Ooma
پرسش (1403/07/16):

ویار های عجیب در بارداری

سلام بچه ها کسی بوده توی بارداری از آب بدش بیاد؟ من یه لیوان آب میخورم بالا میارم، شربت میخورم بالا میارم، حالم از بوی چایی بهم میخوره چیکار کنم می‌ترسم از کم آبی بمیرم😅 راه حلی ندارید. کلا انگار معده ام منتظره بالا بیارم. حالم خیلی بده هیچی غذا هم نمیتونم بخورم از بوی غذا حالم بهم میخوره

من سر دخترم فقط معده ام درد میکرد سر دومی دیگه از همه چی بریدم
من از ۱۱هفته شروع شد نمیدونم کی تموم میشه من در حد چند لقمه که نمیرم ولی میوه میخورم
من از هشت هفته شروع شده
ایشالله بسلامتی بگذره واسه همه. از بارداری هنوز لذت نبردم
آبجی من ، سر جفت بارداریاش، مجبور شد خونه رو عوض کنه😂
من از خوردنش بدم نمیومد ، آب که به صورت و دهنم میخورد تهوع میگرفتم ، حموم و مسواک و صورت شستن
من از همه قابلمه هام بدم میاد بیشتر خونه بابام هستم خونه که باشم برام میفرستن
یه تبلیغی هست تو ماهواره، واسه لاغریه، به مرد چاق توشه داره ساندویچ میخوره، دیدنش همانا، حال خرابی همانا😂😂🤦🤦🤦
وضعیت بدیه خدایی
خداماهواره رو لعنت کنه با اون تبلیغ های مضخرفش.ما الان به اون زنه که میاد داروی رسد مو و لبفت صورت تبلیغ میکنه ویار داریم🤮🤢🤢🤢
😂😂😂
چه ویارهای عجیب و غریبی تا ماه ۴ بعد شام بالا می آوردم . به بوی حموم حساس بودم تهوع میگرفتم
انشالله زود خوب شی
من بخدا هرروز گریه میکردم که من حالم داره از این خونه بهم میخوره تو اشپزخونه که میرفتم تمام خونه دور سرم چرخ میخورد
سخته، من دورم شلوغ باشه، حالم بهتره، وقتی تنهام ، حالتان بیشتر اذیت میکنه
از بوی نمکم متنفرم هنوز که هنوزه 😬
از دستشویی متنفرم برعکس دوس دارم تو حموم بخابم
موقعه دستشویی که میشه بغضم میگیره حالتم عوض میشه
من اگه بیرون خونه همه دنیارو میگشتم خسته نمیشدم ولی تو خونه لیوان اب برمیداشتم میوفتادم یه گوشه
همش میترسم همینطور بمونم بعد زایمانم
🤣🤣یه ویار دیگه هم دارم برنج مرغ عروسیه سر دوتا بارداریام داشتم شانس من عروسیا دیگه مرغ نمیدن
من ته گلوم قسمت نای، احساس میکنم یه چیز گیر کرده، دکترم رفتم،گفتن چیزی نیست اما من هنوز میگم هست، تمام ترسم اینه که نکنه بعدشم این حس بمونه🤦🤦
اخرم نخوردم😂
وای منم انقد میترسم تنبلی و بی جونی برام بمونه 😑
چقد بامزه این 😂 نمیدونستم همچین ویارای عجیب غریبی هم وجود داره
به نظر شما بامزس، وقتی گرفتارش میشی ،متوجه میشی یا خدا🤦🤦🤦
🤦🤦
😂از دور بامزس
شاید باورت نشه اما من تا ۶ ماهگی هیچ مایعی از گلوم پایین نرفت ، هر مایعی میخوردم بیشتر از حالت عادی بالا آوردن روزانه‌م بالا میاوردم در حد مرگ .
راه حلش روزی یک دونه سرم بود و خوردن آبِ آبگوشت ‌. اونم بیشترشو بالا میاوردم . به دلیل کم آبی و کلا کم خوراکی یبوست شدید شدم ،شقاق گرفتم ، عفونت ادراری گرفتم .
