Ooma
پرسش (1403/08/21):

خانوما شمام کسی کمکتون نمیکنه ؟؟

سلام خانوما شبتون بخیر..
خیلی دلم گرفته خواستم اینجا حرف بزنم...
پسرم نزدیک ده ماهشه ، تا الان هیشکی کمکم نکرده و نمیکنه
نه خانواده خودم ، نه همسرم نه کس دیگه..
پسرم مریض بشه ، خودم مریض بشم حال نداشته باشم هیشکی کمکم نمیکنه یه لیوان آب دستم نمی‌ده
بعده زایمان بدنم بشدت ضعیف شده و افت کرده ، مدام فشارم پایینه
پسرم همش بغل میخاد و یه ثانیه ازش دور بشم گریه می‌کنه
خواب نداره ینی در طول روز اصلا نمی‌خوابه ، اخرشبا ساعت یک اینا می‌خوابه بعدش من میرم ظرفارو میشورم و یه کم آشپزخونه رو جمع میکنم که میشه ساعت دو سه .. خودم دیر میخوابم کمبود خواب دارم
ینی الان شام درست کردم انقد گریه کرد انقد گریه کرد که نگم... خونم بهم مبریزه و شلوغ میشه نمیتونم اونجوری ک باید جمع و جور کنم..
شوهرم صبح میره شب میاد که یه لیوان جا ب جا نمیکنه هیچ
مثلاً میگم یه کم بچه رو نگه دار خسته شدم نگه نمیداره میگه نمیمونه از طرفی راست میگه پسرم فقط بمن میچسبه
از مامانم دلخورم که هراز گاهی نمیاد یکی دوساعت پسرمو نگه داره من ب کارام برسم غذا درست کنم
انقد لاغر شدم و ضعیف شدم که نمیتونم پسرمو نگه دارم..
خیلی خسته شدم و دلم گرفته...

فکرشم نمی کردم بچه داری انقد سخت باشه مخصوصا وقتی کسی هواتو نداره و کمکت نمیکنه...
من دوران بارداری اصلا اذیت نشدم ولی الان واقعا بهم سخت گذشته این دوران
منم همینم بخدا نگران نباش تو تنها نیستی
وقتی پسرم خیلی کوچیک بود اوایل برام سخت بود با اینکه هروقت شوهرم خونه بود مواظبش بود ولی تو کارای خونه تنبلی میکردم همش کمبود خواب داشتم
الان هرچی سنش بالا میره فضول تر میشه
شوهرم ازینور سر خونه ایقد حساسه میگه حتی موگیر که جاش رو جا نیس نباید روجاها باشه
همش در حال کار و اشپزی بشور بخوابم
عادت کردم
وقتی توقع و انتظار نداشته باشی عادت میکنی
از خانوادمم دورم اگه نزدیک بودیم اصن نمیزاشتن پسرم پیشم باشه
این روزا ایقد فعالیتم زیاده که برا خودم وقت ندارم ولی عادت کردم برام سخت نیس خداروشکر
خب شما خانوادتون دورن نمیتونن کمکتون باشن
ما دوتاکوچه فاصله داریم و کسی کمکم نمیاد
درعوضش اینه ما تو بارداری پیرمون داره در میاد🤦🏽🤦🏽🤦🏽 کی گفته حتما باید خونت تمیز باشه؟ یا حتما بشوری و بسابی؟ ول کن ، خودت مهم تری وقتی کسی کمک حالت نیست، پس ول کن تمیز کاری رو یه عمری ماها کارمون شده شستن و جمع کردن، به خودت برس، خونه کثیف شد، همسرت میبینه اون موقع بگو‌ بچه رو که نگه نمیداری، خونه رو تمیز کن،
بیخیال بابا، ببخشیدا ، ولی بگو‌ کون لقشون، این روزا یادت بمونه که اگه کمک خواستن ندویی بری کمکشون
نه دیگه منم کمکشون نمیکنم دیگه
من بارداری سرویکسم خوب نبود باید استراحت میکردم
اثاث کشی کردیم خونه طبقه سوم بدون آسانسور
بازم هیشکی کمکم نکرد خودم شستم جمع کردم همه کارارو خودم کردم ...
