت داغون میشیم.
تا اخرین روز سه تا تخم مرغ اب پز و کلی ویتامین و سبزی میخوردم. عق میزدم و میخوردم.
پسر کوچولو من ویار نداشت به قول باباش مث خودش بی ازار بود.
من روز به روز قشنگتر میشدم. سرما نمیخوردم اصلا. تو بارداریم خوابم خوب و منظم شد. پر انرژی و سرحال و شاد.
الهی مادر دورش بگرده لالایی خیلی دوس داشت هنوزم شبا براش میخونم
المیرا عزیزمم😭😭🫂🫂خودتو داری داغون میکنی😔ماجرای منو ک‌میدونی قشنگ درکت میکنم ولی با این‌کارات خودتو افسرده میکنی‌مطمن باش نی‌نی دلش نمیخاد مامانش زجز بکشه
😭😭😭 هیچ مادری بی دلیل جون بچشو نمیگیره مطمعن باش که خدا صلاح رو اینجوری دونسته که حداقل پسرت دچار عذاب کمتری بشه . خودتون رو با فکر سلامت بودن بچه اذیت نکنید و مرحم همدیگه باشید . مطمعن باش این روزا هم میگذره فقط نزار این غم ها بین تو شوهرت فاصله بندازه چون برای من خیلی تو زندگیم فاصله افتاد و کلا زندگیم بهم ریخته بود . پسرت با بچه هام تو بهشت دارن کیف میکنن و منتظرن یروزی ما بریم پیششون بخاطر آرامش روح اوناهم که شده باید خیلی قوی باشیم . سعی کن کم کم به زندگی عادی برگردی و سر خودتو گرم کنی . هیچی نمیتونه تسکین دردت بشه اما خودت میتونی بخاطر همسرت و زندگیت و بخاطرشادی پسرت دوباره همه چیو از نو بسازی. دلم روشنه خیلی زود همه این سختی ها با اومدن یه بچه صحیح و سلامت برات جبران میشه
نمیدونم شاید عذاب وجدانه که منو راحت نمیذاره.
باید این سوگو طی کنم.احساس گناه ولم نمیکنه
عذاب وجدان طبیعیه من تا مدتا خودمو مقصردونستم.دوسداشتی بچت نتونه زندگی کنه؟ با هر مریضیش زجر بکشی؟ درسته سخته ولی بخاطر خودش بوده
میدونم چی میگی عزیزم
تمام سعیمو میکنم این اتفاق نیفته چون ما زنده ها ناچاریم به زندگی کردن چه بخواییم چه نه.
نه کی تحمل داره.اون تو قلب منه تا ابد و مطمعنم یه روز منم میرم پیش قلبم. تمام امیدم به اینه یه روز بغلش میگیرم و بهش شیر میدم
سلام الی جان خیلی متاسفام و امیدوارم جاش برات سبز بشه خداصبرت بده حرم امام رضام از امام رضا برات طلب صبر میکنم و انشالله زود زود جاش برات سبز بشه
عزیز دلم🥺🥺
ممنونم🤍
امام رضا خودت کمکمون کن که دلامون جای زخم نداره دیگه
سلام عزیزم
من تاپیک قبلیتو فعال داشتمو همیشه نگران وضعیتت بودم و منتظر تصمیمت هم بودم
بنظرم بهترین تصمیم رو گرفین
مطمئن باش دستگاه ها و علم انقدر پیشرفت کرده ک اگه داره میگه مشکلی هس پس در نود درصد مواقع مشکلی وجود داره
درسته ی سری جاها برای پول بیشتر ادمو هزاربار این ازمایشگاه و اون ازمایشگاه میفرستن
اما در اخر وقتی همه موارد مشکل دار بودنو نشون داده پس مطمئن باش مشکلی وجود داشه
درسته الان سختته اما اینو بدون ک چن سال اینده ازین که با عقل پیش رفی و تصمیم درستی رو گرفی خداروشکر میکنی
بچه مریض پدر مادرو از پا در میاره
دیدی بچه ک سرما میخوره یا یکی از عزیزات برا اون سرماخوردگی یا اون مریضی جزئی چقدر ادم غصه میخوره چقدر عذاب میکشه چقدر این دکتز اون دکتر میشه چقدر گریه چقدر هزینه
حالا فک کن ی بچه کوچیک ک تازه دنیا اومده مریضی و بیماری ای داشه باشه ک هی دائم بخای دکتر ببریش یا جلو چشمت ذره ذره اب بشه هیچ وقت خوشحال نبودی هیچ وق
هر وق ک ب بچت نگاه میکردی اشکت میریخت
خداالهی ی بچه سالم بهت بده ❤

سوالات مشابه