خلاصه با سرم یا میوه یا غذای آبکی آب بدنت رو تامین کن که دچار مشکل نشی
برید کنار خداوندگارِ ویار اومد 🥲😂😂🤦🏻‍♀️😖🥴
خدا شاهده نمی‌دونم باور میکنید با نه، من تا ۴-۳ روز بعد از زایمان هنوز بعضی ویارها رو داشتم 😓😓

از همممممممه ی خوردنیا و بوها متنفر بودم و استفراغ...
آب؟؟؟؟ من سر آب نخوردن تمام مکملا و قرصای ضروری بارداری رو دوتا در میون میخوردم، نمیخوردم 🤦🏻‍♀️
من اگه بگم توی این ۹ ماه بارداری سرجمع ۹ تا لیوان آب نخوردم کسی باور نمیکنه 🤦🏻‍♀️
اما مجبور بودم سرم بزنم
و اینکه ماه آخر هم آب دور جنین کم شده بود بازم سرم درمانی شدم

پیاز و انواع گوشتا رو که نگم اصلا
بگذریم 🤢👩🏼‍🦯👩🏼‍🦯
۴ تا قرص رو فقط درحدی که گیر نکنه تو گلوم با یذره مایعات میخورم که ترجیحا آب نباشه. از تمام مایعات متنفر بودم، از آب بیشتر از همه متنفر بودم...
با اشک مسواک میزدم
با اشک حمام میرفتم
اسکار ویار متعلق ب خودت😂😂😂
😂😂تقریبا همدردیم
البته من اب میخوردم ولی غذا نه
مکمل هم نتونستم بخورم معده ام داغون بود
زخم گرفتم اخراش خونریزی معده داشتم
انقدم استفراع داشتم حد نداشت
من به بوی حموم حالم خیلی بد میشد
تنهایی اصلا نمیتونستم برم
بهونت بود میخواستی شوهرتم با خودت ببری حموم😂
واییییییییییی من شوهرم پاشو میزاشت تو خونه شروع می‌کرد ب حرف زدن من حالم بد میشد..یا یکی حرف می‌زد زیاد طولش میداد میگفتم تو رو خدا ادامه نده الان بالا میارم روت ... از اینکه کسی بوسم کنه...از مسواک زدن..
🤣🤣یاد یه چیزی افتادم
شبا تو خاب اولا بارداری عوق میزدم هرشب به شوهرم میگفتم تورو خدا شب دیدی تو.پس گردنت بالا اوردم ناراحت نشی🤣🤣هرشب با ترس میخابید
😂😂😂😂😂
خیلیم از وقتی باردار شدم شوهر بیچارم و اذیت میکنم خیلی غر میزنم سرش ..بهونه میگیرم ..