هعی 💔🥺
منم همینم از روز هفتم بچه همه رفتن پی زندگیشون منم شل کردم اگه یه روزایی نتونم غذا بپزم خوب نمیپزم سیب زمینی وتخم مرغ میزارم آبپز میشه یامثلا نتونم آشپزخونه تمیز کنم نمیکنم میمونه برای فرداش من ظرفای صبح ظهر شبم جمع میشه رو سینک شب می‌شورم حالا تصور کن شب آشپزخونه تو چه وضعیه قبلا خونم دسته گل بود الان نگم برات ولی برامم مهم نیست میگم چند وقت دیگه دخترم بزرگ میشه حسرت این روزا میمونه برام...بعدجالبه که بگم خانواده همسرم هرروز میاد می‌شینن میگن دلمون برای بچه تنگ میشه خونه رو هم هرروز دروضعیت بمب میبینن ولی اینم برام مهم نیست چون سرزده و یهویی میان نیم ساعت می‌شینن میرن...فقط میگم برات مهم نباشه کار خونه رو ول کن بخدا دوسال دیگه کار تموم نمیشه بازم کار هست و تومیمونی وکارات
بخدا که منم همینم از ده روزگی دخترم تا الان که ۳ سالشه هییییچ کس کمکم نکرده پدر ومادرم که دورن بقیه ام که دیگه تکلیفشون به عنوان پدر شوهر و مادر شوهر مشخصه
من خانواده شوهرم بودن اگ کمک میخواستم انجام میدادن اماهیچوقت بهشون روننداختم چون میگم بعدامنت میزارن خانواده خودمم مادرم و خواهرم هستن اما من خودم اصلاازشون کمک نخواستم باهمه سختیاش دوست داشتم خودم خونموبچمو جمع و جورکنم امااگ حالت خوب نیس و ب استراحت احتیاج داری از شوهرت کمک بگیری بهتره لازم نیس همیشه خونه تمیزباشه ب خودت و بچه برس برود‌کتربرات ازمایش بنویسه ی چکاب بده مولتی ویتامین بخور
منم خیلی سخته میشدم خیلی وقتاغذام نمیتونستم درست کنم فقط خونه روتمیزمیکردم ب بچه رسیدگی میکردم و حموم میکردم و برای دخترم فقط غذامیزاشتم تنهاکمکم ماشین لباسشویی بود😅😅
بعدازدوسالگی ک دیگ بچه دندونشودراورده خوابشم بهترمیشه استراحتت بیشترمیشه البته شلوغ کاریاو لجبازیاشون زیادمیشه ولی خوب خوابش بهتربشه و بتونی بیشتربخوابی دیگ بقیشوتحمل میکنی بچه زیریکسال واقعاسخته
منم همینم کسی نمیاد کمکم الانم ک بچه دوم رو باردارم اگه درخواست کمک هم کنم باید کلی حرف بشنوم
من وسواس شدیددارم هم تمیزی هم وسواس فکری مثلامامانم میومدخونمون اون چندساعتی ک خونمون بوداصلانمیتونستم بخوابم کلایه نفرخونمون باشه خوابم نمیبره خودم و دخترم تنهابودیم راحتتربودیم خواهرشوهر و مادرشوهرمم میدیدن من نمیخوابم و خودم مراقب بچم نیم ساعت یه ساعت مینشستن میرفتن میگفتن بچه خوابیدخودتم بخواب مااینجاباشیم راحت نیستی واقعاهم همونجوربود
خب تاحالا ازشون خواستی بیان کمکت که نیومدن؟
بچتو ببردر طول روز یکی دوساعتی بزار بیا کاراتو بکن یااگه میتونی هفته ای یبار کارگر بگیر کاراتو بکنه .دوستی خواهری کسی نداری یساعت بیاد نگهش داره؟
سلام، پسرتون راه بیفته به نظرم مستقل تر میشه و کمی راحت‌تر میشید
اگر فکر می‌کنید موثره میتونید از اطرافیان کمک بخواهید، از همسرتون بخواهید موقع تعطیلی و فراغتش به شما کمک کنه
اینکه میگید پسرتون روز نمیخوابه و شب هم ۱ میخوابه عامل اصلی خستگی شماست، تو این سن باید دوتا چرت روزانه داشته باشه چرا انقد کم میخوابه؟از اول همینطور کم خواب بوده؟
و اینکه چکاپ بدید و مکمل مصرف کنید تا بدنتون تقویت بشه، کم خوابی و مهم تر از اون بد خوابی (خواب بی کیفیت) و ضعف بدن خیلی رو احساساتون تاثیر میگذاره
اگر میتونید نیروی کمکی بگیرید هفته ای یک مرتبه نظافت کل خونه رو انجام بده
وضع منم مثل توئه
خامواده شوهرم طبقه پایینه بازم کمکی ندارم😐
خانوادم هم ازم دورن
سلام منم همینم تا الان ک بچم پنج سالش شده
ولی خب من ی اخلاقی دارم اینه ک باید خونه مرتب باشه اگ نباشه اصلا نمیتونم نفس بکشم
خدا خیرش بده ماشین لباسشویی رو عصای دستمع نباشه میمیرم
از ۱۳ روزگی دخترم دیگ هیچ احدی نیومد کمک
شبا بیدار بود دخترم روزا خواب
منم باهاش می‌خوابیدم حداقل بیدار شدم جون داشته باشم نگهش دارم دقیقا مثل بچه شما وابسته بود شدید.ولی شبا هر جوری ک بود باباش نگهش می‌داشت ک من شام بزارم شام رو جوری میزاشتم ک فردا ناهار هم داشته باشمش ..