سر سفره عوق میزنم چشام در میاد یا آروق میزنم ...کسی چیزی نمیگه کافیه شوهرم یا پسرم آروغ بزنن چنان دعواشون میکنم...پسرم میگه کارایی ک تو با من و بابامیکنی دشمنم با دشمن نمیکنه😅
طفلی شوهرت
😂😂 ببین حتی نمیتونسم شیو کنم حالم بد میشد زیاد میموندم حالت غش میگرفتم فشارم افت میکرد
😂😂😂وای مرضیه
من سر بارداری قبلیم شوهرمو میدیدم حالم بد میشد
😆😆دیگه پدر بچس یکمم اون بکشه
اصلا ی بوی عجیبی میداد ناخوداگاه عوق میزدم
ولی درکل
زن حامله بگه شاخ دراوردی هم باید قبول کنی چون حامله اس و ممکنه ویارش باشه😅
اسیرشون کردم نگار بخدا.... خودمم از کارام خندم میگیره گاهی اوقات 😅
من شوهرم بیاد بوس کنه انگار میخواد خفم کنه نفسم میگیره ‌..‌نمیزارم ببوسه بدبخت پامو بوس میکنه میره ‌.میگه ی دونه بوس بده حالا هر جایی باشه بداخلاق😅
کلا شوهر من ک اینجوری روش حساس شدم شاید یکی از علتاش این باشه ک برعکس من زیاد حرف میزنه زیاد تو دست و پام می‌پیچه....آنقدر حرف میزنه ساکت ک بشه خونه ی جوریه دهن سرویس
وصدای بانو هایده و ادل ک رو تبلیغ کفشه🤢🤢🤢🤢🤢🤢🤢🤢🤢🤢🤢🤢
من اصلا ویار ب هیچی نداشتم خداروشکر
فقط ۳ ماهه اول بیشتر خیار و گوجه سبز و ترشک میخوردم خیلی زباددد گوجه سبز خوردم
اینارو مبخوردم سرحال میشدم
الان گردی چشا و صورت پسرم کپ گوجه سبزه😬
اتفاقا ۹ ماه حاملگی بدون ذره ای حال بدی گذشت انقد اعصابم اروم بود ک نگم
برعکس روزای دیگه فورا سیمام اتصالی میکنه
آخی چقد ویارای عجیب و غریب داشتین 😂😂
من هیچی نداشتم فقط یه کم از مرغ بدم میومد دیگه هیچی
بعد ی وابستگی عجیب غریبی ب شوهرم پیدا کرده بودم
شبا پامیشدم اب بخورم ی لیوانم برا اون میوردم بیدارش میکردم میگفتم حتما اینم تشنشه بیچاره توخواب نمیتونه بگه ک😬😬اونم پامیشد میخورد🤣
آخی چه احساسی شده بودی 😂⁦❤️⁩
تو نقشم حسابی فرو رفته بودم😬
وای فقط امیدوارم تا آخرش اینجوری نباشم. 🥺🥺
منم قرصامو نمیخورم😭
من از بوی مواد شوینده متنفرم میرم دستشویی و حمام حالم بدتر میشه
از بوی تن دخترمم حالم بد میشه. حموم هم میبرم از شامپوش بدم میاد وقتی هم میاد بغلم دلم نمیاد پسش بزنم. دلم تنگ شده یه دل سیر بوس کنم بچه رو
خدا کمکمون کنه که دردمون یکی دوتا نیست
من از هفته ۸ شروع شد خیلی بد بود خیلی ..تا هفته ۱۵ ..کم کم بهتر شدم ...کامل ن...اما ب نسبت قبل میتونم بگم خیلی بهترم خداروشکر
شوهرمم اصلا ریسک نکردم نزدیکش بشم ببینم ازش بدم میاد یانه. الان یه ماهه از فاصله سه متری با هم حرف میزنیم
خدارو شکر باز بهتر شدی. دعا کن ماهم بهتر بشیم
سلام عزیزم منم بارداری اولم از حتی نگاه به لیوان آب حالم بد میشد دیگه عفونت شدید گرفتم و دو روز بیمارستان بستری شدم
منم نه بارداری اول نه دوم نتونستم کامل قرص بخورم هم از آب بدم میومد هم قرص حتی از دیدن داروخونه حالم بد میشد
سر خیابون یه داروخونه شبانه روزی بود همیشه هم مسیر بود میگفتم از یه خیابون دیگه برید و.‌‌.. نمیتونستم دیدن داروخونه حالم رو بد میکرد
مسواک حمام
خمیردندان نعنایی انواع شامپو مایع دستشویی مایع ظرفشویی وایتکس مایع لباسشویی و...
آدامس نعنایی دوغ مرغ گوشت انواع خورشت و قیمه و بو برنج
انواع عطر وادکلن مخصوصا عطر و ادکلن مردم توی خیابون خیلی خیلی خیلی حالم رو بد میکرد
وقت تحمل عطر گل محمدی رو داشتم اونم بعد یه مدتی بدم آمد
به شوهرم ویار داشتم دلم نمی آمد بهش بگم برای همین هرشب پشتم میکردم بهش میگفتم پهلوم درد میکنه و...