دیگ صبح ک بیدار شدم بچم تو سن بچتون بود فقط صبحانه و غذا اینا درست میکردم میدادم بهش.
فقط باید برنامه ریزی کنی و از کسی توقعی نداشته باشی
من تو بارداری استراحت مطلق بودم کسی نگفت من امروز غذا درست کردم فرستادم برات توهم بخور..خواهر ندارم با مامانم اینا هم ی رب فاصله دارم با ماشین همش و همش شوهرم کمکم بود شبا کمکم میکرد برم دستشویی منو حمام میبرد خونه تمیز میکرد من فقط سرپایی غذا میپختم ..برنامه ریزی کن و از شوهرت هم کمک بگیر حتی اگر بچت هم نمی‌مونه..دیگ میتونع ک ظرف های نشسته رو بشوره ک دارید برای ی زندگی تلاش میکنید باهاش صحبت کن
من از شدت فشار زیادی پریروز رفتم زیر سرم تازه کسی نبود بچم و نگه داره شوهرمم سرکار زن همسایه رو بردم بچه رو تو حیاط درمانگاه نگه داشته من یه سرم زدم که بتونم وایسم سرپا😓😓😓
عزیزم تو تنهانیستی ناراحت نباش
ایشالله تنت سلامت باشه بتونی از پس کارات بربیای
برای من خانوادم هستن خدا خیرشون بده
امااااا من طبقه ی بالای مادرشوهرمم بعد ۲هفته ک از زایمانم گذشت از خونه ی بابام اومدم خونمون و بچه وقتی گریه میکرد مادرشوهرم اینا بروی خودشون نمیوردن ک بیان کمک الکی میگفت صدا نمیاد درصورتیکه دورازجون زر میزنه صدا قشنگ میره میاد
و وقتیم مریض شدم احتیاج ب سرم داشتم شوهرمو‌پسرم تو درمانگاه میچرخیدن تا سرمم تموم شه بعد بچه گریه کرد شیرمیخواس ساکت نمیشد شوهرم اورد گذاشت رو تخت کنارم تا بچه شیربخوره🥹
خانوادم با من ۴۵مین فاصله دارن هرلحظه ای ک کار داشته باشم میان اما من از خانواده ی شوهرم توقع دارم ک تو ی ساختمونیم ولی متاسفانه نقش هویج رو دارن
مریض بشم یا بچم مریض شه خانوادم میان مارو میبرن خونشون بهمون رسیدگی میکنن
ولی اینی ک تو ی ساختمونیم نمیکنه ی لیوان اب دستم بده
🥹🥹عزیزم
من از ۱۵ روزگی بچم تنها بودم ن خونواده خودم ن همسرم
خیلی سخت بود خیلی
اما چاره ای نبود
اینم بگم همسرم کمکم بود
تو هم از همسرت بخا کمکت باشه حالا بچه پیشش وانمیسه کارا خونه رو بکنه
غذا هم ی بار درست کن اندازه دو وعده
وقتی بچت خابه تو هم بخاب ک وقتی بیدار میشه توان داشه باشی
من قبلا بچم میخابید ظهرا اعصابم اروم بود الان صبحها با خودم بیدار میشه شبا هم تا وقتی نریم تو جا نمیخابه
منم الهی خیر نبینه طبقه بالایی انقدرسروصدا داره تا ۳ صبح خابم نمیبره ک اونا کپه مرگشونو بزارن ایشالا برندارن
۳ میخابم باز ۹ صبح بیدار
بچمو مجبورم ظهرا ببرم پایین با بچه های نگهبان خونمون بازی کنه دو ساعت ‌ک حداقل یکم اعصابم اروم باشه ب من نچسبه و سرس با همونا گرم باشه
عزیزم منم فقط یکسال اول که پیش خانواده م بودم خوب بود مامانم میومد کمکم میکرد ،سرامیک تمیز میکرد خیلی کمک حالم بود البته شوهرم اون موقع بیکار بود تو خونه بود ولی بعدا که اومدم تو شهر شوهرم به فنا رفتم شوهرم که رفت سرکار مادرشوهرمم اینا همه سر کار بودن فقط خودم بودم واسه جابجایی اسباب کشی برا همه چی فقط یه یک هفته اول که اومدیم دخترم گذاشتم خونه مادر شوهرم میومدم خونه تمیز کردن واقعا روزای سختی بود تازه فک کن با یه بچه کوچیک واسه مادر شوهرم کوکی هم میپختم دخترمم انگشت میکرد توشون منم داد بیداد ولی خونه م همیشه بمب خورده بود ،سخت راحت گذشت
درکت میکنم خیلی سخته...
دقیقا منم موافق ایشونم ...من سعی میکنم کارای اشپزخونه رو اول انجام بدم چون اشپزخونه که تمیز باشه ادم دست و بالش بازتره ..حالا اگرم نشد زیاد اعصابمو خورد نمیکنم...و اینکه منم مثل شما خسته بودم ازمایشم دادم مشکلی نداشتم ..خودم از داروخونه قرصای تقویتی گرفتم ی مدت خوردم ...این روزا انقد سرحالم و از وقت گذروندن با دخترم خوشحال ...
عزیزم درهرشرایطی خداروشکر کن
من دخترم ۹ونیم ماهشه و دوباره باردارم
از خانواده دورم و حتی از راه دور هم آزارم میدن ولی همیشه سعی کردم شرایط رو برای خودم و خانوادم آروم کنم
سلام عزیزم
منم همینم البته با دوتا بچه، مامانمم ازم دوره
بچه شما تو این سن باید هر دو ساعت نهایت دو ساعت و نیم بخوابه
سعی کن خوابش رو درست کنی
شرایط خوابش رو مهیا کن
وقتی دیدی دوساعته که بیداره بزارش رو پا، براش لالایی بخون بزار بخوابه
هرموقع هم خوابید هم خودت میتونی بخوابی یا میتونی کارات رو بکنی
اینجوری خیلی بهتره
عزیزم از مادرت بخواه
منم خودم نگه میدارم و راضیم مشکلی با این موضوع ندارم مادرم اینا صدبار باید بگن تا بزور برم خونشون
خونه ی خودم با دخترم تنها راحتترم بهتر باهم کنار میایم
درسته نمیتونم خونمو مثل قبل تمیز کنم مثل قبل استراحت ندارم خیییلی خسته میشدم با این حال دوس ندارم کسی کمک کنه چون یه جا میریم یا یکی میاد خونمون بچم الکی نق نق میکنه تایم خوابش کلا عوض میش تا خوده صب نمی‌خوابه ولی خودمونیم خوبه
دخترم اگ بیدار باشه باید همش باهاش حرف بزنم بازی کنم تایمی هم ک خوابه من انقد خستم ب کارام نمیرسم میخوابم در حدی ک غذا درست میکنم گشنه نمونم
بچه همینه دیگ سختی داره
من همش ب این فکر میکنم ک انتخابه خودم زوده مادر بشم به بقیه چه ربطی داره ک ازشون انتظارکمک داشته باشم اگرم کسی کمک کنه از لطفه خودشه
من کلا ۶ روز اول خونه ی مادرم بودم بعدشم ۵ روز بچم بخاطر زردی بستری شد بعده اونم برگشتم خونم
من یه آدمی بودم کله روز خواب بودم اگ کار بانکی یا اداری نداشتم ب هیچ عنوان صبحو نمیدیدم اوایل ک رفتم خونم خیییییلی سخت بود شیره خودمو میدادم شیردهی برام عذاب آور بود بچم اگ فقط جیش هم میکرد هر ساعتی بود میبردم تو حموم میشستم بعد پوشک میکردم داغون بودم ولی الان دیگ خیلی عادی شده این کارا برام من از یه ماهگیش با این موضوع کنار اومدم
از اینک بعده ۹ ماه هنوز نتونستی ب خودت بیای واقعا هم جسمی هم روحی تحت فشاری
حتی یه روز در هفته هم شده بده همسرت نگه داره فقط استراحت کن
برا پسرت سفره ی موزیکال بخر تشک آب بازی بگیر باحاله اکثره بچه ها دوس دارن باهاش سرگرم میشن
منم اصلا نمیتونم برم خونشون بمونم یا اونا بیان
پسرمنم بدخواب میشه و نق میزنه
کلا بچه بدخوابیه و خوابش کمه
همین دیگه خواب نداره .. در طول روز یکی دوساعت بخوابه من به کارام میرسم
ولی نمی‌خوابه که فقط میچسبه بمن
میزارم داخل روروئک میرم آشپزخونه ب کارم برسم میاد وایمیسه جلو آشپزخونه فقط و فقط گریه
عزیزم اولاش راحته
شما هنوز ب مرحله دندون درآوردن و این چیزا نرسیدی
یه مدت درگیر دندون بودم هنوزم هستم
دوهفته نشده فقط دوبار مریض شده
بدتر گریه ای و بغلی شده جوری که دسشویی نمیتونم برم ...