فقط*
الانم یک هفته عقب انداختم ولی جرات ندارم بی بی بزنم
یه رابطه ناخواسته عمیق داشتیم شوهرم خیلی زود ارضا شد
اصلا خیلی ناگهانی و سریع بود باورم نمیشد ارضا شده باشه امکانش نداشت خودش نتونه کنترل کنه ولی اولین بار بود نتونست
اصلا هم درد پریودی ندارم
امید دارم که میشم یعنی باید بشم دخترم خیلی گناه میده کوچیکه
بعد خونمم یه شهر مرزی هست و امکانات کم نتونستم قرص اورژانسی بگیرم یعنی یه داروخونه بیشتر نداره که اونم نداشت یعنی فکرش بکن داروخونه یه جوری که حتی پماد کالاندولا نداشت برای دخترم بگیرم شوهرمم همش شیفت دوباری روغن جامد زدم براش بعد مامانم از شهر خودمون
یه پماد خریده داده همکار شوهرم بیاره اونم آخر هفته میاد
حتی بیمارستان نداره اینجا یه درمانگاه داره حتی یه سرماخوردگی ساده هم باید برم یه شهر دیگه نمیتونم اطمینان کنم
تنها چیزی که خوب بود واسه من فقط قرص ضد تهوع بود.باز من چای نبات میخورم آب فقط باقرص.
میوه زیاد بخورر آب بدنت تامین شه
الهی خیلی سخته اینجوری.
چایی میبینم میریزم بهم.
خیلی دیگه بخاطر شرایط شغلی همسرم چاره ای جز تحمل نیست
مخصوصا که روز اول آشناییمون اول ازهمه راجب شغلش صحبت کرد
من بقدری از جک و جانور میترسم اینجا پر مارمولک و غورباقه و مار و زنبور و انواع موجودات دیگه است یه بار در خونه باز کردم یه جانور دیدم دمش بلند و کشیده گردنش دراز رنگ پوستش هم قهوه ای چندتا بودن گروهی هنوز که هنوز نفهمیدم اسمشون چیه ولی خیلی خیلی ترسیدم
دقیقا قرص دمیترون برای منم خوب بود ولی همونم به سختی میتونستم بخورم که یکمی حالم خوب باشه
دکترم گفته بود دمیترون رو باید هر ۸ ساعت سر وقت خورده بشه وگرنه نامنظم خوردن بیشتر باعث تهوع میشه
دقیقا درست بود از وقتی سروقت خوردم تهوعم کمتر شده بود که حداقل بتونم آب دهنم قورت بدم من بقدری ویارم شدید بود که حتی بدم میومد آب دهنم قورت بدم حتی از نوشابه متنفر بودم
با لواشک کیوی یخ زده و انار اون سفیدهایی که نمیخوریم ولی برای تهوع همون سفیدهاش خیلی خوبه
یه بار هم مامانم سیرابی درست کرد میگفتن خوبه وای حالت عادی حالم رو بد میکرد دیگه چه برسه با اون ویارهای من به سختی هرجور بود از زور مامان و بابام خوردم
ولی واقعا بعد سه چهاربار خوردن تاثیر داشت روی تهوع بهترم کرده بود
بهم گفته بودن آدامس نعنایی خوبه گرفتم یه مدت خوب بودم ولی بعد یه مدت بدم آمد هنوز که هنوز از آدامس نعنایی و خمیردندان نعنایی متنفرم
دقیقا مثل من مخصوصا قند
ولی واقعا این دوران خاطره میشه و مثل من دلتون تنگ میشه😉
خاطره؟ 🤢🤢🤢🤢
هیچ خاطره ی خوبی از دوران بارداری ندارم، غیر از ۳-۲ مورد
😂😂اشکال نداره شرایطت خاصه
منم آب خوردنی بالا می‌آوردم ،
فک کنم یه ماه اینا اب نخوردم فقط شربت لیمو عسل خنک میخوردم😐
من که از همون اولش کلا از تخت بیرونش کردم ☹️هنوزم نزاشتم بیاد.
والا خواب نداریم
صدبارم چپ و راست میشیم بیچاره رو نمیزاریم بخوابه.
زمین بخوابه راحت تره 😂
😉😉😅
همون دو سه مورد هم خوبه مخصوصا اولین تکون خوردن های نی نی و ماهای آخر انگار زلزله است 😉😍😍
👍🏼❤️
هانا زیاد تکون نخورد 🤣🤣 خواهر شوهرم گفت آرزو به دلم موند تکونای بچه رو ببینیم یا حس کنیم. فقط مامانم و شوهرم موفق شدن حسش کنن
بعد همه تجویز میکردن پس آرومه... به دنیا اومد نه خواب داشت نه آسایش داشت، انگار زلزله ۱۰ ریشتری اومد 😂
😂😂
اونی که از بارداری خاطره خوب داره و دلش تنگ میشه رو به من نشون بدین😡😡😡😡
من 😂⁦❤️⁩
واقعا دوران بارداریم خیلی عالی بود
اصلا اذیت نشدم
ولی زایمانم حسابی جبران کرد 😢😂
حسابی می‌خوردم و ب خودم می‌رسیدم
فقط یه کوچولو شکم داشتم
اثاث کشی داشتم همه کارامو خودم کردم..
ولی بعدش استراحت داشتم تقریبا چون سرویکسم ۳۰ بود
🤣🤣🤣🤣🤣 والا بخدا 😂
منم همه این کارا رو انجام دادم، ولی بی خواااااااااابی نمی‌ذاره خوشحال باشم🤦
سرویکس من ۲۹ شد استراحتم نکردم 🥲
من علاوه بر اینکه اوضاع ویارم وحشتناک بود، خودمم دور از جون همه خیلی خر تشریف داشتم 🥰🤣
مثه چی میخوابیدم
شب ساعت دو سه میخوابیدم تا لنگ ظهر 😐
باز ناهارمیخوردم میخوابیدم
الان داری دل منو که ۲ ساله زاییدم میسوزنی، سحر که دیگه تو خوده خوده موقعیته 🤣🤣🤣🤣🤣
بی خوابی خیلی سخته واقعا
من بعضی وقتا بدخواب میشم نزدیک اذان خوابم میبره دلم ب خودم میسوزه میگم باید تا ظهر بخوابم چون تا الان بیدار بودم
خدانکنه❤️⁩😂
می‌دونی خوابیدن من ارثیه کشیدم سمت مادریم
مامانم انقد خوش خوابه ک نگم
بخدا بچه که بودم مدرسه میرفتم خودم از خواب بیدار میشدم آماده میشدم میرفتم
نمی‌تونست از خوابش بزنه منو آماده کنه یا بهم صبحونه بده 😂
شما قبل بارداری ام خواب نداشتین ؟
یعنی قشششششششنگ داره میگه از حسادت بترکید🤦🤦
نه عزیزم من کلا در تمام عمرم خواب نداشتم 🥲
ولی قبل از ازدواجم عصرا میخوابیدم. بعدش دیگه خواب عصر هم کنسل شد
شاید طی ۸ سال گذشته، مثلا ۸-۷ بار عصر خوابیده باشم 🤦🏻‍♀️
نه والا مثه منم خوب نیست که
زایمان که کرده بودم یه ذره خوابم کم شده بود مریض میشدم کم مونده بود غش کنم
من همون نزدیک اذانم خوابم نمیبره،یه دعوایی با خدا راه میندازم، یکی هم نیست جدامون کنه🤦😂
🤣🤣🤣🤣🤣🤣
من با خرس یه نسبتی دارم 😂
من خیلی دلم میخواد بخوابم اما خوابم نمیبره
در واقع میدونم نیاز بدنم بیشتره ولی خب نمیدونم چمه 😂 اوضاع من واقعا داغونه باید یه دکتری چیزی برم 😵‍💫😁
ما رو هم باهاش آشنا کن
حالا من خدانکنه شب جایی دیگه خوابیدنی بمونم
اصلا نمیتونم بخوابم بیدارم کلا
مسافرت برم همینطور.. کلا جایی ب جز خونمون نمیتونم بخوابم
همینقدر که خونه خودم راحت می‌خوابم
جایی دیگه بشدت بدخوابم
شما قرص ملاتونین نخوردین تا حالا ؟
اگه قرار باشه این مدل خواب بعدش بمونه تو سرم، واقعا دیوانه میشم، از امین آباد براتون تایپینگ میزنم