مبارکه عزیزم بسلامتی..
انشالله خدا بهت سلامتی و توانشو بده🥰
نی نی دختره یا پسر ؟
حالا من نمیگم همش برم خونه مادرم اینا اونا بچمو نگه دارن یا اون فقط بیاد اینجا
من بیشتر وقتا خونه ام و جایی نمیرم زیاد چون پسرم خونه آروم تره تقریبا و بخوام برم خوابش بهم می‌ریزه ...
منظورم این بود هراز گاهی کمکم باشن مثلا این مدت پسرم دوبار مریض شده و من واقعا کم آوردم چون همینجوریشم بغلی و وابسته ی منه نمیتونستم یه ثانیه بزارمش زمین
وقت نمی‌کردم غذا درست کنم گشنه میموندم
نه اصلا با پدرش نمی‌مونه
همسرم میاد خونه میرم یه چایی دم کنم گریه می‌کنه فقط میگه ول کن بیا اینو بگیر من چایی نخواستم...
میگم بچه مگه بابات نیومده یه کم باهاش بازی کن دیگه انقد نچسب بمن 😂😂
همسرمم خونه باشه بازم می‌چسبنه بمن
نه اصلا کار خونه انجام نمی‌ده اصلللا
همسرم اصلا همکاری نمیکنه
واقعا خسته میشه صبح می‌ره شب میاد خسته و کوفته
اصلا استراحت و تعطیلی نداره
تا میرسه شام خورد می‌خوابه فقط
ماهم فقط خونه خودمون راحت می‌خوابیم
یبار خونه مامانم اینا بودم پسرم اونارو دیده بود خواب از سرش پریده بود نمی‌خوابید و نق میزد گریه میکرد
جوری شد ب بابام گفتم مارو ببر خونه ساعت دو نصف شب اومدیم خونه تا رسیدیم خوابید 😐😐
هیچوقت خودت ازشون کمک خواستی؟
آره خواستم
مثلاً جایی بخوام برم یه چندبار مادرم اومده
ولی این مدت که پسرم مریض بود خیلی بهم ریختم و خسته شدم
دیگه خودم نگفتم ک بیاد کمک ، خودشم نگفت
وگرنه خیلی کم پیش میاد ازش کمک بخوام
دوتا خواهر دارم یکیش ۹ سالشه که خب نمیتونه بچه نگه داره
اون یکی ۱۷ سالشه که اصلا نگه نمیداره خونه ی ماهم نمیاد
پس مادرتون هم مشغلش زیاده
عزیزم اگر همسرتون هم کمک نمیتونه بکنه کمکی بگیرید، همین بار کار خونه از دوش برداشته میشه خیلی تاثیر داره
به نظر من برای کم خوابی پسرتون هم با یک پزشک مشورت کنید، هم برای شما سخته هم خودش اذیت میشه، بچه تو این سن باید خواب خوبی داشته باشه، هرچی بچه بهتر بخوابه خوش خلق تر هم میشه و شمام بهتر میتونید استراحت کنید
منم دوبارسزارین شدم دریغ ازاین که مادرم کمکم کنه بیمارستان پیشم بمونه اصلاهم کمک ندارم دخترم بعضی وقتامیره پیش مادرشوهرولی پسرم یه ثانیه باهاشون نمیمونه هممون این مشکلاتوداریم نگران نباش به نظرم هم زیادبغلت نگیر من دوتابچه کوچیک دارم اسباب بازی میریزم جلوشون خوراکی میزارم مشغول میشن پسرم وابستمه هرجابرم به من می‌چسبه ولی یکم گرم بازیشون میکنم بعدمیرم کارامومیکنم خداروشکر خواب بچه های من عالیه تابیدارشون نکنم بیدارنمیشن ازاول عادتشون دادم که حتمابعده ظهر۲ساعتی بخوابن