اگه با منی که باید بگم از نظر من مسخره آرین قرصه، و کلا رو من بیچاره قرص سخت جواب میده
میگفتم بگیرم رفتیم مسافرت خوابم نبرد بخورم
عزیزم خیلی سخته اینطوری
بعد زایمان اذیت میشی .. هم بچه داری هم بیخوابی
منم خیلی دلم میخواد نخوابم ولی خوابم میاد 😂🗿
قرص امنی هست، اما رو من جواب نمیده
کلا تعادل خوبه
من بدخوابم خیلی
ساعت سه می‌خوابم تا یازده دوازده ظهر
یعنی قرار بعدشم همین جوری باشم، یا خدا🤦
دیگه بچه بیاد آدم نمیتونه راحت بخوابه که
من در طول شب تا صبح چندبار بیدار میشم شیر درست میکنم
من همسرم ظهر می‌ره مطب، واسه همین تا لنگ ظهر میخوابیدیم، از ساعت،۴,۵ تا ۱, الان بعد نماز می‌خوابم تا ۸ ، دیگه انقد این پهلو و اون پهلو میشم، دیوونه میشم
اون عیب نداره، آدم بدونه می‌تونه بخوابه، این ویرایش و حال خرابیا ادامه نداره، بقیشو میگذرونه
ویار
بعدش مجبوری همینطوری باشی 😂😂😂🤌🏼
من می‌خوابم ولی سخت خوابم می‌بره
مثلاً یه ساعت یا بیشتر باید بچرخم اینور اونور تا بخوابم
ولی دیگه خوابم برد میخوابمااااا
نه میتونی بخوابی انشالا
منکه نتونستم، انشالا تو میتونی 😂😂🤌🏼
یا ابالفضل،چرا کسی اینا رو به من نگفت🤦🤦🤦
من فک کنم تنها دورانی که ۸ صبح بیدار بودم وقتی بود که مدرسه میرفتم
بعدش خیلی کم پیش اومده ۸ صبح بیدار باشم
شما قبلشم بد خواب بودی 🤦🤦 من کم میخوابم، اما عمیق بود
اصلا من صبح بدم میاد بیدار باشم
از سحر خیز بودن بدم میاد 😂
حالا همسرم برعکس منه
منم همین بودم،بعدش مشکل الآنم اینه، که خوابم عمیق نیست، همسرم میگه من بیدار شدم تو خواب بودی، اما چون عمیق نیست، نمی‌فهمم خواب بودم
😂
حالا خارج از شوخی، نه نترس بدترین دوران همون بارداریه
۶ ماه اول تولد هم برا من خییییییلی سخت بود‌، ولی بعدش خیلی خوب شد، الان جزو بهترین مرحله هستم 😍😍😍
ما جفتمون از سحرخیزی بدون میاد، اون وقتی که مردم میرن سرکار ،ما میخوابیم
آره من کلهم اجمعین مشکل خواب دارم. نترس تو دختر 😁❤️
بنظرمن بدترین دوران اون چند ساعت زایمانه اگه طبیعی باشی
سر زایمان من واقعا زجر کشیدم زجر
من سزارین بودم
عالی بود، عاااااالی بود
من مادر همسرم بچه رو نگه میداره، یا خانواده خودم، فقط بعدش بخوااااااابم🤦🤦🤦
حالا دیگه اسم زایمان و سزارین نیارین که من دلم بدجور میسوزه 😂💔
والا بچه منو که کسی نگه نمیداشت
من صبح طبیعی زایمان میکنم،بعد از ظهر پشیمون میشم سزارین میخوام😂😂
ایشالا 😁
من تو بارداری میگفتم یعنی ممکنه یه روزی من گوشت بخورم؟ آیا این امکان دارد؟ به راستی چگونه؟؟؟... 😁

الان شده قضیه خواب تو 😂
بستگی ب بدنت داره
من خیلی اذیت شدم قشنگ رفتم اون دنیا برگشتم
اگر سزارینت میکنن خواهرانه می‌شنوی سزارین کن
نمیخوام استرس بدما، اما سزارین کن 😁
از گوشت بدت میومد؟؟
من عااااشق گوشت بودم الآنم هستم و همیشه بودم
یه دوره با تیرویید و حالتای پنیک دست و پنجه نرم کردم، هنوزم اذیت میشم،الان مرحله بی خوابیه، من این دوران رو رد کردم، زایمانم رد کنم نَمیرم، دیگه نمیمیرم😂😂😂
از همه چی
هممممممممه چی
هممممممممممممممممممه چی
ه با یه عالمه میم 😂😂

ولی سوال شده بود گوشتو واقعا چطوری میشه خورد؟ 😁
من همه خواهرا و مامانم خوش زا بودن، البته به من برسه همه چی برعکس میشه
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
من یکی دوبار بدجور عصبی شدم چندسال پیش
انگار قلبم داشت از جا درمیومد و احساس خفگی داشتم
ینی چنگ میزدم ب سینم
پنیک بوده ینی ؟ 🙁
من میگفتم، چه جوری میشه آب رو نشسته خورد😐😐😐
عع 😂😶
والا موندم سونوی وزن جنین و اینا رو بدم، برم با دکتر صحبت کنم ببینم چی میگه
چیزی نمیگم دیگه میترسم بارداری بعدیم ویار شدید پیدا کنم جوری که مو ب مو حرفاتونو درک کنم 😂😟
بخدا بدتر از زن باردار نداریم
اصلا حالش دست خودش نیست، خیلی برا من دوران بدی بود
انقدم حساس شده بودم، یبار با شوهرم بیچاره یه بحثمون شد، ینی یادش میفتم دلم میخواد زمین باز شه برم توش 🤣🤣🤣🤣
دیگه گفتی، دل ما رو آب کردی، فایده نداره
آقا من اشتهام شده بود زیااااااد
برای خودم اش درست میکردم کاسه کاسه می‌خوردم
خوووووودااااااااااا چقد قشنگ 🥹😍😍

من هیچ... من حسرت... 👩🏼‍🦯🤣
من با اینکه تهوع شدید داشتم، ولی سعی میکردم غذا بخورم، تنها شانسی که آوردم این بود، نه از غذایی بدم میاد نه خوشم میاد، همین
یبار قرار بود آزمایش بدم باید ناشتا می‌بودم
دور از جونتون شدم سگ
با شوهرم دعوام شد چون میدیدم داره غذا میخوره من نمیتونم
اشک تو چشام جمع شده بود اصلا زده بود ب سرم
بخور حسابی بخور برای زایمان جون داشته باشی
😂⁦❤️⁩
خواب دیدم، رفتیم پارک، یه زن اومده با چادر، به مردا که می‌رسید چادرشو باز میکرد، می‌گفت هیکلمو ببین ، اگه میخوای بیا بریم، رسید به شوهر من، اون بدبخت همش منو نگاه میکرد، بیدار شدم، تا تهشو بخون😂😂😂😂😂😂🤦🤦🤦🤦🤦🤦
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
حالا در حالت عادی اینجوری نیستما
اصلا اشتها ندارم و غذا نمی‌خورم زیاد
اصلا ب خودم نمی‌رسم و خوب نمی‌خورم
اون دوران بخاطر بارداری گشنه میشدم
الان دیگه نه باید قرص اشتها آور بخورم تا اشتهام باز بشه
دیگه نه واسه خودم غذا درست میکنم نه چیزی
واسه همین میگم دوران بارداری واسه من خوب بود
من با روزی چندتا دونه آجیل زنده موندم، اونم به بدبختی میخوردم
چون حالت عادی که باردار نیستم بیخیال خودمم
فقط شام درست میکنم
من از غذا درست کردن تو هر شرایطی لذت میبرم، دیشب قر میدادم بالا سر غذا، شوهرم انقد خندیده،
خیلی خوبه
اصلا آشپزی روحیه ادمو خوب میکنه
من از وقتی بیدار میشم اول چایی و خرما میخورم بعدش اگه از شب غذا داشته باشم گرم میکنم اگه نه که گشنه میمونم..