اگه میتونی یه مدت کاراتوبیخیال شوعادتش بده که روزا بخوابه هم به کارات میتونی برسی هم بخوابی واسه خواب شب هم اگه نمی‌خوابه یه شربتی هس اونوبگیربخوره راحت بشی
باورتون نمیشه کلی اسباب بازی میریزم جلوش ، تی وی روشن میکنم ینی هرکاری میکنم تا این بچه مشغول بشه بازی کنه نمیشه ک نمیشه
اصلا زود کلافه میشه مثلا یه اسباب بازی رو چند دقه بازی می‌کنه بعدش پرت می‌کنه کنار
همه چی زود براش عادی میشه و کلافه میشه
خواب نداره که فقط خواب شب اونم زودتر از یک نمیخوابه
فقط هم خونه می‌خوابه جایی بریم واویلاست ینی تا خوده صبح بیدار میمونه
خوابشم بشدت سبکه
در طول روزم بخواد بخوابه کلا نیم ساعتم نمیشه
الان تو سن اضطراب جدایی ه طبیعی ه چسبیدنش
به نظرم همون رو خوابش کار کنی بهتره
بنظرم درین حد عادی نیست
واقعا باید بچسبه بمن
به نظر من همین چسبیدن و کلافگی از کم خوابیش هم هست، شیر خودتون رو میخوره؟غذا خوب میخوره؟
شب زودتر چراغ هارو خاموش کنید خودتون هم پیشش بخوابید نمیخوابه؟
نه شیرخشک
فقط سوپ اونم بزور میدم بهش
همین کارو میکنم ولی تا از خواب هلاک نشه جیغ و داد نکنه گریه نکنه نمی‌خوابه
دیشب از ساعت یازده نیم رفتیم تو رختخواب تا بخوابه نخواااااابید تا ساعت یک بود ب زور خوابید 😕😢
بچه همشون اینجورین یه دقیقه بااسباب بازی میکنن بعدبراشون تکراری میشه
خودت بشین باهاش بازی کن تا هیجان داشته باشه براش
زیاد به خودت سخت نگیر درست میشه هممون این دورانوگذروندیم
عزیزم وقتی ازش میخوای و کمک میکنه پس بازم ازش بخواه.
شاید فک میکنه از پس خودتون برمیای که نمیاد کمکت
چقدر دیر، خیلی مقاومت داره، در مجموع چند ساعت میخوابه در کل روز؟
به نظر من اگر همیشه کم خواب بوده و مقطعی نیست با یه متخصص صحبت کنید که اگر مجاز هست قطره یا شربت خواب بخوره
تو کل ۲۴ ساعت حدود یازده ساعت
با چرت روزانه
آره همیشه کم خواب بوده
نوزادم ک بود هربار نگاش میکردم چشماش باز بود
به نظرم پیگیر بهبود خوابش بشید وگرنه بزرگتر بشه شیطون تر هم میشه شما واقعا خسته میشید
به نظرم حتمایه آزمایش یامتخصص ببر
اصلا نرمال نیست اینقدر بیداربمونه شایدیه مشکلی هس که نمیتونه بخوابه واذیت میشه
خانوما قطره خواب چی بدم خوبه ؟
دقیقا هرشب دوساعت باید سرو کله بزنم تا بخوابه نمیتونم واقعا کشش ندارم دیگه
😢😢
نمی‌دونم والا
جدیدن خیلی بدتر شده
ممکنه بخاطر کمخونی باشه ؟
الانشم واقعا خسته میشم
صبح پریود شدم حالم خوب نیست درد دارم
خدا خدا میکنم یه کم بخوابه تا منم دراز بکشم بخوابم یه کم 😢
اره عزیزم احتمال داره ازتیروییدهم میتونه باشه خواهرم تیروییدداشت اصلاشبانمیخوابید
این می‌خوابه ولی سخت می‌خوابه بدخوابه
از یک که می‌خوابه دیگه بیدار نمیشه ماتا ۱۰ صبح

سوالات مشابه