چون پسرم نمیزاره تکون بخورم همش چسب منه
سر همین نخوردن خیلی ضعیف شدم
همش فشارم میفته حس خفگی دارم
یاد شوهرم و مامانم افتادم چقد گناه داشتن
مامان بیچاره م ۹ ماه تمام غذا درست کرد از بس من از بوی پخت و پز و غذا حالم بد میشد گلاب به روتون استفراغ میکردم زرداب بالا میوردم دیگه

مامانم گناه داشت خیلی اذیت شد. خونه ی خودشون غذا درست میکرد که من بو نفهمم 🥲
ایشالا بارداری بعدی خیلی عالی و راحت باشه ⁦😍😄
جوری که بگی خیلی خوبه دوران بارداری
خدا، مامانا رو حفظ کنه، من هم مامان خودم، هم همسرم خیلی باهام کنار اومدن،
حالا من دوران بارداریم کسی کنارم نبود خودمو خودم فقط
من روزی یه صفحه می‌نویسم غلط کردم😂😂
انشالا همینطور باشه 🫠
نه من همینقدم سخت باشه اما بااااااید یه آجی برا دخترم بیارم که مثل خودم بی آجی نباشه 🥲
نه عزیز اینطوری نگو
بالاخره بارداری کم یا زیاد سختی داره
انشالله زایمان خوبی داشته باشی و بسلامتی بغلش کنی ⁦❤️😊⁦
به نظر خیلیا فال قهوه مسخره و خرافات و این چیزاس، اما من قبول دارم، توش دراومده، به سال نکشیده باز باردار میشی، یعنی از اول از همین میترسیدم
جنبه فان داره بیشتر
زیاد جدی نگیر
من بارداریم خودخواسته بود، اما واقعا بی خوابی و تیرویید و نفهمی دکتر اذیتم کرد، اما باز میگم خدا رو شکر، خدا به اونایی که میخوان بده با همه سختی‌ها و راحتیاش تا لذتشو ببرن
از کجا گرفتی ؟
هر کس به چیزی اعتقاد داره،من واقعا قبول دارم،
ابجیم، خودمم دورشو رفتم
عب نداره
عوضش وقتی دختر نازتو بغل میگیری همه اینارو فراموش می‌کنی
واسه من میتونی بگیری ؟
به امید همون روز ادامه میدم🥺🥺
🥰⁦❤️⁩
کامل؟ نه، اما اگه نیت داری بلند بشم برات میزنم
آخه دوسدارم از آینده بدونم یه کم
مثلاً چند تا بچه دارم و جنسیتشون چیه و اینا
این چیزا دقیق نیست، مثلا یه بنده خدایی، طالعش ۴ تا بچه بود، اما بنا به مریضی که داشت رحمشو دراورد، واسه همین قهوه بیشتر راجع به آینده نزدیکه
آها
اگه میشه همین آینده نزدیکمو بگی
عشقم هم وقت گیره، هم تو حالت خوبه و من موجی😂😂، در حد نیت خواستی میزنم برات، بخدا واسه هیچکی انجام نمیدم،
باشه مرسی 😂
آخه نیتم نمیاد
ولی حالم خوب نیستا
هر وقت اومد بگو میزنم
😂😂😂😂
ممنونم 🌹

سوالات مشابه